ملی شدن صنعت آب
محسن عباسپور
منتقد اجتماعی
آنچه اکنون در ماجرای آب گریبان جامعهی ایرانی را گرفته، ریشه در گذار از «نقش اجتماعی میراب» به «نقش دولتی کارشناس آب» و گذار از «سازهی اجتماعی ـ تاریخی قنات» به «سازهی دولتی ـ مهندسی سد» دارد.
روند رشد (و نه توسعهای) که ایران به ویژه از دوران پهلوی اول آغاز کرد، سبب ایجاد دگرگونیهای عظیم اجتماعی شد. با فربه شدن نهاد حاکمیت در ایران و استیلای هرچه بیشتر این نهاد بر پیکرهی اجتماع، نهادهای سنتی موجود در بطن جامعه، بسیاری از کارکردهای خود را از دست دادند و با هزاران امید و آرزو این میراثهای تاریخی خود را در قالبها و اشکالی جدید به دولت سپردند. آموزش، تنظیم تعداد موالید، پرورش، درمان، حل مناقشهها، روابط تجاری، ایجاد اشتغال، کنترل اراضی، کنترلِ استحصال و توزیع منابع (به ویژه آب) و… از جمله کارکردها و نظمهای اجتماعی بودند که فرزند نوپای عصر جدید ـ یعنی دولت ـ از دست نهادهای سنتی بیرون کشید و با کوبیدن مهر پایان بر بسیاری از این نهادها، ساز و کاری جدید و دگرگون شدهای را در عرصهی مدیریتِ هر کدام از این کارکردها و نظمها دنبال نمود.
به اقتضای محور این یادداشت، به بررسی مختصرِ آنچه که «گذار از اجتماع به دولت» در مقولهی آب رخ داد، میپردازیم. فلات ایران طی قرنهای متمادی با مسئلهی کمآبی مواجه بوده است و ساکنین آن برای حل این مسئله، شبکهای گسترده از نقشهای اجتماعی همچون میرابها، سقاها و… را پدید آورده و به سازههای اجتماع محوری همچون قنات و کاریز دست یافته بودند و طبیعتاً روابط اجتماعی براساس کارکرد آنها تنظیم میشد. با این وجود «مسئلهی آب» از زمانی تبدیل به «بحران آب» شد که دولت با تکیه بر تفکرهای پوزیتیویستی، اختیار حل مسئلهی آب را از دست جامعه بیرون آورد و با تعریف نقشها و ایجاد سازههای جدیدی که محصول همان تفکر پوزیتیویستی بودند، شروع به استحصال افسارگسیختهی آّب نمود.
در این میان دو فرایند عمده بیش از هرچیز بر پیکرهی مدیریت آب در گسترهی جغرافیایی ایران ضربه زد. یکی نرمافزاری (در قالب نقشهای اجتماعی آب) و دیگری سختافزاری (در قالب سازههای کنترلی آب).
در بعد نرمافزاری، نقشهای اجتماعی همچون میراب، سقا و مانند اینها، نقشهایی بودند که لزوماً بایستی پاسخگوی جامعه باشند. میرابی که نمیتوانست کنترل عادلانهای بر توزیع آب داشته باشد، خود را در مواجه با نظام اجتماعی و کنترلهایی با مبدا و منشا اجتماعی میدید. اما با بیرون رانده شدن میرابها و سقاها از عرصهی مدیریت آّب و نشستن کارشناسان آب به جای آنها، دیگر کسی در قبال کنترل آب نیازی به پاسخ دادن به جامعه احساس نمیکرد، چراکه کارشناسان آب به جای پاسخ به مردم، بایستی به دولتها پاسخ میدادند. بدین ترتیب مدیریت آب از دست جامعه خارج شد و دولت آن را به تصاحب خود درآورد. برای مقایسهی ظرفیت و میزان پاسخگویی میان میرابها و کارشناسهای آب میتوانید به برخوردهای قهرآمیز جامعه با میرابهای خاطی و جابجاییهای سازمانی کارشناسهای آب اعم از ارتقا یا انتقال آنها رجوع کنید.
از سوی دیگر در بعد سختافزاری با ورود دولت به عرصهی مدیریت آب، سازههایی همچون قناتها، کاریزها و… که توسط جامعهی ایرانی تأسیس و مدیریت میشدند و جامعهی ایرانی، جمعیت و روابط اجتماعی خود را براساس توانمندی طبیعی این سازهها کنترل میکرد نیز از رده خارج شدند و به جای آنها سازههایی جدید همچون سدها و لولههای بزرگ انتقال آب بین حوزهای و… جانشین شدند. اندیشهی پوزیتیویستی در کنترل منابع آب ایران بیش از همه خود را در قالب این سازههای جدید نمایان ساخت. میشود و میتوانیم، اندیشهی غالبی بود که با دلگرمی کاذبی که در میان جامعهی ایرانی برانگیخت، کشوری را که به تعبیر رضا علیقلی منابع آبی آن، عملاً ظرفیت حداکثر ۸میلیون نفر را داشت، با ۸۰میلیون جمعیت روبرو کرد.
در نتیجهی وقوع این دو فرایند، جامعه اتصال برساخت شدهی خود با طبیعت را از دست داد و به نکاح اجباری با اندیشههای پوزیتیویستی دولت درآمد. حاصل این نکاح نامیمون هم فرزند عجیبالخلقه و پرمجادلهی جامعهی امروز ایران است. جامعهای که در بحرانیترین وضعیت منابع آبی خود در طول تاریخش مواجه است، اما همچنان میبلعد.
براین اساس به نظر میرسد در مواجه با بحران آبی که امروز جامعهی ایرانی با آن مواجه است، یکی از اساسیترین راههای پیشِرو، ملی کردن صنعت آب است؛ البته نه به سبک و سیاق ملی کردن صنعت نفت! صنعت نفت ایران در خوشبینانهترین حالت ممکنش، دولتی شد، نه ملی. این بار اما نیاز است که دولت یا به تجدید نظری اساسی در مدیریت آب بپردازد یا آنکه در فرایندی منطقی و اصولی به مرور پایش را از حوزهی کنترل آب کشور بیرون بگذارد و اجازه دهد نهادهای مردمی برای کنترل آب شکل بگیرند و مردم باز هم در مواجهای سخت و طاقتفرسا به سراغ کنترل منابع آب بروند.
ایران تجربهی تلخی را در دولتی شدن صنعت نفت در تاریخ خود دارد. نفتی که قرار بود ملی شود، اکنون بدون کنترل مستقیم ملت اداره میشود. با توجه به این عبرتِ تلخ، میتوان تا هنوز اندک فرصتی باقی مانده، باز هم به سراغ جامعه رفت و به جای ایفای نقش قیمی که تا میتواند منابع را میبلعد، عنان کنترل آب را به دست مردم و نهادهای مردمنهاد سپرد.