کارگران؛ سازندگان فراموش شده
گزارش اختصاصی آوای هامون از حادثه سوختگی کارگران در دهکده گردشگری بوشهر
ایرن واعظ زاده
چندی پیش شاهد انتشار گزارشاتی در برخی رسانه های استانی مبنی بر آتش سوزی و انفجار، حین ساخت ورزشگاهی در دهکده ی گردشگری بوشهر بودیم که بیشتر بازگو کننده ی اخبار و روایت های ضد و نقیض و متفاوتی در این باره بود. اما آنچه ما را بر آن داشت تا به این جریان بپردازیم، مرگ یک کارگر جوان افعان و مصدوم شدن دو تن از کارگران ایرانی است. متاسفانه رسانه ها و مسوولین به سادگی از کنار این مساله گذشتند و این رویداد مهم مانند بسیاری از معضلات و نقصان های این جامعه به فراموشی سپرده شد. گروهی دیگر هم که خبر این واقعه را منعکس نمودند، موضعی کاملن سیاسی به خود گرفته و از واقعیات قابل توجه یا به عبارت دیگر، از اصل رسالت رسانه ای و اجتماعی خود به دور مانده اند.
برای روشن شدن اصل ماجرا و چگونگی بروز این رخداد، به دیدار محسن رحمتی؛ سرپرست پروژه دهکده گردشگری از شرکت پازارگاد رفتیم تا آن چه را که اتفاق افتاده از زبان ایشان بشنویم.
رحمتی چنین روایت می کند: « قضیه ی ساخت ورزشگاه به عنوان یک مساله ی ملی مطرح بود این گونه که ایران میزبان مسابقات فوتبال ساحلی شده و سه کشور تراز اول ورزش یعنی لهستان، ایتالیا و اوکراین برای مسابقات در بوشهر حضور میابند. مسابقه به صورت جهانی و مستقیم پخش می شد. از طرف دیگر استان بوشهر به عنوان استان بازی های آبی و ساحلی در کشور از قدیم الایام اسم و رسمی داشته است. ما در ورزش هایی نظیر قایق رانی و در شنا بزرگانی را در استان و همچنین در سطح ملی و منطقه ای داشته ایم. خب بوشهر به عنوان میزبان انتخاب شد و تنها جایی که برای برگزاری مسابقه در استان بوشهر در نظر گرفته شده بود، زمینی نه چندان قابل اعتنا، در نزدیکی سواحل شهر بوشهر که به هیچ وجه در شان نام و آبروی ایران نبوده و مختصات لازم را نیز برای برگزاری مسابقات فوتبال ساحلی ایران، حتا با حداقل کیفیت قابل قبول در کشور، دارا نبود. و این ماموریت به شرکت پازارگاد داده شد که استادیومی با مختصاتی قابل توجه که حداقل حافظ نام و آبروی ورزش ایران باشد را احداث نماید. ماموریت بسیار سخت و دشواری بود و ما با حداکثر توان شروع به کار کردیم. ما تیم ها و گروه های مختلف و چندجانبه ای بودیم. تیم طراحی، تیم برنامه ریزی، تیم عملیاتی و اجرا، تیم تدارکات و پشتیبانی، تیم نظارت، تیم خدمات اداری و … . چندین تیم و تعداد زیادی کارگر وجود داشت و ما در برخی بخش ها به صورت سه شیفت کار می کردیم. شرکتی که پیمانکار ما است شرکت ایرانیان پارس مارین نام دارد که مدیریت خوبی اعمال نمود و متعاقبن طراحی، اجرا، تدارکات، پشتیبانی و سرمایه گذاری های بسیار خوبی نیز انجام شد. شرکت پازارگاد با تمام توان به میدان آمده و کار را بسیار خوب و عالی پیش برد؛ حتا شاید برای خود ما هم قابل تصور نبود که بتوانیم کار را به این زیبایی و با آن استاندارد و کیفیت لازم پیش ببریم. هزینه ی زیادی صرف شد و تعداد زیادی کارگر به کار گماشته شدند. »
وی در پاسخ به زمان مقرر شده برای اتمام این پروژه می گوید: « ظرف روز بیست و دوم تقریبن کارمان به اتمام رسیده بود و تنها جزئیاتی مانند رنگ آمیزی ستون های فلزی زیر جایگاه ورزشی تماشاگران و موارد دیگری از این قبیل ناتمام مانده بود. در آن روزها هوا بسیار سرد و با وزش شدید باد و بارش باران همراه بود که این مسایل چندین روز کارمان را با اختلال ایجاد کرد و برنامه ای که برای ساخت ورزشگاه در سه هفته تعیین شده بود، با تاخیر مواجه می شد. از طرفی مسابقات نیز اعلام شده و در تقویم فیفا آمده و این یک مساله ی مهم و ملی بود. کارگران در سه شیفت شبانه روزی کار می کردند. کار بسیار حجیم و فشرده و فضا نیز خیلی کوچک بود. یک صد کمپرسی و تعداد زیادی لودر و بیل مکانیکی آن جا کار می کردند و لای و لجن را از عمق دو سه متری خور بیرون کشیده و جای آن را با قلوه سنگ و شن می پوشاندند. به خاطر شدت کار و تلاش و نور و روشنایی میدان پروژه متوجه گذشت زمان و روز و شب نمی شدیم. تمام شور و شوق مان در چنین شرایط سخت و فرسایشی این بود که در حال انجام یک کار ملی می باشیم. »
این کارفرما ادامه می دهد: « کار تاسیسات و احداث همیشه در همه جای دنیا وجود دارد و وقتی طرح مربوطه را می نویسند آن طرح تبدیل به یک برنامه شده و سپس برنامه ی زمان بندی روی آن نوشته می شود سپس عملیات متناظر تعریف می شوند؛ اینکه در هر مرحله چه بخشی از کار انجام می شود، چه بخشی از بودجه بایستی هزینه شود و چه قدر زمان، چه تعداد کارگر و چه میزان مصالح نیاز است. همه ی این موارد در برنامه ریزی از ابتدا تا پایان کار محاسبه می گردد. شاید این یک مساله ی غیر رسمی و غیرعلنی باشد اما همه ی مدیران واقف هستند که در پایان تمام پروژه ها، با این حجم از عملیات و زمان بندی محدود، احتمال وقوع چند سانحه وجود دارد. »
رحمتی در پاسخ به گزارشگر آوای هامون مبنی بر وجود پیش بینی و بالا بردن سطح ایمنی برای جلوگیری از به خطر افتادن جان افراد گفت: « بله می توان حوادث را پیش بینی کرد. این جا هم ما همه چیز را پیش بینی کرده بودیم و ماموران ایمنی ما دائمن کارگاه ها را مورد بررسی قرار داده و پیوسته به کارگران تذکر و اخطار می دادند و از آنان می خواستند تا موارد ایمنی را رعایت نمایند. در این جا هشدارهای لازم به کارگران داده می شود و دستگاه های کپسول آتش نشانی هم وجود دارد و همینطور ماشین برای انتقال سریع مصدوم به مراکز درمان. همه ی این پیش بینی ها و مراقبت ها اعمال می شود اما به هر صورت این جا یک کارگاه است و همه ی عوامل، عوامل انسانی نیستند و عوامل مکانیکی و الکترونیکی نیز دخیل می باشند. نمی توان صد در صد پیش بینی کرد که ماشین ابزار در کارگاه کارشان را درست انجام دهند. در مورد سانحه ای که در پی ساخت ورزشگاه اتفاق افتاد، کارشناسان و مسوول اچ اس ای شرکت پازارگاد؛ آقای مهندس دشتی با بنده صحبت کرده و گفت که با معادلات علمی چنین اتفاقی قیرممکن است رخ دهد؛ اما این اتفاق افتاد؛ یعنی چنین مساله ای به هیچ وجه قابل پیش بینی نبود. »
ایشان در شرح چگونگی این رخداد چنین بیان می کند: « در آن ساعاتی که این اتفاق افتاد من در هواپیما و در یک مرخصی کوتاه دو سه روزه به سر می بردم. وقتی به فرودگاه مشهد رسیدم، به من اطلاع داده شد که چنین حادثه ای اتفاق افتاده است. گزارش مامور اچ اس ای و کارشناسان ایمنی که برای من ارسال شد از این قرار بود که ژنراتور تولید برق در پشت پرچینی که در آن سوی دیگر ساخته بودیم، با فاصله ی ده تا پانزده متر کار می کرد. پشت پرچین به فاصله ی چند متر از آن، کارگران ساختمانی در حال آماده سازی رنگ با مخلوط حلال هایی که رنگ را رقیق می کند بودند تا ستون های جایگاه تماشاگران را رنگ آمیزی نمایند. ناگهان قسمت تولید برق ژنراتور منفجر و قطعات و ذرات مشتعل شده در هوا پخش می شوند و ده پانزده متر آن طرف تر آمده و درون ظرف حلال می افتند و به حالت انفجاری شعله ور می شوند. مخلوط رنگ و حلال به سر و صورت کارگران اصابت می کند. دو کارگر که با فاصله ی دورتری ایستاده و کمتر در معرض سوختگی قرار داشتند می ایستند و دیگران سریعن با کپسول آتش نشانی و شن و ماسه آن ها را خاموش می کنند اما نفر سوم که شعله ورتر بوده و بسیار وحشت زده شده بود، با همان وضعیت شروع به فرار در محوطه ی پشت کارگاه می کند. هر چه با فریاد از او می خواهند بایستد تا با کپسول آتش را خاموش کنند، فایده ای ندارد و متاسفانه کارگر از ترس همه ی حواسش را از دست داده بود. زمانی که موفق به خاموش کردن این کارگر می شوند، درصد سوختگی، خصوصن در قسمت بالاتنه، بسیار شدید شده بود. وی را از بیمارستان بوشهر با بالگرد به بخش سوانح و سوختگی گناوه منتقل نموده اما متاسفانه با وجود تمام تلاش هایی که پزشکان برای نجات این مصدوم کردند، ایشان مرحوم شد. آن دو کارگر دیگر که بین ده تا سی درصد سوختگی داشتند، الحمدا… حال شان خوب است و در حال حاضر در مرخصی به سر می برند و پس از بهبودی سر کارشان باز خواهند گشت. »
رحمتی در پایان می افزاید: « این اتفاق ممکن بود برای هر کسی از جمله خود من یا هر کس دیگر که در یک چنین پروژه ای ساعت ها کار می کند، بیوفتد و این حادثه واقعن غیرمترقبه و غیرقابل پیش بینی و دور از ذهن بود و متاسفانه حادثه خبر نمی کند. این گونه حوادث مهارنشدنی هستند و نمی توان جلوی وقوع آن ها را گرفت و برای من به شخصه شیرینی این کار با این اتفاق تلخ از بین رفت. »
از اصلی ترین سرمایه های هر کشور، منابع انسانی می باشد؛ چنین که آینده ی هر کشور وابسته به کارایی نیروی انسانی آن بوده و نقش انکار ناپذیری در توسعه پایدار کشورها ایفا می نماید.
با وجود نوع نگرش ها و مدیریت های تصمیم گیرندگان مسایل کلان، نیروی کار انسانی نیز مانند دیگر ابزار و وسایل مادی به شی قابل تعویض و حذف شونده مبدل می گردد؛ این چنین که با اتخاذ سیاست هایی برای احداث جایگاهی که ماهیت بین المللی دارد، نیروی کار که محرک و رکن اصلی و شکل دهنده به پردازش های ذهنی طراحان است، وجه انسانی و حقوقی از آن سلب شده و به عنوان یک وسیله یا ابزار تحت کنترل قرار می گیرد.
اجرایی ساختن پروژه های تاسیسی عظیم و با این فوریت، هر چه قدر که دربرگیرنده ی ارزش های ملی یک کشور باشد، رابطه ی مستقیمی با جسم و جان نیروی کار آن منطقه دارد؛ لذا غفلت یا ساده انگاری این موارد که ارجحیت بیشتری از ارزش های ملی یک کشور دارد، از انسان مداری و اخلاق به دور است.
اسماعیل دشمن زیاری؛ دبیر حزب خانه کارگر در خصوص وضعیت کارگران و حقوق اجتماعی و فرهنگی أنان اذعان می دارد: « حقوق اجتماعی کارگران با سایر گروه های اجتماعی در سطح پایین تری قرار دارد و نوع نگاه مسوولان و مدیران جامعه بسیار پایین می باشد که می توان به مصوبه مجلس و قراردادن سقف مالیاتی ۲ میلیونی برای کارمندان و ۵/۱ میلیونی برای کارگران اشاره کرد. همچنین در شهر برازجان میدان کوچکی وجود دارد که بیشترین اداره زیر مجموعه تامین اجتماعی در اطراف این میدان قرار دارند و نام میدان را به ۱۹ دی نام گذاری نموده اند و بزرگ ترین مجموعه ی خدماتی کارگران را نادیده گرفته اند؛ یا در سطح شهر برازجان به مکان های خدماتی مانند درمانگاه نوید و هتل نگین توسط شهرداری تابلو گذاری شده اما اداره تامین اجتماعی خیر. حتا در زوز بوشهر از اقای جهانبخش تقدیر می شود که حقوق بگیر دولت بوده و سابقه ی زیادی هم نداشته است اما شخص بزرگواری مانند حاج عیسی کمالی که به مدت بیست سال به صورت افتخاری به جامعه کارگری استان خدمت نموده شایسته تقدیر نیست و این موارد همه نشانه ی ضعف در مسایل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه می باشد. هزینه و بودجه فرهنگی تعریف می شود اما در دستان دیگری نمایش داده می شود. »
دشمن زیاری اظهار می کند: « در این کاستی ها و کوچک نشان دادن جامعه کارگری سخنان بسیاری وجود دارد اما در خصوص قانون کار و حادثه و فوت قانون کار و مدنی اشارات فراوانی دارد و در ان ضعف کمتری دیده شده و اشکال از کارگران و عدم اشنایی انان با قانون است. در حادثه حتا کارگر می تواند حکم بازداشت مدیر یک شرکت را بگیرد و تا روشن شدن وضعیت در بازداشت باشد اما به علت عدم اشنایی کارگر و اشنایی مدیر با قانون این مورد کمتر در ایران صورت واقعی به خود می گیرد. »
وی در پایان می گوید: « با افزایش سطح علمی و اشنایی با قوانین کار و تامین اجتماعی و حمایت از نمایندگان کارگر و همچنین عدم دخالت دولت در ساختار تشکیلاتی کارگران می توان زمینه ی تقویت و افزایش روحیه و حس مطالبه گری را درون کارگران تقویت نمود. »
نهادینه ساختن ارزش های کارگری در جامعه، توجه به طبقه ی کارگر به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه و نیروی کار سازنده در کشور و همچنین از میان بردن نگرش های ابزاری به این قشر و از همه مهم تر نادیده نگرفتن شان و حقوق یک انسان، از جمله موارد حیاتی است که بایستی در اولویت های برنامه ریزی مسوولین لحاظ گردد تا دیگر شاهد این دست از اتفاقات تلخ و ناگوار که حاصل تعجیل و عدم برنامه ریزی صحیح است، نباشیم.