گفتگوی اختصاصی یارانیوز با مهدیه امیری، دبیر جمعیت زنان مسلمان نواندیش استان بوشهر؛
بازگشت به گفتوگو در دنیای واقعی
یارا-کیوان حیدری؛ در روزگاری که مردم در سطوح مختلف جامعه بیشتر به ابراز خشم بیش از ابراز عقیده مشغولاند گرایش به سمت گفتوگو کردن در کنار شناسایی گفتمانهای رایج در جامعه میتواند حلقه مفقوده این روزهای جامعه سیاست زده ما باشد. سرویس سیاسی یارا در همین راستا مجموع گفتگوهایی را تدارک دیده تا شاید قدمی کوچک در راه نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو برداشته باشد. در اولین گام از این سلسله گفتگوها مهدیه امیری؛ سردبیر دو هفتهنامه آوای هامون، دبیر جمعیت زنان مسلمان نواندیش استان بوشهر به سه سوال مهم در رابطه با تأثیر گفتگو در پویایی جامعه، دلایل منجر شدن گفتگوها به عصبانیتهای رایج و راهکارهای نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو پاسخ داد و به شرح آسیبهایی که در این حوزه با آن مواجه هستیم پرداخت.
تأثیر گفتوگو بر رشد و پویایی جامعه ایران کنونی چه اندازه است؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره نمود که بین “گفتمان” و “گفتوگو” تفاوت وجود دارد. گفتمان دارای مفهومی چندوجهی است و جریانی یکدست نیست و زمینههای اجتماعی متفاوتی دارد که بر حسب موقعیت شکل میگیرد و دارای قواعد خاص پدیدآورنده آن است. مانند گفتمان اصلاحطلبی، گفتمان ترامپیسم، گفتمان اقتدارگرایی و… که در این پرسش گویا منظور گفتوگو هست. گفتوگو یکی از ابزارهای گفتمان سازی در جامعه است.گفتوگو با خود بر سر مسائل و موانع یا همان تأمل بر خود و بر دیگران، اساساً پدیدهای مربوط به دوران مدرن است که در حال نمود زیادی هست. در دنیای مدرن؛ ما با مسئله “هویت” مواجه هستیم. این هویت هست که امکان گفتوگو با خود و دیگران را فراهم میکند. با روی کار آمدن رییس دولت اصلاحات و شکلگیری ایدهی گفتوگوی تمدنها در سراسر جهان ، این تصور وجود داشت که دنیا در مسیر جدیدی از هویتهای چندگانه و متکثر به حرکت در میآید. اما با بروز مسئله یازده سپتامبر این هویتهای متکثر که از طریق گفتوگو در حال نزدیک شدن به یکدیگر بود، متلاشی شد و این نظریه، راه بهجایی نبرد. در جامعه متکثر و چندوجهی کنونی ایران، بحرانها و مشکلات مشترک زیادی در بین ملت وجود دارد. این گستردگی در کلماتی مانند عدالت و ظلم، اعتدال و افراطیگری، آزادی و بردگی و بین مسالمت و خشونت است. این دردهای مشترک در هر ملت با هر نوع تنوع فرهنگی، میتواند زمینهساز همکاری، دوستی و همبستگی میان گروههای متعدد و راهی جهت جمعکردن گروههای متکثر در یک اشتراک تمدنی باشد. دردهایی که همه را برای گفتوگو بهصورت حضوری میتواند در کنار هم جمع کند. اما با توجه به گرایش شهروندان ایرانی به دنیای مجازی و شرکت در این نوع از گفتوگوها که دارای سوءتفاهم بسیار بالایی هست، این امکان گردهماییهای حضوری بهصورت گفتوگوی واقعی را از شهروندان گرفته و تنها باعث دوری افراد و هویتها از حضور در کنار یکدیگر و احساس غرورهای مجازی در بین برخی افراد شده است. با توجه به ملودرام سرد گفتوگوی حضوری که بر چندبعدی و سیال بودن زندگی روزمره هویت شهروندان ایرانی سایه انداخته، این تأثیر گفتوگو را باید با دیدی دیگر نگاه کرد. چراکه؛ گفتوگوهای حضوری که میتواند به مدارا و درک حضور دیگری بینجامد، اغلب با ابراز هم دردیها و گفتوگوهای مجازی به نمایش گذاشته میشود.
دلیل منجر شدن اغلب گفتوگوهای انتقادی به بحثهای توأم با عصبانیت و بغض چیست؟
زیستن در جهان متکثر کنونی که دارای هویتهای متنوع فرهنگی هست و تضادهایی که در نوع رفتارهای افراد با مسائل و موارد وجود دارد، امری بسیار عادی است. چون در این سبک از زندگی تضادهای بین افراد آشکار میشود و آگاهیها افزایش مییابد. یورگن هابرماس میگوید: “در نزاع جسمها، انسانها کشته میشوند ولی در نزاع اندیشهها، انسانها آگاهی مییابند.” اما مهم این است که افراد باید فرهنگ نزاع اندیشهها را نیز آموزشدیده باشند تا بتوانند به یک آگاهی رسند. گفتوگو و دیالوگ خود دارای آداب و رسومی است که متأسفانه در بین برخی افراد نهادینه نشده و نیز به دلیل عدم گفتوگوهای حضوری و چهره به چهره این تضادها و توانهای بالقوه نهفته در افراد نمایان نمیشود و فهم معمولی کنش گران اجتماعی به سطح دانش انتقادی ارتقا نمییابد. دانشی که در آن به شناخت از خود و دیگران و روابط با نظامها و ساختارهای کلان را میسر و مهمتر از آن به تغییر و ساماندهی مجدد این شناختها و روابط، کمک کند. یکی از اهداف نظریهپردازان انتقادی، پروبلماتیزه کردن زندگی روزمره است تا تضادهای آن آشکار شود و توانهای بالقوه نهفته در آن بازنمایانده شود. از همین روست که نظریهپردازان انتقادی برخلاف نظریهپردازان جامعهشناسی خرد، معتقد نیستند که زندگی روزمره صرفاً قلمرو امور معمولی است که باید به توصیف آنها پرداخته شود، بلکه این زندگی قلمرو اموری است که با فعال کردن امکانات نهفته و پنهان و گاه سرکوبشده درون آن، میتوان علاوه بر توصیف جهان بهمثابه “آنگونه که هست” امکان ایجاد تغییراتی را فراهم کرد تا به جهان بهمثابه”آنگونه که باید باشد” منتهی شود. جدای از این میتوان به این مسئله نیز اشاره کرد که برای گفتوگو در جامعه کنونی ایران، باید سختیهای زیادی نیز تحمل کرد. آزادی بیان، فرهنگ نقد، تحمل نظر مخالف و… همچنان رشد نکرده و افراد دارای تحمل بسیار پایینی هستند و اگر شخصی نقد میکند، ناخواسته منتظر عواقب و سختیهای بعدازآن نیز باید باشد. این مورد نهتنها در عوام بلکه در سطح نخبگان ما نیز بهوفور دیده میشود. چون سطح ادعاهای فکری و فرهنگی این افراد به نسبت بیشتر از عوام هست. هرچند انتظار میرود که سطح مواجهه با نقد و تحمل نظر مخالف نیز در بین افراد نخبه بالاتر باشد، اما متأسفانه به دلیل جامعهپذیری نادرست، همچنان شاهد رفتارهای بعضاً غیرقابلباور از این افراد هستیم.
چه راهکارهایی برای نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو در جامعه وجود دارد؟
هابرماس با به کار بردن واژه “منطق دیالوگ”، تصویر جدیدی از گفتوگو در عرصههای اجتماعی و سیاسی ارائه داده است. او از هر چه بخواهد بهصورت “مونولوگ” با مسائل و مشکلات جهانی مواجه شود فاصله میگیرد و بر “زیست جهان گفتمانی” اصرار میورزد. ایدهی گفتوگوی تمدنها؛ مرزی وسیعتر از فرهنگ دارد. این ایده، تمامی تمدنها را وا میدارد که درصحنهی گفتوگو، تمامی فرهنگها با یکدیگر درآمیزند و بهجای یک تمدن با چندین فرهنگ، تمامی تمدنها با تمامی فرهنگهای متفاوت در کنار یکدیگر قرار گیرند و با استفاده از زبان جهت رسیدن به تفاهم، با یکدیگر دیالوگ و گفتوگو کنند. با توجه به تمدنی و فرهنگی بودن نظریهی گفتگوی تمدنها است که ضرورت و مطرح کردن مسئلهی دیالوگ و گفتوگو آشکار میشود. لذا در جامعه کنونی ایران، میطلبد که با نگاهی دوباره به ایدهی گفتوگوی تمدنها، این گفتمان فرهنگی دیالوگ و گفتوگو را در جامعه بسط داد و روابط فرهنگی و هویتی افراد و بالأخص کنشگران در عرصه عمومی را بازنگری کرد. تا از این طریق کنشگران به گفتوگو در دنیای واقعی بازگردند و نوع جامعهپذیری فرهنگ دیالوگ نیز تغییراتی یابد و به زیست جهان گفتمانی موردنظر هابرماس دستیافت.