بازنمایی خشونت در آثار نویسندگان جنوب، وجه های متفاوت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد. لایه های خشونت و بازنمایی آن در آثار چوبک بیشتر مبتنی بر سبک زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم جنوب به ویژه بوشهر و شیراز استوار است و در بازنمایی که از او در آثارش می بینیم بیشتر خشونت های جنسی، فیزیکی و کلامی شخصیت ها چشم گیرمی باشد.
در نسل اول داستان نویسان بوشهر و عمومن جنوب، نام صادق چوبک نظر گیر است. شکل گیری برجسته تر و بیشتر فضاهای مملو از خشونت، فحاشی و جرم، جنایت، فقر و دزدی و قتل و خلق آدم های دائم الخمر و معتاد در آثار چوبک به نسبت سایر آثار داستان نویسان هم عصرش همچون بزرگ علوی، صادق هدایت و … بیشتر نشات از توصیف آدم های طبقه ی فرود دست، لحن های عامیانه، کلام های مشمئزکننده و مملو از فحاشی و پرخاشگری است.
بعضی از شگردها برای توصیف چنین فضاهایی بر میگردد به چگونگی نگارش داستان توسط نویسنده. در مورد چوبک میتوان به دید عمیق او و درک و دریافت ویژه از معماری جنوب و نگاهی تند و خشن به عوامل طبیعی مخصوصن:کوه و کتل و جاده و دریا اشاره داشت. بدون شک اگر داستان «چرا دریا طوفانی شده بود؟» یا «انتری که لوطی اش مرده بود» به دل ما می نشیند تنها به دلیل شناخت فضای زندگی یا محیطی که در آن زندگی کرده،
می باشد.
فضاهای مملو از خشونت و جرم و جنایت و اعمال شخصیت های رمان و قصه هایش بیشتر مبتنی بر امیال سرکوب شده ی جنسی آنهاست.
حسن میرعابدینی بر این باور است: «داستان های چوبک در دنیای بی رحمی می گذرد که آدم هایش ترسخورده و از خود بیگانه اند. اینان که حتا نمی توانند تمایلات غریزی خود را بیان کنند، ستمدیدگانی هستند که یکدیگر را مورد ستم و آزار قرار می دهند: مرده شورهایی که بر سر پیراهن زن مرده به جان هم افتاده اند و شوفرهای مانده در منجلاب که چشم دیدن یکدیگر را ندارند، از این نوع آدم ها هستند، اما چوبک به عوامل اصلی ستم اجتماعی توجهی جدی ندارد. البته او مدافع ستمدیدگان است، ولی به جای پرداختن به روابط بین افراد به طبیعت انها می پردازد و نکبت زدگی آدم ها را ازلی و ابدی می پندارد.» (۱)
یکی از آثار مهم و برجسته ی چوبک رمان تنگسیر است که روایت مردی به نام زار محمد را روایت می کند که به دلیل ظلم و جوری که بر او می رود و کسی نیست که حق اور ا بگیرد، به شخصیتی انقلابی بدل می شود و دست به خشونت می زند و قتل های پی در پی را انجام می دهد.
مهوش قویمی در کتاب گذری بر داستان نویسی فارسی در باره ی فضای خشن رمان بر این باور است که: «… مهم تر از پیوند تنگاتنگی که بین وضع جسمانی شخصیت داستان و عناصر محیط اطراف او وجود دارد، ارتباط های نمادینی است که بین این توصیف اولیه ی رُمان و خُلق و خوی محمد و نیز دسیسه ی داستان به چشم می خورد. بدون شک طبیعتی که صادق چوبک پیش نظر مجسم می سازد، طبیعتی است خشن، خوفناک و متهاجم: تشبیه خورشید به «دوزخی شعله ور» و تشبیه شعاع های آن به نیزه های سوزنده یا نیزه های مویین، خشونت فضا ومکان حکایت را به خوبی نشان می دهد و وانگهی این طبیعت خشک و خشن، هراسناک و اضطراب انگیز، بی رحم و سلطه جو، خصمانه و توانفرسا به نظر می رسد. با توجه به نظریه ی تاثیر محیط بر خصلت های اخلاقی فرد، طبیعتی چنین ناملایم و ناسازگار بدون شک در بطن خود قهرمانی را می پروراند که او نیز به همین نسبت می تواند خشن و سنگدل باشد. در حقیقت نیز زایرمحمد به زعم میرعابدینی «خشونت را شیوه ای ضروری برای مقابله با شرایط تعقیب و ارعاب اجتماعی می داند»» (۲)
صادق چوبک خود درباره ی رمان تگسیر در گفت و گو با نصرت رحمانی در مجله ی آدینه می گوید: «برای این که تنگسیر را بهتر بفهمی باید بدانی آنچه در آنجا به عنوان داستان می خوانی واقعیت بی رحم و عریانی است که من خود شاهد آن بوده ام.»
منابع:
۱- کتاب «صد سال داستان نویسی ایران»/ حسن میرعابدینی/ جلد اول و دوم، نشر چشمه، چاپ چهارم (۱۳۸۶، تهران)
۲- کتاب «گذری بر داستان نویسی فارسی»/ مهوش قویمی، نشر ثالث، نشر ثالث، ۱۳۸۷، تهران
*روزنامه نگار ادبی و فعال فرهنگی