برف روی کاج ها
صورتبندی گفتمانی تشکلهای غیردولتی (NGO) زنان در جنوب ایران
اسماعیل حسام مقدم؛ مدیرمسوول
تشکل های غیردولتی به عنوان سازمان هایی غیرتجاری-غیرسیاسی در هر نظام اجتماعی دارای نقشی موثر در جلب مشارکت مردم از طریق توانمندسازی آن ها در ساحت های زیست اجتماعی و مدنی هستند. این ساحت های زیستی در نهایت زیربنای “جامعه مدنی” را صورتبندی می کنند. در این یادداشت به تحلیل استراتژیک عملکرد تشکل های غیردولتی زنان در جنوب ایران پرداخته شده است. در این تحلیل استراتژیک به تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی این تشکل ها و همچنین به فرصت ها و تهدیدهای خارجی آنها پرداخته می شود.
برای ورد به بحث ناگزیریم که تلقی خود را از جامعه مدنی بیان نماییم. جامعه مدنی مجموعه تشکلهای صنفی، اجتماعی و فرهنگی هستند که مستقل از گروه ها، اقشار و طبقات اجتماعی می باشند. این نهادها از یک طرف تنظیم کننده خواست ها و دیدگاه های اعضای خود بوده و از طرف دیگر منعکس کننده این خواست ها و مطالبات به نظام سیاسی می باشد. بنابراین جامعه مدنی پدیده ای اجتماعی است که زمانی ظهور می کند که از یک طرف “دولت” بزرگ و پیچیده باشد و از طرف دیگر “جامعه” در اثر تقسیم کار اجتماعی زیاد، قشربندی پیچیده ای یافته باشد و در پیوند دولت و جامعه باید برخی سازمانهای واسط جامعه مدنی وجود داشته باشند تا انسجام اجتماعی شکل بگیرد. حال باید در نظر گرفت که در جامعه ای که دولت در رفع آسیب های اجتماعی ناکارآمد و غیرموثر شده باشد و از سوی دیگر جامعه با مسائل فرهنگی بسیار زیادی دست به گریبان باشد، جامعه مدنی پویا و پایدار شاید بتواند راهی به رهایی باز یابد. تشکل های غیردولتی در حوزه زنان و خانواده در جامعه جنوب ایران بخشی از این ساختار جامعه مدنی می باشند که باید مورد تحلیل و مطالعه قرار گیرند تا بتوانند بهره وری بالاتری در حل مساله زنان کسب نمایند.
تامل اول: تحلیل استراتژیک سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های حوزه زنان در این تشکل های غیردولتی حاکی از آن هست که عدم وجود “شبکه ارتباطی – پیوندی” قوی و پایدار بین این تشکل ها باعث عدم همگرایی و محدود شدن میزان تاثیرگذاری اجتماعی و فرهنگی فعالیت های این تشکل ها شده، آن گونه که به مانند جزایر از هم جدا افتاده، اثربخشی و بهره وری سازمانی بسیار محدودی در جامعه دارند که همین نارسایی ارتباطی باعث ناکارآمد شدن کنش های اجتماعی و فرهنگی آنها شده است.
تامل دوم: از سوی دیگر “ابهام” در مجموعه قوانین و مقررات رسمی سازمان های دولتی درباره نحوه و شکل ارتباط با این تشکل های غیردولتی، باعث پیچیده شدن فرآیند سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها در این تشکل های غیردولتی و همچنین سازمان های دولتی شده، آن چنان که هرکدام از این دو به وضوح و روشنی شکل و کیفیت ارتباطی با همدیگر را درک نکرده اند.
تامل سوم: بزرگترین ضعف در مدیریت برنامه ریزی و سیاست گذاری درونی این تشکل های غیردولتی مبتنی بر نداشتن چشم انداز و افق گفتمانی خاص و از پیش طراحی شده است که از همین رو باعث نداشتن ثبات رویه در کنش های حقوقی – اجتماعی – فرهنگی آنها شده است.
تامل چهارم: از سوی دیگر در چهارمین یافته این تحلیل استراتژیک می توان نقطه ضعف درونی دیگری برای این تشکل های غیردولتی توصیف نمود و آن اینکه؛ برنامه ریزی منسجم و پویایی برای به روز نمودن اطلاعات و آگاهی های مرتبط اعضای حاضر در این تشکل ها، در فرآیند مدیریت استراتژیک آن ها وجود ندارد.
تامل پنجم: در پنجمین یافته برای این مطالعه استراتژیک می توان از عامل تهدید آمیز خارجی شبکه های مجازی تلفن همراه یاد کرد که با اینکه از وجه اطلاع رسانی مناسبی برخوردارند اما از سوی دیگر کنشگران در این تشکل های غیردولتی را از حضور در “میدان” جامعه دور نموده و این کنشگران به فعالیت های مجازی متورم شده ای دچار شده اند و پیوند و ارتباط با بسترهای اجتماعی – فرهنگی را از دست داده و یا درحال ازدست دادن هستند.
تامل ششم: از سویی دیگر در ششمین یافته این تحلیل استراتژیک می شود از نقطه قوت این تشکل های غیردولتی یاد کرد که این حوزه چون با شفافیت و وضوح در باب وضعیت زندگی روزمره زنان همراه هست و همه کنشگران این تشکلهای غیردولتی نیز زنان هستند، اعتماد نسبی به این تشکل ها در بین زنان در جوامع محلی به وجود آمده است.
تامل هفتم: در نهایت و در هفتمین یافته از این پژوهش تحلیلی می توان گفت که در آن جوامع محلی با توجه به گستردگی مسائل و مصائب زندگی روزمره زنان و خانواده، همواره بستری برای کنش های مدنی – اجتماعی این تشکل های غیردولتی می باشد و از همین رو نیازی به تلاش مستمر برای مهیا کردن بستر و فضای عمومی این جوامع محلی جهت حضور در کنش های اجتماعی ندارند.
در تحلیل نهایی با تحلیل و تفسیری که می توان از مبانی نظری و تئوریک حاکم بر رفتارها و سیاستگذاری های سازمانی تشکل های غیردولتی زنان در جهان انجام داد، نشان دهنده این نکته کلی هست که محدودیت های ساختارگرایانه در عرصه عمومی جامعه جنوب ایران، به گونه ای کلیت کنشگری تشکل های غیردولتی را با ابهام و پیچیدگی مواجه ساخته است و از سوی دیگر با پژوهشی میدانی از فعالیت های این تشکل ها می توان به محدودیت های کارکردگرایانه ای نیز در چگونگی نقش پذیری اجتماعی و مدنی آن ها اشاره نمود.
در نهایت باید این پیشنهاد را با توجه به تحلیل های صورت پذیرفته ارائه دهم که تشکل های غیردولتی زنان به میدان و درون جامعه هدف خود بیایند و مطالعات گسترده ای را درباره تجربه های جهانی رشد و توسعه جوامع محلی زنان آغاز نمایند تا الگوهای موفق در این زمینه را کشف نمایند. زنان در جنوب ایران این فرصت را نیز داشته اند که به تحصیلات دانشگاهی در رشته های متعدد و متنوعی بپردازند و از این فرصت باید استفاده نموده و با ایجاد مطالعات بینارشته ای و ارتباطات میان حوزه ای، به تحلیل دقیق جوامع محلی زنان بپردازند.
یادداشت ها:
این یادداشت، خلاصه ای از مقاله علمی پژوهشی نویسنده است که در همایش ملی “زنان و اعتدال” برای زمستان سال ۱۳۹۴ در تهران ارائه شده و پذیرفته شده است.
عنوان یادداشت، نام فیلمی از پیمان معادی (۱۳۹۰) می باشد.