امروزه محیط زیست در سطح ملی و جهانی، در معرض تهدیدهای جدی است. فهرست این تهدیدها از گرم شدن اقلیم زمین تا از دست رفتن تنوع زیستی و انواع آلودگیهایی که بشر، خواسته یا ناخواسته به کره زمین تحمیل میکند متعدد است و تکرار آنها نیز چنانچه با برنامهای منسجم و عملی جهت مقابله با آنها همراه نباشد صرفاً از حساسیت آنها میکاهد. از این روست که مواجهه با این معضلات یک بسیج عمومی و عزم ملی را میطلبد و در این میان نقش آموزشهای محیط زیستی که تأثیر فراوان بر ایجاد انگیزه در مخاطبان دارد، بسیار مؤثر میباشد. کاملاً واضح و مبرهن است که مهمترین دستگاه فرهنگساز در هر کشوری آموزش و پرورش میباشد، زیرا این دستگاه با گستردگی و استعداد بالقوه بالای فراگیران ونیز در اختیار داشتن نیروهای توانمند علمی و اعتقادی میتواند به عنوان یک بازوی توانمند برای افزایش فرهنگ محیط زیست بین دانشآموزان و از طریق تسری به خانوادهها، در کل جامعه عمل کند. از این رو اجرای طرح آموزشهای محیط زیستی در مدارس از مهمترین ابزارهای آگاهسازی به شمار میرود که در سایه حمایت قوانین بینالمللی و منطقهای میتواند بسیار مفید باشد. در ارزیابی هایی که اخیرا صورت گرفته است، از آموزش به عنوان ضروری ترین موضوع در دستیابی به اهداف توسعه پایدار یاد شده و به عنوان اولویت شماره یک و یکی از کلیدی ترین ابزارها در تحقق توسعه انسانی مورد توجه قرار می گیرد.
از آنجا که هدف از آموزش و پرورش ساختن انسانهایی است که خردمندانه،فهیم،مطلع و متعهد به اخلاق با احساس مسوولیت و تعهد به محیط اطراف خود آگاهانه برخورد نموده و حفاظت نمایند.بقول پائلو فریره در آموزش ستمدیدگان با سواد کسی نیست که خواندن و نوشتن بلد باشد ،بلکه کسی است که نسبت به محیط اطراف خود اگاهی داشته و بتواند طرح مساله نماید.
در آموزش محیط زیست همه اقشار و طبقات اجتماعی مخاطب بوده و به قشر خاصی تعلق ندارد.لذا با استناد به دستور کار ۲۱ اهداف آموزش برای همه (سند اجلاس ژوهانسبورگ) میباشد.لذا با توانمند سازی شهروندان وبازآموزی مدیران و کارمندان ،ودر نهایت بهینه سازی فرایند ها و ساختارهای اداری میبایست اقدام نمود.بدین ترتیب دومکراسی،مشارکت اجتماعی و فعالیت های شهروندی از مدرسه اغاز ودر فرایند مراحل تعلیم و تربیت و استمرار آن حاصل می شود.روشن است که ریشه های اموزش و پرورش برای توسعه پایدار به طور سخت و محکم در اموزش محیطی وایجاد مدارس زیست محیطی کاشته شده اند.
آرمان مدارس جامع محیط زیستی، پرورش نوجوانانی است که هم از حقوق و مطالبات خویش در حوزهی محیط زیست آگاه باشند و هم بدانند که به عنوان یک انسان، چه وظایف و مسئولیتهایی در برابر زیستبوم و حفظ موهبتهای طبیعیاش برعهده دارند. نهادینه ساختن مفهوم حفاظت از محیط زیست در سایه آموزش و یادگیری از کودکی اتفاق میافتد. آموزشهایی که علاوه برگذر از تجربه، کودکان را با طبیعت آشتی میدهند و در فضای مدارس با اجرای برنامههای آموزشی هدفمند و مدون تکمیل میشوند. افزون برآن باید بدانیم که تکیه بر آموزش صرف شاید بتواند بر کمیت آگاهیهای فردی نوجوانان بیافزاید، اما بعید است که سبب برانگیختگی شده و شور و عشقی پایدار در نهاد مدیران آیندهی وطن نسبت به آموزههای محیط زیستی بیافریند. از این رو و با توجه به این دانستگی در تبیین محتوای آموزشی مدارس جامع محیط زیستی، کوشیده شده تا در دوران پیش دبستان و سالهای نخست ابتدایی، بیشترین توجه به امکان تماس بیواسطهی کودکان با طبیعت و اجزای آن فراهم شود و آنگاه به تدریج رویکردهای آموزشی مستقیمتر جای تجربهاندوزی، درک و شهود و لمس پیکرههای طبیعت را بگیرد. به سخنی سادهتر، تلاش شده تا در مدارس جامع محیط زیستی، نخست به پرورش و سپس به آموزش پرداخته شود.
مدارس جامع محیط زیستی با پرورش خودانگیختگی و پرورش عشق، آگاهی و مهربانی و شور دانشآموزان نسبت به محیط زیست و الهام بخشی به آنان، حس مشارکت و پذیرش مسئولیت نسبت به محیط زیست و در نهایت رویکرد حرمت و حفظ حقوق و ابعاد گوناگون زیست بوم را ترویج داده، در ذهن آنها نهادینه ساخته و به خانواده و جامعه منتقل میکنند. در مدارس جامع محیط زیستی با بهرهگیری از گرایشهای ذاتی دانشآموزان به عناصر مختلف طبیعت، ادراک و فراگیری به روشهای مختلف از تجربه، درک و شهود و تعامل مستقیم دانشآموزان با محیط زیست طبیعی گرفته تا بازیهای هدفمند و برنامههای آموزشی سازمان یافته در حیطه شناختی، عاطفی و روان- حرکتی (مهارتی) به دنبال تغییرات تدریجی باور و رفتار دانش آموزان و نهایتا تغییرات بنیادی و پایدار در رفتار و شکل گیری اخلاق محیط زیستی آنها هستند.