ترجَمۀ مَدخَلِ ”فلسفه ی محیط زیستی“، از دانشنامه ی فلسفیِ کیمبریج، به ویراستاری رابرت آئودی، صص۲۶۸-۲۶۹.[۱]
نویسنده: اَلِن هالِند: دانشگاه لنکستر
مشخّصاتِ کتابشناختی آن به شرحِ ذیل است:
Alan Holland., “environmental philosophy” in Audi, R. (Ed.). The Cambridge Dictionary of Philosophy , (Lincoln: Cambridge University Press) 2nd ed , pp. 268-269.
فلسفهی زیست محیطی ، بررسی انتقادی مفاهیمی است که ربط و نسبت بینِ انسان و محیط زیستِ غیر-انسانی آنها را تعریف میکند. اخلاقِ زیست محیطی، یکی از مؤلّفههایِ عمدۀ فلسفهیِ زیست محیطی است، که اهمیّتِ هنجاری[۲] این ربط و نسبتها را نشان میدهد. ارتباط ربط و نسبتهای بومشناختی با اوضاع و احوال انسانی دستِ کم از زمان داروین بازشناخته شده بود، امّا رُشدِ حسِّ مسئولیّتپذیریِ[۳] [اخلاقی] انسان بخاطرِ تخریب آن ارتباط(-ِ) [بومشناختی]، در کتابهایی چون بهار خاموشْ[۴] (۱۹۶۲) از رِیچِل کارسون و آزادی حیوانات [۵] (۱۹۷۵) از پیتر سینگر منعکس شد، که اخیراً افزایش علاقه به این مسئله را برانگیخته است.
فیلسوفانِ زیستمحیطی به طیف وسیعی از رویکردها و أَعمالِ انسان که علل تخریبِ [محیطِ زیست] فهمیده میشوند استشهاد کردهاند، از جمله رویکرد دینی و علمی، نِهادهای اجتماعی، و فنآوری صنعتی. معمولاً چارهجوییهایِ پیشنهاد شده بر جهتگیری و یا ”اخلاقشناسی“ی[۶] جدیدی که ”ارزشهای ذاتی“[۷] را در جهان طبیعی بازشناسی میکند، تأکید میورزند.”اخلاق[= اخلاقشناسی] زمینِ“[۸] آلدو لئوپولد را نُمونهیِ[چُنان چارهجوییهایی] برشمرده میشود، که از انسان تصویری چونان مُتَعَلَّقْ[=وابسته] به اجتماعِ زیستی، بجایِ مُتَعَلِّقْ[مالک=دارنده] اجتماعِ زیستی[۹] (”سرزمین“) به دست میدهد؛[۱۰] بوم شناسی ژرفا،[۱۱] موضعی است که فیلسوفِ نروژی آرْنِ نِس(تولّد:۱۹۱۲[درگذشته:۲۰۰۹]) بیان کرد، این موضع از شَکلهای تطابق و یکسانانگاری با جهان غیر-انسانی، و زنانهنگری زیستبومی[۱۲] دفاع میکند، [بنظر او] غالبِ رویکردهایی که نسبت به جهان طبیعی اتِخاذ شده، رویکردی پدرسالارانه[۱۳] اند، و به همین خاطر میباید چُنان رویکردهایی را رد کرد.
در قلبِ اخلاقِ زیستمحیطی تلاش برای بیانِ دغدغههای بنیادی جهانِ طبیعی واقع شده است. این دغدغهها تؤأَمان شاملِ مسائلِ جهانی و نیز منطقهای، و ملحوظ داشتنِ مسائل بلندمدّت بومشناختی، و حتّی مسائل فرگشتی، سرنوشتِ جهانِ انسانی و غیر- انسانی، میشود. کثیری از کسانی که به این مسائل و دغدغهها مشغولند این ادّعایِ انسانمحورانه[۱۴] را که انسان منحصر به فرد است و یا حتّی کانونِ مرکزی ملاحظاتِ اخلاقی است را به پرسش گرفتهاند. در نتیجه، گسترش حوزه و زمینهیِ دغدغهها حاکی از چالشی است نسبت به وضعیّت قراردادیِ اخلاق بینِ انسانها. این مباحث نحوهی ایجادِ تعادل بینِ ادّعاهایِ ناظر به حال و آینده، انسان و غیر-انسان، ذیشعور[۱۵] و غیر ِ- ذیشعور، فرد و کلّ را، فرامینُماید. تحقیق در چشماندازِ آن مباحث، برایِ ایجاد رابطهای پایدار بینِ اقتصاد و نظامهای بومشناختی، و تعقیبِ آثار و نتائج این رابطه با توجّه به عَدالتِ اجتماعی و نهادهایِ سیاسی است. عِلاوه بر این نیز مشغول شدن به پرسشهای فرا-اخلاقی، به عنوانِ مثال، دربارهیِ، عینیّت و قیاسپذیری ارزشها، فیلسوفان زیست محیطی را به سمتِ مطرح کردنِ ماهیّت و اهمیّت تغییراتِ زیست محیطی و وضع و حالِ هستیشناختی هستومندهای جمعی مانندِ گونهها و زیستبومها، سَوق داده است. در حالتی سنّتیتر، فلسفهیِ زیستمحیطی مباحث مابعدالطَّبیعیای حَوْل این سؤالِ ابدی را احیاء میکند که ”جایگاه انسان در طبیعت“ چیست، سؤالی که در بین فیلسوفان و فرهنگهایِ کهنتر نیز هم مسبوق به سابقه بود و هم الهام بخش.
[۱] . همهیِ [] از مترجم است.
[۲] . normative
[۳] . responsibility
[۴] . Silent Spring
[۵] . Animal Liberation
[۶] . ethics
[۷] . intrinsic value
[۸] . land ethic
[۹] . biotic community
[۱۰] . land
[۱۱] . deep ecology
[۱۲] . ترجَمۀ «feminism» به «زَنانهنِگَری» از برساختههایِ استاد کلِّ فیالکل حضرت مصطفی ملکیان است. بر همین قیاس راقمِ این سَواد-مترجم- تعبیرِ «زنانهنگری زیستبومی»، یا از بهر اقتصاد زبانی «بوم-زنانهنگری»، را از برایِ «ecofeminism» بر ساخته است.
[۱۳] . patriarchal
[۱۴] . anthropocentric
[۱۵] . sentient