شورش بر نظام آموزشی خدایگان / بندگی
مطالعات فرهنگی درباب نظام آموزشی آینده در ایران
اسماعیل حسام مقدم
(کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی، مدرس دانشگاه و عضو پیوسته انجمن جامعه شناسی ایران)
میشل فوکو؛ فیلسوف متاخر فرانسوی در آثاری که به حوزه تبارشناسی دوران مدرن مرتبط می شد، از ارتباط تنگاتنگ بین دانش و قدرت در جهان مدرن گفت و از این جریان سلطه گر پرده برداشت که چگونه دانش (چه دانش پزشکی و چه دانش علوم انسانی) می تواند انسان را در قید سلطه و هژمونی خویش در آورد و این را به طورخاص در نظام های مدرن قرن بیستمی به دقت و وسواس تبارشناسی کرد. یکی از عمیق ترین و گسترده ترین نظام های سلطه آفرین در دوران مدرن؛ نظام آموزشی هست که اصلی ترین رسالت اش را، همسان نمودن کودکان و استاندارد سازی فهم و ادراکشان از جهان می داند. این یادداشت کوتاه صرفن طرح مساله ای در این باب خواهد بود.
کتاب های از پیش طراحی شده، سیلابس درسی مشترک، بی توجهی به زبان مادری در آموزش، یکسان نمودن چشم انداز کودکان در جهان زیستی، واژگان کلیشه ای و صامت ایدئولوژیک، تقاضاهای سرکوب شده دانش آموزان خلاق، دیگری های طردشده، صداهای بی صدا، زبان های خاموش شده و در نهایت دانش سرسپرده دانش آموزانی که در جستجوی قدرت با یکدیگر به نزاع و کشمکش می پردازند. دقیقن در همین میانه میدان هست که نقش ساختاری “معلم” هویدا می شود. معلم به مثابه ی خداوندگار در نظام آموزشی مدرن، دانش آموزان به مثابه بنده گان را به دو گروه خودی و گروه دیگری تقسیم می کند. آن گروه که خودی هستند؛ همواره در استانداردهای نظام آموزشی جا خوش می کنند و در نهایت دانش خود را سرسپرده قدرتی می سازند که به زعم یورگن هابرماس: زیست-جهان انسانی را به مستعمره خویش مبدل می کند. و آن گروه دیگری همواره در حاشیه و پیرامون ویا به قولی در سطل آشغال پرتاب می شوند. خاستگاه نظام اجتماعی مدرن را می شود دقیقن در همین تقسیم بندی و قشربندی جست و واکاوی نمود که اسطوره گفتمانی این نظام اجتماعی براساس سلطه همه جانبه فن و تکنیک بر زیبایی و اخلاق بنیاد گرفته است.
نویسنده در این یادداشت کوتاه قصد دارد که در مقابل آن نظام آموزشی مدرن از اسطوره گفتمانی دیگری نیز بگوید که می شود در نظریات هنری جیرو که یکی از نظریه پردازان معاصر تعلیم و تربیت پسامدرن هست، نشانه های آن را بازیافت. جیرو ضمن انتقاد از آموزش و پرورش حاکم کنونی که مبتنی بر آموزه های مدرنیته است، دیدگاه «تعلیم و تربیت مرزی» را پیشنهاد می کند که تلفیقی از نظریات پسامدرنیسم، انتقادگرایی، فمینیسم و برنامه درسی نو- مفهوم گرایی است. او معتقد است که آموزش و پرورش، روندی سیاسی دارد از این رو باید به مدارس به عنوان حوزه های عمومی دموکراتیک نگریست، جایی که در آن باید تعلیم و تربیت انتقادی که منجر به شهروندی انتقادی می شود، جریان یابد. جیرو بر تفاوت«گروههای اقلیت و حاشیه نشین» مانند زنان، اقلیت های نژادی، مذهبی، سنی و… تاکید می کند. از نگاه جیرو معلمان به عنوان روشنفکران تحول آفرین محسوب می شوند که باید دور از اقتدارگرایی سنتی، به تعلیم و تربیت انتقادی و مسئولیت های اجتماعی بپردازند. مقدس نبودن متون درسی، وجود صداهای چندگانه درکلاس درس، اقتدار متجلی در متن و برنامه درسی پنهان از نظریات دیگر جیرو است. وی استفاده از مطالعات فرهنگی را به عنوان یک رشته تلفیقی در جهت غنای تعلیم و تربیت انتقادی پیشنهاد می کند. (برای مطالعه بیشتر به مقاله تعلیم و تربیت پسامدرن از دیدگاه جیرو در مجله علمی پژوهشی برنامه ریزی درسی / شماره۱۶ / صفحه یک تا ۱۸ رجوع کنید) برای رهایی از نظام آموزشی خدایگان/بندگی و موعظه گر باید به سمت نظام آموزشی یی حرکت کرد که در آن با تبعیت از کثرت گرایی و چندگانگی جهان جدید، صداهای گوناگون و متعدد را صدادار کند و آن ها که همیشه خاموش نگه داشته شده اند را تریبون دهد.
نویسنده مقاله به عنوان عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران (NGO) البته در باب نظام آموزشی و مصائب معلمان در جامعه ایرانی به تمامی آگاه و مطلع هست اما مساله ای که در این یادداشت کوتاه مطرح ساخته را به عنوان یکی از چالش برانگیزترین مسائل استراتژیک آینده برای نظام آموزشی؛ اعم از سیاستگذاران، مدیران کلان، معلمان و… در ایران می داند که درصورت بی توجهی به آن، چه بسا نظام آموزشی را در آینده نزدیک (حتا!) ناکارآمدتر از همین چیزی که الان هست، کند.