زندگی زنان در جامعه بوشهر نوعی زندگی در وضعیت “تناقض” است. زنان استان بوشهر در زندگی خود سعی در پس زدن سنت و بروز رفتارهای مدرن دارند و از طرفی نیز در بین سنت و مدرنیته گرفتار مانده اند. بدین معنا که در جامعه ی متناقض و شبه مدرن بوشهر؛ اغلب مشارکت های زنان به صورت مشارکت های مذهبی و خیرخواهانه (سنتی) هست و مشارکت های نهادی و انجمنی(مدرن) در پایین ترین سطح خود قرار دارد. مشارکت های مذهبی و خیرخواهانه از جمله فعالیت های اجتماعی هستند که مقطعی و عاطفی است و همین مساله مانعی بر سر راه گسترش و تقویت روابط و فعالیت های زنان و نیز کم شدن عمل جمعی به طور مداوم و پیوسته در زنان می گردد.
جدای از فعالیت های مقطعی؛ زنان در استان بوشهر در مقایسه با مردان از نظر هویتی دارای مشکلات زیادی هستند و عمدتن منابع هویتی زنان تحت الشعاع جنسیت یا خاستگاه های اجتماعی و طبقاتی مردان قرار دارد. برخی زنان در استان بوشهر با فعالیت های مذهبی و سنتی سعی در معنا بخشیدن به هویت خویش دارند و این مساله موجب کم شدن میدان تعاملات زنان و محصور ماندن آنان در چارچوب نقش های سنتی محوله به آنها شده است. از جمله مواردی که باعث تشدید عدم مشارکت های نهادی و انجمنی در زنان استان بوشهر می شود را می توان به ۱-میزان منابع در دسترس زنان، ۲-گستره ی روابط اجتماعی، ۳-سطح و میزان اثربخشی اجتماعی و ۴-میزان اعتماد اجتماعی زنان اشاره کرد.
در استان بوشهر میزان منابع در دسترس زنان جهت مشارکت های اجتماعی بسیار محدود می باشد. چرا که؛ امکانات مادی، مهارت های اجتماعی و میزان حمایت های اجتماعی از زنان در این استان بسیار ناچیز است و به زنان به طور خاص آموزش ها و مهارت های اجتماعی جهت فعالیت در عرصه عمومی داده نشده است.
گستره ی روابط اجتماعی نیز که شامل روابط رسمی و غیررسمی هست نیز تنها به روابط غیر رسمی و دوستانه و خانوادگی محدود شده و روابط رسمی که مستلزم حضور و فعالیت و کنش زنان در اجتماع می باشد، نادیده گرفته شده است.
سطح و میزان اثربخشی اجتماعی که شامل باور به اثربخشی حضور و مشارکت در عرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است به دلیل عدم باور و پذیرش هویت مستقل در برخی زنان استان بوشهر در سطح بسیار پایینی قرار دارد و تجربه ی زنان جهت مشارکت اجتماعی و مدنی که به صورت عملی در آمده باشد، بسیار محدود و ناچیز است.
سطح و میزان اعتماد اجتماعی زنان که شامل اعتماد شخصی و اعتماد رسمی هست نیز بارور نگردیده است.
امیل دورکیم؛ “پیوندها و مناسبات اجتماعی را به مثابه ی رشته هایی تلقی می نمود که بر بنیان آن، جامعه ساخته و همبسته می گردد. به زعم دورکیم، در جوامع مدرن، تقسیم کار اجتماعی و گروه بندی های اجتماعی و نهادهای حرفه ای منبعث از آن، عاملی در استوار نمودن پیوندهای اجتماعی و برقراری همبستگی اجتماعی با حفظ تفاوت ها می باشد.” در دنیای مدرن، فعالیت های اجتماعی زنان در دو سطح توده و نخبگان صورت می گیرد و جامعه باید سعی در پرورش و آماده سازی حضور زنان در این دو سطح نماید. در استان بوشهر، همبستگی اجتماعی که متناسب با جمعیت زنان آن باشد، وجود ندارد و حضور زنان به طور نمایشی و سطحی در برخی فعالیت های مذهبی و مدنی خلاصه می شود و هیچ گونه آماده سازی زنان جهت تعریف آنها در توسعه اجتماعی دیده نشده و زنان فاقد مهارت های لازم برای مشارکت و همبستگی اجتماعی که دورکیم از آن بحث می کند، هستند.
دورکیم معتقد است که “نقطه پایان تکامل اجتماعی بشر، جامعه مدرن است. جامعه ای که ساختار آن سازمان یافته و از تمایزات و تفاوت های افراد شکل گرفته است. همین تفاوت هاست که باعث پیوند افراد جامعه مدرن می شود. این همبستگی در دنیای مدرن باعث می گردد که هم فرد و هم جمع دارای هویت شوند. در حالی که در جامعه سنتی فقط جمع هویت دارند.” در جامعه شبه مدرن استان بوشهر؛ زنان در تعریف، معنابخشی و بازاندیشی هویت خود به دلیل عدم همبستگی اجتماعی در بین زنان و مردان دارای مشکلات زیادی هستند و انسجام گروهی و شخصیتی در زنان تقویت نگردیده است. زنان در جامعه شبه مدرن بوشهر؛ نیازمند آموزش مهارت های جمعی برای مشارکت اجتماعی هستند. همچنین با افزایش ان جی اوهای خاص زنان در حوزه آموزش حقوق زنان و برگزاری کارگاه های آموزشی حقوق زنان، تریبون های آزاد زنان، مجمع زنان و …. یک گفتمان سازی اجتماعی جهت هویت بخشیدن و ایجاد همبستگی اجتماعی جهت مشارکت زنان باید صورت گیرد تا از این طریق زنان با پرورش ایده ها و خلاقیت های خود با حضور در عرصه اجتماع هم به صورت توده و هم نخبگی از حالت شی وارگی که به آنها داده شده، درآیند و به سوژگی برسند. همچنین با افزایش نهادهای مدنی و دموکراتیک، سرمایه ی اجتماعی قوی تر و منسجم تری باید در حوزه زنان شکل گیرد.
منابع:
دورکیم، امیل(۱۳۶۹). تقسیم کار اجتماعی، مترجم؛ باقر پرهام، تهران، نشر قلم، صص ۲۹۷-۸