اشاره:
اسماعیل حسام مقدم از کنشگران مدنی استان هست که سال ۹۰ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مطالعات فرهنگی از دانشگاه کاشان با رتبه ممتاز گرفت. وی پس از بازگشت به جنوب؛ دغدغه هایی در خصوص جامعه ی مدنی جنوب داشت و تصمیم به راه اندازی انجمن هامون ایران به عنوان یک تشکل غیردولتی نمود. وی عضو پیوسته انجمن جامعه شناسی ایران می باشد و همچنین صاحب امتیاز فصلنامه هامون و دوهفته نامه آوای دشتستان می باشد. در زمان توافق هسته ای، یادداشتی از این فعال اجتماعی تحت عنوان “ پساتحریم و زیست مردم ایران ” در نشریات و سایت های استان بوشهر منتشر گردید. در این یادداشت حسام مقدم به زمان پساتحریم اشاره کرده بود و به دولت تذکرهایی در خصوص توجه به بهزیستی و رفاه اجتماعی شهروندان داد. این یادداشت بهانه ای شد تا گفت و گویی با وی داشته باشیم. برای آشنایی بیشتر با ایده ها و دغدغه های این جوان نخبه با ما همراه باشید:
رفاه اجتماعی چیست و چه جایگاهی در توسعه دارد؟
حسام مقدم: رفاه اجتماعی یکی از آرمان های دولت های مدرن هست که همواره در دویست سال اخیر نظریه پردازان اجتماعی در پی آن بوده اند تا در سطح جامعه به آن شکل بدهند. رفاه اجتماعی پیامد توسعه همه جانبه هست. توسعه ای که یکی از وجوه آن می تواند اجتماعی باشد، توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… نیز در کنار توسعه اجتماعی می توانند منجر به بهبود شاخص های رفاه اجتماعی در یک جامعه شود.
به نظر شما چه نهادهایی در توسعه اجتماعی و رفاه مردم ایران بیشترین تاثیر را دارند؟
حسام مقدم: بزرگترین نهاد در این جامعه ایران همواره دولت بوده و همچنان نیز هست. اساسن مفاهیمی مانند رفاه اجتماعی برساخته مکاتب فکری و سیاسی ای هست که دولت را به عنوان بزرگترین نهاد تاثیرگذار اجتماعی درنظر می گیرد و ازهمین رو نیز مفهوم رفاه اجتماعی با عدالت اجتماعی گره خورده است. مدل و الگوی توسعه در تاریخ ایران مدرن بر محور دولت بنا شده و ازهمین رو به خصوص با وجود منابع زیرزمینی مانند نفت، این نقش به طور بی بدیلی به دولت داده می شود تا جامعه و ساختارهای اجتماعی را مدیریت و دستکاری کند. نهادهای خصوصی، نهادهای مدنی غیردولتی، خانواده و نهادهای بین المللی در ایران صرفا در ارتباط با دولت معنا پیدا می کنند.
این نهادهایی که نام بردید تا چه میزان در توسعه اجتماعی جامعه ایران درکناردولت تاثیرگذار بوده اند؟
حسام مقدم: در ایران مدرن همه چیز در ارتباط با نهاد دولت معنا پیدا می کند و دولت؛ دال اعظم است. بزرگترین سرمایه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… را در سیطره خود دارد و بر اساس تصمیمی خودخواسته ترجیح می دهد که این سرمایه ها را به کدام نهادها یا ساختارهای اجتماعی بدهد و یا دریغ کند. اما در برخی اوقات ناگهان یکی از این نهادها جسته اند و نوری تابانده اند و سپس به خاموشی گراییده اند. در سالهای دولت ملی مصدق این نخبگان و رسانه ها بودند که در روند توسعه اجتماعی نقش بی بدیلی بازی کردند. و یا در انقلاب ۱۳۵۷ هم این نهاد خصوص بازار و خانواده ها بودند که به نوعی در رخدادها بودند. و یا آنچنان که نخبگان و احزاب سیاسی در جنبش دوم خرداد و دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی بودند. در هر دوره ای چه بسا بتوان از یک یا چند نهاد نام برد اما آنچه که مشهود هست اینه که هیچ وقت در طول دوران ایران مدرن با تداوم نقش یکی از این نهادهای اجتماعی مواجه نبوده ایم. این نقش ها ازهم گسیخته بوده و نقشی منقطع در تاریخ توسعه اجتماعی ایران داشته اند. در سالهای اخیر و دولت اعتدال با تاثیرگذاری نهادهای مدنی غیردولتی و نهادهای خصوصی مواجه هستیم که چه بسا بتواند شکلی از توسعه اجتماعی را به پیش ببرند.
سبک زندگی مردم ایران در چه نسبتی با توسعه اجتماعی قرار می گیرد؟
حسام مقدم: سبک زندگی مردم ایران در دوران پیشامدرن (قبل از شکل گیری دولت متمرکز در ایران در دوران صفویه) برخلاف آن چه از نگاه شرق شناسان به زمینه فکری مردم ایران به طور عام و نخبگان به طور خاص مبدل شده، مبتنی بر نوعی توجه به مشارکت اجتماعی در سبک زندگی بوده، همیاری اجتماعی و نظام مدیریتی منابع آبی در جامعه پیشامدرن ایران همواره نوعی سبک زندگی تعامل گرا را برای توسعه اجتماعی برساخته نموده بود که براساس آن جامعه ایرانی به شکلی خاص از توسعه اجتماعی دست یافته بود اما با شکلگیری دولت مدرن در ایران، نهاد قدرتمند و تمرکزگرایی به نیروهای اجتماعی در ایران اضافه شد که با در دست داشتن انحصاری منابع سرمایه های متعدد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… در نوع و شکل سبک زندگی مردم ایران نقشی ضد-مشارکت جویانه نهاد. سبک زندگی مردم ایران در دویست ساله اخیر به نوعی برضد توسعه بوده است. انحصار قدرت و سرمایه در دستان نهاد دولت، سبک زندگی مردم را استحاله نموده و آن را مبدل به ادامه کالبد دولت نموده که از نهاد دولت ارتزاق می کند و هیچ خلاقیتی برای توسعه اجتماعی در خود خلق ننموده است. در دوران مدرن، مردم ایران همه چیز خود را معطوف به اراده دولت نموده اند، یا در کنار آن و از کالبد آن ارتزاق نموده اند و یا بر آن شوریده اند و دولت دیگری را برپا ساخته اند تا همه مسئولیت های اجتماعی توسعه را از دوش خود بردارند و بردوش نهاد دولت جدید بگذارند.
با توجه به اینکه سبک زندگی ایرانیان مدرن در وابستگی به دولت تعریف شده، جامعه ایرانی چه هویتی دارد؟
حسام مقدم: جامعه ایران مدرن، جامعه ای پویا و فعال که بتواند توسعه اجتماعی را رقم بزند نیست. هویت ایرانیان مدرن؛ در نسبت آن با نهاد دولت مدرن معنا پیدا می کند. خلاقیت زیستن و تخیل اندیشیدن را از دست داده ایم. با این همه مکانیزم جدید قدرت در جامعه جهانی هزاره سوم این امکان را می دهد که هویت دیگری در ما شکل بگیرد و آن هویت مجازی باشد. به زعم من این شکل از هویت هم می تواند مسیر رهایی ملت ها بشود و هم شاید مایه زوال و فروپاشی هویتی ملت ها. اگر در هویت واقعی ما ایرانیان نتوانیم راه رهایی و رستگاری ای بجوییم اما شاید در هویت مجازی بتوان این رستگاری را رقم زد.
چگونه می توان در هویت مجازی راه رستگاری را رقم زد؟
حسام مقدم: به زعم مارتین هایدگر تکنولوژی در سه نقش و کارکرد ظاهر می شود؛ اول نقشی کاملا ابزاری دارد، دوم نقشی ارتباطی دارد و در بالاترین سطح خود به نقشی هستی شناسانه مبدل می شود. به زعم من اگر هویت مجازی که ساخته و پرداخته تکنولوژی هست بتواند به ساخت هستی شناسی شهروندان مبدل شود، شاید راه رهایی و رستگاری شود مانند آن چه در بهار عربی در کشورهای مصر و تونس رخ داد و این هویت مجازی شهروندان بود که راه رستگاری آنان شد. برای همین هست که دولتها همواره در کشورهای درحال توسعه بر فضای مجازی سیطره تمامیت خواهانه ای دارند. از این رو بر نقش توسعه ای شهروندان تاثیر می گذارند و در اغلب موارد آن را محدود می سازند.
مسئولیت های معطوف به شهروندان که در نقش شهروندی اشان مسستر است، در صورتی مجال مطالبه کردن می یابد که دولت به مسئولیت های خود در قبال به رسمیت شناختن حقوق شهروندان مبادرت ورزد. در جامعه ایران دولت تا چه میزان توانسته این مسئولیت های خود را به انجام رساند؟
حسام مقدم: دولتها در ایران معاصر به دلیل عدم پاسخگویی و تمرکزگرا بودن، کمتر این مسئولیت پذیری را به رسمیت شناخته اند. اما در دوره هایی مانند دوره دولت ملی مصدق، دوره اصلاحات و دوران اعتدال می توان این به رسمیت شناختن را به طور نسبی مشاهده نمود. این به رسمیت شناختن با خود شکلی امید اجتماعی می آفریند. دولت به شهروندانش سرمایه نمادین مسئولیت پذیری اجتماعی می بخشد و همین در نهایت می تواند امید اجتماعی بیافریند. البته این اتفاق تنها در ملتهایی رخ می دهد که دولت ها بر همه چیز سیطره داشته باشند. با این همه روزنه هایی برای امید اجتماعی باز می شود که شهروندان باید از آن برای خلق و آفرینش توسعه اجتماعی بهره ببرند.
کیفیت زندگی مردم از بعد فرهنگی و اجتماعی در ایران به چه شکلی هست؟
حسام مقدم: اگر به ده سال اخیر بنگریم، کیفیت زندگی مردم ایران به دلیل وابستگی شدیدی که به دولتها دارد، متفاوت بوده است، در دوران هشت ساله دولت نهم و دهم با فاجعه زیستی مواجه بودیم، فاجعه ای که تاثیرات آن سالهای سال بر مردم ایران سنگینی خواهد کرد. در دولت اعتدال این کیفیت زندگی درحال بازاحیا و بازسازی شدن هست که می توان امیدوار بود. اینکه در این دوسال اخیر سبک زندگی مردم به سمت فعالیت های خیریه ای و نهادهای مدنی غیردولتی سوق پیدا کرده، نشانه مثبتی هست که به عنوان یک جامعه شناس آن را شانسی برای بازیابی زیست اجتماعی مردمان ایران می دانم. ما در این روزها که دوران پساتحریم را پشت سر می گذاریم، به شدت نیازمند اخلاق زیستی مبتنی بر رعایت هنجارهای حرفه ای در شغل یا حرفه خودمان هستیم. در این لحظه باید همه مان اخلاق صنفی به زعم امیل دورکیم را رعایت کنیم تا بتوانیم به توسعه اجتماعی و رفاه اجتماعی نائل آییم.
شما در یادداشتی تحت عنوان “ پساتحریم و زیست مردم ایران ” در زمان توافق هسته ای، به زمان پساتحریم اشاره کرده اید و به دولت تذکرهایی در خصوص توجه به بهزیستی و رفاه اجتماعی شهروندان داده اید. برای من توجه شما به این مساله در آن زمان بسیارجالب بود. چه دلیلی وجود داشت که در آن زمان این مساله را گوشزد کردید؟
حسام مقدم: در دورانی پساتحریم با فجایعی اجتماعی و عدم به زیستن مردم ایران مواجهیم. به خصوص طبقه متوسط ایرانی با سختی ها و مصائب زیستی مواجه شده که تاب تحمل آن را ندارد. این فاجعه زیستی ناشی از ناکارآمدی دولتهای نهم و دهم بود که تحریم های بین المللی هم به آن دامن زد. با کوچکترین توجه و مشاهده در جامعه هرکسی متوجه می شد که بار اصلی این جریان فجیع ناکارآمدی دولت و ظلم تحریم بر دوش عوام است. لذا من از وضعیتی گفتم و هشدار دادم که مبتنی بر آن باید در نخستین گام در دوران پساتحریم، به وضعیت بهزیستی و رفاه اجتماعی مردم رسیدگی شود. این را بخصوص در استان های محرومی مانند بوشهر نیز باید با صدای بلند گوشزد کرد.