توجه به بدن در میان جامعه شناسان در دو دهه اخیر مباحث گسترده ای را درباره موضوعاتی مانند: هویت، جنبش های اجتماعی ـ فرهنگ مصرفی ـ سبک زندگی ـ اخلاق و حتا در حوزه نظریه پردازی اجتماعی برانگیخته است به گونه ای که به موازات کاربرد استعاره هایی مانند بازگشت به فرهنگ یا بازگشت به زبان (اشاره به رواج اندیشه های پسامدرن و پسا ساختاری) می توان از استعاره های جامعه بدنی و یا عصر بدن نیز سخن گفت. (ترنر، ۱۹۹۶) و (هنکوک و همکاران، ۲۰۰۰) در سطوح ساختاری و نیز ارزشی، فرآیندهای چندی را می توان در اهمیت و جایگاه ارتقا یافته بدن و برای بدنی شدن فرهنگ و بخصوص با مخاطب قرار دادن جوانان برشمرد که از ان جمله می توان به رشد و فن اوری های سلامت، تغذیه و ورزش، صنعت زیبایی و مد، افزایش علاقه به جوانی، اولویت یافتن مصرف، فردگرایی فزاینده، توجه به تمایز و سبک زندگی، رسانه ای شدن فرهنگ (بویژه تأکید بر بدن زیبا و جوان) و اهمیت یافتن فرهنگ عامه پسند اشاره کرد.
فرآیندهای یاد شده در تعامل با شرایط تاریخی، اقتصادی، ایدئولوژیک و مکانی خاص جلوه هایی متفاوتی می یابند و به کمک فرآیند جهانی شدن و رسانه ای شدن فرهنگ، از اشتراکات زیادی نیز برخوددار گردیده اند. بدین سان، فرهنگ بدن را باید منظری دانستکه به کمک آن می توان تحولات فرهنگی و روند آن ها را مورد ارزیابی قرار داد. بدن عرصه ای برای بازآفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوه تأثیر گذاری آن بر تفاوت ها و نابرابری اجتماعی است.
*رویکردهای نظری به تصویر بدن:
در تحلیل گرایش ها و رفتارهای جوانان نسبت به بدن خود، طیفی از دیدگاه ها و رویکردهای نظری قابل طرح است. برخی از این دیدگاه شامل:
۱ـ رویکردهایی روان شناختی و روان کاوی
۲ـ فمنیسم و تصویر از بدن
۳ـ ساختارگرایی و بدن
۴ـ رویکرد پساساختار گرا
در این جا دو رویکرد روان کاوی و فمنیستی را بررسی می کنیم.
۱ـ رویکردهای روان شناختی و روان کاوی: تحلیل های روان شناختی بدن از توصیف ویژگی های فیزیولوژیک ان فراتر می روند و علاوه بر خصوصیات فیزیکی همچون وزن بدن به معیارهای غیر علمی همچون گرایش ها و رفتارها نیز توجه دارند و برای مثال اهمیت وسواس شدید نسبه به ظاهر را مورد توجه قرار می دهند.
تعاریف روان کاوانه از رفتارهایی همچون اختلافات تغذیه ای، بی اشتهایی وبیگانگی از بدن، معمولاً مفروضات فردگرایانه را مبنا قرار می دهند. (مک اسوینی ـ ۱۹۹۳)
تبیین های روان شناختی یا روان کاوی به واسطه نادیده گرفتن متن اجتماعی و فرهنگی و فرهنگی اختلالات و مشکلات مربوط به بدن و توجه ناکافی به جز ییاتی مانند آسیب شناسی فردی و یا خانوادگی و هم چنین تبیین ناکافی از معانی اجتماعی گرایش جسمی بزرگسالان به تفکیک جنسیت، مورد انتقاداتی قرار گرفته است.
در نگاه روان کاوانه، مفهوم سازی از ویژگی های مردانه جزیی از تلاش زنان، برای تکامل به مثابه یک هویت جدید اجتماعی است که دختران جوان برای دستیابی به آن باید واجد خصوصیاتی گردند که فرهنگ جامعه مدت های طولانی ان ها را نسبت به ان منع کرده و ان را در انصار مردان گذاشته است.
در یک مثال بارزتر فرهنگ بدن برای زنان، تلاشی است برای نشان دادن تمایز و نزدیک شدن به استانداردهایی که محیط هنجاری و مردانه جامعه از زنان انتظار دارد و میتواند محرکی قوی در ترغیب زنان برای توجه بیشتر به ویژگی های بدنی خویش باشد.
در یک مثال بارزتر فرهنگ بدن برای زنان، تلاشی است برای نشان دادن تمایز و نزدیک شدن به استانداردهایی که محیط هنجاری و مردانه جامعه از زنان انتظار دارد و میتواند محرکی قوی در ترغیب زنان برای توجه بیشتر به ویژگی های بدنی خویش باشد.
۲ـ فمنیسم و تصویر از بدن: رویکردهای فمنیستی جامعه شناختی، به رغم تنوع، از وجه مشترک اساسی نیز برخوردارند. در این رویکردها زمینه، تصویر و ارزیابی دختران از اندام خود در متن مشکلات آن ها در جامعه، فرهنگ، نظام معنایی و یا موقعت زبانی دیده می شود که زنان نمایش می دهند.
تقسیم بندی های کلاسیک این رویکردها به محافظه کار، سوسیالیست و رادیکال تحلیل های متفاوتی را از رابطه زنان با بدن خود ارائه می کنند.
در استدلال فمنیستی نوع لیبرال، زنان پایگاه اجتماعی و قدرت پایین تری دارند و از امکانات کمتری برخوردارند.
به همان سان، در گونه رادیکال فمنیسم، زنان را قربانیان روابط قدرت زن ستیزانه ای بین دو جنس می داند که نتیجه آن ریشه دار شدن تنفر از بدن در میان زنان است. برای مثال، پورنوگرافی گفتمانی را در جامعه تقویت می کند که زنان را به عنوان موجوداتی کثیف و تهوع آور مفهوم سازی می کند. (آشرا، نقل در فراست ـ ۲۰۰۰)
سرانجام در فمنیسم سوسیالیست مقصر اصلی بیگانگی از بدن، نظام مصرفی سرمایه داری است که ترویج کننده نارضایتی زنان از بدن خویش و مصرف پول زیاد برای خرید کالاها و خدماتی است که این نقص را جبران نمایند.
*نتیجه گیری:
رشد تکنولوژی های تعذیه، ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استدلال عمل، مصرف گرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدن های جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانه های نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعه معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه می کند.
رویکردهای گوناگون فمنیستی زمینه، تصویر و ارزیابی جوانان (بویژه دختران) از بدن خویش را در متن مشکلات ان ها در جامعه، فرهنگ، نظام معنایی و شرایط زبانیِ ان ها می نگرند و ارزش زدایی از زنان، روابط قدرت زن ستیزانه و نظام مصرفی سرمایه داری را به ترتیب در نحله های لیبرال رادیکال و سوسیالیستی مکانیسم ها و فرآیندهای اصلیِ ترویج دهنده نارضایتی از بدن در میان زنان می شناسد.
دیدگاه های مدرنیستی علاقه به کامل بودن، خلاق بودن، میل به کنترل بر بدن خویش، ایدئولوژی فرهنگ مصرفی برای کسب لذت و خود ابزااری را مسئول توجه فزاینده به پروژه بدن در جامعه معاصر می دانند.
مبنای برخی از مفروضات در نظریه های ساخت گرایانه ی مردم شناختی و جامعه شناختی قرار دارد با تلقی بدن به مثابه یک متن آن را رسانه ای می دانند که روابط قدرت و سرکوب را در خود دارد و در تعامل مستقیم و مستمر با بدن اجتماعی قرار دارد. بدن از این منظر سرمایه ای است که جوان ها از طریق ورزش فراغت و دیگر فعالیت ها آن را شکل می دهند و گاه از ان برای خوداظهاری و آفرینش سبک استفاده می کنند.
اگرچه معنا، قدرت و نابرابری های اجتماعی عوامل مهمی در نگرش به بدن و اهمیت ان برای جوانان به حساب می آیند با این حال تحلیل های مدرنیستی از فرهنگ مصرفی شرحی گویاتر از تبیین های فمنیستی یا پساساختارگرا در تبیین انگیزه های توجه فزاینده جوانان به بدن دارد.
روندی که طی آن میل به مصرف، جلب توجه، شباهت و تأسی به گروه های مرجع داخلی و خارجی نقش تعیین کننده تری می یابند.