کتاب حاضر شامل مجموعه مقالاتی است که توسط محمد سعید ذکایی گردآوری و از جانب انتشارات تیسا منتشر شده است[۱] .
این مجموعه مقالات عبارتند از :
فضاهای جوانی در شهر……………………………………………………………………………………………… محمد سعید ذکایی
جوانان و مرزهای شهر: کوه و جوانی…………………………………………………………………………… وحید شالچی
کنارگذاری اجتماعی در زندگی روزمره جوانان در شهر تهران : چالشی برای سیاست گذاری شهری……. علی اکبر تاج مزینانی
تجربه زنانه از شهر تهران: الگوها، فرصت ها و محدودیت ها………………………………………. محمد سعید ذکایی
دختران جوان و مصرف فراغتی فضاهای شهری………………………………………………………… سمیه سادات شفیعی
زنان، مترو و زندگی روزمره ( مطالعه موردی زنان فروشنده در متروی تهران)………………… خدیجه شرقی
مردانگی و زندگی شهری………………………………………………………………………………………………. محمد سعید ذکایی
تصاویر بدن و ساخت زیبایی شناختی کلان شهر( مطالعه موردی خال کوبی در میان جوانان)………… رشید احمد رش، احمد غلامی
مطالعات فرهنگی شهری[۲] ، شاخهای جدید و پویا از حوزه میانرشتهای مطالعات فرهنگی به شمار میآید که کانون توجه خود را بر نقطه تلاقی میان شهر به مثابه واقعیت و سازهای اجتماعی و البته مصنوع با وجوه هنری، زیباییشناسانه و بازنمایانه آن قرار میدهد. مطالعات فرهنگی شهر، فضای شهری را در کلیت خود به مثابه متنی پیچیده و دارای کثرت میداند که در آن صورتهای مختلف فرهنگ (فیلم، ادبیات، دیوارنگاری، خردهفرهنگها و سبکهای زندگی شهری) در تعامل با وجوه فضایی و کالبدی قرار میگیرند. به قول بارکر در این نگاه، شهر یک چیز واحد نیست بلکه باید به منزله مجموعهای از فضاهای درگیر مبارزه و بازنمایی و به مثابه شهرها و نه یک شهر ظاهر شود و مورد قرائت قرار گیرد (بارکر،۶۷۴:۱۳۸۷). ماهیت میانرشتهای مطالعات فرهنگی شهر، آشکارا قلمرو موضوعی آن را متوجه مسائل متنوعی مانند خردهفرهنگهای شهری، اقتصاد فرهنگی شهر، زیباییشناسی و فرهنگ بصری شهر، جنبشهای جدید شهری و اقتصاد سیاسی میسازد که پرداختن به آنها مستلزم تقریب بیشتر علوم انسانی و اجتماعی است.
کتاب حاضر حیات فرهنگی جوانان شهری، ویژگیها و تحولات خردهفرهنگی و سبک زندگی آنها را در متن زندگی کلانشهری مورد خطاب قرار میدهد. توجه به فرهنگ جوانان شهری، به عنوان حوزهای از سنت مطالعات فرهنگی شهر، بیش از چهار دهه قدمت دارد. برخورداری جوانان از جغرافیای متمایز، ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ویژه آنها و اهمیت دموگرافیک گروه سنی جوانان در کشورهایی مانند ایران، جایگاه ویژهای را به مطالعات فضایی جوانان شهری میبخشد. تأکید جغرافیای فرهنگی جوانان بر ناپایداریهای مقولات اجتماعی و نیز توجه آن به کیفیت بازنمایانه حیات اجتماعی پیوند مستقیمی با مطالعه در خصوص جوانان به عنوان مقوله و سازهای اجتماعی و فرهنگی برقرار میسازد. در این سنت، ماهیت تغییریافته جوانی و نهادها و فضاهای متنوعی که جوانی از طریق آن مورد گفتوگو واقع میشود، مورد تأکید قرار دارد. این سنت، گفتمانهای جوانی را کمابیش متأثر از فضاهای زیستشده آنها در زندگی روزمره (مدرسه، خانواده، خیابان، فضاهای تفریحی) میداند که با استفاده از تاکتیکهای خاص خود سعی در تأمین نیازهای وجودی و هویتی و گاه ایستادگی در برابر استراتژیهای اعمالشده برای مدیریت رفتارهای آنان را در حوزه عمومی از جانب بزرگسالان صاحب قدرت دارد. مطالعات قابلتوجهی در خصوص نگرانی بزرگسالان از تهدیدهای بالقوه نوجوانان و جوانان در تغییر آرایش فضای فرهنگی خیابان، تهدید نظم عمومی از جانب آنها و کنترل و نظارتهای سختگیرانه نسبت به آنها در فضای عمومی در دسترس است. البته نوع کاربری و نگرش به این فضاها، تنها به دوره زندگی محدود نمیماند و هویتها و موقعیتهای جنسیتی، طبقاتی و دینی جوانان صورتهای متنوعی بدان میبخشند. به همان سان حوزه عمومی خیابان تنها عرصه کنارگذاری و اعمال قدرت به شمار نمیآید و نظارت و کنترل بزرگسالان و اعمال قدرت آنها در فضای خصوصی خانه نیز قابل توجه است. دسترسی به فرصتهای محدود برای خودابرازی و خلوت شخصی در حریم خانواده و یا عدم پذیرش و تحمل برخی سلیقههای مصرفی فرهنگی (خردهفرهنگی) جوانان از جانب والدین آنها ممکن است زمینههایی را برای تنش در روابط میاننسلی نیز فراهم سازد. این زمینه تنش بالقوه البته تغییرپذیریهایی را برحسب سرمایههای اقتصادی، فرهنگی خانوادهها و نیز مکانهای زندگی آنها نمایش میدهد. به طور سنتی جغرافیای فرهنگ جوانان ساکن شهرهای بزرگ، فرصتها و امتیازات کمابیش بیشتری را به آنها عرضه میکند. فضاهای عمومی و نیمهعمومی تفریحی و فراغتی بیشتر در شهرها (مراکز خرید، سالنهای ورزش، فستفودها و کافیشاپها و مانند آن) به صورت بالقوه امکاناتی را بیش از ساکنان شهرهای کوچک برای مصرف حوزه عمومی در اختیار آنها قرار میدهد. شهرهای بزرگ، کانون اصلی تولید، نمایش و مصرف فرهنگ عامهپسند به شمار میآیند و علاقه و رضایت بیشتر جوانان از زندگی در کلانشهرها (که انواع مهاجرتهای شهری مؤید آن است) را بر این اساس میتوان تفسیر کرد. بااینحال، این علاقه و رضایت ضرورتاً به معنای مشارکتهای فضایی گسترده از جانب همه گروهها و یا در همه میدانهای (فضاهای) عمومی نیست. کنارگذاریهای سیستماتیک و غیرسیستماتیک در سطوح مختلف (خانواده، بخش خصوصی و فرهنگی رسمی) ممکن است فرصتهای مشارکت فضایی آنها را محدود سازد و مانع ادغام اجتماعی مطلوب آنها در برخی میدانهای فراغتی و فضاهای مصرفی عمومی شود.
این کتاب در پی تشریح ابعاد محوری تجربه فرهنگی جوانان از فضای شهر تهران و پاسخگویی به این پرسشهاست: جوانان تهرانی چگونه فضای عمومی شهری را برای مقاصد و نیازهای خود به کار میگیرند؟ نقش فضاهای عمومی در هویتبخشی و معنادهی زندگی آنها چگونه است؟ شیوههایی که بر اساس آن به تجربه، تغییر و مداخله در فضاهای روزمره زندگی خویش میپردازند، چگونه است؟ زمینهها و آثار تجربی و سیاستی برآمده از این روشهای در رویارویی با فضاهای شهری کدامند؟
مجموعه مقالات ارائهشده در فصول مختلف این کتاب تلاش دارند، تصویری از زندگی شهری به عنوان متنی برای شکلگیری تجربهها، رفتارها، واکنشها و تفسیرهای جوانان به دست دهند. نقطه مشترک بیشتر مقالات ارائهشده، تصویری از متن زندگی روزمره جوانان است که همزمان فرصتها و محدودیتهایی را برای لذتجوییهای آنها از میدانهای فراغتی و مصرفی و ادغام اجتماعی بیشتر آنها در میدانهای فضایی شهر مهیا میکند.
فصل دوم، تلاش دارد به تحلیل زمینهها و روندهای مؤثر بر رویارویی و استفاده جوانان تهرانی از فضاهای فراغتی شهر و آثار این تجربه در زندگی روزمره آنها بپردازد. رویکرد اختیارشده در این تحلیل، متأثر از رویکرد زندگی روزمره، جوانان را نه کاملاً پاسخگو به شرایط ساختاری و قالبهای تعیینکننده آن و نه کاملاً مختار و تعیینکننده در انتخاب فرصتهای فراغتی خویش میداند. ادعای مقاله بر این است که در فضای چندفرهنگی، تفکیکیافته و فردیشده شهر بسیاری از جوانان رابطهای مصلحتگرایانه و مبتنی بر انطباق مقطعی و یا منفعلانه و خودکنارگذارنده با فضاهای عمومی و نیمهعمومی آن برقرار میکنند. جداسازی فضایی ناکافی و نبودن میدانهایی برای تخلیه هیجانات عاطفی معقول، آشنایی ناکافی با زمینهها، انگیزهها و معانی رفتارهای خردهفرهنگی در فضاهای عمومی، زمینه کنارگذاریهای نهادین و یا خودخواسته جوانان از میدانهای فضایی عمومی شهر را فراهم میسازد.
فصل سوم، تجربه جوانان از فضای فراغتی کوه را مورد توجه قرار میدهد. در این مقاله شالچی تجربه جوانان از فضای کوهپیماییهای حاشیه شمالی شهر را تجربه فراغتی بیمانندی میداند که به آنها امکان فاصلهگرفتن موقت از نظم نمادین، بروکراتیک و عقلانی شهر و تخلیه تنشها، سرخوردگیها و ناکامیهای آنها را میدهد. نویسنده با مروری کوتاه به جایگاه و معنای تاریخی ـ جغرافیای کوه در فرهنگ ایرانی و نقش اسطورهای، نمادین و اسرارآمیز آن، کوه را همواره فضایی حاشیهای به لحاظ فرهنگی و سیاسی تلقی میکند و پناهبردن به آن را امکانی برای آزمایش هویت و کسب تجارب جدید میداند. جوانی بهمثابه سازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی که همزمان از فرصتها و محدودیتهایی برخوردار است، در خلوت کوههای حاشیه شهر مجالی برای خودابرازی و عرض اندام مییابد. کوه، رابطهای تکمیلی و سلبی با دیگر تجارب زندگی روزمره برای جوانان دارد؛ فرصتی است تا بار کنترلهای فیزیکی و عاطفی بر بدنشان را کاهش دهند و گاهی تن به ماجراجویی دهند و سرانجام فرصتی است تا هم در شهر باشند و هم نباشند.
کنارگذاری اجتماعی در زندگی روزمره جوانان در شهر تهران نیز موضوع فصل چهارم کتاب است. در این فصل، مزینانی کنارگذاری اجتماعی را پدیدهای چندوجهی و چندبُعدی میداند که افزون بر وجه مادی و توزیعی بر وجه ارتباطی تأکید میکند و به کنار گذاشته شدن یا محروم شدن شهروندان از شبکهها، فرصتها و حقوق لازم برای مشارکت معنادار و مؤثر در حیات اجتماعی و بهرهمندی از مواهب آن اشاره میکند. جوانان به علت ویژگیهای خاص گذارهای جوانی از جمله گروههایی هستند که بیش از دیگران در معرض کنارگذاری اجتماعی قرار دارند. مقاله کنونی که برگرفته از یافتههای پیمایشی با نمونه ۶۸۷ نفری از جوانان ۲۹-۱۵ساله در شهر تهران است، در پی بررسی جلوهها و زمینههای کنارگذاری اجتماعی جوانان در این شهر است. نتایج حاکی از آن است که جوانان مورد مطالعه از انواع مختلف کنارگذاری چندگانه یا عمیق، گسترده و متمرکز رنج میبرند. در حالی محیط خانه و خانواده برای جوانان دارای پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی پایین تبدیل به نوعی «تله فضایی درونی» شده است که فرصتهای شمول اجتماعی آنان را در عرصههای مختلف زندگی محدود میکند. توسعه نامتوازن شهری نیز با برجایگذاشتن محلهها و مناطق کمترتوسعهیافته و محروم، نوعی دیگر از «تله فضایی بیرونی» را برای جوانان مهیا میکند که فرصتهای تحرک اجتماعی آنان را محدود میسازد. در این میان سایر عوامل قشربندی اجتماعی مانند جنسیت، معلولیت، قومیت و وضع فعالیت نیز بر نوع و میزان شمول و کنارگذاری جوانان در عرصههای مختلفی مانند فراغت، مشارکت، آموزش و فضای مجازی تأثیر میگذارند و سبب میشوند که کنارگذاری اجتماعی تبدیل به بخشی از تجربه زندگی روزمره برای گروههای متنوعی از جوانان در شهر تهران شود. سیاستگذاری و برنامهریزی اجتماعی، برای داشتن عملکردی بهینه ناچار از توجه به عنصر شمول اجتماعی در همه مراحل طراحی تا اجرا و ارزیابی است و ازاینرو نهادهای متولی این امر در شهر تهران، نیازمند بازاندیشی در برنامهها و عملکرد خود با عنایت به این مقوله هستند.
فصل پنجم، درک تجارب زنانه از شهر و ارتباط متقابل فضای شهری و هویت زنانه را هدف قرار داده و در پی شناسایی زمینهها و روندهای مؤثر بر تغییرات ارتباط زنان با فضای شهری است. نتایج تحلیلهای این فصل، بیانگر آن است که زمینهها و روندهایی چون تغییر در الگوهای دموگرافیک، ارزشها و الگوهای جنسیتی و زیرساختها و معماری شهر، اهمیتیافتن ارزشهای مصرفی و سبک زندگی در شهر، بر تغییر ارتباطات فضایی و هویتیابیهای زنان با کلانشهر تهران تأثیرگذار بوده و در مجموع الگوهای متفاوتی را از تلقی و ارتباط آنها با شهر، شکل میدهند. ترکیب شرایط دوتایی عاملیت و فرصت، موقعیتها و امکانات متفاوتی را برای مشارکتهای فضایی زنان ترسیم میکند که دامنه آن از نگاه حرفهای و مشارکت حداکثری تا کنارگذاریهای مربوط به عدم دسترسی و ناتوانی در انتخاب نوسان دارد. زنان محروم از انتخاب و فاقد توانایی در مشارکت، کمترین مشارکت فضایی را دارند و در مقابل انگیزهها، مهارتها و فرصتهای عینی زنان را در موقعیت ممتازی قرار میدهند. روندهای موجود درمجموع بروز نشانههای خفیفی از تساوینگری جنسیتی در میدان فضایی شهری را با وجود تداوم برخی زمینههای ساختاری و فردی کنارگذاری آشکار میکند.
فصل ششم، تجربه دختران جوان و مصرف فراغتی فضاهای شهری را با استناد به یافتههای بزرگمقیاس پیمایشی و نیز فراتحلیل مطالعات موجود فراغت زنان تهرانی مورد تأکید قرار میدهد. شفیعی تلاش میکند بهرهمندی دختران از فضاهای خدماتی رفاهی، فرهنگی ـ هنری و نیز فضای خیابان برای تجربه فراغت را مورد مطالعه قرار داده، نسبت آن را با سرمایه اقتصادی و فرهنگی آنها نشان دهد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که پاساژگردی و گردش در خیابان برای خرید و استفاده از پارک و سینما صورت غالب استفادههای دختران از فضاهای شهری است. این استقبال آشکارا با دسترسی محدودتر و گرانتر به گزینههای فرهنگی فراغت مانند فضاهای فرهنگی و هنری پیوند دارد. تحلیلهای تجربی نیز پیوند قوی سرمایههای اقتصادی و فرهنگی را با سلیقهها و سبکهای فراغتی زنان آشکار ساخته و بیانگر شکافهای فرهنگی، اقتصادی و فضایی شهر در مصرف فراغت است.
فصل هفتم، تجربه زنان فروشنده در متروی شهر تهران و اهمیت آن در زندگی روزمره این دسته را پیگیری میکند. فروشندگی زنان در مترو، بیانگر ظهور شرایط و روندهای ویژه در متن زندگی زنان در شهر است. نویسنده فراغتی و مصرفی شدن زندگی شهری، سیالیت، تغییر آهنگ و زمان شهری، رقابتی شدن کار و ضرورت انعطافپذیری برای کسب سهمی از آن را از ویژگیهای محرک مصرف فضای عمومی مترو برای مبادلات اقتصادی میداند که افزون بر کارکردهای اقتصادی خود، همزمان آثار دیگری نیز بر هویت زنانه و نگرش به زنان دارد. مترو، متنی است که تنها دلالت به حملونقل شهری و جابهجایی ندارد، بلکه معانی و کارکردهای دیگری را نیز در خود دارد. مترو، برای زنان فروشنده مکانی برای هویتیابی و عرصهای برای شکلگیری زندگی روزمره است.
فصل هشتم، تجربه تغییریافته مردان از زندگی شهری و زمینهها و آثار مرتبط با آن را مورد بحث قرار میدهد. منطق فضایی زندگی شهری، دلالتهای مستقیمی را بر هویتهای مردانه دارد و سیالیت و انعطافپذیری بیشتری را طلب میکند. در این فصل، تغییر در روابط اقتدار در خانواده، تغییر در معنای زمان، مکان و فضا، ضرورت نمایش انعطاف در عواطف، تحرک جغرافیایی، اهمیتیافتن تجارب بدنی و نیز اقتدار بیشتر زنان از جمله زمینههای مؤثر بر تغییرات فرهنگ مردانه در شهر معرفی شدهاند که اگرچه ممکن است چالشها و بحرانهایی چون ارتکاب رفتارهای خطرساز، مصرفگرایی نمایشی و یا بحران در هویت نانآوری را سبب شوند، ولی با وجود این با دور ساختن مردانگی از نوع آرمانی هژمونیک، ظرفیتهای بیشتری را برای بازاندیشی و بازتعریف نقشها و هویتهای مربوط به آن در مسیری دمکراتیک نیز فراهم میسازند.
آخرین فصل کتاب، به تجربه خالکوبی در میان جوانان تهران به عنوان مصداقی از خردهفرهنگهای بدنی مینگرد. نویسنده، استقبال از این خردهفرهنگها را در وهله نخست پاسخی به تجدد شهری و میل افراد به تمایز و نمایاندن هویتهای خود بر پایه ویژگیهای ظاهری میداند که در ادامه با تغییر نوع ارتباط افراد با خود و جامعه میزبان، به منبعی برای هویتیابی آنها تبدیل میشود. اهمیت نمادین و متافیزیکی، ایجاد عضویتهای گروهی نمادین، امکانپذیر ساختن فردیت و نیز بیان روایتی از خود، تداوم هنجارهای جنسیتیشده و فاصلهگیری از نرمهای متعارف اجتماعی از مضامین غالب در خالکوبیها شناخته شده که بیانگر میل به کنترل بر بدن در فضای کلانشهری و تمایزجویی از طریق آن است.
[۱] . لازم به ذکر است که این مقالات مربوط به همایش «شهرو زندگی روزمره» بوده که در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ برگزار شده است.
.Urban Cultural Capital ۲