زنان دارای نیازها و نقشها، هنجارها و مسائل اجتماعی مخصوص به خود هستند. حق به شهر یکی از این مسائل است که اخیرا در جغرافیای فمینیستی و ادبیات شهری پیرامون مسائل زنان مورد توجه قرار گرفته است. این مساله از این بحث ریشه میگیرد که تقسیمکار سنتی که مشاغل خانگی را مناسب زنان و مشاغل بیرون از خانه را مناسب مردان تصور میکند، در کنار هنجارهای فرهنگی دیگر، جنسیت را به عنوان یک متغیر تعیینکننده در طبقهبندی امر شهری وارد کرده است طوری که شهر، هم در موجودیت فیزیکی و هم در موجودیت اجتماعی تعلق کمتری به زنان یافته است و کمتر متناسب با مشارکت زنان در فراگردهای جاری در آن است. این مساله به کاهش تحرک زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، نادیده گرفته شدن جسم زنانه در طراحی شهری و پیامدهای دیگری انجامیده است و در نتیجه تحققیافتن حق زنان به شهر را غیرممکن یا دشوار ساخته است.
بحثهای بسیاری پیرامون نحوه تقسیمبندی جنسیتی-جغرافیایی فضاهای زندگی روزمره در ادبیات جامعهشناسی موجود است. این مساله که جغرافیای شهری امروز حاصل اختصاص نقشهای سنتی بازتولیدی-مراقبتی به زنان است و تقسیمبندی عمومی-خصوصی فضاها که فضاهای خصوصی را مناسب زنان میداند یک هنجار ارزشی عموما پذیرفته شده در جهان است، به شکل عام توسط اندیشمندان اجتماعی حوزهی شهر و فضا تایید شده است (لوید، ۱۹۷۵). ساختار اقتصادی شهر که بر تمرکز رویدادهای اقتصادی در مرکز شهرها تاکید دارد، زنان را که کارکنان خانگی و ساکن حومههای شهری هستند از دسترسی به این مرکزها دور کرده و سبب بازتولید و ابقای جایگاه زنان میشود.
آنچه که اخیرا، با توجه به گسترش شهرها و اهمیت مطالعهی زندگی شهری مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، نابرابریهای موجود در عرصهی عمومی شهر است. فضای شهری جای کمتری برای زندگی روزمرهی زنان نسبت به مردان در نظر گرفته است؛ طوری که فضای عمومی به اعتقاد برخی متفکران شهری به عنوان فضای تاخت و تاز مردان طبقهی متوسط به بالا برداشت شده است. این بدان معناست که در بیشتر جوامع از جمله جامعهی ایران، زنان به خصوص زمانی که تنها باشند، نمیتوانند از فضاهای عمومی شهر، مانند پارکها و خیابانها به راحتی استفاده کنند. چرا که آنان به قلمرو فضای خصوصی تعلق یافته تصور میشوند. همین مساله باعث شده است که احساس تعلق به شهر نیز در زنان کمتر باشد؛ زیرا بدیهی است که احساس تعلق از استفاده و مصرف فضا حاصل میشود.
عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کنار سیاستگذاریهای رسمی که توسط نهادهای رسمی کشور صورت میگیرد در میزان دخالت و مشارکت فعالانهی زنان در امور شهری تاثیری عمده دارد. مسالهی قرار نگرفتن زنان در راس امور، حتی در زمینههایی که مستقیما به مسالهی زنان پرداخته میشود، به خصوص در پستهای رده بالای مدیریتی در نهادهای مرتبط نیز معضلی است که نه تنها در حوزهی تصمیمگیریهای شهری بلکه در سایر عرصههای سازمانی در ایران وجود دارد. در تاریخ شهرداری تهران، از سال ۱۲۸۷ که جایگاه شهردار به رسمیت شناخته شد تاکنون تمام پنجاه و پنج شهردار این شهر مرد بودهاند. درصد عضویت زنان در مجموع دورههای شوراهای شهری تهران تاکنون حدود چهارده درصد است که رقم بسیار کمی است؛ علاوه بر این که درحال حاضر درصد زنانی که در شهرداری تهران در جایگاههای اجرایی رده بالا یا جایگاههای مدیریتی قرار گرفتهاند حدود هفت درصد است (معاونت مالی و اقتصاد شهری شهرداری تهران، ۱۳۹۳).
حق زنان تنها به حضور آنان در دستگاههای اجرایی و فعالیتهای رسمی محدود نمیشود. حضور آزادانه و بدون احساس ترس یا محدودیت در شهر یک حق انسانی است که تاکنون به خوبی محقق نشده است. تقسیمبندیهای فضایی و زمانی رسمی و غیررسمی در شهر سبب شده است که برخی فضاها از دسترس زنان دور شود (رهبری، ۱۳۹۰). برخی عوامل مانند انواع خشونت و ناامنی شهری که عموما زنان را قربانی میکند از امکان و تمایل زنان به حضور و مشارکت در فضاهای عمومی کاسته است (ن.ک. به زنجانی زاده، ۱۳۸۰).
حق به شهر یک حق بشری است که شامل تعلق یافتن شهر به شهروندان و مشارکت آنان در امور شهری میشود. قرار گرفتن این حق در چهارچوب حقوق بشر به جای حقوق مدنی به این معناست که هر انسانی، صرف نظر از ملیت، قومیت و ویژگیهای فرهنگی، تنها به دلیل انسان بودن شایستهی بهرهمندی از این حق است. حق به شهر به دلیل سلطهی فرهنگ و ساختارهای پدرسالارانه و به تبع آن قرار گرفتن زنان در نقشهای جنسیتی سنتی، به اندازهی مردان شامل حال آنان نمیشود.
تعلق یافتن به شهر با حرکت در شهر، حضور در آن، احساس آرامش و داشتن فضاهای مناسب برای خود ممکن میشود در حالی که مشارکت در شهر با دخالت داشتن در سیاستگذاریهای شهری، تصمیمگیری در مورد مسائل فضایی، کالبدی و اقتصاد شهری و مالکیت و کنترل بخشی از این فضا ممکن میشود. بنابراین سنجش مولفههای یادشده میتواند میزان بهرهمند شدن زنان و مردان از حق به شهر و تفاوتهای جنسیتی احتمالی در میزان بهرهمندی از این حق را نشان دهد.
این مقاله در مجله جامعه شناسی ایران، شماره ۱، سال پانزدهم منتشر شده است. بقیه مقاله را از آدرس زیر دریافت کنید:
http://www.isa.org.ir/publication-no/7038