مقدمه
جوک یک پدیده ی اجتماعی است. فضاهای مختلف اجتماعی را هدف گذاری می کند، در جامعه تولید می شود، توسط افراد جامعه منتقل می شود و کارکردهای اجتماعی متعددی به خود می گیرد.
اگر جوک ها را به عنوان ساختارهایی زبانی هم در نظر بگیریم، باز هم باتوجه به تعبیر برخی از زبان شناسان از جمله فردینان دوسوسور که معتقد است «زبان پرورده ی جامعه است» (ژان کالوه، ۱۳۷۹) متوجه می شویم که این عامل زبانی حتی از منظر زبان شناسی هم ریشه از جامعه ی خود می گیرد.
مشابه چنین نظری را در میان آرا اصحاب طنز و طنزپردازان نیز می توان مشاهده کرد. به عنوان مثال عمران صلاحی از جمله طنزپردازان شناخته شده ایرانی نیز حالتی عام را برای این عامل زبانی در نظر می گیرد و معتقد است «فکاهه، هزلی است که از جنبه خصوصی درآید و جنبه عام بگیرد.» (جعفری، ۱۳۸۴)
جوک ها به عنوان عامل های کلامی، در جوامع مختلف شکل های مختلفی به خود گرفته اند. از ورود جوک و ناقلین آنها به عرصه های عمومی، سیاسی و حتی تبدیل شدن آنها به بخشی از مناسک مذهبی در برخی قبایل گرفته تا بیان جوک ها در اطاق های خواب که شخصی ترین عرصه های اجتماعی محسوب می شوند.
در این میان «جوک»، «جوک سازی» و «جوک گویی» به ویژه با بهره گیری از تکنولوژی در عرصه ارتباط جمعی، چند سالی است که بیش از گذشته در حوزه علوم اجتماعی ایران مطرح شده است و رفته رفته تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده و حساسیت هایی را نیز به دنبال داشته است. ما برای مرده و زنده جوک می گوییم. تا همین چند سال پیش بخش عمده ی جوک ها با محوریت گروه های قومی ساخته و منتشر می شدند اما اکنون گروه های جنسیتی، روابط خویشاوندی، جوک هایی با محوریت شخصیت ها و… به بخش غالب جوک های ایرانی تبدیل شده اند، تا آنجا که حتی جوک هایی که تا چند سال پیش با محوریت گروههای قومی ساخته می شدند، اکنون با تعویض این گروه های قومی به شخصیت های جدید (مانند گروه های جنسیتی و…) به گونه ای جدید بازتولید می شوند.
در فضای امروز جامعه، جوک ها دامنه ی وسیع تری پیدا کرده و از تنوع بیشتری برخوردار شده اند. داور فوتبال سوت اشتباهی بزند برایش جوک می سازیم، به نوجوانانمان تجاوز شود برایش جوک می سازیم، دختری ایرانی به فضا برود جوک می سازیم و حتی چهره های مطرح فکریمان مانند شریعتی و… نیز از این پدیده جوک سازی در امان نمانده اند. گو اینکه به نظر می رسد با افزایش شبکه ها و ارتباطات اجتماعی، با جامعه ای پیچیده تر مواجه شده ایم که این جامعه پیچیده، مسائل و دغدغه های پیچیده تر و جدیدتری را برای افرادش به وجود آورده است.
پدیده جوک در ایران که باتوجه به رشد دسترسی عموم مردم به شبکه های اجتماعی مجازی و اینترنت چند سالی است در حال تبدیل شدن از قالب گفتاری به قالب نوشتاری است، حتی تا بدانجا پیش رفته که رسم الخط مخصوص و ادبیات مخصوص به خود را نیز یافته است. اهل جوک «آیا» را «عایا» می نویسند و دست به تولید جوک هایی می زنند که تنها در قالب های نوشتاری وجه طنز می یابند. جوک هایی که بین خط اول آن با خط انتهایی اش چندین نقطه و فاصله قرار گرفته، از همین دسته جوک ها هستند که به نوعی مخاطب را به بازی تصویری نیز می کشد.
با آنکه جوک ها را می توان در حوزه های زیست شناسی، روان شناسی، زبان شناسی و… بررسی نمود، اما باتوجه به عاملیت ویژه ای که این پدیده در عرصه اجتماعی ایفا می کند، در این نوشتار جوک را از منظر جامعه شناختی مورد بررسی قرار می دهیم. از این منظر سعی می کنیم با سطح تحلیلی کلان به پدیده ی جوک در فضای امروز جامعه ایرانی نگاه کنیم و با مفاهیم مرتبط با جامعه شناسی ارتباطات، نسبت به تشریح و بازشناسی این پدیده ی اجتماعی بیشتر تأمل کنیم.
تعریف
جوک را در زبان فارسی به هزل، فکاهه و… تعبیر کرده اند. اما رایجترین معادل فارسی برای جوک ـ که کلمه ای برگرفته شده از زبان لاتین است ـ کلمه ی «لطیفه» است. «لطیفه، چیزی است نغز، گفتاری لطیف و نیکو. واژه جوک انگلیسی هم همین معنای نغز و بازی را در خود دارد. زیرا joke از ریشه لاتینی jocus به معنای بازی گرفته شده که خود از jek هند و اروپایی ریشه گرفته که به معنای گفته و سخن است.» (اخوت، ۱۳۸۱)
جوک در طول تاریخ همواره مورد تأمل و دقت اهالی اندیشه قرار گرفته است. گرچه مطالعات دیرینه شناسان اطلاعات چندانی از این پدیده اجتماعی در اختیار ما قرار نمی دهد، ولی قدر مسلم در دوران شکوفایی فلسفه در یونان باستان، شاهد توجه برخی از فیلسوفان به خنده و عواملی که موجب آن می شوند، هستیم.
فیلسوفان این عصر همچون تلاش هایی که برای تبیین سایر پدیده های اطراف خود داشتند، به بیان ریشه هایی فلسفی برای جوک و طنز پرداخته اند. به عنوان مثال ارسطو با اشاره به کمدی که نوعی از طنز محسوب می شود، معتقد است «…کمدی چنانکه گفتیم تقلید است از اطوار و اخلاق زشت، نه اینکه تقلید، بدترین صفات انسان باشد، بلکه فقط تقلیدِ اطوار شرم آور است که موجب ریشخند و استهزا می¬شود. آنچه موجب ریشخند و استهزا می شود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما از آن عیب و زشتی گزندی به کس نمی رسد. چنانکه آن نقاب ها که بازیگران از روی هزل و شوخی بر چهره میگذارند زشت و ناهنجار هست، اما به کسی آزار نمی رساند.» (زرین کوب، ۱۳۷۱)
در دوره های متأخر فیلسوفانی مانند هابز سعی در تشریح بیشتر این پدیده اجتماعی نمودند. هابز در تشریح علت خندیدن ناشی از شنیدن جوک ها معتقد است «خنده مانند تندبادی ناگهانی است که ما را به تلاطم در می آورد و علت این تندباد هم این است که دفعتاً پی می بریم کاری کرده ایم که خوشمان کرده است یا دفعتاً متوجه نقصی در دیگری می شویم. به عبارت دیگر، ما وقتی می خندیم که به برتری مان فکر کنیم، و در اکثر مواقع تنها راه اینکه خودمان را برتر ببینیم، خفیف کردن دیگران است». (میسنر، ۱۳۸۵)
با شروع مطالعات حوزه های جامعه شناسی، رفته رفته تعاریف مرتبط با این حوزه از پدیده جوک نیز مطرح شد. از نخستین اندیشمندان اجتماعی که به تبیین جوک پرداخت و تعریفی جامعه شناختی ـ انسان شناسانه از آن ارایه کرد، می توان به ردکلیف براون اشاره کرد.
براون جوک گویی و شوخی های بینافردی مرتبط با آن را شکل ویژه از کنش متقابل دوستانه می دانست که در آن یکی از طرفین اجازه می یابد تا فارغ از خطر تلافی، مخاطب خود را مورد تمسخر قرار دهد. در واقع جوک نوعی از کنش متقابل است که دشمنی جدی میان افراد وابسته به یک جمع را کاهش می دهد و با تحویل کردن آنها به نوعی بازی، باعث افزایش انسجام گروهی می شود. (وکیلی، ۱۳۸۵)
از منظر کارکردی نیز جوک ها را می توان در ردیف قالب هایی همچون ضرب المثل ها و چیستان ها قرار داد. اما همانگونه که در مکالمات روزمره مردم شاهد هستیم، باوجود آنکه همتایان جوک (یعنی ضرب المثل ها و چیستان ها) رفته رفته از ادبیات گفتاری جامعه خارج می شوند، اما جوک همچنان در گفتار حضوری جدی دارد، از تکنولوژی بهره ی فراوان گرفته و همچنان در حال تکامل است. در این خصوص می توان اذعان نمود که جوک ها به دلیل بهره مندی از ایجاز (حجم زیاد معنی با لفظ اندک) علاوه بر کارکرد تفریحی، بهترین ابزار برای انتقال پیام به ویژه در جوامع سنتی بوده اند. (ساکی، ۱۳۸۴) وبه دلیل وجود نیاز به چنین پیام هایی، که در عین حال می توانند از بار مصائب پیرامون مسائل اجتماعی کم کنند، همچنان کارکرد خود را حفظ کرده اند.
جوک در ساختارهای اجتماعی
جوک گفتن، یک کنش اجتماعی است. در سطح خرد آن می تواند در قالب مفاهیم کنش متقابل نمادین تعریف شود. در سطح نهادی آن می توان با تحلیل محتوای جوک ها به تمرکزشان بر روی نهادهای مختلف اجتماعی از جمله سیاست، دولت، دین، آموزش و پرورش، خانواده و… پی برد. در واقع در این میان شاهد یک رابطه بینابینی میان یک کنش متقابل نمادین هستیم که نهادهای اجتماعی را هدف قرار می دهد.
بنابراین چنانچه برای تحلیل جامعه شناختی جوک به دلیل بار انتقال پیام که در آنها نهفته است از مفاهیم جامعه شناسی ارتباط جمعی بهره بگیریم، می توانیم به تصویری واضح تر از الگوی ساخت و بیان جوک در سطح جامعه دسترسی یابیم.
پیش از این نیاز است که مشخص شود چه پدیده های اجتماعی قابلیت تبدیل شدن به جوک را دارند. به گمان من هر فرد از افراد اجتماع در مواجه با پدیده ای تنش آفرین (با هر میزان از تنش) چنانچه راهی برای کاهش تنشِ به وجود آمده نداشته باشد، برای کاهش آن دست به تولید جوک می زند تا با اشتراک گذاری آن با سایر افراد جامعه به دنبال کاهش این تنش باشند. چنین افرادی مطمناً بایستی جز افراد باهوش جامعه باشند که می توانند تنش موجود در مسایل را درک کرده و مفاهیم موجود در آن را کد نموده و تبدیل به یک جوک نمایند. در این میان به دلیل اینکه جوک ها از این امتیاز بهره میبرند که خالق آنها مشخص نیستند، بنابراین امکان نشر آن با ایجاد دایره ای امن برای خالق جوک فراهم می آید.
اما سازوکار تنش زدایی چگونه منجر به تولید خنده می شود و خالق جوک را به سمت تولید این قالب به پیش می برد؟ آنتونی گیدنز این پدیده را به پیروی از روانشناسان ساختارگرا با عبارت تنش غایب برچسب زده است. (گیدنز، ۱۳۷۸) بر این اساس «یکی از تنش هایی که می توان به زمان شنیدن جوک منسوب کرد، تنشی معناشناختی است که از دو پهلو بودن متن و شگفتی ناشی از حل عنصر بی ربط ناشی می شود. اما علاوه بر این سطح معناشناسانه، تنشی دیگر هم به هنگام جوک گویی ایجاد می شود. این برانگیختگی در سطحی جامعه شناختی معنا می یابد و از بازی با تابوها ناشی می شود. فرد به هنگام شنیدنجوک همواره انتظار دارد تنش معناشناختیِ ناشی از ابهام متن و تنش اجتماعی ناشی از خدشه برداشتن تابوها به نوعی ترمیم شود، چنین اتفاقی در انتهای کار و هنگام ارایه ی کلید جوک رخ می دهد و به این ترتیب شنونده که از شوخی بودن ماجرا مطمن می شود، لذت خود را در قالب رفتار آزادانه و رهایی جویانه ی خنده آشکار می کند.» (وکیلی، ۱۳۸۵)
بر این اساس می توان جوک را به عنوان یک پیام تصور نمود. این پیام مانند هر پیام اجتماعی دیگر دارای ۱. فرستنده، ۲. گیرنده(یا مخاطب)، ۳. پیام، ۴. زمینه (یعنی زمان و مکان لطیفه که البته در تمام لطیفه ها وجود ندارد و جزو عناصر لازم لطیفه نیست)، ۵. شیوه ارسال پیام می باشد.
در این ساختار شخص در مواجه با یک پدیده اجتماعی بنا بر ضرورتی که تشخیص می دهد، پیامی را کدسازی کرده و به مخاطب انتقال می دهد. مخاطب نیز پیام را دریافت کرده، کدهای موجود در آن را براساس بستر و دیدگاه اجتماعی خود باز کرده و پیام را دریافت می کند.
اما بر خلاف بسیاری از پیام ها، این پایان ماجرای جوک نیست. بلکه تازه شروع آن است. در صورتی که ۱. کدها به خوبی بازشوند و یا آنکه ۲. پیوندی میان گیرنده و پیام ایجاد شود، گیرنده در تمایل پیدا می کند در مقام فرستنده ظاهر شده و پیام را به مخاطب دیگری منتقل می کند. بنابراین شاهد شکل گیری مدل ۱ می باشیم. در این مرحله انتقال پیام است که جوک می تواند به عاملی حساسیت زا برای عرصه ی اجتماعی بدل شود.
بایستی در نظر داشت که بنا بر تعریف برنارد شاو «لطیفه کوتاهترین قطعه ادبی است که نویسنده ندارد». (اخوت، ۱۳۸۱) همین فقدان نویسنده دست مخاطب را بروز «خیانت خلاق» به جوک باز می گذارد.
در این میان می توان به مدل شماره ۱ مراجعه کرد.
در این مدل یک فرد متوجه وجود یک پدیده تنش آفرین می شود. آن را در قالب یک جوک کدسازی می کند و به گیرنده انتقال می دهد. گیرنده نیز براساس هویت اجتماعی خود و میزان شناختش از اجتماع و آن پدیده تنش آفرین، کد را باز کرده و پیام را دریافت می کند. در این مرحله این امکان فراهم می آید که هم فرستنده و هم گیرنده بار تنش اجتماعی را کاهش داده و به دلیل ایجاز نهفته در جوک، با بروز خنده، تنش را تا حدی کاهش دهند. از اینجا به بعد در صورت ایجاد هرگونه پیوندی میان گیرنده و جوک، امکان بازتولید آن فراهم می شود. گیرنده یا پیام را عیناً نقل می کند و یا با خیانتخلاق خود، در مقام فرستنده برآمده و جوک را با کدهای جدید به گیرنده بعدی منتقل می کند.
اما این خیانت خلاق چگونه می تواند وجه های مختلفی به خود بگیرد، به گونه ای که برخی یک جوک را اعتراضی اجتماعی در نظر بگیرند و برخی دیگر آن را به بی قیدی تعبیر کنند و بسیاری دیگر بر روی یکی از نقاط حدفاصل این دو وجه قرار بگیرند؟
گمان من این است که در این خصوص بایستی به عوامل تعیین کننده تنوع زبانی رجوع کنیم و سه عامل اساسی آن را مشخص نماییم.
۱. هویت اجتماعی گوینده
۲. هویت اجتماعی گیرنده
۳. بافت پیام (ژان کالو، ۱۳۷۹)
اگر به دو عامل اول یعنی هویت اجتماعی گوینده و گیرنده جوک اعداد ۱ و ۲ بدهیم که بیان گر تفاوت و یا اشتراک در هویت اجتماعی بین گوینده و گیرنده باشد و بافت پیام را هم با مثبت و منفی که حاکی از همخوان بودن و یا در تعارض بودن با بافت های اجتماعی است مشخص کنیم، می توانیم حالت های بحرانی و مسالمت آمیز جوک ها را مشخص نماییم.
بر این اساس می توان جدول شماره ۱ را ترسیم نمود.
با مشاهده جدول می توان اینگونه استنباط نمود که همخوان ترین حالت زمانی است که هویت اجتماعی گیرنده و گوینده هر دو مشابه هم باشد (هر دو ۱ باشند) و بافت پیام هم + باشد. در چنین شرایطی که با رنگ سبز در جدول مشخص شده به دلیل اشتراک هویت اجتماعی و بیان پیامی که بار مثبت دارد، عملاً تضادی به وجود نمی آید.
برای مثال نوعی این حالت می توانید دو پسر را تصور کنید که یکی از آنها جوکی را تعریف می کند که محتوی آن حاکی از برتری پسرهاست. چنین حالتی تضادی را به وجود نمی آورد.
اما بحرانی ترین حالت که با رنگ قرمز در جدول نشان داده شده، زمانی است که هویت اجتماعی گوینده و گیرنده متفاوت است و بافت پیام نیز منفی می باشد. در این شرایط به دلیل عدم همخوانی بافت اجتماعی گوینده و گیرنده که توسط پیامی با بافت منفی تشدید می شود، امکان بروز نارضایتی در طرفین، به خصوص گیرنده پیام، افزایش می یابد.
مثال نوعی این حالت را نیز می توانید جوکی را تصور کنید که محتوی آن حاکی از ایراد گیری به جنس مذکر است و از زبان یک دختر برای یک پسر مطرح می شود که هر کدام از آنها بر روی عامل جنسیت خود تعصب دارند. در چنین حالتی با بیشترین امکان بروز تضاد مواجه هستیم.
تکمله
جوک ها پیام های اجتماعی هستند که از سوی ناظری ناشناس که با یک پدیده تنش آفرین مواجه شده، ساخته می شوند. به فرد یا افرادی دیگر منتقل می شوند و با این انتقال یک کنش اجتماعی ایجاد می شود که می تواند به کاهش تنش ناشی از آن پدیده منجر شود. چنانچه جامعه ای در سطوح کلان خود مرتباً شاهد بروز پدیده های تنش زا باشد و در حل این پدیده ها همواره دچار مشکل باشد، و از سویی نیز در سطوح پایین افراد آن سطح امن تر و همچنین بیشتری از مکالمه با یکدیگر داشته باشند، شاهد رشد پدیده جوک در آن جامعه خواهیم بود. بنابراین جوک ها بیش از آنکه راوی اعتراض یا بی قیدی باشند، نشان دهنده میزان حساسیت اجتماع به مسائل مختلف است.
بنابراین می توان این فرضیه را مطرح نمود که بین جوک های رایج در جامعه و پدیده های تنش زای موجود در آن رابطه وجود دارد. به گونه ای که چنانچه بتوان با نمونه گیری آماری از جوک های رایج در یک فضای اجتماعی، آنها را دسته بندی کرد، می توان میزان حساسیت های عمومی را نسبت به پدیده های تنش زا سنجید و مشخص نمود که آن جامعه نسبت به کدام دست از مسائل بیشتر احساس تنش می کند و نسبت به حل کدام دست از تنش ها ناتوان تر است که برای کاهش بار منفی ناشیاز آن، دست به تولید جوک می زند.
منابع
ـ اخوت، احمد. ۱۳۸۱. لطیفه ها از کجا می آیند؟ / ماهنامه ادبی پروین. شماره هشتم. مهر ۸۱.
ـ جعفری، محمد. ۱۳۸۴. لطیفه گونه ای از ادب شفاهی / فصلنامه فرهنگ و مردم. شماره ۱۶. زمستان ۸۴.
ـ زرین کوب، عبدالحسین. ۱۳۷۱. ارسطو و فن شعر / تهران: امیرکبیر.
ـ ژان کالوه، لوئی . ۱۳۷۹. درآمدی بر زبان شناسی اجتماعی / ترجمه محمدجعفر پوینده. تهران: نقش جهان.
ـ ساکی، رضا. ۱۳۸۴. خندیدن به جهان / خردنامه. شماره ۲۴. ـ گیدنز، آنتونی. ۱۳۷۸. تجدد و تشخص / ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.
ـ میسنر، مارشال. ۱۳۸۵. فلسفه هابز / ترجمه خشایار دیهیمی. تهران: طرح نو.
ـ وکیلی، شروین. ۱۳۸۵. جامعه شناسی جوک و خنده / تهران: اندیشه سرا ـ کانون خورشید.