در سالهای پس از جنگ دوم جهانی مقوله جدیدی به نام فرهنگ سیاسی وارد ادبیات سیاسی شد که از آن برای توضیح و تبیین رابطه مردم با مناسبات سیاسی مانند انتخابات و نظام سیاسی و رفتار نخبگان و رهبران استفاده شد. فرهنگ به طور عام از مقولات سهل و ممتنع علوم اجتماعی است که همه آن را حس می کنند؛ اما زمانی که قرار باشد تعریفی از آن به عمل آید، دشواری آن آشکار می شود. فرهنگ طبق یک تعریف ” مجموعه ای از عقاید، سنتها، آرا، آداب و رسوم، ابزار، روابط و ارزشها که بر رفتار جامعه حاکمیت دارد و دارای این ویژگی ها باشد: نیاز به استدلال ندارد و محو ایجاد آن نیاز به زمان باشد. ” (۱) در حالی که فرهنگ سیاسی مجموعه ای از ایستارها، ارزشها، احساسات، اطلاعات و مهارت های سیاسی یک ملت و تاثیر آن بر رفتار شهروندان و رهبران آنها است. فرهنگ سیاسی شامل اعتقاذاتی است که رفتارهای سیاسی خاصی را سبب می شود.(۲)
فرهنگ سیاسی در واقع شامل انواع رفتار ها و اعتقادات مردم و نخبگان آنها در مورد مقولات سیاسی است که این رفتارها در مناسباتی نظیر انتخابات و نحوه ی رای دادن و بروز احساسات و تصمیم گیری های سیاسی نمود پیدا می کند. در یک تقسیم بندی پذیرفته شده به طور کلی سه نوع فرهنگ سیاسی در میان مردم قابل تشخیص است: فرهنگ سیاسی محدود، فرهنگ سیاسی انفعالی و فرهنگ سیاسی مشارکتی. دراین مقاله با توجه به این سه نوع فرهگ سیاسی سعی می شود رفتار انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان در انتخابات مجلس شورای اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
در فرهنگ سیاسی محدود جهت گیری افراد نسبت به اهداف سیاسی فوق العاده ضعیف است و افراد تصور نمی کنند بتوانند در سرنوشت خود سهیم باشند. افرادی که دارای فرهگ سیاسی محدود هستند از حکومت و سیاست در سطح ملی بی اطلاعند و تصور خاصی از انتخابات و مجلس و رئیس جمهور و دیگر مقولات سیاسی ندارند. برخی پیرزنان و پیرمردان و افراد بی سواد و ساکنان مناطق دورافتاده که با رسانه ها سروکاری ندارند و به طور کامل درگیر خانواده و امرار معاش می باشند، از این دسته اند. برای این افراد اتفاقات و حوادث معمولی دورو برشان بسیار با اهمیت تر از رویدادهایی است که در سطح ملی یا محلی می افتد و ارتباطی با زندگی و معیشت انها ندارد. برای این افراد میان رای دادن و انتخابات اصلا اهمیتی ندارد. این افراد یا رای نمی دهند یا ممکن است بالاجبار با نظر اطرفیان همراه شوند. البته با توجه به رشد تحصیلات و گسترش رسانه های جمعی و دیجیتالی تعداد این افراد در حال کاهش است.
در فرهنگ سیاسی انفعالی یا انقیادی افراد از وجود نظام سیاسی و مقولات مرتبط با ان نظیر انتخابات و رای دادن باخبرند ولی به علت فقدان یا ضعف نهاد های سیاسی و مدنی مانند احزاب و نهاد های سیاسی به صورت انفعالی عمل می کنند و به صورت فعال در مقولات سیاسی شرکت نمی کنند. این افراد ممکن است در انتخابات شرکت کنند ولی رای آنها تابع نظرات و منویات دیگران است. به طور کلی این افراد در رفتارهای سیاسی منفعلانه عمل می کنند و اصلا باورندارند که می توانند در تغییر و اصلاح امور تاثیرگذار باشند. به خصوص در مناطقی که بافت قبیله ای و طایفه ای قوت زیادی دارد فرهنگ سیاسی انفعالی نمود بیشتری دارد. در این ساختار کاندیداها به دلیل نبود احزاب فراگیر برای کسب حداکثر آرا با سران و روسای قبایل و طوایف تماس برقرار می کنند و گاه با بده بستان هایی که در این مناسبات برقرار می شود، نظر آنها را جلب می کنند. دراین مناسبات پیرومنشانه آرا ممکن است با معیارهایی نظیر احساسات قبیله ای، مناصب مختلف و یا حتا با معیارهای مادی معاوضه شود. مناسبات پیرو منشانه به دلایلی از جمله اقتصاد دولتی و رانت محور، فقدان احزاب و تشکل های سیاسی و درنتیجه عدم آموزش های صحیح سیاسی و غالب بودن فرهنگ عشیره ای و پدرسالارانه به ضورت مستمر بازتولید می شود.
یکی از جلوه های مهم فرهنگ سیاسی انفعالی، شخص محوری است. در این فرهنگ به دلیل فقدان یا ضعف نهادهای مدنی نظیر سمن ها و احزاب سیاسی فراگیر، این اشخاص متنفذ هستند که به دلایل مختلف چهره می شوند و جای احزاب و نهاد ها را می گیرند. چنین ترتیباتی باعث می شود که رای دهندگان به جای رای دادن به برنامه ها، مجبورند به شخص رای دهند. نامزدها نیز به جای آنکه در احزاب رشد کنند و اموزش ببینند، به خصوصیات فردی خود تکیه می کنند و شبکه هایی در قالب محفل و باند بوجود می آورند که حلقه های نزدیک به آنها را سران قبایل یا افراد متنفذ و ثروتمند تشکیل داده اند. در چنین مناسباتی هم رای دهنده هم نامزد انتخاباتی در شبکه ای از مناسبات شخصی ممزوج شده و تقاضاهای سیاسی نیز به همین ترتیب درموارد زیادی جنبه شخص به خود می گیرد. بسیار دیده شده که سران با نفوذ یک قوم یا طایفه به جای تقاضاهای عام المنفعه از یک نامزد در قبال رای خود و اطرافیان، تقاضاهای شخصی را مطرح می کنند و در برخی موارد نیز نامزدهای ورود به مجلس نیز مجبورند به این تقاضاها پاسخ درخور دهند. البته این نوع فرهنگ در روستاها و شهرهای کوچک نمود بیشتری دارد تا شهر های بزرگ. یکی از مهمترین مکانیسم هایی که می توان از فرد محوری در سازوکارهای انتخاباتی کم کرد، استانی کردن انتخابات و تغیر تدریجی مکانیسم انتخابات و به خصوص رونق دادن به تحزب و واگذاری سهم بیشتری به احزاب در این مناسبات است. اگر به احزاب مجال بیشتری در این معادلات داده شود، انگاه احزاب نقش بیشتری در گزینش کاندیداها خواهند داشت و رای دهندگان نیز به جای اینکه مستقیما در معرض اشخاص قرار گیرند، به برنامه های حزبی رای خواهند داد و نقش سلایق شخصی در گزینش ها به حداقل خواهد رسید. در یک انتخابات کارامد و موثر، مهم محتوای انتخابات است نه فرم و شکل ظاهری انتخابات. تا زمانی که احزاب و نهاد های مدنی نهادینه نشوند و رای دهندگان و نامزدها آموزش سیاسی نبینند همواره طایفه سالاری، غالب شدن احساسات مختلف بر عقلانیت و تنش های مبتنی بر عواطف و احساسات بر انتخابات، سایه سنگین خود را حفظ خواهد کرد.
نوع سوم فرهنگ سیاسی فرهنگ مشارکتی یا فعال است که افراد واجد آن از مسایل سیاسی آگاهند و می توانند تقاضاهای سیاسی خود را مطرح کرده و حمایت خود را آگاهانه در اختیار رهبران سیاسی و نامزد های انتخاباتی قرار دهند. این نوع فرهنگ سیاسی غالبا با عضویت و ممارست در نهادهای مدنی و احزاب سیاسی بوجود می آید و افراد به راحتی خود را در معرض نامزد ها قرار نمی دهند. در این نوع فرهنگ سیاسی شهروندان حس می کنند توانایی لازم را برای تاثیرگذاری بر امور مربوط به خود را دارند. در این نوع فرهنگ افراد یاد می گیرند که تقاضا ها و مطالبات خود را به صورت مسالمت آمیز و به دور از خشونت ورزی توسط نهادهای واسط مانند احزاب و نهادهای مدنی به دولت منتقل کنند. این افراد در انتخابات نه تحت تاثیر فرهنگ عشیره ای قرار می گیرند و نه رای خود را با پول و امتیازات دیگر معاوضه می کنند. این افراد اگر هم به دنبال منافع باشند سعی دارند منافع شخصی را با منافع جمعی همسو کنند و ان را دریک ترتیبات و مناسبات مدنی به منصه ظهور برسانند. این شهروندان معمولا به حزب یا گروه سیاسی همسو با منافع خود رای داده و بعد از رای دادن نیز وظیفه خود را تمام شده فرض نمی کنند؛ بلکه با کنش های مستمر در قالب نهادهای اجتماعی و مدنی به پویش های مستمر خود ادامه می دهند.
در دنیای واقعی البته هیچ جامعه ای پیدا نمی شود که تنها یکی از این سه نوع فرهنگ را به طور خالص داشته باشد؛ بلکه در هر جامعه ای ترکیبی از این سه فرهنگ یافت می شود اما نکته مهم تر آن است که کدام فرهنگ در جامعه نمود بیشتری دارد؟ در یک جامعه که درصد بالای ان را شهرنشینان و طبقه متوسط تشکیل می دهد، از فرهنگ سیاسی محدود به شدت کاسته می شود ولی در جوامعی که مشارکت سیاسی در حال نهادینه شدن است ممکن است فرهنگ انفعالی بر فرهنگ مشارکتی و مدنی غلبه داشته باشد. فقدان یا ضعف نهاد سازی در جامعه موجد مشارکت توده ای و فله ای خواهد شد.
به هر حال در جامعه ای که در حال نوسازی اقتصادی است، باید نهادسازی سیاسی و مدنی نیز برای بالا بردن ظرفیت نظام سیاسی جهت مشارکت نهادینه مهیا شود تا توسعه پایدار رقم بخورد. توسعه پایدار نتیجه فرایند درازمدت، تدریجی و همزمان رشد اقتصاد، فرهنگ، مدنیت و سیاست است.
منابع :
۱ . قوام . عبدالعلی (۱۳۷۶) .سیاست های مقایسه ای . تهران . سمت
۲ . الموند .گابریل (۱۳۷۶ ) چارچوبی نظری برای بررسی سیاست تطبیقی . ترجمه علیرضا طیب . تهران . مرکز اموزش مدیریت دولتی
خسرو دهقانی؛ کارشناس ارشد علوم سیاسی