زنان همیشه تاریخ سازند. اما تاریخسازی زنان به یکعبارت تاریخمصرف دارد. تاریخمصرفش هم به ماجرای دولتها بازمیگردد و میزان نیازمندیشان به رای و مشارکت زنان. یکروز به حضور چشمگیر زنان چشم دوختهاند و فرداروز به بهانههای مختلف شرمنده پاسخ به خواستههای زنانند. زهرا شجاعی، مشاور زنان در دولت اصلاحات و رییس مرکز امور زنان، رییس این دولت بوده است. او که چنددهه بهطور متمرکز در موضوع مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان فعالیت کرده، تاکید دارد نگاه به زن در اغلب دولتها، نگاهی مبتنیبر نمایش حضور و مشارکت زنان بوده و البته در این میان کارنامه دولت اصلاحات در نگرش به موضوع زنان را درخشان توصیف میکند. بااینحال تاکید دارد اعضای کابینه دولت یازدهم در پیگیری مسایل زنان با معاون امور زنان دولت روحانی همدلی لازم را ندارند. برآیند شجاعی از چنددهه فعالیت و مشارکت زنان این است که بر اساس فعالیت صورتگرفته، ارتقای جایگاه مناسب رخ نداده.»بخشهایی از گفتوگو با شجاعی بر بررسی وضعیت امور زنان در دولت روحانی متمرکز است و تغییرات صورتگرفته در این دولت. از ماجرای انتقال کتابخانه تخصصی زنان به کتابخانه ملی گرفته تا بلاتکلیفی چندوزارتخانه در تعیین مشاور و معاون امور زنان. او در بخشی از گفتوگو خبر میدهد که بهدلیل سیاست چابکسازی دولت، شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان روحانی هنوز نتوانسته یکپست سازمانی به این معاونت اضافه کند؛ معاونتی که یکی، دوماه مانده به پایان دولت احمدینژاد بهیکباره از مرکز به معاونت ارتقا یافت و هیچ تغییر ساختاری و سازمانیای در آن پیشبینی نشد.
در دولت آقای روحانی با وجود وعدههای فراوان، کماکان مشکلات زنان پابرجاست، ریشه این مسایل و نگاه فصلی و موسمی به زنان را در چه میدانید؟
با وجود حضور و مشارکت تاثیرگذار زنان در پیروزی انقلاب و تاسیس جمهوریاسلامی متاسفانه بعد از پیروزی، توجه معنادار و اساسیای به توان مدیریتی، توان فکری و اندیشه زنان صورت نگرفت. البته زنان در راهپیمایی و تظاهرات و نمایش مشارکت تودهای بسیار تاثیرگذار بودند. بهصورتی که برای رسانههای خارجی حضور زنان با چادر و حجاب یا هر نوع پوششی در انقلاب مسالهای مهم و عجیب بود؛ اما در نخستین نهاد تاسیسی نظام، که مجلس خبرگان قانون اساسی بود، از ٧۴نماینده این مجلس فقط یکزن حضور داشت. یعنی زنان اصلا دیده نشدند.
یعنی در قضیه مشارکت زنان نگاه حذفی به زنان وجود داشت؟
من این نگاه را مشارکت دادن فصلی زنان مینامم، یعنی بهرهمندی از زنان در مقاطع زمانی بهصورت تودهای، حتی نمیتوان آن نگاه را دکوری نامید چون حضور زنان در روند انقلاب واقعی بود.
در دومین نهاد تاسیسی که مجلس شورای اسلامی بود در نخستین انتخابات مجلس دقیقا همان تعداد زنانی که در فهرست کاندیداهای گروه سیاسی حزب جمهوری حضور داشتند، وارد مجلس شدند. این اتفاق را چطور تحلیل میکنید؟
بالاخره یکسقف شیشهای برای زنان در نظر گرفته بودند که تعدادی که موردنظرشان بود، وارد مجلس شوند. در اصل این سیاست اجرا میشد که زنان هم حضور داشته باشند و هم نباشند. بعد از یکدهه از پیروزی انقلاب جنگ شروع شد، زنان وارد ستاد پشتیبانی و دفاع مقدس شدند. یکدهه گذشت و ما هیچ نهاد برنامهریز و سیاستگذاری در ساختار تشکیلاتی اجرایی کشور در موضوع زنان نداشتیم.
البته اگر اشتباه نکنم سال۶٧ بالاخره نهاد و سازمانی ویژه برای زنان تشکیل شد؟
بله، سال١٣۶٧ شورایعالی انقلاب فرهنگی نخستین نهاد یعنی شورای فرهنگی، اجتماعی زنان را پایهگذاری کردند.
تشکیل شورا پیشنهاد چه کسی بود؟
آقای دکتر معین که آن موقع عضو این شورا بودند. شورایعالی فرهنگی- اجتماعی زنان، بنا بود بهعنوان نهادی بهمنظور سیاستگذاری و برنامهریزی در مسایل فرهنگی و اجتماعی زنان، فعالیت کند.
در دوره اصلاحات موقعیتها و پستهای سازمانی در بدنه دولت شکل گرفت اما در دولت آقای احمدینژاد این سمتهای سازمانی رو به کاهش گذاشت. ریشه این مساله در چه بود؟
در گذشته، ما در وزارت کشور کمیسیون امور زنان و اداره امور کل بانوان داشتیم، از مسایلی که در دوران فترت اتفاق افتاد، یکی این بود که در آن دوره نتوانستند بودجه امور زنان را حفظ کنند، یعنی امانتداران خوبی نبودند. اینها باید به تاریخ پاسخگو باشند چراکه بودجه و ساختار تشکیلات را حفظ نکردند. نه به برنامه عمل کردند و نه رشدی در شاخصههای توسعه انسانی زنان ایجاد کردند. حتی اداره کل امور بانوان وزارت آموزشوپرورش کلا از بین رفت و حذف شد.
فکر نمیکنید پیگیری مسایل زنان بیش از هرچیز به میزان روحیه و فعالبودن مسوول مرتبط با این حوزه بازمیگردد؟
بله، توان و پتانسیل فردی همیشه مهم است. برای نمونه زمانی خانم تندگویان مدیر کل امور بانوان در وزارت آموزشوپرورش بودند و با اقتدار و پیگیری ایشان، بودجه یکمیلیاردی صرف امور زنان شد.
اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم، باید بدانیم یکسری عوامل درونی و یکسری بیرونی است؛ از جمله مقبولیت درونسازمانی، حمایت و پشتیبانی مدیران مرد همکار. سومین نکته هم جدیگرفتن امور زنان است. ببینید خواستههای زنان برای رییس دولت مساله بود. ایشان نمیخواست از باب ساکتکردن زنان و نگاه ابزاری مساله آن را مطرح کند. او نمیخواست حالا که زنان به ایشان رای دادهاند، یک جایی هم به زنان بدهند که دیگر ساکت شوند.
بهنظر من این باور به صورت جدی برای امور زنان در بین همه اعضای دولت فعلی حاکم نیست.
یعنی خیلی مسایل زنان اولویت ندارد؟
کشور اولویتهای مختلفی دارد و من هم نمیگویم همه کارها تعطیل شود و خواسته و مطالبات زنان روی میز باشد. اما پیگیری مطالبات زنان در میان اعضای کابینه نهتنها اولویت نبوده که اغلب نگاه عدالت جنسیتی در میان آنها دیده نمیشود. البته هستند کسانی که در کابینه مساله زنان را دنبال میکنند.
خانم مولاوردی هم تقریبا چنین روایتی داشتند. اخیرا گله کرده بودند که در دولت تنها هستند.
بله، باید از ایشان حمایت شود. حمایت به این معنا که موضوع زنان جدی گرفته شود. موضوع زنان باید بهعنوان مساله ملی تلقی شود. از باب حفظ منافع ملی به موضوع زنان پرداخته شود. باید زنان را بهعنوان سرمایه انسانی دید و در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای کلان این را لحاظ کرد.
با گذشتن سالها از انقلاب، چقدر دولت در زمینه تربیت زنان و ایجاد کادر سازمانی موفق بوده است؟
در دوره اصلاحات ما ۵۴٠جایگاه سازمانی ایجاد کردیم و متاسفانه این ۵۴٠پست و جایگاه تصمیمگیری و تصمیمسازی در دولت بعدی متلاشی شد. شورای توسعه استان منحل شد. کارگروهها تعطیل شدند. علاوه بر این جایگاهی که ایجاد کردیم، طرحی هم داشتیم که ٣٠٠مدیر زن را تربیت کردیم.
تجربه تربیت ٣٠٠مدیر زن چطور بود و آیا امکان فعالیت و مشارکت آنها که در این دوره حضور پیدا کرده بودند، مهیا شد؟
برگزاری این طرح برای خارجشدن از دور باطلی بود که در مورد مدیریت زنان تکرار میشد. ما به آقایان میگفتیم چرا از مدیر زن استفاده نمیکنید و آنها میگفتند زنان تجربه ندارند. چرا تجربه ندارند؟ چون مدیر نبودهاند. برای اینکه از این دور باطل خارج شویم ٣٠٠نفر را تربیت کردیم تا در بخش دولتی مشغول شوند. به آنها آموزش لازم ارایه شد تا دیگر در مورد مدیریت زنان این حرف تکرار نشود.
دوره دیگری هم تحتعنوان «ملیکا» برگزار کردیم. چون این طرح در نیمهشعبان اجرا شد نام این طرح ملیکا گذاشته شد. دوره ملیکا، آموزش مهارتهای زنان برای حضور در مجامع بینالمللی بود. این طرح در چهاردوره برای تربیت مدیران بینالمللی اجرا شد.
بههرشکل با وجود تلاشهای صورتگرفته، کماکان وضعیت حضور زنان در دولت حتی در حد متوسط هم نیست. چالشهای بازدارنده از نظر شما چیست؟
در این مورد عوامل متعددی وجود دارد. البته من از تجربهها و یافتههای مدیریتی خودم میگویم. یکی نگرش حاکم بر مدیران مرد بود که به صراحت میگفتند ما با خانمها راحت نیستیم. با وجود اینکه خانمها دقیق کار میکنند و کمحاشیهترند و از خود مایه میگذارند، متاسفانه خیلی در ابعاد جذب نیرو تحولی نداشتیم. نه اینکه بگوییم هیچ اتفاقی نیفتاد، مدیریت زنان ۶٣درصد رشد داشت. این اتفاق در دوره اصلاحات افتاد. ما در دوره اصلاحات چهارمعاونوزیر داشتیم؛ یعنی قبل از آن در دوره هاشمی، یکمعاون وزیر بهداشت داشتیم. در دوره اصلاحات سد مردانه کابینه شکسته شد و دو زن وارد کابینه شدند. بعد در سطوح پایینتر چهار معاون وزیر، فرماندار، بخشدار و شهردار داشتیم.
خبرهایی هست که سمت معاون وزیرها و مشاور وزیرها در شرف تعطیلی است، یعنی یا ابلاغ رسمی بوده یا دستوری نانوشته. در این زمینه اطلاعی دارید؟
خبری ندارم. در اوایل دولت یازدهم بخشنامهای برای طرح چابکسازی صادر شد تا در موضوع جذب نیروها بازنگری شود. همین بخشنامه را خیلیها بهعنوان حذف تلقی کردند.
درهرحال دو وزارتخانه که اهمیت بسیاری برای زنان دارند فاقد معاون امور زنان هستند. یکی وزارت بهداشت و دیگری وزارت علوم. سوال دیگر اینکه چرا وقتی صحبت از چابکسازی میشود، همان اول کار سراغ زنان میروند؟
در این وزارتخانهها پست معاون امور زنان تعریف شده و وجود دارد، اما فردی که در این جایگاه قرار بگیرد هنوز نیست.
فکر نمیکنید این پاسخ بیشتر شبیه بهانهجویی و توجیه باشد؟
چرا؛ افراد بسیاری هستند، اما محذوراتی وجود دارد. محذوراتی که مانع از این شده در وزارت بهداشت این اتفاق بیفتد؛ یعنی براساس محذورات و مصلحتها وزیر بهداشت هنوز مشاور امور زنان را معرفی نکردهاند.
درباره وزارت علوم هم محذوراتی وجود داشته؟
خب، مدت زیادی وزیر علوم نداشتهایم، حالا چه برسد به مشاور زنان. البته میشود گفت نمونه جدینگرفتن امور زنان در انتصابهای دولتی قابل مشاهده است، گاهی این انتصاب برای وزیری اهمیتی ندارد و برای وزیر دیگری این مساله بسیار مهم است.
خوب همینجا بازهم مساله زنان قائم به شخص میشود؛ یعنی وزیر نفت این قدرت و توان را دارد و مشاور امور زنان – خانم تندگویان- را حفظ میکند، اما وزارتخانههای دیگر هنوز سردرگماند.
بله، من در صحبتهایم گفتم نگرش و نگاه اشخاص به موضوع بسیار مهم است. در هر سطحی میتوان این مساله را دید.
شما برای ساختار مرکز امور زنان زحمت کشیدید، مرکز حالا از ساختمان سابق ششطبقهای به ساختمان یکطبقهای منتقل شده و ما حتی تابلویی از وجود مرکز امور زنان یا معاونت نمیبینیم. آیا اینها به ضعف مدیریتی برنمیگردد؟
در مورد ساختمان که باید بگویم، هفتطبقه بود اما اتاقهای کوچکی داشت. ساختمان جدید بهلحاظ فضا، فضای بهتری دارد و من اتفاقا این انتقال را مثبت میبینم، زیرا اداره هرچه عریضتر باشد بهلحاظ کاری بهتر است و ارتباطات در آن بهتر انجام میشود.
خانم شجاعی حتی اینکه مرکز هفت ماه است کتابخانه ندارد هم اتفاق مثبتی است؟
نه، این مساله قابل دفاع نیست. تصمیمی که درباره کتابخانه مرکز گرفته شد، شاید عجولانه بود. شاید همین مساله کمبود فضا مطرح بود؛ یعنی فضای مرکز در کل خوب است اما با کمبود فضا در مرکز مواجهیم. کتابخانه مرکز از بودجه صندوق سازمانملل ساخته شده بود. قبل از اینکه من به مرکز بروم، در بهمن سال١٣٧۶ کتابخانه را افتتاح کردیم. طی هشت سال کتابخانه رشد و توسعه بسیار زیادی داشت. آمار دقیق را به یاد ندارم، اما نخستین کتابخانه تخصصی زنان بود و شاید بتوان گفت تنها کتابخانه تخصصی زنان. این کتابخانه حجم و تعداد قابلتوجهی از منابع را در اختیار داشت و ما بسیار بهروز بودیم. با مراکز بینالمللی در ارتباط بودیم و بهصورت مرتب نشریات بینالمللی را دریافت میکردیم. همچنین از طریق فضای مجازی کاری کردیم که دسترسی اینترنتی به کتابخانه فراهم شود.
حالا دو موضوع مطرح میشود؛ یکی اینکه همین کتابها هفتماهی است در جعبه هستند و باز نشدهاند. نکته دیگر اینکه آیا افرادی که در این مرکز کار میکنند هیچ نیازی به کتابها ندارند و کسی از آنها استفاده نمیکند؟ آیا مطالعهای در آنجا صورت نمیگیرد؟
بعد از انتخابات سال٨۴ بهدلیل نوع نگاه بستهای که وجود داشت، تصمیم عجیبی هم گرفته شد؛ کتابخانه مرکز تحقیقات است و همه نوع منبعی باید وجود داشته باشد. کتابخانه مدرسه نیست که کتابها را محدود کنیم. برنامه دولت این بود که کتابخانه را تصفیه کنند. یکسری از کتابهایی را که ما منتشر کرده بودیم، خمیر کردند، به این بهانه که کتابهای فمینیستی است. کسانی که آنجا کار میکردند بهدلیل دلسوزی و مسوولیت شغلی و برای اینکه حذف کتابها رخ ندهد، پیشنهاد «سطح دسترسی» را مطرح کردند. مثلا دانشجوی دکتری بتواند به همه کتابها دسترسی داشته باشد و به دیگر افراد خیلی از کتابها داده نشود. به این ترتیب در دوره آقای احمدینژاد در کتابخانه مرکز امور زنان اجازه مطالعه برای هرکسی وجود نداشت.
حالا باز برگردیم به سوال قبلی، تصمیم اخیر در انتقال کتابخانه زنان به کتابخانه ملی منطقی است؟
اینکه کتابخانه تخصصی زنان در کتابخانه ملی داشته باشیم اتفاق بسیار مبارکی است، اما جای نگرانی هم هست.
نگرانیها چیست. چرا کتابخانه ملی بخش تخصصی خود را دایر نمیکند، بدون اینکه لازم باشد کتابخانه مرکز به کتابخانه ملی منتقل شود؟
قطعا اگر در کتابخانه ملی کتابخانه تخصصی زنان داشته باشیم نیازمند صرف بودجه زیادی است. ولی من نگران این هستم که این اتفاق نیفتد و کتابهای مرکز زنان هم از بین برود. گرچه در اینباره تفاهمنامه هم امضا شده اما فکر میکنم اگر اهمالی در این کار صورت بگیرد جبرانناپذیر است. همانطور که خود شما هم اشاره کردید کارشناسان مرکز به منابع نیاز دارند و کتابهای مرکز برای برنامهریزی و سیاستگذاری در بخش زنان بسیار لازم است. حتی برای گزارش عملکرد، حالا در مرکز طوری شده که منبع کارشناسان مرکز در حد کتابهای شخصی خودشان است.
زمزمههایی هم به گوش میرسد از اینکه بودجه معاونت امور زنان قرار است تابع ذیحسابی نهاد ریاستجمهوری باشد.
درباره موضوع ذیحسابی تا جایی که مطلعم از طرف معاونت در اینباره مقاومت میشود. معاونت این اتفاق را نپذیرفته است. تصمیم کلی ریاستجمهوری بعد از شکلگیری دولت تدبیر و امید این بود که مجموعه فعالیتهای اداری و پشتیبانی و خدماتی در خود نهاد متمرکز شود و دستگاههای تابعه که بهنوعی به نهاد ریاستجمهوری مرتبطاند فقط به وظایف ذاتی خود بپردازند و وقت خود را صرف خدمات و پشتیبانی نکنند.
آیا این سیاست و رویه برای بقیه مراکز هم اجرا میشود یا مشخصا برای معاونت زنان است؟
بله، برای همه مراکز این سیاست قابلاجراست، یعنی قرار است در سایر دستگاهها و نهادها هم این روند انجام شود اما حوزه زنان کمی متفاوت است. وقتی شما معاونت حقوقی ریاستجمهوری دارید، کار خودش را انجام میدهد بهخصوص که معاونت حقوقی در درون خود نهاد وجود دارد ولی برای دستگاه امور زنان داشتن بودجه ذیحساب مستقل و قدرت مالی و استقلال مالی یک مکانیسم پیشبرنده است. مکانیسمی برای پیشبرد فعالیتها و ماموریتهای مرکز معاونت امور زنان. به همین خاطر دستگاه و تشکیلاتی که درحد معاونت ارتقا دادهشده، بهنوعی برای مرکز مصیبت و بلا شده است. در اواخر عمر دولت دهم اسم مرکز به معاونت امور زنان و خانواده تغییر کرد و ظاهرا مرکز ارتقا پیدا کرده اما قضیه دقیقا مانند این است که اسم ماشین ژیان را عوض کنیم و بگوییم «بنز». در حالی که موتور و همه چیز ماشین همان ژیان است، فقط آرم ماشین را عوض کردهایم. یعنی در دولت سابق حکم خانم مجتهدزاده به معاون رییسجمهور ارتقا یافت و عنوان مرکز هم به معاونت تبدیل شد. در حالی که اگر یک مرکز تبدیل به معاونت شود دستکم باید پست سازمانی اضافه شود و ساختارش تغییر کند.
دقیقا این تغییر سازمانی- تغییر مرکز به معاونت- کی رخ داد؟
یکی، دوماه مانده به پایان دولت آقای احمدینژاد.
تصور من این بود که چهارماه مانده به عمر دولت این اتفاق افتاد.
میتوانیم بگوییم در ماههای پایانی این اتفاق افتاد و این تشکیلات با این وضعیت به خانم مولاوردی تحویل داده شد. عنوان «معاونت» است اما محتوا و ساختار، بودجه، آییننامه، تشکیلات و جایگاه سازمانی هیچ شباهتی با معاونت ندارد.
با تمام این اوصاف، خانم مولاوردی میتوانستند در این مدت زمان تغییرات مثبتی را به وجود بیاورند.
خانم مولاوردی باید حمایت شوند. ایشان نتوانستند حتی یکپست سازمانی اضافه کنند، چون با سیاستهای کلی دولت مغایر است. دولت میخواهد چابکسازی و ساختار را کوچک کند؛ یعنی برنامههایی که خانم مولاوردی باید انجام میدادند با سیاستهای کلی دولت تناقض و تضاد کامل دارد. بنابراین کار برای ایشان بسیار مشکل بود.
درباره بودجه هم توضیح میدهید که چه مقدار است؟
رقم بودجهای که اعلام کردند هشتمیلیارد تومان است، یعنی روی همان مقدار که در زمان ما تصویب شده بود مانده و چیزی به بودجه اضافه نشده است.
گفته میشود از بودجه سال٩٣ فقط نیمی از آن را به مرکز دادهاند.
میتوان گفت بیش از نیمی از آن، حدود ۶٠درصد از بودجه به مرکز تخصیص داده شده است. اما با توجه به اینکه نهاد ریاستجمهوری قصد دارد بخشی از بودجه اداری، خدماتی، حقوق و دستمزد کارکنان را خودش تقبل کند، میتوان گفت در سال٩٣ یکرشد بودجهای داشتیم.
یعنی چیزی حولوحوش پنجمیلیارد تومان را به مرکز پرداخت کردهاند؟
میتوان اینطوری مساله را بیان کرد که ۶٠درصد از بودجه کلی به مرکز اختصاصیافته و بخشی از بودجه اداری و خدماتی همانطور که گفتم، مازادبر این به مرکز تخصیص یافته. در زمان ما ٢۵صدمدرصد از بودجه دستگاههای اجرایی به بودجه امور زنان اختصاص داده شد، یعنی دستگاهها موظف بودند نه اینکه مجاز بودند و همین ٢۵صدم درصد باعث شد بودجه ما به ٢٢میلیارد تومان برسد. در اواخر دوره قبل گفته بودند یکدرصد از بودجه دستگاههای اجرایی به مرکز امور زنان اختصاص یابد اما موظف به این کار نشدند و این بند باعث میشد این مقدار اختصاص داده نشود. با وجود اینکه گمرک را بالا بردند اما عملا اتفاقی نیفتاد چون دستگاهها مجاز بودند که این درصد را بدهند یا ندهند و وقتی گفته میشود مجاز یعنی عملا هیچ. بعد نمایندگان و دولت گفتند درصدها برای ما دردسر دارند و درصدها را حذف کردند. اما خانم مولاوردی پیگیری کردند که این درصد حفظ شود.
یعنی چنددرصد؟
همان یکدرصد.
با همان وضعیت قبلی؟
قرار است به جای «مجاز» قید شود که «موظف» به دادن این یکدرصد به مرکز امور زنان هستند.
آیا این مقدار قابل تحقق است؟
اگر موظف قید شود، قطعا محقق میشود.
چقدر برای این امر تلاش صورت گرفته یا میگیرد؟
هنوز مجلس قبول نکرده که این بودجه به معاونت امور زنان اختصاص یابد.
تا جایی که من اطلاع دارم در کمیسیون تلفیق رد شد و این مصوبه به صحن نرسید.
عدمهمراهی مجلس با معاونت امور زنان یکی از مشکلات اساسی این حوزه است، چون بدون بودجه، شما نمیتوانید کاری کنید.
در بودجه٩۴ کماکان بودجه معاونت زنان روی هشتمیلیارد تومان میماند و یکدرصدی که اگر تصویب شود به مرکز اختصاص مییابد؟
فکر میکنم بودجه کمی بیش از هشتمیلیارد خواهد بود.
تاکید من روی شعارهای انتخاباتی آقای روحانی است. ایشان برنامهای دادند که در آن روی بحث زنان تاکید زیادی شد. اما در اینباره تابه حال در دولت آقای روحانی اتفاق خاصی نیفتاده، آیا محبوبیت آقای روحانی تحتتاثیر این گفتهها و عملکردها قرار نمیگیرد؟
قطعا موثر است، یعنی اگر تا پایان دوره اول آقای روحانی اتفاق ملموسی صورت نگیرد، نمیتوان به مشارکت گسترده زنان در دوره آینده امیدوار بود. البته زنان فرهیخته و رشدیافته جامعه ما توجه دارند دولت با چه مشکلاتی مواجه است و تنگناها و چالشهای دولت را میدانند. اما با تمام این اوصاف چیزی باعث نمیشود که ما در حوزه زنان دسترویدست بگذاریم و به مطالبات جدی زنان توجهی نداشته باشیم. حرکت درست و دقیق و نگاهی راهبردی از سوی خانم مولاوردی به امور زنان به هرشکل تعیینکننده است. جایگاهی که خانم مولاوردی برای امور زنان تبیین میکنند، نشان از درک بالای ایشان در حوزه زنان دارد. موضوع را میشناسند و میفهمند و میدانند باید چکار کنند و این بسیار حایز اهمیت است.
در موضوع برنامه ششم چقدر امیدوار به تغییر مثبت در حوزه زنان هستید؟
به نسبت زیادی به برنامه ششم امید دارم، کارهایی که توسط شورای راهبردی برای تدوین برنامه ششم در معاونت امور زنان صورت میگیرد، امیدوارکننده است. سیاستهای کلیای که نوشته شده و استفاده از کارشناسان خبره، نویدبخش تصمیمسازیهای مناسب در پیشبرد مسایل زنان است.