اشاره:
این یادداشت تحلیل و تفسیری بر گزاره گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” خواهد بود که در آن تلاش خواهدشد که تک تک واژگان این گزاره و عبارت به تفسیر کشیده شود تا در نهایت بتوان به جهان معنایی / معناساز این عبارت نفوذ کرده و در نهایت نیز این امکان به دست آید که فهم و درک درستی از این گزاره گفتمانی (Discursive Statement) به دست داده شود. یادداشتی که در پی خواهد آمد شامل بخش هایی خواهدبود از جمله: معنای گفتمان و صورتبندی (Formation) گفتمانی، هویت شهر به مثابه آفرینش معنا، هویت شهر به مثابه خاطره/حافظه جمعی، و پرسشهای سه گانه ی؛ کدام بوشهر؟ کدام پای تخت فرهنگی؟ کدام خلیج فارس؟ که در هرکدام از این پرسش ها، به تفسیر معناهای گفتمانی موجود درون این واژه ها پرداخته خواهدشد. سپس در تفسیر نهایی از این عبارت، به ارائه پیشنهاد راه اندازی تشکلی غیردولتی و البته بین المللی (منطقه ای؛ در حوزه خلیج فارس) جهت اشاعه و گسترش این عبارت گفتمانی پرداخته خواهد شد.
گفتمان و ضرورت های معناساز آن:
برای ورود به تفسیر معنای یک عبارت و گزاره ضرورت دارد که در ابتدا ساختار عبارت مورد نظر واشکافی شود و نحوه انجام این مهم در روش شناسی جدید “تحلیل گفتمان” نشان داده شده است. دغدغۀ اصلی در نظریۀ گفتمان آن است که مردم در جوامع، چه درک و شناختی نسبت به خود دارند. به عبارت دیگر، تعریف مردم در جوامع گوناگون از خودشان چیست و به تبع این تعریف و شناخت، الگوی رفتاری آن ها چیست؟ ازهمین رو تفسیر و تحلیل گفتمانی که از درون آن عبارتی مانند: “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” برمی آید، ضرورت تام دارد. جهان محصول گفتمان هاست. البته در این نظریه وجود واقعیت نفی نمی شود، اما معتقد است که اشیاء و پدیده ها تنها از طریق گفتمان هاست که معنادار گردیده، قابلیت فهم و شناخت پیدا می یابند. برای مثال سیل، حادثه ای است که مستقل از تفکر و ذهنیت مردم روی می دهد؛ اما از همان زمانی که مردم شروع به معنادهی به آن می کنند، تبدیل به موضوعی گفتمانی می شود و افراد بر اساس گفتمان های مختلف آن را به خشم خدا، سوء مدیریت دولتی، ال نینو، خرابی سیل بند و… نسبت می دهند. بدین ترتیب، این واقعه بر اساس هر گفتمان، معنای متفاوتی پیدا خواهد کرد. در عین حال، دامنۀ گفتمان فقط به معنابخشی محدود نمی شود، بلکه هر یک از این دریافت ها، سلسله اعمال یا عملکردهای دلالت بخش خاصی را ایجاب می کنند و پیامدهای خاص اجتماعی را به دنبال دارند. بنابراین، گفتمان ها به واقعیت معنا می دهند و جهان اجتماعی در نتیجۀ همین فرایند معنابخشی و معنادهی، ساخته و تغییر می کند. هویت ها و روابط اجتماعی نیز محصول زبان و گفتمان ها هستند و تغییر در گفتمان، تغییر در جهان اجتماعی را به همراه خواهد داشت و مخاصمات گفتمانی، به تغییر و بازتولید واقعیت اجتماعی منجر می شود. این یادداشت در تلاش خواهد بود که طیف های گفتمان سازی که پیرامون عبارت “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” برساخته می شوند را تفسیر نماید و نسبت هرکدام را با “دیگری”(Otherness) تفسیر کند. نکته جالب در این عبارت این هست که هرکدام از واژگانش در نسبت با واژگان پیرامونی خود، معنایی متفاوت می یابند و این نکته باعث می شود که فهم و ادراک گفتمانی از این عبارت ضروری به نظر برسد.
هویت شهر به مثابه آفرینش معنا:
مساله کلیدی در مطالعات شهری جدید؛ مساله هویت شهر و معناهای برساخته شده از درون آن هست. بالتبع هر فضای شهری باید بتواند در جهانی که مکان هجوم معناهای متعدد و متکثر شده، معنایی خاص را برای تمایز خودش از دیگر شهرها بازتولید کند و این امکان آفرینش معنا؛ جز در پرتو توجه به هویت شهری ممکن نخواهد شد. ازهمین رو در فضای شهری همواره شکل های مختلفی از معنا آفریده می شوند تا هویت آن شهر را بازنمایی کنند؛ مثلن در همین جریان؛ عبارات “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” و یا “بوشهر؛ شهر اعتدال و مدارا” (ارائه شده از طرف حمید موذنی؛ نویسنده و منتقد فرهنگی) و یا “سیراف؛ شهر گفت وگو” (ارائه شده از طرف سیدقاسم یاحسینی؛ نویسنده و تحلیلگر تاریخی) ویا برازجان؛ سرزمین آفتاب بامدادان (ارائه شده از طرف دکتر عبدالرسول خیراندیش) قابل توجه هستند و گفتمانی خاص را در ادامه خویش بازسازی می کنند. ضرورت آفریدن این معناها برای هویت شهری بسیار پراهمیت هستند و می تواند جریان خاص فرهنگی – اجتماعی را به راه اندازند که از درون آن امکانی را برای آفریدن جهان جدید هویتی برای شهروندان به وجود آورند. بنابراین اهمیت و ضرورت پرداختن به این معناسازی ها و عبارات گفتمان ساز می تواند در این نکته نهفته باشد که هویت شهری وابسته به این آفرینش معناها خواهد بود.
هویت شهر به مثابه خاطره/حافظه جمعی:
این آفرینش معنا و معناسازی ها؛ زمانی می تواند به هویت شهری متمایزی برای یک مکان مبدل شود که بتواند تبدیل به خاطره/حافظه جمعی شود. خاطره/حافظه جمعی که از شهر بوشهر به یاد می ماند را می توان در عبارت گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” چکیده نمود و به دیگران عرضه داشت. ضرورت توجه به این عبارات گفتمانی می تواند در برساختن همین خاطره/حافظه جمعی جستجو نمود تا در این جهان سرشار از معناها و نزاع هویت ها، هر مکانی در پی برساختن معنایی خاص برای هویت خویش باشد. معنایی که بتواند مبدل به خاطره/حافظه ای جمعی شود و خود را در دوره های متعدد تاریخی بازتولید و بازآفرینی نماید.
تا اینجا از ضرورت و اهمیت معناسازی گفتمانی در باب هویت شهری هر مکانی در جهان معاصر گفته شد و در ادامه یادداشت به تفسیر و تحلیل گفتمان عبارت “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” و چگونگی محقق ساختن آن پرداخته خواهد شد.
از کدام بوشهر حرف می زنیم؟
در جریان این گفتمان سازی از هویت شهری در بندربوشهر، باید به این نکته توجه شود که شهر از وجوه و ساحت های متعدد و متکثری شکل یافته که نخستین مساله در این عبارت گفتمانی (“بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس”) این خواهد شد که منظور از بوشهر چیست و کدام بوشهر مدنظر است.
الف: ضرورت معاصر بودن: به زعم نویسنده آن چه که در این عبارت گفتمانی درباب بوشهر مستتر هست، خوانشی معاصر از بوشهر هست که در متون تاریخی مستشرقین و شرق شناسان از بندر بوشهر بر جای مانده و در نهضت ترجمه ای که توسط کسانی چون شادروان حسن زنگنه و یا افشین پرتو و دیگران شکل گرفته، در حال حاضر به صورت اطلاعات و متونی خام برای تحلیل بوشهر در اختیار پژوهشگران و بوشهرپژوهان قرار گرفته است. بالتبع باید از بوشهر، آن معنای معاصر شده ای را استخراج نمود که بتواند توانایی و پتانسیل حضور در حوزه خلیج فارس را داشته باشد. ازهمین رو نخستین مساله ای که باید درباره این “بوشهر” خاص مورد توجه قرار گیرد؛ این نکته هست که فهم از بوشهر باید معاصر باشد یا معاصر شده باشد. ایده معاصر بودن را می شود در نظریات روشنفکرانی همچون محمد عابدالجابری و جورجیو آگامبن و مقالات کسانی چون دکتر مصطفا مهرآیین جستجو نمود. در این ایده از معاصر بودن؛ این امکان به دست داده می شود که سنت تاریخی و محلی احضار شود و مورد بازاندیشی و بازآفرینی در راستای آفرینش معنای جدیدی قرار گیرد. معنای جدیدی که همچون ققنوس از میان خاکسترهای تاریخی سربر آورد. به گونه ای که بتواند مبدل به “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” شود. نائل شدن به این نقطه ایده آل جز در پرتو بازاندیشی و بازآفرینی در معناهای کهن و سنتی امکان پذیر نخواهد شد. لذا پیشنهاد نویسنده در این حوزه توجه و تذکر به امر بازسازی سنت در مسیر معاصر شدن بندربوشهر می باشد.
ب: جغرافیای شهری در تعامل با تاریخ شهری: در راستای معنا بخشیدن به معناهایی که توانایی حضور در مناسبات جهان جدید را داشته باشند، باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که در پروژه محقق ساختن عبارت گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس”؛ وجه و ساحت جغرافیای شهری به همان اندازه اهمیت دارد که معناهای تاریخیت شهری! در مطالعات فرهنگی که درباب برساختن هویت مکانی برای شهرها شکل گرفته، توجه به مناسبات فضایی و جغرافیایی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده و در مطالعات کسانی همچون میشل فوکو و میشل دوسرتیو به این اهمیت در دوران مدرن توجه داده شده است. لذا برای محقق ساختن آن عبارت گفتمانی؛ باید به وجوه و ساحتهای مکانی و جغرافیای فرهنگی بندربوشهر توجه عمیق و پژوهشگرانه ای داشت. صرف پرداختن به مطالعات تاریخی – کتابخانه ای ممکن هست که توهمی تاریخی گرایانه را دامن زند که در نهایت در دامان ناسیونالیسم رادیکال سقوط کند. ضرورت توجه به مطالعات انسان شناسانه – مردم نگارانه – جغرافیای فرهنگی – زبان شناسانه – مردم شناسی موسیقی (Ethnomusicology)- جامعه شناسانه و … در این پروژه گفتمانی بسیار حائز اهمیت هست. این مطالعات باعث می شود که با معنایی از بوشهر مواجه شویم که معاصر شده و توانایی بازآفرینی گفتمان منطقه ای را دارد.
به چه معنایی از “پای تخت فرهنگی” حرف می زنیم؟
در مطالعات جدید فرهنگی از واژه فرهنگ معناهایی بسیار متکثر و متعدد استخراج می شود. جهان معاصر، جهانی با هویت های متکثر و متنوع شده است و هویتی چهل تکه و اندیشه ای سیار و سیال پیدا کرده است. در همین زمینه مطالعات فرهنگی داریوش شایگان و مانوئل کاستلز می تواند راهنمای خوبی برای تحلیل پای تخت فرهنگی شدن باشد. اهمیت فهم و ادراک این معنا از جهان جدید چنان حیاتی هست که در غیر این صورت امکان دارد هر فعالیت فرهنگی دچار نوعی بنیادگرایی و ذات گرایی شود. دام بنیادگرایی و ذات گرایی در حوزه خاورمیانه نیز که دام بسیار گسترده و عمیقی بوده و هست. لذا در جریان برساختن گفتمان “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” باید به این نکته توجه شود که بندر بوشهر توانایی و پتانسیل پای تخت فرهنگی شدن را از آن روی دارد که در طول تاریخ معاصر خود توانسته هویت ها و گونه های متعدد و متکثر هویتی را از بندرهای موجود در حوزه خلیج فارس گرد هم بیاورد و گفتمان خاص هویتی دیگران را در خود جای دهد و به همزیستی با آن ها بپردازد. در این بخش از تحلیل گفتمان می خواهم از واژه ای یاد کنم که چه بسا، همه ی بار معنایی “پای تخت فرهنگی” بودن را بردوش می کشد و آن واژه؛ “دیگری” هست. در جریان گفتمان سازی فرهنگی باید به این نکته توجه شود که اگر بخواهیم بندربوشهر؛ مرکز و کانون تحولات فرهنگی بشود؛ در جهانی که هویت های متعدد و متکثری وجود دارند و هرکدام از آن ها به گونه ای دارند معنا و مفهوم های هویتی مربوط به خودشان را می آفرینند، درک حضور دیگری و احترام به تفاوت های فرهنگی و هویتی می تواند کلید ورود به این تشخص فرهنگی به عنوان پای تخت فرهنگی بودن باشد. در همین زمینه ناگفته نماند که میراث تمدنی بندر بوشهر به دلیل قرار گرفتن در حوزه اختلاط تمدنی بین تمدنهای فارس، عرب، اسلام، مدرن و… این توانایی و ظرفیت را با خود به همراه داشته و دارد که محلی برای گفتگو با دیگری و پای تختی فرهنگی با هویت های متعدد و متکثر باشد. تاکید نویسنده بر فهم و ادراک چهل تکه از هویت شهری در بندربوشهر ناظر بر این نکته هست که بندربوشهر در جغرافیایی فرهنگی قرار گرفته که با توجه به همین ظرفیت تمدنی، می تواند به مکانی برای گفتگو با دیگری در حوزه خلیج فارس مبدل شود. در این معنا از پای تخت فرهنگی هست که می توانیم عبارت گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” را محقق سازیم.
از کدام خلیج فارس حرف می زنیم؟
حوزه خلیج فارس بالتبع از بنادر و جزایر متعددی تشکیل شده است که هرکدام از این مکان ها و فضاهای انسانی – طبیعی – فرهنگی دارای میراث و هویت های خاص خود می باشند. در این که کدام خلیج فارس را در نظر باید داشته باشیم، می شود وجوه متعددی را بیان نمود.
الف: اکوسیستم فرهنگی خلیج فارس: یکی از وجوهی که می توان بر روی آن اقدام به صورتبندی گفتمانی نمود؛ می شود از هویت زیست محیطی خلیج فارس یاد کرد که این حوزه گسترده زیست محیطی و اکولوژیکی می تواند یکی از پویاترین و زنده ترین ساحت های گفتمان ساز در این عبارت گفتمانی (“بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس”) محسوب شود. در همین ساحت؛ بندر بوشهر می تواند به محلی برای گفتمان سازی فرهنگی درباب اکولوژی خلیج فارس مبدل شود. در مطالعات جدید فرهنگی به اهمیت مطالعات زیستی – فرهنگی اشاره شده که به گونه ای از مطالعات بینارشته ای در علوم انسانی مبدل گردیده است. توجه به همین حوزه بینارشته ای می تواند یک شهر یا مکان را مبدل به نماد و سمبلی برای یک هویت خاص جهانی کند. بندربوشهر به دلیل اشراف خاصی که در حوزه خلیج فارس دارد، می تواند مبدل به فضایی جغرافیایی شود که مرکز و کانون این مطالعات بینارشته ای (Interdisciplinary) را در خود شکل دهد.
ب: مکان نگاری (Topography) فرهنگی خلیج فارس: همان گونه که از هویت های متکثر و متنوع در حوزه خلیج فارس یاد کردیم، باید از این نکته نیز یاد کنیم که حوزه خلیج فارس متشکل از بنادر و مناطق جغرافیایی متعدد و متکثری نیز هست که در حاشیه یا متن خلیج فارس قرار گرفته اند. کانون و مرکز مطالعات توپوگرافی خلیج فارس شدن نیز می تواند در محقق ساختن عبارت گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” بسیار کارساز باشد. به نظر می رسد که بندربوشهر باید به مکان و مرکزی برای مطالعات پیرامون شناسی حوزه خلیج فارس تجهیز گردد تا از این رو بتواند به مرکزیتی در فهم و ادراک تمدن فرهنگی حوزه خلیج فارس نائل آید.
همان گونه که می بینید هر گفتمانی که می خواهد مبدل به گفتمانی مسلط و جریان ساز شود باید “عملکردهای دلالت بخشی” را برای خود تعریف نماید. “عملکردهای دلالت بخش”؛ به کنش ها و فعالیت های متعدد و متنوعی گفته می شود که با یکدیگر مفصل بندی (articulate) و متصل شده اند تا بتوانند یک گفتمان را برساخته نمایند. لذا این یادداشت با پیشنهادی نهایی درجهت سامان بخشیدن به این عملکردهای دلالت بخش برای محقق ساختن گزاره گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” به پایان خواهد رسید.
تاسیس تشکل غیردولتی- بین المللی(NGO)؛ به عنوان یک نتیجه گیری
ضرورت توجه به طرح گفتمانی که بتواند به همگرایی منطقه ای در خاورمیانه بیانجامد، بر هیچ کس پوشیده نیست. این همگرایی می تواند در حوزه بسیار پیچیده فرهنگی خلیج فارس مبدل به طرحی استراتژیک و راهبردی نیز شود که در میان مدت و بلندمت بتواند باعث گفتگو و تعامل فرهنگی در این حوزه جغرافیایی پر از کشمکش شود. در کنار درک این ضرورت، باید این نکته را هم در نظر گرفت که ارائه و پیشنهاد طرح هایی که بتوانند نماد و سمبل بیافرینند و مکان یا زمانی را مبدل به نشانه هایی برای همزیستی و گفتگو نمایند، خود به تنهایی قابلیت آن را دارند تا کنشی استراتژیک قلمداد شوند؛ ازهمین رو باید در گفتمان سازی برای این مفهوم فرهنگی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” هم دولت و هم نهادهای غیردولتی هم گام شوند. نویسنده به عنوان یک کنشگر مدنی – اجتماعی، همواره راه حل بسیاری از مسائل گفتمانی را در عملکردهای دلالت بخش نهادهای غیردولتی یافته است. با این که در جامعه ایرانی به ضرورت حضور معنابخش این نهادهای غیردولتی توجه نشده اما می توان برای محقق ساختن گزاره گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” دست به دامان تاسیس و فربه نمودن همین ساختار غیردولتی در بندربوشهر شد. برای برساخته نمودن معنایی که بسیار گسترده و عمیق هست و ریشه در تمدنی چهل تکه دارد، باید ساختاری پیچیده و درهم تنیده طراحی شود تا بتواند این چند ساحتی بودن را بازنمایی کند. ازهمین رو محقق شدن گزاره گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” در گرو برساختن تشکلی غیردولتی و البته بین المللی در حوزه خلیج فارس هست که بتواند معناهای خاصی را که می خواهد در این حوزه فرهنگی – اکولوژیکی برساخته نماید، نضج و نما دهد. تشکلی که باید متشکل از حوزه های مطالعاتی بینارشته ای باشد که در قسمت های پیشین مقاله به آن اشاره رفت. و یا باید امکانی برای درک حضور دیگر هویت های موجود در حوزه خلیج فارس را در خود تعریف کرده باشد. این تشکل همچنین باید توانایی گفتگو کردن بر روی برخی مسائل حساس در حوزه خلیج فارس را داشته باشد به طور مثال نام “خلیج فارس” … و یا باید مرکزی برای مطالعات پیرامون شناسی حوزه خلیج فارس در خود به وجود آورده باشد و یا بتواند با دیگر نهادهای غیردولتی در بنادر و جزایر حوزه خلیج فارس پیوند و ارتباطی عمیق داشته باشد. نویسنده به عنوان یکی از اعضای هیئت موسس انجمن هامون ایران (www.HAMOONIRAN.com) این پیشنهاد را به کنشگران و فعالان مدنی و فرهنگی بندر بوشهر می دهد که در جهت برساختن معناهایی که در گزاره گفتمانی “بوشهر؛ پای تخت فرهنگی خلیج فارس” به وفور قابل دستیابی هست، عملکردهای دلالت بخش فرهنگی و مدنی متعدد و متنوعی را تعریف نمایند تا از این رهگذر بتوانند به محقق نمودن این گزاره گفتمانی نائل آیند.
منابع و مآخذ:
تاجیک، محمدرضا (۱۳۷۹) گفتمان و تحلیل گفتمانی، مجموعه مقالات، انتشارات تهران
دیورینگ، سایمون (۱۳۸۳) مطالعات فرهنگی؛ مجموعه مقالات، ترجمه حمیرا مشیرزاده، انتشارات تلخون
شایگان، داریوش (۱۳۸۰) افسون زدگی جدید، هویت چهل تکه و اندیشه سیار، ترجمه فاطمه ولیانی، انتشارات فرزان روز
فکوهی، ناصر (۱۳۸۵) انسان شناسی شهری، انتشارات نی
کاستلز، مانوئل (۱۳۸۳) عصر اطلاعات؛ قدرت هویت، ترجمه علی پایا، انتشارات طرح نو
موذنی، حمید (۱۳۸۵) بازنگری انتقادی؛ مجموعه مقالات مطالعات فرهنگی و اجتماعی. انتشارات شروع و گلگشت
میلز، کاترین (۱۳۹۲) فلسفه جورجیو آگامبن، ترجمه پویا ایمانی، انتشارات مرکز
مهرآیین، مصطفا (۱۳۹۳) امتناع معاصر شدن، روزنامه شهروند
یاحسینی، سیدقاسم (۱۳۸۴) سیراف؛ شهر گفت وگوی تمدنها. انتشارات شروع
اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی، عضو پیوسته انجمن جامعه شناسی ایران و مدیر فصلنامه فرهنگی اجتماعی “نامه هامون” (www.hamooniran.ir )
این مقاله در نشریه بوشهرنامه ویژه روز بوشهر (۱۸ اسفندماه ۹۳) به سردبیری امید غضنفر منتشر گردیده است.