طبیعتا وقتی صحبت از سیاستزدایی میشود مقصود کنشی ارادی است که از سوی دولتها انجام میگیرد. این مفهوم چند مفروض را در بر دارد؛ یکی اینکه اگر سیاست به مفهوم خاص آن در نظر گرفته شود میتوان گفت به عمد دست به سیاستزدایی زده است. نکته بعد این است که در این نقطه از دنیا که ما ایستادهایم همه حکومتها سیاستزدایی را میپسندند و آن را انجام میدهند، چرا که به نوعی به خلوت شدن حوزه عمومی منجر میشود. دوم اینکه طبیعتا سیاستزدایی قصد دارد فضاهای سیاسی را مسدود کند تا امکان انتخابات آزاد، مطبوعات آزاد، رقابتهای حزبی آزاد در آن با مشکلاتی مواجه شود.
باید تعریف مشخصی از سیاست ارایه شود. اگر منظور از سیاست به مفهوم اخص آن باشد یعنی حضور و مشارکت در حوزههای سیاسی، حوزههای قدرت، روابط قدرت، حضور در انتخابات و… ممکن است این فرض که سیاستزدایی درسالهای گذشته یکی از انتخابها بوده درست باشد اما اگر بخواهیم از امر سیاسی به معنای موسع آن یاد کنیم در واقع میتواند حوزههای زیادی از جمله حوزههای ظاهرا خصوصی را هم دربربگیرد و معنای سیاست را گستردهتر کند، بسیاری از کنشها و کردارهای فردی و حتی خصوصی ما هم رنگ و بوی سیاسی پیدا میکند.
در نتیجه به این معنا شاید سیاستزدایی به راحتی امکان پذیر نباشد. البته تاکید میکنم این یک حکم کلی نیست. حاکمیت در کشور ما یکپارچه نیست و دارای نیروهای سیاسی و اجتماعی مختلفی است که در بلوک قدرت قرار دارند و هر یک ملاحظات خود را دارند و به نحوی در سیاستگذاری تاثیرگذار هستند.
همه این نیروها یک جور فکر نمیکنند و یک حزب سیاسی خاص نیز مورد بحث ما نیست. در واقع یکی از ویژگیهای مثبت در ایران وجود گروههای قدرت متعددی است که هرکدام نگاه متفاوتی به حوزه قدرت و سیاست دارند و درست نیست بگوییم کل حاکمیت در ایران به دنبال سیاستزدایی است. در واقع یک خواست عمومی در همه حکومتها در این نقطه از دنیا برای سیاستزدایی کردن وجود دارد اما لزوما اتفاق نیفتاده است. وقتی شما معنای امر سیاسی را عام بگیرید سیاست خود را در حوزههای دیگر نشان میدهد، پس میتوان گفت چندان هم سیاستزدایی نشده است.
فاصلهای وجود دارد بین اینکه ما میخواهیم این اتفاق بیفتد و آنچه که در عمل رخ میدهد. ممکن است گفته شود به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد بخشی از جامعه سرخورده شده و به جای مشارکت سیاسی به سمتی رفته است که حوزه خصوصی و سبک زندگی خود را انتخاب کند. از طرفی انتخابات ریاستجمهوری اخیر نیز نشان داد که نظر برخی روشنفکران خیلی هم درست نیست. در این انتخابات بخش بزرگی از طبقه متوسط شهری به صحنه آمد و از بین انتخابهای موجود رأی خود را داد و انتخاب کرد. این نشان میدهد که توده مردم در برخی از بزنگاههای سیاسی هوشمندانه تصمیم میگیرند و عمل میکنند و ماشین حساب هزینه و فایده آنها زودتر از برخی روشنفکران عمل میکند. میتوان گفت که توده مردم حداکثرخواه نیستند و سعی میکنند از همین حداقلهای موجود استفاده کنند تا کمکم بتوانند با تغییرات تدریجی تا حد امکان مطالبات خود را جا بیندازند. در جوامعی که فضاهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خیلی باز نیست برخلاف تاکیدی که بر سیاستزدایی میشود سیاستزدگی هم صورت میگیرد. جایی که فضای سیاسی امکان فعالیت سیاسی را باز نمیگذارد طبیعتا افراد از لحظه خروج از منزل با امر سیاسی مواجه میشوند. یعنی هر کنش و تصمیم افراد از اتوبوس سوار شدن تا حضور در محل کار، گذراندن اوقات فراغت و حتی حوزههای خیلی شخصیتر مثل لباس پوشیدن، روابط شخصی، گوش دادن به موسیقی، فیلم دیدن و حتی غذا خوردن میتواند خصلتهای سیاسی به خود بگیرد، چرا که معنای سیاست به معنای اخص آن مسدود است، بنابراین خواستهای سیاسی به سمت سایر حوزهها سرریز میکند. به ویژه اگر شرایطی وجود داشته باشد که بخواهد برای همه این حوزهها برنامهریزی و تعیین تکلیف کند. اگر نقطه بحث مسائلی باشد که اخیرا پیرامون فوت یک خواننده پاپ شکل گرفت که آن را به سیاستزدایی جامعه ربط میدهند، به نظرم- وقتی سیاست از مجاری مرسوم خود که مطبوعات، احزاب، انتخابات و نهادهای مدنی است اجازه حضور و فعالیت نیابد طبیعتا در حوزهها و فضاهای دیگر و به سبکهای متفاوتی خود را نشان میدهد. این نکته را نباید فراموش کرد که در یکی دو دهه اخیر در کل دنیا و نیز در ایران مفهوم امر سیاسی تغییراتی داشته است و بیش از اینکه برداشتی رادیکال یا به معنای اخص از آن استنباط شود، این خواست سیاسی در فضای عمومی و در فضای جامعه شهری بیشتر در قالب درخواست برای آزاد بودن در جهت انتخاب سبک زندگی خود را نشان داده است. یعنی لزوما یک کنش سیاسی به این معنی نیست که افراد به خیابان بیایند یا حتما در انتخابات شرکت کنند یا اعتراض سیاسی کنند یا اینکه لزوما خواهان سهمی از قدرت سیاسی باشند آن چیزهایی که در معنای کلاسیک خود به معنای امر سیاسی معروف است. در حقیقت سیاست به معنای رادیکال آن که دوستان چپ علاقه زیادی دارند بر آن تاکید کنند را لزوما نمیبینیم. درخواست و مطالبه حق شهروندی در انتخاب سبک زندگی که میتواند خود را در موسیقی گوش دادن، لباس پوشیدن و حتی سفر رفتن افراد خود را نشان دهد هم نوعی کنش سیاسی محسوب میشود. در جوامع هم میتوان با رکود سیاسی مواجه شد به این معنا که سرزندگی سیاسی وجود ندارد یا کمرنگ شده است و هم میتوان نوعی تورم سیاسی را داشت یعنی تراکم مطالبات سیاسی جامعه که وقتی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی منافذی باز میشود خود را در آن قالب نشان میدهد. این روند همیشه وجود داشته است و اختصاص به وضعیت فعلی هم ندارد، از گذشته بوده و در جوامع همسایه ما هم وجود داشته است.
٭ استاد علوم سیاسی