وضعیت سلامت روان از جمله شاخصهای مهم پیشرفت و توسعه جوامع یا برعکس توسعهنیافتگی آنان به شمار میرود. موضوعی که روزبهروز تاثیر آن بر ابعاد زندگی آشکارتر و به تبع آن، لزوم سرمایهگذاری جدیتر برای ارتقای آن نیز احساس میشود. چندسالی است که کرسی یونسکو در آموزش سلامت با همکاری انجمن علمی روانپزشکان و چند نهاد علمی-آموزشی نسبت به برپایی «کنفرانسهای سلامت روان و رسانه» اقدام کردهاند که موضوع امسال به مساله «سلامت روان و رسالت همگانی» اختصاص دارد. دکتر «مصطفی معین»، استاد دانشگاه علومپزشکی تهران و رییس کرسی یونسکو در آموزش سلامت معتقد است مسوولیت سلامت روان تنها برعهده وزارت بهداشت یا سایر نهادهای رسمی نیست بلکه مسالهای ملی است که همه باید در برابر آن احساس مسوولیت کنند. همچنین برای ارتقای سلامت روان نیازمند آموزشهای عمومی و ارتقای فرهنگ سلامت با توسعه شبکههای اجتماعی اعم از مجازی و غیرمجازی، تقویت نهادهای مدنی و بهطور کلی مشارکت مردم هستیم. به مناسبت برپایی «پنجمین همایش سلامت روان و رسانه» که پنجم اسفندماه امسال در بیمارستان روزبه تهران برگزار شد با او گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میآید.
در خبرها به نقل از جنابعالی آمده بود سلامت روان میبایست جزو اولویتهای نظام سلامت قرار گیرد. لطفا دلایل آن را بیان کنید.
هرچند بیماریهای روانی علت کمتر از یکدرصد از مرگومیرها را در جهان شامل میشود، اما ١۴درصد بار بیماریها را به خود اختصاص میدهد. متاسفانه حدود ٧٠درصد بیماران روانی برای درمان مراجعه نمیکنند و ترس از انگ ابتلا به بیماریهای روانی سبب میشود که این افراد بیماری خود را بیان نکنند که این امر سبب مزمنشدن بیماری آنان و عملا منجر به انزوا، تضییع حقوق و حذف اجتماعی آنها میشود. در مجموع باید گفت بیماریهای روانی در سطح ملی و جهانی مورد غفلت واقع شدهاند، درحالیکه ضروری است این امر بهدلیل اهمیت آن در راس اولویتهای نظام سلامت قرار گیرد. به عبارتی باید بهلحاظ مادی، فکری و سیاستگذاری در پی پیشگیری اولیه از ابتلا به بیماریهای روانی در جامعه باشیم و نه صرفا به درمان بیندیشیم.
نقش عوامل اجتماعی را در پیدایش بیماریهای روانی چگونه ارزیابی میکنید؟
عوامل اجتماعی نقش بسیارمهم و موثری در ابتلا به بیماریهای مزمن غیرواگیر ایفا میکنند. از تبعیض و نابرابری گرفته تا فقر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، سوءمدیریت، بیکاری، خشونت، مهاجرت بهویژه از روستاها به شهرها، نقض حقوق شهروندی، اعتیاد و… همگی در پیدایش بیماریهای مزمن غیرواگیر نقش دارند. این عوامل بین بسیاری از کشورهای درحال توسعه مشترک است؛ سبک زندگی غیربهداشتی و ناسالم، ابتلا به انواع سرطانها، بیماریهای قلبی-عروقی، اختلالات روان و بهطور کلی بیماریهای ناشی از سبک جدید زندگی شهری که شرایط پراسترسی را برای شهرنشینان بهوجود آورده است.
به خشونت اشاره کردید، مهمترین دلایل بروز خشونت را در جامعه چه میدانید؟
خشونت به دلایل فقر آگاهی اجتماعی و سیاسی و ناعادلانهبودن شرایط است. فردی که به حقوق خود آشنایی نداشته باشد یا به حقوق دیگران تجاوز میکند یا اینکه اساسا حقوق خود را مطالبه نمیکند. خشونت در برخی قومیتها ریشه در شرایط محیطی نیز دارد. در مجموع، خشونت بهدنبال نابرابری و تبعیض رخ میدهد. خشونت در کلام، روابط خانوادگی، مناسبات اجتماعی و… همگی مولود فقر و تبعیض است. به غیر از پیامدهای منفی این امر بر روابط بینفردی و اجتماعی و آثار مخرب آن در امر سلامت روان، پیشبینی میشود در بلندمدت این امر بر ژنتیک و بیولوژی افراد جامعه و سلامت روان آنان نیز آثار مخربی بر جای گذارد.
و برای رفع این مشکل چه پیشنهادی دارید؟
برای جلوگیری از ابتلا به این آسیبها و بیماریها نیازمند این هستیم که نخست عوامل اجتماعی خطرزا را شناسایی و سپس کنترل کنیم. اصلاحات ساختاری از طریق سیاستگذاریها و آموزشهای فرهنگی و اجتماعی و اعمال این موارد در سیاستگذاریهای دستگاههای ذیربط بهویژه وزارت بهداشت و وزارتخانههایی که بهنوعی در امر سلامت روان نقش دارند نیز موثر است. این اصلاحات در نهادهای قانونگذاری و قضایی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین لزوم تقویت بخش بیماریهای غیرواگیر وزارت بهداشت بهخصوص دفتر سلامت روان از طریق اختصاص بودجه و امکانات و بهکارگیری محققان و کارشناسان روزآمد بهداشت روان نیز احساس میشود.
چرا موضوع همایش امسال، سلامت روان و رسالت همگانی نام گرفت؟
با توجه به ابعاد گسترده موضوع سلامت روان و اینکه وزارت بهداشت بهتنهایی نمیتواند متولی این موضوع باشد، مشارکت تمام نظام اجتماعی در ارتقای سلامت روان بهعنوان یک موضوع ملی اعم از دولت و مجلس (با قانونگذاری مناسب)، رسانهها بهخصوص رادیو، تلویزیون، متخصصان، روانپزشکان، روانشناسان، دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و حتی تکتک اعضای جامعه در این زمینه ضروری بهنظر میرسد.
نقش رسانههای جدید را در فضای مجازی بهویژه در زمینه ارتقای سلامت روان چگونه ارزیابی میکنید؟
عصر جدید، عصر ارتباطات و اطلاعرسانی نام گرفته است. فضای مجازی بهسرعت روبه گسترش است. از سوی دیگر نهادهای مدنی که نقش واسطه فرهنگی دارند نیز در صدسال اخیر بهصورت فزایندهای در جهان توسعه یافتهاند. گسترش فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و نهادهای مدنی میتواند موانع توسعه را در کشورهای در حال توسعه که دارای شکافهای اجتماعی عمیق و گستردهای هستند، ترمیم کند. شکافهای اجتماعی بهمثابه گسلهای طبیعی خطرزا هستند. گسلهای اجتماعی، نسلی، جنسیتی، قومیتی، نژادی، مذهبی، شکاف میان دولت و مردم، مردم و دولت، دانشگاه و جامعه و برعکس همگی باعث انسجامنیافتن و ازهمگسیختگی اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی شده میشود.
به کاهش سرمایه اجتماعی اشاره داشتید، بفرمایید مهمترین آسیب این مساله در کدام بخشها مشهود است و برای افزایش آن چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
پایینبودن سطح اعتماد و همبستگی در لایهها و سطوح مختلف جامعه، سبب ازدسترفتن فرصت توسعه و پیشرفت شده است، از همینرو بهرهوری لازم در ارتباط با سرمایهگذاریهای مختلف فرهنگی- اجتماعی بهدست نمیآید. براساس یک پیمایش انجامشده که بیش از ١٠سال پیش در زمینه ارزشهای اجتماعی در سطح عمومی جامعه صورت گرفت، مشخص شد که ٨٠درصد مردم نسبت به هم سوءظن دارند. این مساله در مورد رابطه دولت با جامعه و جامعه نسبت به دولت و نیز نخبگان به جامعه و برعکس نیز دارای آمارهای نامطلوبی بود. پیامدهای این نبود اعتماد سبب ازهمگسیختگی و حذف اجتماعی، تحقیر، انزوا و مشکلات در حوزه سلامت روان نیز شده است. بنابراین میتوان با دید مثبت به امکانات ایجادشده از سوی دنیای مجازی و با بهرهگیری از امکانات و فرصت ایجادشده در این فضا، عقبافتادگیهای تاریخی را که به لحاظ شکافهای مختلف وجود داشته است، ترمیم کرد.
گسترش فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و نهادهای مدنی چگونه میتواند موانع توسعه را در کشورهای درحال توسعه ترمیم کند؟
اگر در نظر داشته باشیم که فرهنگ سلامت و بهویژه سلامت روان به کمک آموزش مستمر در سطوح تخصصی و عمومی با بهرهگیری از ابزار رسانهها بهویژه رسانههای نوین از قبیل شبکههای اجتماعی میتواند در دستور کار خانوادهها، مسوولان اجرایی و سیاستگذاران قرار گیرد، باید بر امر آموزش سلامت و سلامت روان از طریق این رسانهها تاکید کرد و بر آن اهتمام ورزید.
مهمترین سیاستگذاریهایی که در شرایط کنونی میتوان برای ارتقای سلامت روان جامعه بهویژه در قالب طرح تحول سلامت روان به کار گرفت، چیست؟
نخست لازم است در برنامه توسعه کشور و نیز قوانین و بودجه سالانه، سهم بخش سلامت روان افزایش باید. درحالحاضر ٢۵درصد از بیماریهای روانی زیر پوشش بیمههای دولتی هستند که این سهم حداقل به ٧۵درصد باید برسد و هنوز با نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم. همچنین هماینک کمتر از ١٠درصد از تختهای بیمارستانی به بیماران دچار اختلالات روانی اختصاص دارد که از سیاستهای وزارت بهداشت، افزایش این سهم به بالای ١٠درصد است. پوشش بیمهای بستری بیماران روانی مزمن که هماینک کمتر از دوماه است، نیز ضرورت دارد افزایش یابد. همچنین ضروری است درمان بستری اعتیاد زیر پوشش بیمهها قرار گیرد. توزیع کادرهای تخصصی سلامت روان در سطح کشور باید عادلانهتر بوده و همه امکانات در تهران و شهرهای بزرگ متمرکز نشود. پیشنهاد میشود بهکارگیری کارشناسان مبرز در سطح شبکه سلامت و درمان، آموزش کادرهای درمانی و نیز برگزاری همایشهایی با موضوع سلامت روان، در طرح تحول نظام سلامت مورد توجه قرار گیرد. یادآوری این نکته نیز ضروری است که در طرح تحول نظام سلامت، بیش از آنکه درمان بیماریها بهویژه بیماریهای روانی مدنظر باشد، مباحث مربوط به پیشگیری اولیه اهمیت داشته باشد. تدوین سیاستهای میانبخشی و بلندمدت به جای طرحهای کوتاهمدت در این طرح، سبب بهبود و پایداری شاخصهای بهداشتی کشور خواهد شد.
به بحث سلامت روان در برنامه توسعه کشور اشاره داشتید، لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید.
در متن برنامه توسعه کشور، مقوله سلامت روان نیز پیشبینی شده و تا حدودی نیز به اجرا درآمده است، هرچند متاسفانه در دولت قبلی این موضوع زیرپا گذاشته شد، اما ضروری است این مقوله مورد بازنگری و پیگیری مجدد قرار گیرد.
با چه راهکاری میتوان موضوع سلامت روان را بهطور مجدد در برنامه توسعه به جریان انداخت؟
بهرهگیری از نظرهای مراکز تحقیقاتی و انجمنهای علمی میتواند برای تدوین سیاستهای دولت و وزارت بهداشت در این حوزه کمککننده باشد، اما تاکنون شاهد استفاده موثری از نظرهای مشورتی انجمنها در حوزه سلامت روان نبودهایم.
برگردیم به نقش رسانههای نوین در ارتقای سلامت روان در جامعه ایران. بهنظر جنابعالی شبکههای اجتماعی کنونی مانند فیسبوک، توییتر، وایبر، واتساپ و دیگر شبکههای اجتماعی در شرایط کنونی جامعه ایران به غیر از کاهش شکافهای اجتماعی، چه آثار مثبت دیگری میتوانند برجای گذارند؟
این شبکهها در کنار انجمنهای مردمنهاد، فرصت مغتنمی را در اختیار کشورهای در حال توسعه مانند کشور ما که اتفاقا تعداد کاربران آن نیز روزبهروز درحال افزایش است در جهت تحقق اهداف توسعه کشور بهویژه ارتقای سلامت روان قرار میدهند. نکته مهم در این میان اینکه، شرایط بهرهگیری مناسب از این امکانات ایجاد شده است، تا بتوان هرچه سریعتر مشارکت افراد، خانوادهها و بهطور کلی گروههای اجتماعی را در امر پیشگیری، تشخیص و درمان بیماریهای روانی جلب کرد. به عبارتی از آنجا که بعید بهنظر میرسد دولت بهتنهایی بتواند در زمینه کنترل بیماریهای روانی نقش داشته باشد، نیازمند مشارکت خود جامعه و نهادهای مدنی هستیم که پیمودن این مسیر هموارتر شده است.
رسانههای رسمی و البته سنتی مانند رادیو و تلویزیون، روزنامهها و مجلات در این حوزه چگونه میتوانند نقش ایفا کنند؟
برخی رسانهها ازجمله رادیو، تلویزیون و روزنامههای پرتیراژ، بهدلیل گستردگی و فراگیریشان میتوانند نقش مهمی را در بهبود شاخصهای سلامت روان ایفا کنند، اما شاهدیم صداوسیما بهجای نقش سازنده در برخی موارد نقش مخربی نیز داشته است. برنامههایی که در قالب سریال از این رسانه پخش میشود، از بیمار روانی چهرهای خشن و غیرقابل پیشبینی ارایه میکنند. برخورد با جامعه پزشکی در قالب برنامههای طنز از این رسانه نهتنها جنبه تمسخر داشته که فرصت پاسخگویی به جامعه پزشکی نیز داده نمیشود. مهمترین پیامد این امر سلباعتماد عمومی از جامعه پزشکی است که آثار و تبعات زیانبار آن درنهایت متوجه خود مردم میشود. بنابراین عقلانیت، دانش تخصصی و بهویژه اخلاق حرفهای در رسانهها بهخصوص صداوسیمای ملی باید تقویت شود. در صورتیکه مصالح ملی و سلامت جامعه از نظر آنها اهمیت داشته باشد! انتظار میرود ارتباطات برپایه اعتماد و صمیمیت بیشتری در رسانه ملی برنامهریزی شود. بهخصوص نقش صداوسیما در زمینه کاهش آسیبهای اجتماعی و اختلالات روانی و نیز اصلاح الگوی تغذیه و سبک زندگی، پیشگیری از حوادث، سوانح و تصادفات رانندگی، کاهش آشفتگی ترافیک در شهرهای بزرگ و پیشگیری از بیماریهای غیرواگیر مانند بیماریهای قلبی- عروقی، سرطانها و دیگر بیماریهای قابلپیشگیری که مرگومیرهای زیادی را بههمراه دارد، میتواند بسیار موثر باشد. همچنین این رسانه در شرایط پرمخاطره مانند آلودگی هوا از طریق برگزاری میزگردها و نشستهای کارشناسی و نیز ارایه برنامههای مفید و سرگرمکننده میتواند نقش آموزشی موثری را ایفا کند؛ مسالهای که متاسفانه شاهد آن در این رسانه نیستیم. برنامهسازان صداوسیما باید به این نکته واقف باشند که تنها سرگرمی و پرکردن اوقاتفراغت مردم کافی نیست و برنامههای سرگرمکننده هم میتوانند پیامهای آموزشی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی داشته باشند؛ پیامهای غیرمستقیمی که به اعتقاد بسیاری از متخصصان و صاحبنظران رسانه، تاثیری بهمراتب عمیقتر از بخشنامه، موعظه و نصیحتکردن مخاطبان دارد.
و سخن آخر اینکه آیا تاکنون تهیهکنندگان صداوسیما و برنامهسازان این رسانه، تمایلی به شرکت در همایشهای سلامت روان و رسانه نشان دادهاند؟
متاسفانه خیر. هنوز احساس نیازی از سوی آنان ابراز نشده است. اما کرسی یونسکو در آموزش سلامت بهعنوان یکی از متولیان برپایی همایشهای سالانه سلامت روان این آمادگی را دارد تا با برپایی کارگاههای آموزشی برای برنامهسازان صداوسیما، زمینه آشنایی بیشتر آنان را با مقوله سلامت روان و راهکارهای ارتقای آن فراهم آورد.