عسلویه در آئینه آبادان
از شرکت ـ شهر تا اردوگاههای کارکنان نفت در ایران
اعظم خاتم
لینک مقاله
گفتگو شماره ۶۰
حدود صد سال قبل، شرکت نفت ایران و انگلیس شهرهایی چون آبادان و مسجد سلیمان را برای اسکان نیروی کار صنعت نفت در خوزستان بنیان گذاشت. این شهرها بعدها نقش مؤثری در شکل دادن به شهرسازی مدرن کشور ایفا کردند و در عین حال الگوی تأسیس شرکت ـ شهرهای صنعتی بعدی شدند. در طول قریب به نیم قرن فعالیتِ این شرکت که تا ملّی شدن صنعت نفت ادامه داشت، شهرسازی نفتی در ایران متکی بر تجربه شرکت ـ شهرهای دولت رفاه غرب، شهریتی مدرن به وجود آورد که اگرچه به شدت مبتنی بر سلسله مراتب طبقاتی- شغلی بود اما تولید و بازتولید نیروی کار صنعتی جدید را امکانپذیر کرد.
امروز حدود شش دهه از ملی شدن صنعت نفت و فعالیت شرکت نفت ایران (که در سالیان بعد از انقلاب وزارت نفت نامیده شد) میگذرد. سیاست شهری و تأمین مسکن کارکنان نفت در این دوره دستخوش تحولات زیادی شده که بازبینی آن، بخش مهمی از تاریخ اجتماعی صنعت نفت در جامعه ایران محسوب می شود. این تحولات سه دوره متمایز را در بر میگیرد: دوره اول شامل دهه سی و چهل شمسی است که شاهد تداوم ساخت شرکت ـ شهرهای سلسله مراتبی هستیم. دوره دوم ادامه شهرک سازیهای نفتی با سیاست «انقلابی» و کاهش فاصله طبقاتی در دوره جنگ ایران و عراق است و دوره سوم دوره رهاسازی توسعه شهری در روند سرمایهگذاریهای خارجی در منطقه پارس جنوبی طی دهه هفتاد و هشتاد را در بردارد. در حالی که تاریخ شهرسازی نفت در دوره پیش از انقلاب مورد مطالعه قرار گرفته اما مطالعه چندانی درباره دوره پس از انقلاب وجود ندارد. این مقاله نگاهی است به تغییر سیاست شهرسازی نفتی پس از انقلاب. و کوششی است برای پاسخ به این پرسش که چرا رویه ای قدیمی در زمینه اسکان کارکنان نفت طی دهه هفتاد در ایران تغییر یافت و پارس جنوبی که مهمترین پروژه صنعتی و نفتی کشور پس از انقلاب است در زمینه توسعه شهری به مراتب غیرمسئولانهتر و بیبرنامهتر از پروژه های کوچک نفتی رفتارکرد، مثلاً چرا در حالی که در طرح بهرهبرداری از گاز کنگان در دهه شصت شهرکی برای اسکان مجموعه کارکنان مقیم پروژه در محل ساخته شد، کارکنان پروژه پارس جنوبی از دهه هفتاد به اینسو در اردوگاه های کارگری یا روستا – شهرهائی خودرو و فاقد استانداردهای حداقل زیستی به حال خود رها شده اند. برای درک زمینه های این تحول لازم است به تجربه شهرسازی نفت در پیش از انقلاب نگاهی بیاندازیم و آنچه در آبادان و گچساران و برخی از دیگر شهرهای نفتی قدیمی مایه رشک امروزکارکنان نفت شده است را دریابیم.
آبادان و نیم قرن مهندسی شرکت ـ شهرهای نفتی
همانطور که پیشتر اشاره شد احداث شهرهایی چون آبادان و مسجدسلیمان در سال های ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ ملهم از تجارب شرکت ـ شهرها در دولت رفاه در غرب بود. اکتشاف و بهرهبرداری از نفت طی دهه های بیست تا پنجاه شمسی در مناطق جنوبی کشور نظام معیشتی و اسکان پیوسته با معیشت جمعیت بومی را از هم گسیخت اما اشتغال و توسعه شهری- مدنی پویائی را در مکان هائی چون آبادان، خرمشهر و گچساران شکل داد. همانطور که احسانی به درستی اشاره می کند اگر جنگ هشت ساله این شهرها را ویران نمی کرد و جمعیت آنها را پراکنده نمی ساخت شاید امروز هنوز هم نمونه های قابل توجهی از شهریت های مدرن مبتنی بر “رفاه عمومی” اوائل قرن بیستم در خوزستان مشاهده می شد.۱ بررسی شرکت ـ شهرهای نفتی این دوره نشان می دهد که تولید نیروی کار متخصص و کاردان و بازتولید آن، به گونه ای که از رفاه حداقلی برخوردار باشد نقش مهمی در طراحی این شهرک ها داشته است.۲ سطح نوینی از مدیریت و نظارت لازم بود تا هم نیروی کار را به نحوی کارآمد در اختیار تولید قرار دهد و هم ثبات و اعتدال سیاسی را تضمین کند. مطالعاتی که در مورد الگوی شهرسازی نفتی در این دوره وجود دارد۳ نشان می دهد که انزوای این شهرها از جوامع محلی نه امری تصادفی است نه کم اهمیت. الگوی شهرسازی در انزوا وسیله ای بود برای جدا کردن نیروی کار از محیط سابق و مألوف خود و ایجاد انضباط نوین کاری در محیطی فارغ از سلطه مناسبات عشیره ای و خویشاوندی. تولید صنعتی انضباط فوق را فراتر از کسب مهارتهای معمول در مورد نحوه کار با ماشینآلات ازکارگران میطلبید. محلات کارگری و مهندسی در این شهرک ها کاملاً تفکیک شده و عموماً به صورت دو شهرک جدا از هم ساخته می شد. محله بِریِم آبادان با خانههای بزرگ ویلائی و فضای سبز گسترده آن سکونتگاه متخصصان بود و بهمنشیر و بهار با خانه های ردیفی و حیاطهای کوچک برای اسکان کارگران ساخته شده بود. اما صرفنظر از معماری و شهرسازی ویژه این محلات باید توجه داشت که آبادان و مسجدسلیمان محل احداث اولین فرودگاهها، سینماها، آموزشگاههای حرفهای، باشگاه ورزشی و تفریحی، خطوط منظم اتوبوسرانی، بیمارستانهای مجهز و مهمانسراهای لوکس بود. ۴
کارگران در کانون شهرسازی نفتی دهه شصت
انقلاب، شرکت نفت را هم مثل سایر نهادهای دولتی تکان داد. سیاست شهرسازی شرکت نفت در دهه شصت تحت تأثیر انقلاب و مشارکت کارگران این صنعت درجبهه های جنگ، هم بیشتر معطوف به اسکان کارگران ماهر در کنار تکنیسین ها، مهندسان و کارکنان اداری شد و هم تلاش بیشتری برای خدمترسانی به محیط محلی صورت داد. فضاهای برآمده از این سیاست، فضاهای تجمیع شده و متکثر از نظر طبقاتی و شغلی مثل ناهارخوریهای مشترک کارگری- کارمندی و تنوع الگوهای مسکن از نظر اندازه و تسهیلات برای اسکان گروه های مختلف مهندسی، کارمندی و کارگری بود. اگرچه شهرک های وزارت نفت در این دوره همچنان در پهنه های غیرشهری و با فاصله از شهرهای موجود ساخته میشدند و این امر همچنان انزوای جغرافیائی کارکنان نفت را به دنبال داشت اما شهرسازی نفتی به دلیل تأثیرپذیری از شعارهای مساواتطلبانه انقلاب برای نخستین بار سیاست تجمیع واحدهای مسکونی کارگران و مهندسان در شهرکی واحد را اتخاذ کرد و خدمات مشترک کارکنان خود از جمله ورزشگاه و بازارچه و مراکز آموزشی و درمانی را تا حدی در اختیار جمعیت بومی قرار داد. ساخت شهرک توحید در نزدیکی روستای ولایت برای کارکنان گاز پالایشگاه فجرکنگان در نیمه دهه شصت نمونه ای از این نوع شهرک سازی است.
پالایشگاه فجر کنگان در نیمه دهه شصت در اراضی یک روستا ساخته شد و در سال های آغاز فعالیت خود حدود ۱۳۰۰ شاغل داشت. احداث این پالایشگاه موجب رشد روستای ولایت در منطقه مرتفع و خوش آب و هوای نزدیک پالایشگاه شد و جمعیت آن را از کمتر از ۱۵۰۰ نفر به ۳۰۰۰ نفر در دهه ۷۵-۱۳۶۵ رساند. اما همزمان با رشد این روستا شهرک توحید برای اسکان کارکنان پالایشگاه طرحریزی و ساخته شد و از سال ۱۳۷۵ با حدود ۶۵۰ واحد مسکونی مورد بهرهبرداری قرار گرفت. مطالعاتی که درباره این شهرک انجام شده نشان می دهد که سیاست پالایشگاه فجر تشویق و تسهیل اسکان هر سه بخش نیروی کار خود در شهرک توحید بوده است. اما در بررسی سال ۱۳۷۹ تنها نیمی از شاغلان پالایشگاه در شهرک فوق اسکان داشتند و بخش عمده مدیران و مهندسان به صورت اقماری (۲۰ روز کار ۱۰ روز استراحت) کار می کردند و در کمپ ها و مهمانسراها سکونت یافته بودند. بر اساس این بررسی در اواخر دهه هفتاد در حالی که تنها ۲۰ درصد مدیران و مهندسان پالایشگاه فجر در شهرک توحید سکونت داشتند ۸۰ درصد کارمندان و ۵۰ درصد کارگران ماهر با خانواده خود در شهرک توحید زندگی می کردند. مساحت واحدهای کارگری و کارمندی شهرک توحید بین ۲۱۵ تا ۳۵۰ متر مربع تفاوت دارد. کارکنان خدماتی و پیمانی پالایشگاه در روستای ولایت و روستاهای اطراف اسکان یافته اند. دلیل شکست سیاست اسکان مهندسان و متخصصان در شهرک توحید حذف خدمات ویژه و نوینی بود که شهرهای نفتی در گذشته فراتر از شهرهای متوسط کشور ارائه می کردند.۵
در شهرک توحید مراکز آموزشی در مقاطع مختلف، یک بیمارستان ۵۰ تختخوابی، خانه بهداشت، مجموعه ای ورزشی شامل استخر، زمین فوتبال، سینمائی که هفته ای یکبار فیلم نمایش می دهد، فرهنگسرا و ویدئو کلوپ، یک رستوران و واحدهای تجاری مختلف دائر است. خدمات عمده در لبه شمالی مجاور درِ ورودی شهرک قرار گرفته تا ساکنان مناطق اطراف بتوانند بدون ورود به بافت شهرک از این مراکز استفاده کنند. اما ایده پیوند با جامعه محلی در واقعیت با موانع زیادی مواجه است. در سال ۱۳۷۹، تنها بیمارستان شهرک با برنامه زمانی خاص مورد استفاده جمعیت بومی بود و استفاده از سایر خدمات به ویژه خدمات فرهنگی و ورزشی شهرک توسط محلی ها یک معضل حل نشده بود. حتی کارگران ماهر و کارمندان ردههای پایین موافق استفاده بومیان از این خدمات و آمیزش خانوادههای خود با آنان نبودند. در این تاریخ پیشبینی می شد که ظرفیت تولید پالایشگاه و کارکنان آن به دو برابر افزایش یافته و جمعیت این شهرک نیز با احداث واحدهای مسکونی جدید افزایش یابد. بررسی های موجود نشان می دهد که گرچه برای احداث پالایشگاه فجر و تأسیسات آن، اراضی یک روستا به طور کامل تملک شد و اهالی آن جابجا شدند اما احداث این پالایشگاه با سیاست منعطفتری هم در استخدام نیروی کار محلی، هم خدمترسانی به جامعه محلی همراه بود. توجه ویژه به اسکان کارگران ماهر سیاستی بود که نه قبل و نه بعد از آن در سیاست شهرسازی وزارت نفت مشاهده نشده است.
معضلات جدی شرکت ـ شهرها اعم از نفتی و غیر آن در دهه هفتاد، به ویژه هزینه های سنگینِ نگهداری از منازل سازمانی، غیراقتصادی بودن تأمین خدمات لازم برای جمعیت اندک، بروز مشکلات روانی و اجتماعی و محرومیت ساکنان از زندگی متعارف مدنی و شهری از جمله عواملی بود که نقدهای مهمی را در میان محققان و برنامهریزان شهری برانگیخت. ۶ همانطور که در نمونه شهرک توحید اشاره شد شدت این مشکلات در شهرک های دور افتاده به ویژه با حذف خدمات تفریحی و سرگرمی ویژه شرکت نفت در سال های پس از انقلاب به حدی رسید که مهندسان و کارمندان رده بالا، دوری از خانواده را به زندگی با آنها در فضائی که چیزی جز ردیفی از ساختمان و خیابان در بیابان نبود ترجیح می دادند. درکنفرانسی که درسال ۱۳۷۰ به منظور بررسی وضع شرکت ـ شهرها در ایران به همت محققان و برنامهریزان شهرک مس سرچشمه برپا شد مدیران شرکت ـ شهرها، خسته از هزینه نگهداری این شهرک ها در شرایط رکود اقتصادی علاقه خود را به جستجوی راهحلی برای تغییر سیاست شهرسازی شرکتی نشان دادند. به این ترتیب شرایط برای تغییر رویههای پیشین فراهم شد. ناپایداری این شهرک ها هم از منظر خانوارهای ساکن و هم از دید شرکت ها و مشکلات اداره آنها به بحث گذاشته شد. مدیران برخی از صنایع جدید که درصدد احداث شهرهای شرکتی به ویژه درفاصلههای دور از شهرهای موجود بودند گوش شنوایی برای انتقادات پیدا کردند. ازجمله پروژه هایی که در این دهه شاهد تغییر در سیاست اسکان ساکنان آن بودیم، کشت و صنعت نیشکر خوزستان بود که به جای احداث هفت شهرک جداگانه به سمت برنامهریزی برای احداث شهر واحدی به نام شیرین شهر در نزدیکی اهواز سوق یافت.۷ نمونه مشابه دیگر، مکانیابی محل اسکان کارکنان سنگ معدن چادرملو در مجاورت شهر کوچک بهآباد در نزدیکی بافق طی همین دهه بود. برای تغییر جهت، دو مسیر در پیش بود: سرمایهگذاری شرکت ها در توسعه زیرساخت ها و مسکن در شهرهای موجود و فراهم کردن شبکه حمل و نقل کارکنان از شهرهای موجود به محل کار یا حذف شهرسازی و اسکان کارکنان از مجموعه پروژه توسعه نفتی و صنعتی در مناطق دور افتاده. همانطور که در بخش بعدی خواهیم دید پارس جنوبی مسیر دوم را در پیش گرفت و برخلاف صنایع نیشکر از نقد تجارب شرکت ـ شهرها به رها کردن وظایف خود در توسعه شهری در مناطق دوره افتاده رسید. تقلید آموزه های دولت کوچک و بازارگراییِ ارتدکس در این تغییر نامتعادل سیاست شهری مؤثر بود و در نتیجه آن، صنعت نفت که زمانی پیشگام شهرسازی نوین بود در سیاست شهری خود در این دوران حتی از صنایعی چون نیشکر عقب افتاد.
تبدیل نفت به پول و دو راهی در شهرسازی نفت
امروزقریب به دو دهه ازآغاز پروژه بهرهبرداری از منابع گاز عسلویه و توسعه منطقه آزاد انرژی در منطقه پارس جنوبی می گذرد. در سال های اوج فعالیت پارس جنوبی حدود هفتاد هزار نیروی کار متخصص، ماهر و ساده از سراسر کشور به این منطقه روی آوردند. وزارت نفت جز احداث مسکن برای حدود دو هزار متخصص و مدیر و کارمند خود در شهرک جم در جوار شهرک توحید و احداث اردوگاه در داخل منطقه آزاد برنامه دیگری برای اسکان کارکنان نفت و ساماندهی اسکان کارکنان صنایع مرتبط نداشته است. در نتیجه، عمده نیروی کاری که به منطقه آمده در روستاهائی مقیم شدهاند که به شدت در معرض آلودگی چاه های گاز قرار دارند. بسیاری از کارشناسان محیطزیست بر این باورند که علاوه بر آلودگی چاه های گاز راهاندازی واحدهای پتروشیمی و پخش آمونیاک و اوره ناشی از فعالیت آنها در آینده آلودگی زیستمحیطی روستاها و شهرهای عسلویه و نخل تقی را به شدت افزایش خواهد داد. علاوه بر روستاها ایجاد اردوگاههای کارگری و برج های مسکونی آتیساز و غیره که لابهلای مجتمع های گاز و پتروشیمی و دیگر صنایع منطقه آزاد گیر افتاده اند بحرانی عمیق و دیرپا در توسعه شهری استان هرمزگان به وجود آورده است.
طی دهه هشتاد حدود ۳۷۰ واحد مسکونی تازه در مجاورت شهرک توحید ساخته شد که در اختیار سازمان نفت و گاز پارس جنوبی قرار گرفت. این واحدها تنها گروه اندکی از مدیران و متخصصان رده بالای مجتمع عسلویه را در خود جای داد. امروزه بحران اجتماعی ناشی از رهاسازی اسکان کارکنان نفت و توسعه شهری متناسب با آن خود را هم در معضلات زندگی کارگران نشان می دهد هم در نابسامانی های متعدد در زندگی ساکنان بومی. کارگرانی که در اردوگاهها اسکان یافته اند و مجبورند ماه ها به دور از خانواده و در اتاق های چند نفره زندگی و درگرمای طاقتفرسای عسلویه کار کنند، با اعتیاد و فحشا و موارد دیگری ازآسیب های اجتماعی درگیر شده اند. زندگی ساکنان بومی منطقه هم به کلی تغییر کرده است. در حالی که راه های معیشت سنتی بسته شده آبادی ها و شهرهای کوچک پذیرای فعالیت های تازه ای شده اند.۸ مراکز متکی بر کشاورزی و ماهیگیری به خوابگاه کارگران موقت بدل شده و روستاهائی که باید تخلیه می شدند مهاجران زیادی را در خود پذیرفته اند و در نتیجه ساخت و سازهای تازه، برخی از آنها به شهر تبدیل شدهاند. تصادفات جاده ای ناشی از رفت و آمد روزانه ده ها هزار نفر در شبکه راه های قدیمی و معدود مسیرهای تازه ای که ساخته شده تاکنون جان صدها نفر را گرفته است. زندگی ساکنان محلی در نتیجه کمبود زمین، گرانی مسکن، افزایش شدید قیمت ارزاق عمومی و از میان رفتن ساختارهای سنتی امنیت اجتماعی و عدم جایگزینی آن با ساختارهای نوین دگرگون شده است.
در سال ۱۳۸۳ سازمان منطقه پارس جنوبی انجام تحقیقی را درباره پیامدهای اجتماعی توسعه نفتی در عسلویه به انجمن جامعهشناسی ایران سفارش داد و درسال ۱۳۸۴ کنفرانسی درباره نتایج این تحقیق برگزار گردید. مباحث جاری در این کنفرانس، که با مشارکت مسئولان سازمان برگزار شد، اگرچه با انتشار نتایج تحقیق به طور عمومی همراه نشد و معلوم نگردید از نتایج آن چه استفاده ای شده است، اما نشانه پذیرش رسمی مشکلات اجتماعی گسترده ای بود که تغییر سیاست شهرسازی وزارت نفت و رویکرد یکبُعدی به توسعه نفتی در منطقه عسلویه موجب آن بود. بروز این بحران برای بسیاری از کسانی که با سابقه شهرسازی نفتی در کشور آشنا هستند و درباره شرکت ـ شهرهای رفاهی شرکت نفت در پیش از انقلاب و شرکت ـ شهرهای مردمی تر اما بیروح بعد از انقلاب تأمل کرده اند این پرسش را مطرح می کند که چرا وزارت نفت به رغم وقوف بر پیامدهای جذب چنین نیروی کار عظیمی به منطقه و آگاهی از فقدان زیرساخت های شهری در محیط روستائی عسلویه، ده ها تجربه شهرسازی خود را نادیده گرفت و بیاعتنا به پیامدهای فاجعهِبار این هجوم صنعتی به منطقه ای فاقد حداقل زیرساخت های شهری، سیاستِ بیسیاستی در اسکان را در پیش گرفت. به واقع چه عواملی در تغییر رویه نفتی ها در ساماندهی به سرپناه کارکنان و ایجاد محیطی امن و برخوردار از حداقل استانداردهای شهری در پارس جنوبی مؤثر بوده است؟ مسئولین وزارت نفت در دوره های مختلف از موفقیت ها و دستاوردهای عسلویه گفته اند اما درباره مسائل رفاهی و آسیب های محیطی این پروژه سکوت برقرار است. آیا با توجه به هزینه بالای احداث شهرهای شرکتی، کمبود سرمایه و تلاش برای جذب سرمایه های خارجی در این دوره، وزارت نفت با ابتکار حذف هزینه های اسکان کارکنان درصدد جاذب کردن بازار سرمایهگذاری بوده است؟ آیا سیاست ایجاد منطقه آزاد انرژی و شراکت با شرکت های خارجی که تعهدات مشابهی نسبت به نیروی کار و توسعه محلی ندارند و بهعکس ارزانی نیروی کار، محرک جذب آنها به منطقه است، در حذف برنامه اسکان مؤثر نبوده است؟ از سوی دیگر آیا نمی توان ادعا کرد که با عبور از دهه اول انقلاب، سیاست نفت، هم از اهداف اجتماعی انقلاب و هم از معیارهای توسعه در سال های پیش از انقلاب تهی شده بود و رها کردن شهرسازی و توسعه اجتماعی دنباله طبیعی بیثبات کردن نیروی کار صنعت نفت بود که خود نتیجه برونسپاری قراردادهای کار و تضعیف بیسابقه موقعیت کارکنان نفت است. با توجه به همزمانی این دو رویداد در واقع می توان گفت وزارت نفت از دهه هفتاد در زمینه تدارک الزامات بازتولید پایدار و عادلانه نیروی کار از خود رفع مسئولیت کرده بود. نقد متخصصان شهری بر احداث شرکت ـ شهرها در ایران که ماحصل آن در سمینار شهرهای شرکتی در سال ۱۳۷۰ در شهرک مس سرچشمه عنوان شد، صرفنظر از نیت منتقدان، زمینه پدیدار شدن گفتار اجتماعی و تخصصی تغییر این سیاست را فراهم کرد.
بهرهبرداری از ذخائر نفت در قالب منطقه آزاد انرژی که با تضعیف موقعیت نیروی کار آن و فقدان سیاستی برای اسکان کارکنان این مجتمع عظیم همراه بوده است، نگاه ما را به عوامل کلانتری در مسیر تغییر نگرش به نفت، دیگر نه به مثابه صنعت و محرک توسعه منطقه ای در کشور بلکه به عنوان پول و پایه قدرت دولت جلب می کند. همانطور که خواهیم دید این تغییر نگرش همزمان است با غلبه نگرش به شهر به مثابه بنگاه اقتصادیِ خودکفا در دهه دوم انقلاب. در این نگرش کاهش مداخله دولت در شهر به معنای عدم تخصیص منابع ملی برای توسعه منطقه ای و شهری است. بر این اساس، عسلویه نماد توسعه نفتی، در دورانی است که نفت به پول نفت در اقتصاد ملی تقلیل یافته و معیار موفقیت در توسعه نفتی رقابت با شرکای منطقه ای در بهرهبرداری از مخازن مشترک نفت و گاز است. در خطوط بعدی، نگاهی به روند تغییر سیاست اسکان کارکنان نفت در عسلویه می افکنیم تا معنا، علل و پیامدهای این تغییر رویه را بهتر بازشناسیم.۹
پروژه منطقه آزاد پارس جنوبی و جامعه محلی
برای یادآوری اهمیت عسلویه در اقتصاد ایران و جهان کافی است اشاره کنیم ۸ درصد منابع شناخته شده گازی جهان و حدود نیمی از منابع گاز ایران در این منطقه ذخیره شده است. مجتمع عسلویه بزرگترین پروژه اقتصادی کشور در سال های پس از انقلاب خوانده شده و همانطور که بیژن زنگنه وزیر نفت دولت هفتم و هشتم اشاره می کند برای اولین بار در صنعت نفت، کارِ احداث تأسیسات نفت و گاز همزمان با احداث فعالیت های پائیندستی نفت شامل صنایع پتروشیمی و حتی صنایع انرژی در این پروژه با هم پیش برده شده است. این مجتمع عظیم با دور زدن تحریم ها و جذب سرمایهگذاری خارجی، ازجمله جلب شرکت های بزرگ نفتی مثل شل و توتال در استخراج نفت و گاز و سرمایهگذاران آلمانی، ژاپنی و کره ای در پتروشیمی، در وسعتی حدود ده هزار هکتار شروع به کار کرد و طی دوره های مختلف بین ۲۰ تا ۷۰ هزار نفر درآن به کار مشغول شدند. عسلویه به دلایل مختلف، اولویت اقتصادی کشور و قطب عمده توسعه صنعتی بعد از انقلاب تلقی می شود.۱۰
عسلویه در۳۰۰ کیلومتری شرق بندر بوشهر و حدود صد کیلومتری شهر کنگان واقع شده است. منطقه پارس جنوبی یک نوار باریک به طول ۸۵ کیلومتر است که ازکنگان تا فرودگاه خلیج فارس کشیده شده است. فاز یک پارس جنوبی چهل کیلومتر طول دارد که به نام عسلویه است و ۱۴ تا ۱۶ پالایشگاه در آن است. منطقه آزاد پارس جنوبی با احتساب فاز دوم در مجموع حدود سی هزار هکتار از اراضی منطقه را برای احداث تأسیسات خود و صنایع مرتبط تملک کرده و آن را به سی فاز توسعه تفکیک کرده است. فاز یک پارس جنوبی شامل دو بخش عسلویه و نخلتقی است که دو شهر و ۲۱ روستا را در بر دارد. جمعیت ۳ روستا در این محدوده جابجا شده است. پیش از آغاز طرح، دراین دو بخش حدود ۳۰ هزار نفر زندگی میکردند که با کشاورزی، دامداری، ماهیگیری و کار روی لنج های تجاری خلیج فارس معیشت خود را تأمین می کردند.
بخشی از اراضی که روی آنها کشت و زرع می شد با توسعه منطقه آزاد تحت عنوان منابع طبیعی تملک شد و چاه ها و قنات های آن نیز در اختیار منطقه آزاد قرار گرفت. بخش دیگر اراضی نیز عمدتاً درسال های ۷۵-۱۳۷۴ به قیمت ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومان از اهالی محل خریداری شد. در فرایند فروش اراضی به منطقه آزاد، بخشی از مالکین محلی ثروتی اندوختند و همان ها امروز در کار ساخت و ساز مسکونی برای اجاره و فروش در روستاهای منطقه هستند. به ندرت افرادی از صاحبان سرمایه محلی در پیمانکاری نفت وارد شده اند. تداوم کشاورزی در محل به رغم طرح های جهاد برای توسعه کاشت زیتون و مرکبات، به دلیل گرایش منطقه آزاد به تملک اراضی بیشتر برای واگذاری به واحدهای صنعتی دشوار است. ماهیگیری نیز به دلیل فعالیت نفتی و فاضلابِ صنعتی ناممکن شده است. تجارت محلی با کشورهای حاشیه خلیج فارس ادامه دارد اما در این زمینه هم نسبت به گذشته محدودیت هائی از جانب منطقه آزاد اعمال می شود. میزان جذب ساکنان محلی در صنایع منطقه بسیار اندک است. بخشی از مردم در خردهفروشی و خدمات کوچک به کارکنان نفت مشغول شده اند و بخشی دیگر به حاشیه شهرهای بزرگتر مثل کنگان مهاجرت کرده اند. نهادهای دولتی در محل قدرت چندانی در برابر سازمان منطقه آزاد ندارند. بخشی از مسئولین محلی طبق معمول غیرمحلی هستند و ممکن است حساسیت کمتری به توسعه محلی داشته باشند، اما آنها هم که اهل منطقه هستند و تحت فشار مردم به بخشی از تصمیمات سازمان انتقاد می کنند تأثیر اندکی بر روند امور دارند و از عهده نقض یا تغییر تصمیماتی که پیامدهای منفی محلی دارد برنمی آیند. برای مثال، اداره کار در منطقه قادر نبوده سهمیه خاصی برای بومیان در استخدام شرکت ها مشخص کند. به گفته اهالی محل، استخدام در صنایع و شرکت ها بر اساس شبکه آشنائی مدیران یا فساد و رشوه است. اهالی به تبعیض مذهبی هم اشاره می کنند. سازمان منطقه آزاد تاکنون برنامه ای برای آموزش نیروی کار بومی نداشته است. آموزش و پرورش یک مرکز فنی و حرفهای در کنگان در دست ساخت دارد که می تواند در آموزش نیروهای محلی و جذب آنها به فعالیت های تخصصی نفت مؤثر باشد اما این مرکز به دلیل کمبود سرمایه تا سال ۱۳۸۸تکمیل نشده بود.
انتظار می رفت بهرهبرداری از نفت و گاز و توسعه صنایع مرتبط با آن درمنطقه حداقل از نظر زیرساخت های فیزیکی نظیر آب، برق، گاز و جاده از محرومیت های محلی بکاهد اما طی دو دهه گذشته محرومیت ها در این زمینه گاه به مفهوم مطلق و گاه به معنای نسبی تشدید شده است. مشکل کمبود آب شیرین در منطقه بسیار جدی است زیرا خط لوله محرم که قرار است آب سد کوثر خوزستان را به زمینهای وزارت نفت برساند به سرحد این اراضی رسیده اما میزان بهرهمندی ساکنان محلی از آن روشن نیست. به دلیل تملک اراضی توسط منطقه آزاد پارس جنوبی، بخشی از منابع آب شیرین جاری از کوه ها، هم از دسترس محلی ها خارج شده و مشکلِ کافی نبودن آب شیرین که پیش از این نیز در منطقه وجود داشت تشدید شده است. امروزه آب شیرین با تانکر به عسلویه منتقل شده و به اهالی فروخته می شود. این در حالی است که کارکنان منطقه آزاد، آب معدنی و آبشیرینکُن در اختیار دارند و ابعاد نامتعارف تفاوت در دسترسی به آب شیرین، مردم را به محرومیت نسبی خود در منطقه حساس کرده است. دسترسی به برق بهبود یافته اما هزینه آن که با قیمت صنعتی محاسبه می شود برای ساکنان قابل تحمل نیست. برخورداری ازگاز لولهکشی نیز در سال ۱۳۸۷هنوز برای مردمی که در جوار بزرگترین مخزن گازی جهان زندگی می کردند ممکن نشده بود. بزرگراهی که سرانجام پس از تصادفات فراوان جاده ای توسط منطقه آزاد ساخته شد کم عرض است و به دلیل ورودیهای متعدد عملکرد لازم را ندارد.
ترکیب نیروی کار پارس جنوبی و قراردادهای پیمانکاری
منطقه آزاد پارس جنوبی به طور کلی ۳۰ فاز دارد که در هر فاز حدود یک میلیارد مترمکعب گاز استخراج میشود و هر فاز دارای یک پالایشگاه خواهد بود: ۱۶ پالایشگاه در عسلویه یا پارس یک و ۱۴ پالایشگاه درکنگان یا پارس دو. در پیشبینی مشاور صنعتی منطقه آزاد، هالکرو، تعداد شاغلان پایه منطقه پارس جنوبی پس از اتمام ساخت آن در۱۳۹۰ در وسعت سیزده هزار هکتار حدود یازده هزار نفر پیشبینی شده بود اما پیشبینی های مشاور شهرسازی منطقه که در سال ۱۳۸۰ کار می کرد حاکی از ایجاد ۲۸ هزار شغل پایه و تبعی در منطقه بود. این پیشبینی با توجه به گسترش سطح منطقه آزاد و افزایش صنایع پائین دستی نفت صورت گرفته است. ارقامی که به طور شفاهی در مصاحبه ها از جانب مقامات نفت طی این سال ها اعلام شده بین شصت تا هشتاد هزار شاغل را در برمی گیرد. کسانی که برای کار به منطقه پارس جنوبی آمده اند از نظر سطح مهارت و تخصص، نوع فعالیت، دوره حضور در منطقه، نحوه استخدام و سطح حقوق و دستمزد، گروه های مختلفی را در بردارند: نیروی کار خارجی شامل حدود دو هزار مهندس و کارگر غیرایرانی بوده که معمولاً در اردوگاههای ویژه متعلق به شرکت خود ساکن می شدند. به دلیل اِعمال سیاست پیمانکاری نیروی کار، در مجموع گروه کوچکی از کارکنان منطقه در زمره کارکنان رسمی وزارت نفت هستند. عمده نیروهای کارگری و تکنیسینی دیگر توسط وزارت نفت استخدام نمی شوند در حالی که درسال های اخیر مجموع نیروی کار پارس جنوبی حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر بوده تعداد نیروهای رسمی وزارت نفت بیش از ۲۰۰۰ نفر برآورد نمی شود. به این ترتیب وزارتخانه به طور مستقیم مسئولیتی در قبال شرایط کار و زندگی عمده نیروی کار نفت و گاز ندارد. بیش از نیمی از نیروی کار رسمی به صورت اقماری کار می کنند که معنایش اسکان مجردی آنها در منطقه و دوری ازخانواده است. مهندسان و مدیران معمولاً به صورت اقماری کار می کنند و در آپارتمان های سازمانی شهر جم در مجاورت شهرک توحید در فاصله ۶۰ کیلومتری عسلویه اسکان یافته اند. آنها روزانه مسیرکوهستانی جم تا منطقه آزاد را طی می کنند. بسیاری از آنها نمی توانند خانواده خود را به شهرکی کوچک و دور افتاده که کیلومترها از یک شهر واقعی دور است بیاورند زیرا به روشنی می بینند خانوادههائی که پا به جم گذاشته اند با مشکلات روحی و روانی ناشی از فقدان روابط اجتماعی و تحرک زندگی شهری مواجه اند. بخشی از نیروی رسمی نفت نیز در اردوگاه های داخل منطقه ویژه زندگی می کنند. بخش دیگری از کارکنان رسمی در برج های ساخته شده توسط آتیساز که ۱۰-۱۲ طبقه است ساکن هستند. ناروشن است که انگیزه اولیه آتیساز از احداث این برج ها چه بوده و واحدهائی که بین ۸۰ تا ۱۷۰ متر وسعت دارد آیا برای اسکان موقت ساخته شده است یا دائم؟ بخشی از این واحدها توسط پتروشیمی خریداری شد و بخشی نیز توسط نفت و گاز. در مجموع حدود هزار واحد آپارتمانی در بلوک های مجاور فضاهای صنعتی ساخته شده است.
ساخت شهر جدید در منطقه پارس جنوبی، اما و اگرها
در اوائل دهه هشتاد، وزارت مسکن طرح احداث شهر جدیدی را برای اسکان کارکنان پارس جنوبی در دستور کار قرار داد و اراضی منابع طبیعی در مجاورت روستای چاه مبارک به عنوان گزینه ای برای احداث این شهر به مشاور شهرساز معرفی شد تا طرح جامع برای آن تهیه کند. مطالعات مقدماتی نشان داد که چاه مبارک به دلیل قرار گرفتن در پاییندست پالایشگاه ها در مسیر گازهای آلوده آنها قرار خواهد گرفت. جریان باد در منطقه از شمال و شمال غربی به سمت جنوب و جنوب شرقی است، عمده آلودگی تولید شده توسط صنایع، نه تنها به سمت چاه مبارک که حتی واحدهای مسکونی در عسلویه و نخل تقی و همچنین واحدهای آپارتمانی ساخته شده در شرق واحدهای صنعتی منتقل میشود. مشاور شهرساز از تهیه طرح انصراف داد و پیشنهاد کرد برای توسعه شهری در عرصه وسیعتری مکانگزینی شود. وزارت مسکن هم طرحی برای این مکانگزینی تهیه کرد اما همکاری وزارت مسکن و وزارت نفت در عسلویه از این فراتر نرفت و ساخت شهر جدید روی کاغذ باقی ماند. امروزه نفتی ها عدم همراهی وزارت مسکن را عامل عمده آشفتگی وضع سکونت در منطقه میدانند اما این عدم همکاری تنها عارضهای بوروکراتیک نبود. در شرایطی که همه وزارتخانهها در مسیر کاهش مسئولیتهای خود تحت عنوان کاهش تصدیگری حرکت می کردند زمینهای برای انتقال وظایف وزارت نفت به سایر دستگاه ها در مناطق توسعه نفتی وجود نداشت و این شامل مجموعه نقش های توسعهای این وزارتخانه اعم از تأمین زیرساخت های شهری، مسکن، مراکز آموزش فنی نیروی کار و خدمات درمانی و رفاهی آن بود. با گذشت زمان، نیروی کاری که وارد منطقه شد در جستجوی مسکن و سرپناه به روستاهای اطراف وارد شده و در نبود گزینه دیگری به ساخت و اجاره مسکن در آنها روی آورد که توسعه گسترده مناطق در معرض آلودگی را موجب شد. حیاط های وسیع خانه های روستائی عموماً به چهار قسمت تقسیم شد و مالکین با ساخت و اجاره سه خانه در مجاور ساختمان خود در منافع حاصل از این توسعه مصیبتبار سهیم شدند. دوره اوج این ساختوسازها در عسلویه و نخلتقی سال های ۸۴-۱۳۸۳ بود. پیمانکارانی که در پروژه های ساختمانی منطقه فعال بودند از جمله مشتریان این ساختمان ها بودند. اگرچه وزارت نفت بر شرایط مندرج در قرارداد پیمانکاران با کارگران نظارت دارد اما این نظارت به معنای آن نیست که شرایط کار کارگران تحت نظارت است و منطقه آزاد پیمانکار را متعهد به تأمین شرایط مناسبی برای اسکان کارگران می کند. کارگران به شیوه های مختلف در محل اسکان یافته اند: آنها که مهارت و درآمد بیشتری دارند و برای دوره طولانیتری در منطقه ماندگار هستند در شهرهای عسلویه و نخلتقی ساکن شده اند. بخشی از کارگران ساده در روستاهای اطراف جائی را برای خود دست و پا کرده اند. دو نوع اردوگاه در منطقه وجود دارد: اردوگاه های معمولی که متعلق به پیمانکاران است و کارگران ساده و نیمه ماهر در آنها ساکن هستند مثل اردوگاه کرمانشاهان که در دوره های مختلف ۱۰ تا ۱۵ هزار کارگر در آن ساکن بوده است. تأسیسات این اردوگاه بسیار محدود است و اتاق ها بسیار متراکم. نوع دوم، اردوگاه هائی است که خدمات بهتری دارد و کارکنان ماهر و مهندسان کمسابقه در آن سکونت دارند. پیمانکاران برای گرفتن پروژه از منطقه آزاد با هم رقابت میکنند و گاه قیمتهائی زیر قیمت پایه مناقصه میدهند تا قرارداد را از آن خود کنند. برای جبران تخفیفهای بیحسابی که برای گرفتن قرارداد داده میشود، پیمانکاران هم از حقوق کارگران میکاهند هم از کیفیت کار. مدیران نفت کنترلی بر شرایط کار و زندگی کارگران ندارند، در حالی که به گفته یکی از مدیرانی که با او گفتگو کردهام ممکن بود که وزارتخانه در شرایط قرارداد پیمانکاران، با منطقه پارس جنوبی تعهداتی را نسبت به ساخت یا اجاره مسکن برای کارگران بگنجاند. بسیاری از پیمانکاران حتی پرداخت حقوق کارگران را هم به تأخیر میاندازند و خبر اعتصابات کارگران برای دریافت حقوق معوقه در عسلویه بارها به روزنامهها کشیده شده است.۱۱ شرایط کار درعسلویه به دلیل گرمی هوا (نزدیک به ۵۰ تا ۶۰ درجه در تابستان) و رطوبت شدید بسیار سخت است و فقدان مسکن مناسب و حداقل امکانات رفاهی آن را به محیطی طاقتفرسا تبدیل می کند. کارگران عسلویه هیچ نوع تشکلی، حتی شورای اسلامی کار، درمنطقه ندارند.
نادیده گرفتن ابعاد شهری و اجتماعی در پروژه عسلویه و اکتفا به احداث پالایشگاه ها و پروژه های صنعتی باعث تأخیر در جابجایی روستاها شد و با رشد سریع جمعیت روستاها مقاومت ساکنان در برابر جابجایی افزایش یافت. امروزه حتی تصور تخلیه روستای عسلویه و نخلتقی در مخیله مسئولان نمی گنجد. طی این سال ها برای جلب رضایت جامعه محلی که احساس میکند از فروش املاک خود به منطقه آزاد نفع چندانی عایدش نشده و عموماً از فرصت کار در مجموعه صنعت نفت و پتروشیمی هم بینصیب است. در عسلویه یک بازارچه تجاری ساخته شد تا ساکنان بومی بتوانند کالاهای وارد شده از آن سوی آب را در آن عرضه کنند. بخشی از کوچههای روستاها هم آسفالت گردید. طی پنج سال روستای عسلویه چنان رشد کرد که در سال ۱۳۸۴ به ناگزیر شهرداری در آن تأسیس شد. تغییر روند رشد این روستا- شهر به تدریج به یک معضل تبدیل شد. آمار سرشماری سال ۱۳۸۵ نه تنها مهاجرپذیری منطقه عسلویه بلکه تغییر روند مهاجرفرستی به مهاجرپذیریِ استان هرمزگان را نشان میدهد. پیشبینی شده بود که در سال ۱۳۸۶ با افتتاح پارس دو ۱۵۰ هزار نفر در پارس جنوبی و شمالی شاغل باشند. اما در این سالها عقبنشینی شرکت های خارجی از پروژه آغاز می شود و فرایند توسعه فازهای بعدی درعسلویه دچار رکود می گردد.
در منطقه آزاد پارس جنوبی علاوه بر نفت و گاز، صنایع پتروشیمی و بسیاری از واحدهای صنعتی انرژیبَر مستقر هستند. این صنایع از نظر فعالیت تخصصی خود زیر نظر وزارت صنایع هستند و تنها از نظر زیرساخت ها و مسائل اجتماعی به سازمان منطقه پارس جنوبی مربوط می شوند. سازمان منطقه پارس جنوبی در بخش نفت و گاز نیز ساخت و بهرهبرداری از فازهای مختلف را به شرکت ها و کارگزاران متفاوت ایرانی و خارجی واگذار کرده اما تأمین زیرساخت ها و مدیریت منطقه را به عهده دارد. کارفرمایان مختلف به طور مستقیم کارگر استخدام نمی کنند، بلکه به فراخور کار خود با تعدادی پیمانکار قرارداد می بندند و آنها هم هر کدام پیمانکاران دیگری را به کار می گیرند. غالب این پیمانکاران متعلق به بخش خصوصی هستند و از استان های دیگر آمده اند. آنها معمولاً کارگر ماهر و نیمه ماهر را با خود می آورند، یعنی نیروی کاری که مهارت لازم را قبلاً فرا گرفته و با آنها سابقه همکاری دارد. شرکتهای بخش خصوصی بیش از بخش های دولتی از مخاطرات کار با کارگران بومی واهمه دارند. در عسلویه همبستگی های قومی نقش مهمی در حمایت از نیروی کار بازی می کند. گرایش به استخدام نیروی محلی کم است چون کارفرمایان نمی خواهند هنگام بروز نارضایتی در میان کارگران با اعتراضات محلی مواجه شوند. در فقدان تعیین سهمیه ای برای استفاده از نیروی کار بومی توسط سازمان منطقه پارس جنوبی، کارفرمایان به استخدام نیروی محلی گرایش ندارند. به این ترتیب، مشکل عمده ساکنان محلی با فعالیت های نفت و گاز در منطقه عدم جذب نیروی کارمحلی است. در فعالیت های پیمانکاری به ندرت افراد محلی هستند که ماشین آلات کافی دارند و در پروژه های مختلف کار می کنند. این پیمانکارها تاکنون در جذب نیروی کار ساده و نیمهماهر محل نقش بیشتری ایفا کردهاند. در طول سال های گذشته به دلیل اختلاف هائی که بین دولت و وزارت نفت وجود داشته است، گهگاه دولت از خواسته کارگران برای رسمیت یافتن قراردادهای کار حمایت کرده که نه تنها تاکنون به سرانجام نرسیده بلکه اهداف سیاسی آن هم ناروشن است.
به عسلویه در آئینه آبادان بنگریم
واژه رانت بداهت گمراه کننده ای دارد و رانتِ نفت به مثابه درآمدی بادآورده و غیرمولد واقعیات بسیاری را درباره نفت پوشیده می گذارد، از جمله اینکه نفت در چه بستری از مناسبات اجتماعی تولید می شود و چه نوع شهریت و مدنیتی را با خود به همراه می آورد. همانطور که دیدیم در دوران پیش از انقلاب و در دهه اول انقلاب، بخشی از ثروت نفت ملازم با بهرهبرداری از این منابع به توسعه محلی، تأمین زیرساخت های شهری و تربیت نیروی کار بومی تخصیص می یافت که در برخی موارد نظیر آبادان به برپائی مدنیتی پویا درجنوب کشور انجامید.
در دهه اول انقلاب، به شهادت شهرک توحید و دیگر شهرهای شرکتی که در گوشه و کنار کشور ساخته شد، بیآنکه نوگرایی و مدنیت شهرهائی چون آبادان تکرار شود، کارگران ماهر در مرکز سیاست توسعه شهری وزارت نفت قرار گرفتند و با تعدیل نظام سلسلهمراتبی و تمایزات طبقاتی شهرک ها، وزارت نفت یک گام به شهرسازی متعارف و پایدار نزدیک شد. اما این مسیر تداوم نیافت و در دوره بعد نفت به جای اصلاح سیاست های شرکت ـ شهرسازی به قهقرای بیسیاستی در توسعه شهری و منطقه ای غلطید. همانطور که اشاره شد این سقوط با گفتار اجتماعی نقد شرکت ـ شهرها همراه شد و طی دهه هفتاد، احداث این شهرک ها بدون تأکید بر بدیل یا جایگزینی برای آن به شدت مورد نقد قرار گرفت و سرمایهگذاری در ساخت و نگهداری منازل و خدمات سازمانی اتلاف منافعی خوانده شد که در بلندمدت نه خدمتی به نیروی کار است، نه به توسعه شهری و نه به اهداف اقتصادی و اجتماعی وزارت نفت. این نگرش تازه به جای اصلاح سیاست به نحوی کاسبکارانه در خدمت محاسبه سود و زیان صنعت نفت قرار گرفت تا از هزینه های خود بکاهد. به این ترتیب وظایف اجتماعی وزارت نفت به دستگاه های دیگر و بازار آزاد حواله شد. انتظار می رفت پروژه های جدید نفت و گاز درکشور با الهام درست از نگرش انتقادی به شرکت ـ شهرها در زمینه ادغام شهرسازی خود در توسعه شهری محل اقدام کنند و با دید بلندمدت و جامعتری برنامه اسکان و تأمین زیرساخت ها و خدمات مورد نیاز کارکنان خود را سامان دهند. اما وزارت نفت به شهادت آنچه در عسلویه رخ داد همزمان با جذب سرمایه خارجی و برونسپاری فعالیت های ساخت و بهرهبرداری که ملازم با پیمانکاری شدن نیروی کار صنعت نفت بود، در عمل اسکان و توسعه شهری را هم به پیمانکاران واگذار کرد و اجازه داد سازندگان خردهپا هرجا که سودآور است ساخت و ساز کنند و کار عظیم اسکان هزاران کارگر مهاجر به منطقه را بر پایه منافع کوتاهمدت خود در بازار مستغلات سامان دهند. این رفع مسئولیت از جانب بزرگترین و ثروتمندترین صنعت کشور در خطیرترین پروژه ملی، سایه بلند یک فاجعه اجتماعی و زیستمحیطی را بردستاوردهای فنی و اقتصادی عسلویه انداخت. امروز آبادان و یادگیری از رموز موفقیت نیم قرن پیش این شهر در ساماندهی به اسکان و بازتولید نیروی کار نفت زبانزد مدیران دلسوز و بسیاری از کارکنان منطقه پارس جنوبی است. این یادگیری بدون مرزبندی با تفکری که کل امور کشور، اعم از شهر و صنعت و تجارت و دولت را به پیمانکاری می دهد امکانپذیر نیست.
یادداشتها:
۱ . نگاه کنید به کاوه احسانی، تجدد و مهندسی اجتماعی در شرکت- شهرهای خوزستان: نگاهی به تجربه آبادان و مسجد سلیمان. گفتگو شماره ۲۵، .سال ۱۳۷۸ صفحه ۱۴
۲ . کمال اطهاری ، مسجد سلیمان ، شرکت -شهری مدنیت یافته . اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۴۷- ۴۸ مرداد ۱۳۷۰
۳ . برای فهرستی از این مطالعات نگاه کنید به کاوه احسانی، ۱۳۷۸
۴ . همان ص ۴-۲۳
۵ . مطالعات طرح جامع شهر چاه مبارک، بررسی نمونه شهرک توحید سال ۱۳۷۹
۶ برای نمونهای از این نقد نگاه کنید به اعظم خاتم ، ملاحظات اجتماعی در مکانیابی و احداث شهرهای صنعتی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال ۶، شماره ۵۵/ ۵۶ .
۷ . نگاه کنید به مطالعات اسکان کارکنان کشت و صنعت نیشکر خوزستان مهندسین مشاور مهرازان سال ۱۳۷۰. این تجدید نظر بر اساس جمع بندی مشکلات زندگی کارکنان و اداره شرکت شهرهای نیشکرهفت تپه و کارون انجام شد.
۸ همایش مسائل اجتماعی عسلویه، شرکت نفت و گاز پارس جنوبی و انجمن جامعه شناسی ایران ، تهران تیر ۱۳۸۴
۹ . اطلاعات مربوط به عسلویه حاصل دو سفر تحقیقی به منطقه و مشاهده ومصاحبه با اهالی منطقه آزاد در سال های ۱۳۸۳، ۱۳۸۷و ۱۳۹۰ است. از مطلعین محلی و محققانی که با ارائه تحلیل ها ونظرات خود مرا در تدوین این مقاله یاری داده اند تشکر می کنم. بدون یاری برخی از این صاحبنظران اصولا نوشتن این مقاله امکانپذیر نمیشد.
۱۰ . گفتگوی بیژن نامدار زنگنه با همشهری ماه،« عسلویه شهری که بود»، خرداد ۱۳۸۹ صفحات ۷۳-۷۰
۱۱ . روزنامه شرق، چهار گام بیش از تحمل : نگاهی به وضعیت کارگران در عسلویه، هشتم شهریورماه ۱۳۸۴ و همان روزنامه