حافظه وصله پینه ما
درنگی به شلوارهای وصله دار اثر رسول پرویزی
علی آتشی
«باز خدا پدرم را بیامرزد که یک مشت کاغذ برای عطار محل فراهم کردم تا زردچوبه در آن بریزد و به پدر مولف، فاتحه مجانی بخواند.» این میزان فروتنی در مقدمه مجموعه داستان های «شلوارهای وصله دار»، از سادگی و صمیمیت نویسنده اش حکایت می کند. نه رسول پرویزی و نه پیشینیان او در این سبک نگارش مثل جمالزاده یا بزرگ علوی هیچکدام مدعی داستان نگاری با همه مختصات و عناصر داستانی نبوده اند. سلسله ی ساده نگاران که از ابتدای قرن مدرن علیه نثر متکلف و فنی، رستاخیز ادبی به راه انداختند، نه در تکنیک نگارش و نه در محتوای داستانی، در بند اصول دست و پاگیر گذشتگان نمانده اند و در صورت و معنا از گزاف گویی و پرنویسی دست شستند. با توسعه مدارس و رشد میزان باسوادان و نیز گسترش رسانه های نوشتاری به تدریج خواندن و نوشتن از انحصار نخبگان جامعه خارج شد و نویسندگان نیز رفته رفته نیاز جامعه را به نوشتن به زبان روزمره مردم احساس کردند. این بود که نهضت ساده نویسی به عنوان یکی از پیامدهای عصر مدرن شکل گرفت.
در این سبک نگارش دیگر قرار نیست از فراز و فرود آدم های متورم و شناخته شده جامعه روایت شود یا قطعه ای حماسی از جنگجویان و ژنرال های دانه درشت تاریخ و قصه فتح الفتوح شان سروده شود. بنا نیست لنز نگاه نویسندگان در دالان های عمارت ها میان سلاح پوشیدگان بگردد و شناخت نامه بزرگان و قصه جنون همه چیز خواهی شان به تصویر کشیده شود. اینجا دیگر سخن از مردم کوچه و بازار در میان است. شلوارهای وصله دار پرویزی هم مثل آسمانریسمانِ جمالزاده و گیله مردِ علوی، دارد از میان پس کوچه های شهر، قهرمان هایش را برمی گزیند، با آنها میزید و از آنها روایت می کند. سوژه پرویزی، گپوگفت آدم های کوچه آشتی کنان در دهات های دور افتاده است؛ روایت هایی ناشی از هم صحبتی و هم قلیان شدن با رعایای آفتاب سوخته در میان نخلستان های جنوب، آدم هایی بی شیله پیله که در گمنامی آمده اند، زیسته اند و چندی بعد از زندگی رفته اند و از یادها هم.
در قیاس با ادبیات کهن غرب، این شاید نشان از ضعف ادبیات ماست که متون به جای مانده از قرون گذشته، عموما قصه اعیان و سلاطین است. کمتر اثر ادبی یا تاریخی مثل دن کیشوت یا افسانه های کانتربری و … را می توان جست که به ساعتی هم کلامی و هم نشینی با رعیت پیشگان گذشته باشد. گویی نویسنده یا شاعر کلاسیک ایرانی کسرشانش می آمده که به ثبت زندگی مردم غیر فاخر بپردازد.
از این رو شلوارهای وصله دار را می توان اثری ارزشمند، نه از منظر ویژگی های داستانی، بلکه متنی برای حافظه تاریخی مردمان خواند. حُسن این متن در آن است که تاریخ مردم بی جنجال و آیین و رویدادهایی را به نثر کشیده که زمانی مردم با آن زیسته اند و حالا به آهستگی از رفتار اجتماعی شان کنار رفته و به دست فراموشی سپرده شده اند؛ پنداری که برای آیندگان هرگز وجود نداشته اند. شلوارهای وصله دار قصه درگوشی های عاشقانه نویسنده ایست که جسارت کرده تا از تجربه اولین عشق و دعوای خود با هم مشربان، بر سر دختر همسایه بگوید تا همگان بدانند که تنها قصه شاه گون رمئو و ژولیت نیست که شنیدنی است. قصه آژانی با هزار کیا بیای ازدست رفته که حالا از پیری و فرتوتی مضحکه دست جاهلان دروازه سعدی شیراز شده و به خیالش با پوشیدن یونیفرم آژانی می تواند الواط را از گذشته پرهیمنه اش بترساند. یا عارفی که در گمنامی و دور از هیاهوی شهر «به درویشی و خرسندی» جان میدهد. قصه هایی که هنوز اگر رکاب دهد و هجوم اسباب سرگرمی انفرادی، مجالی برای شب نشینی بگذارد از ساکنان لای نخل ها و کَپَرها شاید بتوان شنید.
این قصه ها، گاه آنقدر میان گذشتگان شهره بوده اند که تقریبا می توان درباره واقعیت آن به یقین رسید. قصه شیرمحمد که از رسم ظلم ستیزی مردمان جنوب حکایت دارد، به احتمال نزدیک به یقین باید رخدادی واقعی بوده باشد. چراکه صادق چوبک هم که نویسنده ای از همان جغرافیا بوده، از آن روایت «تنگسیر» را ساخته است. کم نبوده اند یاغیانی از این دست که در خطه جنوب زیسته اند مثل عبدوی جط یا علی سمیل که در اشعار منوچهر آتشی، شاعر جنوب، نیز نقش آفریده اند. این قهرمانان را اگر پرویزی و چوبک و آتشی به تاریخ ادبیات نکشانده بودند شاید به مانند صدها آدم دیده نشدنی – که به قول پرویزی بیوگرافی شان را توی چهار خط می شود نوشت – از یاد می رفتند و آیندگان حتی نامی از آنها هم نمی شنیدند.
همانگونه که پیشتر رفت، شلوارهای وصله دار یا لولی سرمست پرویزی از نگاه المان های داستانی آنچنان حائز اهمیت نیست. چراکه نه می توان نقطه اوجی در داستان ها یافت و نه درو نمایه های عمیق و پرمایه. نه شخصیت های داستان قرار است نقشه ای پویا و دینامیک را بیافرینند و نه از حیث صناعات ادبی آراستگی برجسته ای دارد. اما آنچه ارزش این قبیل آثار را پررنگ می کند، حفظ گنجینه ای تاریخی از آدم های ساده و رویدادهای دیده نشده و آیینه ای بومی از یاد رفته است. به ندرت یک دشتستانی امروزی می داند که در گذشته اشکال مربوط به شغل یا شی مورد علاقه مُردهای را روی سنگ قبرش حک می کرده اند یا به سختی امروزه، نمایش کمدی بازماندگان در مرگ عزیزی را به یاد می آورند. شاید هم جوانان امروز ندانند که پیش از عصر عشق های مجازی، پدران و مادرانشان به رسم دلدادگی یک خط یادگاری پشت عکس های سه در چهار می نوشته اند و در راه مدرسه دزدکی و دور از چشم رهگذران به هم می داده اند.
پی نوشت:
شلوارهای وصلهدار نام کتابی از داستان های کوتاه “رسول پرویزی” است. یکی از داستانهای معروف این کتاب «قصه عینکم» است. این داستان در کتاب زبان و ادبیات فارسی دوره پیش دانشگاهی گنجانده شده است. دیگر داستان های کتاب:
زار صفر / پالتو حنائیم / شیرمحمد / ابراهیم / زبان کوچک پدرم / گرگعلی خان / زنگ انشا / شلوارهای وصله دار / من به دنیا آمدم / ای واویلا / تقویم عوضی / سه یار دبستانی / عوضی نگیرید / مرگ رسول شله / درویش باباکوهی آرام مرد / زرگر مظلوم / بوالفضول / درهفت روز هفته و دوپشته بر الاغ می باشد.
توجه :داستان های این کتاب واقعا خواندنی است و به خوانندگان سبک هدایت و جمالزاده توصیه می شود. داستان اول یعنی زار صفر شباهت بسیاری زیادی به داستان های هدایت دارد. داستان های دیگر این مجموعه در سبک جمالزاده و هدایت شناور است.