اگر فضاهای عمومی شهر را به عنوان بسترها و امکاناتی بلقوه برای حضور شهروندان در نظر بگیریم، همانگونه که از عنوان «عمومی» آن برمیآید، در یک نگاه محض، این فضاها (از حداقلها تا حداکثرهایی که پوشش میدهند)، میتوانند به گونهای مساوی در اختیار همهی شهروندان قرار گیرند… اما اگر متغیری به نام «روابط اجتماعی» را به عنوان برساختهای از زیست شهروندی در این فضاهای عمومی دخیل کنیم، ماجرا متفاوت میشود. بگذارید در همین ابتدا، موضوع را با ذکر مثالی روشنتر کنیم. یک پیادهرو (به عنوان یک فضای عمومی شهری) را در نظر بگیرد. این پیادهروی فرضی در یکی از خیابانهای کمتردد و در محلهای که عموم ساکنان آن را کارگران تشکیل میدهند، قرار گرفته است. در یک طرف این پیادهرو ردیفی از درختها قرار دارد و در طرف دیگر دیواری طولانی واقع شده است. مسیر این پیادهروی فرضی ما با کمترین میزان از روشنایی معابر نورپردازی شده است. ساعت را بر روی یک شب تنظیم کنید و با توجه به تجربههایی که از محیط شهری خود دارید، در نظر بگیرید که چه تعداد از شهروندان ممکن است این مسیر را برای یک قدم زدن شبانه انتخاب کنند؟ آیا این «فضای عمومی» شهری که در نگاهی محض به یکسان در اختیار همهی شهروندان قرار دارد، باز هم در این ساعت از شب به یکسان توسط تمامی شهروندان امکان انتخاب شدن دارد؟ یا آنکه روابط غالب اجتماعی در قالب صلاحدیدهای شهروندی، چنین امکانی را از بسیاری از شهروندان میگیرد؟
هر شخصی که در یک محدودهی شهری زیست میکند، میتواند در مجموعهای از فضاهای شهری، کنش داشته باشد. اگر فضاهای دسترسی هر شخص را همچون یک دایره در نظر بگیریم، شعاع این دایرههای فرضی بیانگر میزان بلقوهی دسترسی هر شخص به فضاها و امکانات شهری است. در واقع چنانچه بتوانیم با نگاهی به سطح جامعه این دایرهها را شناسایی کنیم، به نوعی مفهوم «میدان» از نگاه پیربوردیو را در حوزههای شهروندی بازتعریف کردهایم.
بوردیو، میدان را «نظام ساختیافتهی موقعیتهایی ـ که توسط افراد یا نهادها اشغال میشود ـ که ماهیت آن تعریفکنندهی وضعیت برای دارندگان این موقعیتهاست.» (جنکز، ۱۳۸۵: ۱۳۷) تعریف میکند. در این مفهوم هرچه میدان برای حضور یک کنشگر (که میتواند یک شهروند باشد) گستردهتر باشد، شخص توانایی بیشتری برای اشغال فضا و در نتیجه بروز کنشی فعالتر در سطح اجتماع مییابد و هرچه این دایرهها کوچک و کوچکتر باشند، به ناگزیر میزان بهرهمندی از امکانات شهری و در پی آن بروز «خلاقیت» و یا حتی «رفتار» در روابط شهری محدودتر خواهد شد.
چنانچه بخواهیم برای هرچه شفافتر شدن این مفهوم نگاهی ایده آل را مطرح کنیم، میتوانیم بگوییم شهری که گسترده ترین میدانها و دایرههای زیستی را در اختیار شهروندان خود قرار میدهد، میتواند بیشترین بهره را از حضور شهروندان خود ببرد و برعکس جوامعی که شعاع دایرههای زیستی آنها کم باشد، به دلیل قراردادن کمترین سطح کنش در اختیار شهروندان خود، به ناگزیر محدودترین روابط اجتماعی را از شهروندانش خواهد دید.
در این نوشتار تلاش میکنیم تا برخی از میدانهای ملموس و غیرملموس که شهر بوشهر و نگاههای اجتماعی غالب در آن در اختیار زنان این شهر میگذارد را بررسی و از خلال شناخت این فضاها و مشخص نمودن اندازههای فرضی شعاع دایرههای زیستی که جامعه در اختیار زنان میگذارد، به دایرههای زیستی موجود در این شهر، برای زنان پی ببریم.
برای بررسی دقیقتر موضوع، مشاهدات بدون مشارکت نگارنده در پنج فضای مختلف اجتماعی ذکر میشود. پرواضح است این مشاهدات صرفاً در پی بیان و روایت هستند و بدیهی است که شناخت عوامل و زیرساختهای اجتماعی که موجب ایجاد صلاحدیدهای اجتماعی شده و در نتیجهی آنها شعاع دایرههای زیستی محدود یا گسترده میشود، نیازمند پژوهشی دیگر است
تاکسی
فضای کالبدی تاکسی به عنوان یک وسیلهی حمل و نقل عمومی در سطح شهر، بجز صندلی راننده، دارای چهار صندلی دیگر است که در اختیار شهروندان قرار میگیرد. این وسیلهی حمل و نقل عمومی در سطح شهر بوشهر به سه صورت کلی مشاهده میشود.
تاکسیهای رسمی (رسمی، دارای آرم و زیر نظر تاکسیرانی)
۲. مسافرکشهای شخصی (غیررسمی، فاقد آرم و بدون کنترل از سوی تاکسیرانی)
۳. آژانسهای تلفنی (رسمی، دارای آرم و زیر نظر تاکسیرانی)
مشاهدههای میدانی نگارنده حاکی از آن است که در عمدهی موارد، مردان امکان بلقوه برای سوار شدن در هر چهار صندلی و در هر سه نوع تاکسی فعال در سطح شهر بوشهر را دارند. مشاهدهی مردان در هنگام سوار شدن در تاکسیها حاکی از آن است که چه در تاکسیهای خالی از مسافر و چه در تاکسیهای دارای مسافر، مردان (به جز در یک حالت استثنا) امکان انتخاب یکسانی برای نشستن در هر صندلی خالی موجود را برای خود متصورند و بدون دارا بودن رابطهای معنادار، هنگام سوار شدن به تاکسی در هر کدام از صندلیها مینشینند. تنها در مواردی که دو زن در ردیف عقب نشسته باشند، مردان برای سوار شدن بر دو صندلی خالی باقی مانده (یعنی صندلی خالی جلو و یک صندلی خالی در ردیف عقب) عموماً صندلی خالی جلو را انتخاب میکنند.
اما در خصوص زنان، گسترهی انتخاب به مراتب محدودتر است. زنان هنگام سوار شدن در تاکسیهای غیررسمی و آژانسهای تلفنی که تمامی صندلیهای آنها خالی است، در اکثر موارد صندلیهای ردیف عقب را انتخاب میکنند و شعاع انتخابشان از چهار صندلی، به سه صندلی کاهش مییابد. زنان بوشهر تنها در هنگام سوار شدن در تاکسیهای رسمی که هر چهار صندلی آنها خالی است، تمایل بیشتری به نشستن در صندلی مسافر در ردیف جلو نشان میدهند که البته این مورد میتواند ناشی از عدم تمایل آنها به نشستن در صندلی ردیف عقب و احتمال سوار شدن مردان و نشستن در کنار آنها باشد. بدیهی است اثبات فرض اخیر (احتمال نشستن مردی در کنار آنها) نیاز به پژوهش دارد. در سایر مواردی که تاکسیها دارای مسافر هستند، انتخاب صندلی از سوی مسافر زن توسط یک سنجشِ اجتماعیِ آنی انجام میشود. به گونهای که زنان در بیشتر موارد آن صندلی را برای نشستن انتخاب میکنند که کمترین احتمال نشستن در کنار یک مرد را دارد.
بدین ترتیب مشاهده میشود زنان بوشهر در استفاده از دایرهی زیستی تاکسی، شعاع انتخابی به مراتب کمتری نسبت به مردان دارند.
پیاده رو
پیاده رو به عنوان یک فضای شهری برای عبور عابر پیاده در سطح شهر است. پیادهروها اکثراً با دو کاربرد مورد استفاده قرار میگیرند. «دسترسیهای محلی» و یا «قدمزدن در سطح شهر». بنابراین تعداد جمعیت حاضر در پیادهروها ارتباط مستقیمی دارد با کمیت و کیفیت مراکز خدماتی، مغازهها و امثالهم که در کنار هر پیادهرو قرار دارند. به نحوی که هر چه تجمع این مراکز در یک محدوده از پیادهرو بیشتر باشد، جمعیت بیشتری را در آن پیادهرو میتوان دید و در پیادهروهایی که حاشیهی آنها خانههای مسکونی، پارکها و امثالهم واقع شده، کمترین تردد عابرین پیاده را شاهد هستیم. در این دست از پیادهروها بیشتر شاهد حضور شهروندانی هستیم که پیادهرو را به عنوان فضایی برای قدم زدن و طی یک مسیر به صورت پیاده انتخاب میکنند.
مشاهدهها بر اساس سه دسته از شهروندانِ پیاده قابل تقسیمبندی است.
۱. شهروندان زن (تنها یا چند زن)
۲. شهروندان مرد (تنها یا چند مرد)
۳. شهروندان زن و مرد که به اتفاق در حال طی مسیر هستند.
مشاهدههای متعدد نگارنده حاکی از آن است که چه در پیادهروهایی با کارکرد دسترسی و چه در پیادهروهایی با کارکرد قدم زدن، حضور شهروندان مرد، مشهودتر است. پس از آنها عمدتاً شهروندان زن و مردی را میتوان دید که به اتفاق در حال طی کردن مسیر هستند و در نهایت شهروندان زنی را میتوان مشاهده کرد که تعداد آنها نسبت به دو دستهی دیگر به شکل مشهودی کمتر است. تا آنجا که میتوان عموماً پیادهرو را یک مسیر مردانه دانست. در این میان حتی تفاوت بارزتری را میتوان میان شهروندان زنی که به تنهایی در مسیر پیادهروها تردد میکنند، نسبت به شهروندان زنی که به اتفاق زنان دیگر در این مسیرها تردد مینمایند مشاهده نمود. به گونهای که تعداد زنهایی که به تنهایی در مسیر پیادهروها تردد میکنند (به ویژه در پیادهروهایی با کارکرد قدمزدن) بسیار کمتر از زنهایی است که به اتفاق سایر زنان دیگر در این مسیرها تردد میکنند.
حضور زنان در پیادهروهایی با کارکرد قدم زدن تنها در یک بازهی زمانی نمود بیشتری دارد که در ادامهی یادداشت و در قسمت «زمان» به آن خواهیم پرداخت.
پیادهرو یک فرصت زیستی دیگر را نیز در اختیار شهروندان قرار میدهد. «تجمع»، «پاتوق» و «مکثهای طولانی مدت»، از جمله اتفاقات زیستی دیگری است که در پیادهروها مشاهده میشود. در این خصوص نیز نگارنده به جز چند مورد بسیار محدود نسبت به حجم مشاهدات، مشاهدهای را از وجود این اتفاق زیستی برای زنان در پیادهروها مشاهده نکرد. تجمعهای چند نفره که معمولاً با حضور مغازهدارها شکل مییابد و یا مکثهای طولانی مدت در پیادهروها تماماً متشکل از مردان است.
بر این اساس میتوان اذعان نمود دایرهی زیستی زنان در پیادهروها به مراتب کوچکتر از دایرهی زیستی مردان در این مسیرهای شهری در سطح بوشهر است.
میدان[۱]
در برخی از میدانهای موجود در تقاطعهای سطح شهر بوشهر، به دلیل نوع خاص فضاسازی، این امکان به وجود آمده است که شهروندان بتوانند از فضای میدان به عنوان یک شبه پارک استفاده نمایند. برای تسریع در دسترسی به طرف دیگر تقاطع از آن استفاده کنند و یا دقایقی را در این فضا بنشینند. از جمله ی این میدانها میتوان به میدان امام خمینی و میدان انقلاب (ششم بهمن) اشاره کرد.
در هر سهی این میدانها به ندرت میتوان حضور زنان را چه به صورت عابر و یا چه به صورت اشخاصی که از فضای میدان به عنوان محلی برای نشستن استفاده میکنند، مشاهده نمود. میدانهای بوشهر به وضوح عرصهای مردانه هستند. شهروندانی که از این فضای عمومی چه برای عبور و چه برای نشستن استفاده میکنند، عمدتاً مردان هستند.
در یک موقعیت مساوی، زنان و مردان برای عبور از تقاطعهای دارای میدان، رفتارهای متفاوتی بروز میدهند. مشاهدات حاکی از آن است که زنان در هنگام گذر، کمتر از فضای میدان استفاده میکنند و ترجیح میدهند عرض چند خیابان را برای دسترسی به سمت دیگر طی کنند، در حالی که مردان به هر دو شیوه (گذر از میدان و یا گذر از عرض چند خیابان) برای رسیدن به طرف دیگر تقاطع استفاده میکنند.
همچنین نسبت مردانی که فضای میدان را برای نشستن انتخاب میکنند به طرز معناداری بیشتر از زنانی است که در فضاهای موجود در میدان مینشینند. بنابراین به نظر میرسد که فضای میدان امکان زیست بیشتری را به مردان میدهد.
در ادامه به مشاهدات مربوط به دو فضای غیرملموس که هر یک دایرههای زیستی مخصوص به خود را در اختیار شهروندان قرار میدهد خواهیم پرداخت.
زمان
زمانهای حضور در سطح شهر به عنوان یک معیار غیرملموس برای حضور شهروندان در طول ۲۴ساعت شبانهروز گسترده شده است. در این مشاهده زمان را به سه دستهی مختلف تقسیم میکنیم.
۱. ساعتهای فعال بودن بخشهای خدماتی و اداری (حدوداً از ساعت ۷ـ۱۴ و ۱۷ـ۲۲)
۲. ساعتهای غیرفعال بودن بخشهای خدماتی و اداری در طول روز و شب (حدوداً از ساعت ۱۴ـ۱۷ و ۲۲ـ۲۴)
۳. نیمه شب (حدوداً از ساعت ۲۴ـ۷)
مشاهدات نگارنده حاکی از آن است که ارتباط مستقیمی میان زمان حضور زنان در فضاهای شهری با زمان فعال بودن بخشهای خدماتی و اداری وجود دارد. به گونهای که هرچه به ساعتهای میانی ۷ـ۱۴ و ۱۷ـ۲۲ نزدیک میشویم، حضور زنان در فضاهای عمومی شهری در نسبت تقریباً مشابهی با حضور مردان قرار میگیرد. در این ساعتها پیادهروها حتی امکان بیشتری برای قدم زدن زنان فراهم میکنند.
اما در ساعتهای غیرفعال بودن بخشهای خدماتی و اداری در طول روز و شب، حضور زنان در فضاهای عمومی به صورت معناداری کاهش مییابد و در این ساعتها بیشتر شاهد حضور مردان در فضاهای شهری هستیم. زنانی که در این ساعتها در فضاهای عمومی شهری مشاهده میشوند، اکثراً به اتفاق مردان دیگر در حال تردد هستند.
برجستهترین تفاوت زمانی مربوط به نیمهشب میشود. تا آنجا که میتوان گفت شهر در ساعات نیمهشب به فضایی مردانه تبدیل میشود. به ندرت میتوان زن یا زنهایی را بدون حضور مردان در این ساعات در سطح شهر دید. این در صورتی است که مردان در این ساعتها نیز در سطح شهر تردد دارند و از فضاهای موجود در آن استفاده میکنند.
بنابراین میتوان در نظر گرفت زمان حضور زنان در سطح شهر در دایرههای زیستی محدودتری نسبت به زمان حضور مردان در همان فضاها قرار دارد.
خطاب
خطاب، به عنوان یکی از عاملهای «زبان» به آن دسته از ارتباطهای کلامی اطلاق میشود که میان دو یا چند شهروند به وجود میآید. خطاب زمانی که در حوزهی عمومی شهر انجام میشود، به وضوح تأثیری ناشی از روابط اجتماعی غالب در سطح جامعه به خود میگیرد. به عنوان مثال در فضای یک پارک، هنگامی که شهروندان میخواهند یکدیگر را خطاب قرار دهند، فینفسه آزادی بیشتری در بلند بودن صدا و یا استفاده از الفاظ صمیمانهتری حس میکنند و زمانی که همین شهروندان در فضای لابی یک سمینار یکدیگر را خطاب قرار میدهند، هم از تن صدای پایینتری و هم از کلمات و الفاظ رسمیتری استفاده میکنند.
خطاب دارای سه وجه است. ۱.خطاب کننده، ۲. خطاب شونده، ۳. نوع خطاب.
نگارنده در حوزههای مختلف عمومی در سطح بوشهر متوجه تفاوت خطابها در شرایط یکسان، میان زنان و مردان شد. در مواردی که یک مرد چه در جایگاه خطابکننده و چه در جایگاه خطاب شونده باشد، نوع خطاب مورد استفاده توسط وی (در جایگاه خطاب کننده) یا برای وی (در جایگاه خطاب شونده) با صدای بلندتر و با استفاده از کلمات و الفاظ صمیمانهتری به کار برده میشود.
پررنگترین تفاوت را میتوان در زمانی مشاهده نمود که طرفین خطاب، دو جنس متفاوت باشند. به گونهای که زمانی که یک زن، مردی را خطاب قرار میدهد، گرچه در شدتِ تن صدا همچنان محدود است، اما محدودیت کمتری برای استفاده از نام کوچک مرد (به عنوان یک عامل صمیمیت) دارد. ولی زمانی که خطاب از سوی یک مرد برای یک زن در فضاهای عمومی انجام میشود، تن صدا پایینتر و کلمات رسمیتری به کار برده میشوند. در این موارد کمتر نام کوچک زنان صدا زده میشود و مردان بیشتر از صفات و یا الفاظی همچون «خانوم»، «حاج خانوم» و… یا صرفاً به کار بردن افعالی همچون «میگما» (برای جلب توجه مخاطب به سمت خود) استفاده میکنند.
به نظر میرسد در این دایرهی زیستیِ زبانی نیز زنان دارای شعاع کنش محدودتری نسبت به مردان باشند.
جمع بندی
در هر پنج فضای شهری که از آنها یاد شد و هر یک میدان زیستی مخصوص به خود را در اختیار شهروندان بوشهری قرار میدهد، به وضوح میتوان نقش پررنگتری از حضور مردان بوشهری را مشاهده کرد. بنابراین شعاع زیستی زنان بوشهر در این پنج فضای زیستی به مراتب محدودتر از مردان است. و در تعبیر «میدان» در مفهوم جامعهشناسی بوردیو، نتایج چنین مشاهدهای یعنی اینکه زنان بوشهری دایرهی کوچکتری را برای کنشمندی در اختیار دارند. طبیعی است وجود این دایرههای محدودتر باعث کاهش کارکرد و همچنین کاهش بروز خلاقیتهای شهروندی توسط این بخش از جامعه میشود. این یعنی گرچه فضاهای «عمومی» امکان بلقوهی یکسانی را برای شهروندان بوشهری برای زیست شهری فراهم میآورند، اما به نظر میرسد صلاحدیدهای اجتماعی و یا احتمالاً هنجارهای عام جامعه، باعث میشوند که این فضاهای عمومی در عمل به یکسان میان شهروندان تقسیم نشوند و دایرههای زیستی در شهر بوشهر به مراتب بیشتر در اختیار مردان قرار گرفته است. میتوان در پژوهشی جداگانه به ریشهیابی هنجارها و یا صلاحدیدهای اجتماعی که باعث کاهش شعاع دایرههای زیستی برای زنان بوشهری در سطح این شهر شده است، پرداخت.
منابع
ـ جنکینز، ریچارد(۱۳۸۵)، پییر بوردیو، ترجمهی لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.
محسن عباسپور؛ دانشجوی کارشناسی علوم اجتماعی – سردبیر پیشین هفته نامه بیشاپور کازرون
منبع: وبسایت انسانشناسی و فرهنگ