با پایان جنگ سرد و صف آرایی شرق و غرب، بر زبان بسیاری از نخبگان و اندیشمندان اروپایی سخنانی زیبا و امیدبخش جاری شد که نوید جهانی دیگر و حکایت دنیایی بهتر از گذشته را به تصویر می کشید. آنان می اندیشیدند که با توجه به تمامی داشته های خود و با اتکا به ارزش های اروپایی و در سایه اتفاق و همگرایی آغازشده، زمان آن فرارسیده است که یک به یک کشورهای اروپایی (اعضای اتحادیه) با اندکی گذشت و کاستن از اختیارات ملی خود به نفع اتحادیه، در بنای یک قدرت منطقه ای و جهانی جدید، به نام اتحادیه اروپا تلاش کنند.
گسترش شگرف و سریع تعداد اعضای اتحادیه اروپا از ۱۵کشور به ۲۸کشور تا امروز، رواج پول واحد اروپایی، <<یورو>> به عنوان یک افتخار و دستاورد بی مثال تاریخی، خروج حداقلی از سلطه و تعهدات نسبت به ایالات متحده آمریکا در برابر اتحاد شوروی، تجارت آزاد، برداشتن مرزها، (موافقتنامه شنگن)، ادغام و ثبات و همگرایی و صدها توافق و تفاهم دیگر، آرزوهای دیرینی بودند که در گذشته، دسترسی به آنها رویایی <<ناشدنی>> می نمود و تصورش خواب و خیال بود اما تصور در آن سال این بود که همه وهمه <<شدنی>> بودند. اما اروپا و تحولات جهان و سیر حوادث، نه تنها اروپا، که سایر نقاط جهان را زیر ضربات نابهنگام مشت های آهنین تغییر و تحول خود، دچار مصایب مهلکی کرد که در گذر زمان و امروز، رفته رفته آثار و عوارض منفی ناشی از سیاست های غلط قدرت های مسلط و حتی برخی از اروپاییان را نمایان می کند. تصویر و واقعیت اروپا و جهان امروز، در مقایسه با تصوری که جهان و اروپای بعد از دوران فروپاشی شوروی به عنوان آرزوها و امیال آنی و آتی و شدنی ارایه می دادند، کمتر شباهتی به هم دارند. حوادث تلخ پاریس که نمونه ای کوچک از ده ها جنایت و کشتاری است که هرروزه در مناطقی از جهان و به خصوص در حوزه هایی مانند عراق، سوریه و یمن در جریان است، زنگ ها را دوباره و بعد از حوادث ۱۱سپتامبر در جهان غرب به صدا درآورده است.
نه فقط اقتصاد
تمامی پیش بینی هایی که طی ماه های اخیر از وضعیت اروپا در سال ۲۰۱۵ به عمل آمده بود حکایت از آن داشت که مردم اروپا در سال جاری میلادی با چالش ها و مشکلات عدیده ای باید دست وپنجه نرم کنند. اگرچه بیشتر این نگاه و تصور و تصویر در حوزه اقتصادی و مشکلات ناشی از تضعیف یورو و بحران های اقتصادی حاکم بر کشورهای حوزه یورو و اتحادیه اروپا بود اما واقعه پاریس و کشتار در یک هیات تحریریه مجله فرانسوی، در نخستین روزهای سال و ادامه تهدیدهای گروه های تروریستی و تکفیری در مورد ادامه حملات به کشورهای عضو ائتلاف علیه دولت اسلامی <<داعش>> و به خصوص فرانسه، می تواند اعلام خطر و آغازی بر یک دوره از بروز تنش ها و ماجراجویی های بیشتر امنیتی در حوزه اروپا و جهان باشد.
تروریسم در خانه
بسیاری در گذشته نه چندان دور بر این اعتقاد پای می فشردند که تحولات و درگیری های قومی، مذهبی، آشوب و هرج و مرج هایی که در منطقه خاورمیانه و به خصوص در افغانستان، عراق، سوریه، یمن و… جاری است چیزی نیست جز طراحی برخی کشورهای غربی و آمریکا، برای بازگرداندن دوباره تهدیدات و خطرات امنیتی از حوزه آمریکا و اروپا به خود منطقه و به مبداء اولیه بحران، یعنی خاورمیانه و در مجموع قدرت های جهانی جنگ را به واقع <<خانگی و بومی>> و در منطقه خاورمیانه محصور و از خود دور کرده اند. و چنین است که چندی است وضعیت منطقه به خصوص در عراق، سوریه و حتی افغانستان، یمن و… بسیار آشفته و پرتلاطم و دهشتناک به نظر می رسد و کمتر روزی است که انفجار یا عملیات انتحاری، امواجی از انسان های بیگناه را قربانی خود نکند. (کشتار های سرگرم کننده انبوه و بومی در میان اعراب و مسلمانان)، حوادثی که امروز در جهان و از جمله در اروپا و آمریکا تا حدی به اخباری عادی، طبیعی و قابل پذیرش و حتی <<الزامی>> تبدیل شده است. دیگر یک انفجار انتحاری با تعداد کشته های ۵۰ یا صدنفر در عراق یا سوریه و… کمتر هولناک است و جلب توجه می کند. اینجا کشتار بخشی عادی از زندگی و اخبار روزانه منطقه است. درست برخلاف دیگر نقاط در جهان غرب. از این رو حادثه تلخ فرانسه، تنها دیگر یک حادثه نیست یک فاجعه است؛ یک تراژدی بی مثال و بی نظیر در تاریخ جمهوری فرانسه است.
حادثه پاریس برای نزدیک به ۷۲ساعت تمامی اخبار جهان را تحت الشعاع خود قرار داد و به نگرانی و اضطراب و ترس مردم اروپا بسیار افزود.
البته، جهان امروز ما، از شوربختی یا خوشبختی! جهان متعارف، متوازن و متعادلی نیست. مملو از تضاد و تناقض های بی شمار است و گویا این از خصلت آدمیان امروزین یا از ویژگی های سیاسی قدرت های مختلف است که می تواند در فردای انفجاری یا انجام یک اقدام انتحاری، برای اجرای عدالت! با بمباران گسترده دیگری به انتقام برخیزد. در ابتدا همه برای قربانیان حادثه نخست اندوهگین و خواهان انتقام هستند. اما در فردای آغاز انتقام، دوباره همه برای قربانیان جدید به اندوه و سرزنش می نشینند. (داستان ۱۱سپتامبر و حمایت و همراهی با آمریکا برای قربانیان و حمله به افغانستان و سپس سرزنش و سوگواری برای افغانستان و ایضا عراق و…) و باز باید این سیکل به شیوه های گوناگون استمرار یابد که می یابد و جهان چه ساده و چه آسان و به راحتی به این دور باطل خو کرده است. گویی همیشه این اولین ها! در نوع خود و در جغرافیای جدید، سخت، محرک و دردناک، پرتلاطم و ناگوار است. حادثه پاریس نیز چون بی سابقه یا کم سابقه و بی مثل و مثال است جهانی را به خود مشغول و افکار بسیاری را باز نسبت به تروریسم و تروریست ها به خود معطوف می سازد. <<البته بی شک باید چنین باشد.>> مرگ نابهنگام و ناخواسته و تروریستی یک انسان در هر کجای جهان باید پرطنین و واکنش باشد، کاش <<ارزش انسان>> در سراسر جهان به یک وزن و میزان می بود و تروریسم و ترور و خشونت و جنگ های داخلی، قومی، نژادی، مذهبی در همه جا به صورت یکسان محکوم و مطرود می شد.
تحلیل موردی
محکوم کردن و تاسف خوردن از ماجرای بیرحمانه پاریس- شهری که مدعی و قبله گاه روشنفکران دهه های گذشته جهان و بخش عمده ای از دنیای معاصر و به خصوص بعد از جنگ جهانی است- در هفته گذشته اتفاق افتاد اما از ورای آن، حتما باید به نکات زیر توجه کرد:
– این واقعه اثرات مستقیم و غیرمستقیمی بر رشد گروه های ملی گرا، نژادپرست در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی، جهان و حتی خاورمیانه خواهد داشت که در صورت تحقق چنین وضعیتی اروپای آینده اروپایی کاملا متفاوت از اروپای امروز و دیروز خواهد بود.
– پیش بینی ها برای انتخابات آتی (۲۵ ژانویه) یونان، حکایت از برد حزب نسبتا نوظهور رادیکال <<سی زیرا>> دارد که حداقل در شعارهای قبلی، مخالف ادامه حضور یونان در اتحادیه، حوزه پولی یورو و مخالف بازپرداخت بدهی های یونان بوده است. (آنچه تاکنون می گویند). در فرانسه جبهه ملی گرای راست افراطی ضد یورو و اتحادیه و ضد مهاجر، خانم لوپن در آخرین انتخابات این کشور از رای بالا و غیرقبال تصوری برخوردار شد و مدت هاست گفته می شود آنها خود را برای رسیدن به الیزه مهیا می کنند. در ایتالیا، اسپانیا، آلمان، سوئد و بسیاری دیگر از کشورها طی سالیان اخیر و به خصوص بعد از بحران اقتصادی اروپا، احزاب کوچک رادیکال ملی گرا و افراطی اعم از چپ و راست یا احزاب فاشیست و حتی نازی است که از آرا و حتی کرسی هایی در مجالس این کشورها برخوردار شده اند و در این میان، کشور های اروپایی پرمشکل تر حوزه مدیترانه، درد مشترک دیگری دارند، که باز آنها را از دیگران بیشتر متمایز می کند. امروز لندن در مورد ماندن یا نماندن در اتحادیه ساز دیگری می نوازد و باید در یک رفراندوم عمومی تعیین تکلیف کند. واقعه پاریس می تواند به تمامی افکارعمومی کشورهای اروپایی پیام و توصیه ای داشته باشد که می توانند به این گونه احزاب رادیکال و افراطی که برخی مخالف پذیرش مهاجران و ضدخارجی و ادامه حضور در اتحادیه اروپا و… هستند اعتماد بیشتری کنند. وقایع پاریس مگر به دست عناصری از جامعه مهاجران اتفاق نیفتاده است؟ مگر بیشتر عناصر ساده لوح جذب شده در داعش از میان جامعه مهاجران این کشورها نبوده اند؟ این نوع نگاه می تواند در شکل دادن به آینده جوامع اروپایی بسیار خطرساز و تعین کننده باشد.
– این روزها نمایندگان و وزرای کشورهای اتحادیه اروپایی به کرات گرد هم آمدند تا در مورد وضعیت امنیتی اروپا و راهکارهای جدید تبادل نظر کنند. بدون شک با توجه به قانون شنگن و آزادی تردد بین کشورهای عضو شنگن و نبود کنترل در مرزها، امنیت در اروپا بیش از هر جای جهان، امری به هم پیوسته و چسبنده است، بنابراین هر حادثه ای در هر نقطه ای از اروپا، تهدید و زنگ خطر را برای تمامی کشورهای دیگر به یک اندازه، اما قطعا به اندازه ای که نگرانی ها را افزایش دهد، به صدا درمی آورد.
– اروپای مواجه با بحران اقتصادی، بیکاری، تورم، کسری بودجه و بدهی های فراوان، حالا باید بی شک بر هزینه های امنیتی خود بیفزاید و بخشی از درآمدهای خود را صرف مسایل امنیتی و حفاظت از ساختارها و اقتدار خویش کند. اروپایی که توانسته بود بعد از ۱۱سپتامبر تا حدی خطر را از درون خود به خاورمیانه برگرداند و تا حدی احساس آرامش بیشتری کند، حالا باز با ظهور داعش خطر را در خانه خود احساس می کند.
– بعد از بحران اوکراین و تصرف <<کریمه>> توسط روس ها و ادامه بحران و افزایش تحریم ها و شکاف مجدد میان آمریکا و روسیه و بالاجبار درگیرشدن اروپای جدید و قدیم در رویارویی و وضع تحریم های متعدد علیه روسیه و اجبار مجدد کشورهای جدید و قدیم اروپا به افزایش توان و بودجه نظامی خود (در کنار سایر کمک ها به اوکراین) حالا باید در حوزه تامین امنیت داخلی نیز علاوه بر افزایش بودجه و امکانات، نیروی بسیاری را به کار گیرد.
– تحریم های اروپا علیه روسیه که حداقل بخش هایی از آن به اجبار و نه از سر آگاهی و خودخواسته می نماید نیز ضرر و زیان های بیشتری را به اقتصاد اروپا در این دوران سخت وارد خواهد کرد.
– اروپا و بخشی از بازارهای مالی جهان در انتظار انتخابات یونان و تعیین تکلیف این کشور به عنوان عضو ماندگار در اتحادیه و حوزه یورو و متعهد به تعهدات قبلی خود به اتحادیه در پرداخت بدهی ها و سایر الزامات به عنوان یک حادثه مهم روزشماری می کردند که حادثه پاریس و اگرچه از نوع و جنس دیگری به ناگاه در نخستین روزهای سال نو میلادی به وقوع پیوست.
– ظهور داعش بعد از القاعده و دیگر گروه های تکفیری و تروریستی در منطقه که ظاهرا روزی برای اهداف دیگری آماده و تربیت شدند، امروز دامنه عملیات خود را از درون منطقه، به قلب دنیای صنعتی و اروپای قدیم توسعه دادند و این می تواند آغازی جدید و تلخ و نابهنجار برای تمامی کشورهای حوزه اروپا و جهان نیز باشد. گفته اند و درست است؛ از بیش از ۷۰ کشور جهان افرادی در صفوف داعش و در کنار آنها در آموزش و جنگ مشارکت دارند، افرادی از بسیاری از کشورهای اروپایی؛ از سوئیس، سوئد تا فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و… . بخش هایی از آنها پس از طی دوران آموزش و حضور در عملیات هایی در منطقه اینک در سطح وسیعی از اروپا پراکنده اند.
– آنها هم شهروند کشورهای اروپایی اند و هم آموزش های نظامی لازم را دیده اند و هم احتمالا تحت تاثیر اوهام و القائات رهبران فرقه ها و گروه های تکفیری و انحرافی راه بهشت را از طریق این گونه اقدامات جست وجو می کنند.
– واقعه پاریس و وقایع قبلی و حضور افرادی از کشورهای غربی در صفوف داعش به اسلام ستیزی و اسلام هراسی در جهان غرب افزوده است و این دستمایه و بهانه ای برای گروه های تندرو و نژادپرست و ملی گراهای افراطی است تا دن کیشوت وار به ستیز با چیزی برخیزند که به خطا و به تبعیت از گروه های امثال داعش آن را اسلام می پندارند. بی شک متفکرین، خردورزان، اندیشمندان و سیاستمداران کهنه کار و برجسته اروپایی بسیاری هستند که می توانند تفاوت و فرق اسلام، به عنوان یک <<دین>> و تفکرات انحرافی و فرقه ای، ساخته وپرداخته محافل خاص و با منافع مشخص را از هم متمایز کنند.
– در بسیاری از کشورهای جهان غرب از آمریکا و کانادا تا دل اروپا مسلمانان زیادی زیست می کنند. نه <<امروز>> که از <<دیرباز>> که در کمال رواداری و صلح و آرامش در کنار دیگر شهروندان آن کشورها زندگی کرده اند. جمعیت مسلمان فرانسه را حداقل شش میلیون برآورد کرده اند و این رقم کمی نیست. در سایر کشورها نیز کم وبیش جمعیت مسلمانان قابل توجه است و بخشی از آنها با وجود سیاست های ناموفق دولت ها در قبال مهاجرین، نهایتا صبوری و حلم بسیار از خود نشان داده اند. نباید اجازه داد، واقعه پاریس مورد سوءاستفاده عناصر تندرو و رادیکال، و نژادپرست و بهانه ای برای نزاع و رقابت های حزبی و سیاسی قرار گیرد. بر نخبگان و سیاستمداران اروپایی است که با جدیت تمام در جهت حفظ و شأن و جایگاه تمامی شهروندان خود از جمله مسلمانان بیش از پیش کوشا باشند.
– تضعیف و تحقیر هر اقلیتی در هر زمان و مکانی عوارض و تالی فاسدهای خطرناک خود را دارد. از دید منافع و امنیت ملی نیز کشورهای اروپایی باید این موضوع را به جد مدنظر داشته باشند. شکاف و قطب بندی جامعه و کشت کینه و نفرت، آتشی مهیب است که خاموشی آن بسیار ناممکن می نماید. اروپایی که دو جنگ ویرانگر و خانمان سوز را با آن همه کشتار هنوز به خاطر دارد، می تواند بحران های امروز را مدیریت و از آن به سلامت عبور کند. بی شک شکاف و قطب بندی و نزاع های مذهبی، در دنیای امروز ما قطعا در درون یک کشور و منطقه محصور باقی نخواهد ماند. می تواند جهانی را چه مسلمان و چه مسیحی و… به آتش کشد.
– باید آموخت، <<مرگ>> همیشه <<مرگ>> است و تنها مرگ برای همسایه نیست. مرگ اگر بد باشد برای همه بد است، همان گونه که ترور در هر جا و با هر وسیله و به هر منظور محکوم و مطرود است.
– تروریسم خوب و بد نداریم. اینجا و آنجایش، نیز فرق نمی کند.
– بر جامعه جهانی است تا استانداردهای چندگانه و دوگانه را شناسایی و در جهت کاهش آن گامی اساسی بردارد.
– اخراج یا ایجاد محدودیت و محرومیت برای مسلمانان در کشورهای اروپایی (که شهروندان این کشورها هستند)، نیز میسر نیست. تحقیر و تضعیف یا برخورد دوگانه با آنها نیز نه انسانی است و نه قانونی و نه سازگار با واقعیات و ارزش های مورد ادعای اروپا، دولتمردان اروپایی نباید به فرصت طلبان جنگ طلب و آنارشیست از ماجرای پاریس فرصت و بهانه دهند تا اهداف شوم دیگری را پی ریزی کنند. افزایش شکاف و فاصله های قومی و مذهبی می تواند ضمن افزایش صف بندی و قطب بندی های جدید این گونه جوامع را به سمت خشونت های کور هدایت کند.
– اگر <<آزادی>> و <<دموکراسی>> که بشریت برای آن تاوان سنگینی داده و خواهد داد، از ارزش های والا و مقدس روزگار ما محسوب می شود؛ ارزش هایی که برای تحقق آن جان های شیفته و بسیاری در طول تاریخ نثار آن شده است و امری <<مقدس>> است، آرا و افکار و <<دیگراندیشی>> و ارزش های مورد احترام آدمیان در هر سرزمینی نیز تا آنجا که در حد اندیشه و تفکر باقی می ماند و به توهین و بی احترامی و برخورد با <<مقدسات>> دیگران برخوردی ندارد، نیز باید محترم شمرده شود. این داستانی دوسویه است.
در هیچ کجای جهان مدعی تمدن، اقدامات و افکار گروه های بی ریشه و مدعی هر مرام و مسلکی یا مذهب و دینی، مبنای قضاوت یا تسری خصلت های شوم آنها به سایر آدمیان، (که احتمالا از نام آنها برای بهره برداری های خاص، سوءاستفاده شده است) قرار نمی گیرد. تاریخ مملو از فجایع دهشتناک و تراژدی های فراوانی است که تنها و تنها به نام انواع مذاهب و مرام و مسلک ها صورت پذیرفته و هیچ کدام با واقعیت آن مذهب و گروه و ایدئولوژی سنخیتی نداشته است. رسالت اندیشمندان و خردورزان و رهبران مذاهب گوناگون در این دوران بسیار سنگین است.
– ریشه رادیکالیسم و تروریسم موجود در منطقه به سیاست های غلط قدرت های بزرگ طی دهه های گذشته برمی گردد. بی شک سهم عمده ای از وضعیت بحرانی و اقدامات شرم آور امروز در بعضی نقاط خاورمیانه، مولود غلط های مکرر در سیاست های آمریکا و غرب، نسبت به منطقه و ادامه اشغالگری اسراییل، <<این زخم کهنه>> منطقه است. حل وفصل مسایل، بدون یک اجماع جهانی و اراده همگانی میسر نیست. این بیماری را بی همگان درمان نشاید. راه حل آن بی شک تنها یک راه حل امنیتی، نظامی و خشن نیست.
– امروز اروپا صرفا با روش های امنیتی و نظامی، قادر به حفظ امنیت خود نیست. همانگونه که دیگران نیز نیستند و تحقق امنیت جامع و کامل از کانال های متفاوت و متنوع و بی شماری عبور می کند. استفاده از ابزار امنیتی تنها یک بُعد مساله است.
– مساله بسیار ساده است، دوباره صورت مساله را تماشا کنید: سه نفر فرانسوی معمولی، در عرض ۷۲ساعت، فرانسه قدرتمند و یکی از پنج عضو دایم شورای امنیت را با آماده باش ده ها هزار نفر نیروی امنیتی و هزینه های کلان و مردم جهان را در یک اقدام غافلگیرانه و در میانه روز به خود مشغول کردند و موجی از هراس و ترس، نخست در فرانسه و احتمالا در سایر نقاط و به خصوص اروپا ایجاد کردند و این گونه حوادث می تواند به کرات اتفاق بیفتد.
– غرب باید نسبت به سیاست های خود در خاورمیانه تجدیدنظر کند. فقر، تحقیر، تبعیض جنگ و بی خانمانی و حمایت از اشغالگر، آوار گی و… بسترهای مناسبی هستند برای رشد افکار رادیکالی و خشونت طلب. امروز برخی کشورهای غربی در این حوادث همان قدر مقصرند که گروه های تروریستی.
– تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها را نمی توان نقض کرد و در کشورها جنگ به راه انداخت و مهاجرانی را در جهان آواره کرد. با بمباران و لشکرکشی نمی توان صلح، امنیت و ثبات و توسعه اقتصادی <<کشت>> کرد، این <<کشت>> توسعه سیاسی و اقتصادی نیست. این <<کشت>>، <<کشت>> کینه و نفرت و خشونت است.
– امروز هم اروپا بر سر یک دوراهی جدی است و هم در معرض یک آزمون بزرگ تاریخی. اروپا باید انتخابی هوشمندانه و بجا داشته باشد.
– در جهان ما، که سخت به هم پیوسته است، سرنوشت تمامی ما به هم گره خورده است. ثبات و امنیت در اروپا که برای همه و حتی جهان اسلام مهم، الزامی و ضروری می نماید بی ثبات و امنیت در خاورمیانه سخت شکننده خواهد بود. هیچ کس نمی تواند در یکی از این مناطق آتش بیفروزد و به خانه خود صلح و ثبات و آرامش به ارمغان برد.
– همان گونه و به همان میزان که در خاورمیانه و بخش هایی از آفریقا گروه های رادیکال و خشن رشد می کنند (به هر نام و نشانی) در جوامع اروپایی نیز این گروه های افراطی و رادیکال از رشد بسیاری برخوردارند. بی شک اروپای امروز و انسان روزگار ما با کوله باری از تجارب تاریخ جنگ های اروپا و پیش زمینه های آن و با تحلیل و تطبیق وضعیت کنونی و مقایسه آن، احتمالا رسالت و سختی مسوولیت خود را درک خواهد کرد. به هیچ گروه و سازمان رادیکال افراطی نفرت پراکنی، نباید اجازه داد تا جهان را دوباره به کشتاری دیگر سوق دهند.
بهرام قاسمی . مدیرکل پیشین اروپای وزارت خارجه
روزنامه شرق