نویسنده: آدام هوکس چایلد | مترجم: سودابه قیصری |
به جنگ بروید و هر سیاستمداری با برپایی بنای یادبود، مجسمه، موزه های جنگ و قبرستان های نظامی از شما تشکر خواهد کرد و تا مدت ها پس از مرگ تان نیز به این کار ادامه خواهد داد، اما چه کسی از افرادی که از جنگ کردن خودداری کردند – حتی جنگ هایی که بعدا غالب مردم متوجه می شوند اشتباهی فاجعه آمیز بوده – تشکر می کند؟ به یاد داشته باشیم حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ را که درحال حاضر از سوی اکثر مردم جهان به عنوان فاجعه ای که هنوز هم ادامه دارد، شناخته می شود. سیاستمداران آمریکایی، سربازان جنگ عراق را تا عرش آسمان بالا می برند اما کدام سناتور درباره صدها هزار معترضی که قبل از حمله به عراق در خیابان ها تظاهرات کردند تا از اعزام سربازان و به خطر افتادن جانشان جلوگیری کنند، حتی یک کلمه محبت آمیز به زبان می آورد. آنچه این همه را به ذهن می آورد، امید به تغییر و استثنا در قاعده بزرگداشت جنگ طلبان و جنگجویان و نادیده گرفتن صلح طلبان است. به طور مثال، اتفاقی که بیشتر اروپایی است تا آمریکایی، آن گونه که در ابتدا به نظر می رسد، ساده نیست. بگذارید توضیح دهم. ۲۵ دسامبر صدمین سالگرد آتش بس مشهور کریسمس (Christmas truce) در جنگ جهانی اول بود. احتمالا داستان را می دانید: پس از ۵ماه قتل عام بی سابقه در ابعاد وسیع، جنگ در جبهه غربی به طور غیرمنتظره متوقف شد. سربازان انگلیسی و آلمانی شلیک بهم را متوقف کردند، وارد بخشی از منطقه بی طرف بین سنگرهای گلی خود در فرانسه و بلژیک شدند و به تبادل غذا و هدایا پرداختند. این داستان که در سال های اخیر توسط کتاب ها، آهنگ ها، موزیک ویدیوها و فیلم های داستانی و اپرا حسابی صیقل داده شده، کاملا واقعیت دارد. در روز کریسمس نیروها به راستی سیگار، کلاهخود، غذاهای کنسروی، دکمه های کت و یادگاری ردو بدل کردند، با هم سرود کریسمس خواندند، یک خوک را کباب کردند و با همدیگر جلوی دوربین عکاسان ژست گرفتند. در چند نقطه، مردان ارتش های رقیب با هم فوتبال بازی کردند. زمین پر از چاله و گودال بود و توپ درستی وجود نداشت، بنابراین تیم ها از قوطی های کنسرو یا کیسه های شن پر شده از دانه های گندم به جای توپ استفاده کردند. افسران تا درجه ژنرالی از سنگرهای خود بیرون آمدند تا به همتای خود در ارتش مقابل خوشامد بگویند و در طرف مقابل هم همین کار را کردند و با همدیگر عکس یادگاری گرفتند. (از میان همه اینها فقط آدولف هیتلر ۲۵ ساله که با رسته آلمانی خود در جبهه حضور داشت، از این کار خودداری کرد. او فکر می کرد که ترک مخاصمه شوک آور و از شرف به دور است.)
برعکس بزرگداشت های معدود صلح طلبی، بزرگداشت این یکی به طور خارق العاده ای با کمک رسمی همراهی می شود. انجمن فرهنگی بریتانیا که هزینه اش توسط حکومت پرداخته و توسط گروهی از شوالیه ها رهبری می شود، به توزیع یک بسته آموزشی در مورد ترک مخاصمه کریسمس در بین تمام مدارس ابتدایی و راهنمایی در بریتانیا کمک کرده است.
این بسته شامل تصاویر، خاطرات شاهدان عینی، برنامه های درسی، سوالات تستی، تمرینات مخصوص دانش آموزان و یادگیری جملات در زبان های مختلف مانند <<ما را در نیمه راه ببینید>>، <<سنگرهای شما چه شکلی است؟>> و <<می توانم عکست را بگیرم؟>> است. حتی اداره پست انگلستان تمبری را به یاد <<آتش بس کریسمس>> چاپ و توزیع کرد. در فرانسه نیز نمایشگاهی از مدارک و اسناد، نقشه ها، یونیفورم ها و دیگر یادگاری های مرتبط با این رویداد در تالار شهر Armentieres برگزار شد. یک تورنمنت فوتبال جوانان هم با حضور تیم هایی از بریتانیا، بلژیک، فرانسه، اتریش و آلمان در دسامبر ۲۰۱۴ در بلژیک برگزار شد. شهردار محلی و سفرای بریتانیا و آلمان نیز اخیرا همراه با هم در مسابقه فوتبالی در
Flanders Peace Field 1شرکت کردند.
داوطلبان از چند کشور، ۳ روز و ۲ شب در سنگرهایی که به تازگی حفر شده بود، به بازسازی عملیات ترک مخاصمه کریسمس پرداختند. هنرپیشه های حرفه ای نیز با لباس های مشابه آن زمان، درحال خواندن سرود کریسمس و انجام مسابقه فوتبال در یک تبلیغ ویدیویی ایفای نقش کردند که در سوپرمارکتی زنجیره ای در بریتانیا توزیع شد. یکی از داوران مسابقه کودکان برای طراحی بزرگداشت ترک مخاصمه کریسمس کسی نبود جز پرنس ویلیام دوک کمبریج.
چیزی که بزرگ داشته نمی شود
باتوجه به نادر بودن جشن های صلح از هر نوعی، چه چیزی بزرگداشت ترک مخاصمه کریسمس را برای خانواده سلطنتی، شهرداران و دیپلمات ها ایمن می کند؟
فکر می کنم، ۳ چیز. اولین، این واقعه- قابل توجه، غیرمنتظره و واقعی همان گونه که بود- به هیچ وجه اقتدار و عظمت جنگ را به چالش نمی کشد. این مراسم در زمان وقوع توسط افسران عالی رتبه تحریم شده بود؛ زمانش کوتاه بود (خشم شدید دوباره از پوسته بیرون آمد و ماشین اسلحه سازی در طول یک یا ۲ روز از سر گرفته شد و گاز سمی و آتش افروزی به ترس و وحشت افزود)؛ و هرگز تکرار نشد. جشن گرفتن و بزرگداشت برگزار کردن ایمن است زیرا هیچ چیزی را تهدید نمی کند. به طور مثال، ویدیوی توزیع شده در سوپرمارکت، بسته شکلاتی با تصویر بزرگداشت ترک مخاصمه کریسمس را تبلیغ می کرد که عواید فروش آن به سازمان بازماندگان ملی جنگ و لژیون سلطنتی بریتانیا تعلق می گرفت.
دوم، بزرگداشت هر چیزی، حتی صلح به جای جنگ، تجارت خوبی است. بلژیک به تنهایی در انتظار ۲ میلیون توریست در منطقه ای است که ۴ قرن و نیم پیش در آن جنگی صورت گرفت و درحال حاضر نیز یک یا ۲منطقه صلح نیز به این مقصدها اضافه کرده است. این کشور ۴۱میلیون دلار از هزینه عمومی را خرج موزه ها، نمایشگاه ها، تبلیغات و دیگر زیرساخت های توریستی کرده، علاوه بر این که بخش خصوصی نیز مبالغ هنگفتی را خرج هتل ها، رستوران ها و موارد مشابه کرده است.
و در نهایت، آتش بس کریسمس، جشنی است سفارشی که توسط فوتبالیست های حرفه ای – که اکنون به صنعتی غول آسا تبدیل شده اند – برگزار می شود. فوتبالیست های بسیار مشهور قدیمی ۶۰ میلیون دلار یا بیشتر در سال دستمزد می گیرند. ۲ تیم اسپانیایی هرکدام بیش از ۳ میلیارد ارزش دارند. حتی سرالکس فرگوسن، مربی سابق منچستر در مدرسه تجارت هاروارد تدریس می کند. ۵ تا از ۱۰ تیم برتر دنیا، که همگی در بریتانیا هستند، برای تهییج افکار عمومی در برگزاری این مراسم فعال می شوند. دوک کمبریج حامی اصلی انجمن فوتبال بریتانیاست که درواقع مشابه لیگ حرفه ایNFL آمریکاست. انجمن فوتبال بریتانیا برای برگزاری تورنمنت فوتبال آتش بس کریسمس و دیگر جار و جنجال های سالانه در سراسر قاره با انجمن فوتبال اروپا همکاری می کند.
این بسته آموزشی تحت نام <<فوتبال به یاد می آورد>> در بیش از ۳۰هزار مدرسه انگلیسی توزیع می شود. با وجودی که چنین حمایت هایی فقط درصد بسیار کمی از هزینه روابط عمومی این سازمان ها را در برمی گیرد، آنها به حتم به این نتیجه رسیده اند که همکاری فوتبال با مدارس، کریسمس و خبرهای خوب یک واقعه تاریخی نمی تواند به تجارت آسیب برساند. همه صنایع به طور همزمان و با دقت مراقب تصویر عمومی خود و به ویژه فوتبال هستند زیرا در بخش زیادی از اروپا تعداد تماشاچیان درحال کاهش است درحالی که تعداد فعالیت های دیگری که برای پرکردن وقت آزاد مردم و پولی که خرج می کنند، وارد رقابت شده اند، افزایش یافته است. برای مدت ۴سال و درست زمانی که به نقطه بسیار مهم صدسالگی جنگ جهانی اول نزدیک می شویم، مراسم بزرگداشت فراوانی در سرتاسر اروپا برگزار می شود. اما می توانید از یک چیز مطمئن باشید: دوک کمبریج و دیگر اشخاص والامقام به خاطر پشتیبانی و تایید بزرگداشت چنین برنامه هایی، کمتر دچار خطر می شوند تا وقایع براندازانه مرتبط با صلح خواهی و صلح طلبی که قرار است برگزار شود.
به طور مثال، اگر چه سربازان هر دو طرف در جبهه غربی در اولین کریسمس جنگ با هم ادغام شدند، دوستانه ترین رفتار با دشمن بعد از آن در روسیه روی داد. در ابتدای ۱۹۱۷، تحت فشار عصبی شکست های فجیع جنگ، امپراتوری کهنه و رو به زوال روسیه سقوط کرد، تزار نیکلای دوم و خانواده اش تحت حصر خانگی قرار گرفتند و بیش از ۳۰۰ سال فرمانروایی خانواده سلطنتی رومانوف ها پایان یافت.
این واقعه در ارتش روسیه موجی ایجاد کرد. یک خبرنگار آمریکایی حاضر در جبهه، مردان رده پایین ارتش آلمان و روسیه را با دوربین مشاهده کرد که در منطقه ای بی طرف همدیگر را ملاقات کردند. نداشتن زبان مشترک هیچ مانعی ایجاد نکرد: آلمان ها سر نیزه های خود را در زمین فرو کردند و روس ها کف دست خود را فوت کردند تا نشان دهند که تزار را باد با خود برده است. پس از نوامبر آن سال، وقتی بلشویک ها – که تصمیم داشتند جنگ را پایان دهند – قدرت را در دست گرفتند، رفتارهای دوستانه با آلمان ها افزایش یافت. می توانید تصاویر بسیار زیادی از سربازان آلمانی و روسی را پیدا کنید که با هم جلوی دوربین ژست گرفته اند یا حتی در یک مورد به صورت ۲به ۲ در برف می رقصیدند. ژنرال های هر دو طرف مخاصمه شوکه شده بودند و این جا تعدادی از مردم هستند که در<<بسته آموزشی>> که به مدارس فرستاده می شود، از آنها یادی نمی شود، هر چند که وجود آنها برای پایان دادن به جنگ بسیار حیاتی بود: سربازان فراری. یک رایزن نظامی بریتانیا در روسیه تخمین زد که حداقل یک میلیون سرباز روسی، ارتش بدون غذا و سلاح را به آسانی ترک کرده و به خانه های روستایی خود برگشتند. درواقع این درنتیجه توافقی بود که خیلی قبل از این که جنگ در غرب پایان یابد، جنگ در جبهه شرقی را به حالت تعلیق درآورده بود.
در هفته های پایانی جنگ در غرب، ارتش آلمان نیز دود شد و به هوا رفت. ترک مخاصمه از خط مقدم شروع نشد بلکه از پشت خط، جایی که صدها هزار سرباز ناپدید شده یا از فرمان برای رفتن به خط مقدم سرپیچی کردند، شروع شد. در اوایل پاییز ۱۹۱۸، رئیس پلیس برلین تخمین زد که بیش از ۴۰ هزار سرباز فراری در پایتخت آلمان پنهان شده بودند. هیچ تعجبی ندارد که فرماندهان رده بالا مذاکرات صلح را شروع کردند.
از برگزاری مراسم رسمی برای این گونه تمرد زمان جنگ شگفت زده نشوید. هیچ چیز ارتش فرانسه را بیش از تاثیرگذارترین بخش این حوادث تهدید نمی کرد که در بهار سال ۱۹۱۷ پس از حمله وسیع و شکست محاصره، تبلیغات فریبنده مبنی بر این که طی این حمله سرنوشت ساز، فرانسه برنده جنگ خواهد شد، بالا گرفت. طی چند روز، ۳۰هزار سرباز فرانسوی کشته و ۱۰۰هزار نفر زخمی شدند، همه اینها فقط به خاطر به دست آوردن چند مایل زمین بی ارزش پوشیده از خون بود.
در هفته های پس از آن، صدها هزار نیرو از پیشروی خودداری کردند. یکی از گروه ها حتی قطاری را دزدیده و سعی کردند آن را به سمت پاریس برانند، هر چند که اغلب سربازان به راحتی در کمپ ها یا سنگرهایشان ماندند و به وضوح نشان دادند که حاضر نبودند در هیچ حمله دیگری که درواقع نوعی خودکشی بود، شرکت کنند. این <<بی نظمی جمعی>> – نامی که ژنرال ها با تساهل آن را خطاب می کردند – با سکوت مواجه اما باعث فلج شدن ارتش شد. فرماندهان فرانسوی جرأت انجام هیچ یورش دیگری را در آن سال نداشتند. این موضوع چنان حساس است که بسیاری از اسناد آرشیوی مربوط به این فرارها تا به امروز فقط به روی محققان باز است تا این که در سال ۲۰۱۷ که صد سالگی آن است، اسناد در اختیار همگان قرار گیرد.
رژه برای چه کسی؟
از باواریا تا نیوزیلند، میدان های شهر در سراسر جهان با یادبودهای مردان محلی <<به خاک افتاده>> طی سال های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ تزیین شده اند و از قصر ادینبورگ تا میدان پرشینگ در لس آنجلس، مجسمه ها و پلاک هایی به احترام ژنرال های فرمانده جنگ پیدا می شود اما هیچ حرکتی برای قدردانی و بزرگداشت کسانی که سبب و عامل صلح بوده اند، انجام نمی شود. <<رزا لوکزامبورگ>> انقلابی
لهستانی – آلمانی که در مورد سرکوب آزادی بیان در آلمان قیصری و روسیه شوروی سخنرانی می کرد، به خاطر مخالفت با جنگ، بیش از ۲ سال در آلمان زندانی بود.
<<برتراند راسل>>، فیلسوف شیرین سخن بریتانیایی نیز به دلیل مشابهی، ۶ ماه در لندن زندانی بود. رهبر کارگران آمریکایی <<یوجن وی. دبز>> به دلیل تأکید بر مقاومت در مقابل پیش نویس پیوستن آمریکا به جنگ، حتی تا ۲ سال بعد از جنگ، تا سال ۱۹۲۰ هنوز در زندان فدرال آتلانتا زندانی بود. وی هنگام آزادی در سال ۱۹۲۰ به عنوان کاندیدای حزب سوسیالیست برای ریاست جمهوری نزدیک به یک میلیون رأی آورد.
<<ژون ژوقز>> سوسیالیست فرانسوی، وقوع جنگ در سال ۱۹۱۴ را پیش بینی کرده و با هیجان زیاد در مخالفت با آن سخنرانی می کرد و به همین دلیل فقط ۴ روز پیش از آغاز جنگ توسط یک نظامی فرانسوی ترور شد و به علت تشخیص دادگاه مبنی بر <<وقوع جرم بر اثر خشم>>، قاتل بی گناه شناخته شد.
در مقابل اپوزیسیون دولت هایشان، جین آدامز فعال اجتماعی پیشتاز و تعدادی از زنان دیگر به همراه نمایندگانی از کشورهای درحال جنگ و کشورهای بی طرف به سازماندهی کنفرانس صلح زنان در سال ۱۹۱۵ در هلند کمک کردند. در هر کشوری که در آن جنگ وحشتناک شرکت داشت، مردان جوان در سن سربازی- هزاران نفر از آنها- یا به زندان رفتند یا به خاطر امتناع از جنگیدن تیرباران شدند. نیم قرن پس از آن حوادث، الگوی دقیقا مشابهی از بزرگداشت را شاهدیم. سال آینده پنجاهمین سالگرد ورود اولین گروه نیروهای نظامی آمریکا به خاک ویتنام است و از الان بین طرفداران آن جنگ و کسانی که می خواهند جنبش های ضدجنگ (که به پایان جنگ و آن تراژدی بی معنا کمک کردند) را ستایش کنند، درگیری شروع شده است. از مدتی قبل، پنتاگون ۱۵ میلیون دلار به عنوان بودجه برنامه بزرگداشت رسمی در نظر گرفته است. برنامه ای که هدفش (به نظر آشنا نمی آید؟) <<تشکر و ادای احترام به سربازان جنگ ویتنام… برای خدمات و ایثارگری شان>> است. همزمان، بیش از ۱۰۰۰ نفر از مردم شامل بسیاری از سربازان قدیمی ارتش آمریکا و جنبش ضدجنگ، دادخواستی به این مضمون را امضا کرده اند: <<هیچ بزرگداشتی برای جنگ ویتنام نمی تواند هزاران نفر از سربازان قدیمی که مخالف جنگ بودند و هزاران جوان آمریکایی که از شرکت در آن به قیمت زندانی شدن یا تبعید، خودداری کردند را نادیده بگیرد.>>
اخیرا نیویورک تایمز طی مقاله ای این مناقشه را بررسی کرده است. این مقاله خاطرنشان می کند که پس از مقالات <<نیک ترس>> در سایت TomDispatch.com و روشنگری وی در مورد سیاست های آمریکا – ازجمله این که سایت پنتاگون چگونه مرگ شهروندان عادی در قتل عام بدنام مای لای (my lai2) را پوشش می دهد – پنتاگون مجبور شد در وب سایت بزرگداشت سربازان جنگ ویتنام تغییراتی بدهد. شاید وقتی سالروز بعدی جنگ عراق برسد، وقت آن باشد عادت های قدیمی خود را که در دنیای امروز، هر روز بی معناتر می شوند را ترک کنیم. دفعه بعد، چرا به افتخار کسانی که سعی کردند از ابتدا جلوی آن اتفاق سهمگین و ناخوشایند – که هنوز هم رخ می دهد – را بگیرند، رژه نرویم؟ البته، به حتم راه بهتری برای بزرگداشت و قدردانی از سربازان قدیمی و تلاش گران صلح وجود دارد: جنگ دیگری را شروع نکنید.
آدام هوکس چایلد، نویسنده کتاب <<پایان دادن به همه جنگ ها: داستان وفاداری و طغیان>> 1918-1914 و برنده جایزه صلح ادبی <<دیتن>> است. در طول جنگ ویتنام، وی سرباز ذخیره ارتش آمریکا و موسس کمیته سربازان ذخیره برای پایان دادن به جنگ بود.
پانوشت:
The Flanders Peace Field، منطقه ای که سربازان آلمانی و انگلیسی در روز کریسمس جنگ را متوقف کرده، با هم جشن گرفتند و در قالب ۲ تیم فوتبال بازی کردند.
My lai، قتل عام مای لای، در روستای <<سان مای>> در جنوب ویتنام در تاریخ ۱۶ مارچ ۱۹۶۸، سربازان ارتش آمریکا ۵۰۴ شهروند غیرمسلح (زن، مرد، کودکان و حتی نوزادان) را قتل عام کردند و قبل از قتل عام، زنان را مورد تجاوز و شکنجه قرار دادند. ۲۶سرباز آمریکایی در این رابطه به دلیل انجام جنایت جنگی محاکمه شدند ولی فقط ویلیام کالی برای قتل ۲۲ روستایی مجرم شناخته و به حبس ابد محکوم شد. وی ۳ سال و نیم در حبس خانگی ماند.
منبع: اکونومیست دسامبر ۲۰۱۴
روزنامه شهروند