اگر بینشی ژرف به دو واژه حقوق بین الملل داشته باشیم درخواهیم یافت که این دو واژه همچون اصطلاح گفتگوی تمدنها گویای گفتگو صلح اجتناب از ابراز و اعمال خشونت در روابط میان دولتها و جوامع است.حقوق بین الملل در علم حقوق تعریف روشن و ساده ای دارد:مجموعه ای از قواعد و مقررات حاکم بر روابط میان دولتها با یکدیگر,سازمانهای بین المللی با همدیگر و نیزخاکم بر روابط دولتها با سازمانهای بین المللی.این تعریف از حقوق بین الملل البته شامل تنها دولتها که نماینده ملتها هستند نمیشود بلکه شهروندان یک کشور را نیز در بر میگیرد.چون همانطور که اهل حقوق بر آن واقفند حقوق بین الملل خصوصی نیز که عمدتاً مشتمل بر روابط بین مردم کشورها و نیز مردم با دولتهاست در زمره بخش مهمی از حقوق بین الملل قرار دارد.
به هر حال بنابر تعریف و تفسیر مختصری که از حقوق بین الملل بیان شد حقوق بین الملل ارتباطات بین جوامع و دولتها را که جز جدایی ناپذیری از زندگی مدرن امروز است تنظیم میکند و در قالب و شمایل حقوقی به جهان عرضه می دارد.در واقع حقوق بین الملل صورت ترتیب داده شده حقوقی روابط بین الملل بین دولتها با شهروندان و نیز میان هر کدام از آن دو با یکدیگر است. از همین روست که حقوق بین الملل قادر است با بکارگیری ابزارها و ظرفیتهایی که در درون خود دارد یکی از بازوهای اجرایی طرح گفتگوی تمدنها باشد..حقوق بین الملل پتانسیل و نیز نتایجی را دارد که گفتگوی تمئنها قصد دارد به آنها دست یابد.این طرح بر آن است که جهان شرق و غرب متقابلاً به صلح و پرهیز از خشونت برسندو در روابط بین آن دو جهان تعامل و گفتگو جایگزین تقابل شود.چنین روندی و اهدافی به آسانی میسر نخواهد بود مگر آنکه طرح گفتگوی تمئنها از قالب انتزاع و نظر به درآید و به سمت عمل و اجرا سوق یابد.این جهش علمی بایستی نظمی سازمان یافته داشته باشد که در واقع حقوق بین الملل به این نظم سامانی حداقلی داده است.
سازوکارها و ظرفیتهای موجود در حقوق بین الملل برای پیشبرد گفتگوی تمدنها
۱-نظریه ها:از لحاظ منشا و مبنای حقوق بین الملل در مجموع دو نظریه توسط فلاسفه حقوق و دانشمندان حقوق بین الملل ابراز شده است:اصالت اراده و اصالت اعیان. گرایش یا برداشتی که میتواند یاری رسان گفتگوی تمدنها باشد دو تئوری است که از دل مکتب جامعه شناسی حقوقی بیرون آمده است:نظریه همبستگی اجتماعی و زیست شناختی حقوق.وجه مشترک هر دو نظریه این است که حقوق بین الملل مولد ضرورتهای زندگی اجتماعی,وقایع اجتماعی مانند ویژگیهای مشترک انسانها و تفاوتهای آنان و همبستگی اجتماعی جوامع و دولتها است.بر این مبنا ضرورت ناشی از ارتباط و تعاون میان ملتها و دولتها اقتضا میکند که روابط میان آنها صلح آمیز و مبتنی بر گفتگو و تعامل و بدور از خشونت باشد.ابتنای روابط بین کشورها بهتر آن است که در شکل و قالب حقوق بین الملل بین جوامع مبادله شود.
۲-اقدامات دولتها در عرصه بین الملل,موارد:شناسایی و انعقاد معاهده:به هنگام بروز اختلاف بین کشورها و افتادن دولتها در ورطه تهاچم یا حتی جدا از منازعات میان آنان برخی از عملکرد دولتها میتواند در روند و عملیاتی شدن گفتگوی تمئنها مورد توجه قرار گیرد.با ایجاد یک کشور یا دولت جدید در عرصه جهانی دولتهای دیگر با اقدام به شناسایی آن کشور یا حکومت در روابط خارجی خود با صدور بیانیه یک جانبه یا شرکت در کنفرانسهای بین المللی برسمیت شناختن آن کشور یا دولت اقدام به برقراری یک رابطه مناسب با دولتهای دیگر میکنند و از این طریق نقش مهمی در گسترش و وسعت گقتگو و تعامل با آن کشور (دولت و مردمش) ایفا کند.علاوه بر این,نمایندگان دولتها با انجام مذاکره با حاکمیتهای دیگر و سپس بستن پیمانی بر سر موضوعات و مسائل متعدد پیشامده یا غیر آن جایگاه گفتگوی تمدنها و انگیزه صلح و ایجاد روابط بین دو یا چند کشور استحکام ببخشند.
۳-حقوق دیپلماتیک: دولتها به هنگام برقراری رابطه سیاسی با همدیگر با گشایش مکان نمایندگی های خود بنام سفارتخانه و قدیمیتر کنسول مناسبات و تعاملات متعدد و بسیاری میان خود و نیز بین ملتهای خود اعمال میکنند.بطور معمول یکی از وظایف کارکنان سفارتخانه ها انتقال تاریخ و فرهنگ جامعه خود با جوامع دیگر شمرده میشود و آنان از این مسیر پلی برای عبور و مرور تاریخ و فرهنگ کشورها و در نتیجه پل گفتگو و ایجاد دوستی میان جوامع محسوب میشوند.
۴-اصول کلی حقوق بین الملل:این اصول مبنا و بنیاد بسیاری از قواعد و مقررات و عرفها و رویه های قضایی بین المللی را تشکیل میدهد.مانند:اصل دوام کشورها,احترام به استقلال کشورها,اصل تقدم معاهدات بر قوانین داخلی,اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت خود,اصل حسن نیت,اصل وفای بعهد و… اصول فوق نیرویی در خود بطور بالقوه دارند که قادر هستند زمینه های پرهیز از خشونت و اعمال آشتی و صلح را بجای تقابل و خشونت بین کشورها برقرار سازند.و بر همین اساس با بکارگیری آنها در روابط بین المللی در پیشبرد گفتگوی تمدنها موثر و مفید واقع شوند.از این اصول به عنوان قواعد آمره نیز یاد میگردد.
۵-با استفاده از روشهای حل و فصل مسالمت آمیز سیاسی و حقوقی بین المللی میتوان از برخورد و جنگ بین کشورها جلوگیری کرد و گامی مهم در استقرار گفتگوی تمدنها برداشت. دولتها همواره میکوشند ابتدا از طرق سیاسی مثل مذاکره,میانجیگری,تشکیل کمیته تحقیق به منظور روشن شدن حادثه مورد مناقشه و… اختلافهای خود را حل و فصل کنند.اما پس از آنکه این روش پاسخگوی حل منازعاتشان نبود به روشهای حقوقی متوسل میشوند و با طرح شکایت در مراجع قضایی بین المللی همچون دادگاه کیفری بین المللی و دیوان بین المللی دادگستری به حل مناقشاتشان خاتمه میدهند.این دو روش از این رو موثر در اجرای گفتگوی تمدنها هستند که دولتها با توسل به آنها از هرگونه اقدامات خودسرانه و درگیری پیشگیری میکنند و مسبب حل مسالمت آمیز اختلافات میشوند.
۶-,هدف نهایی گفتگوی تمدنها تامین زندگی صلح آمیز و عادلانه برای انسانها که حقییست همگانی مدنظر طراح آن بوده است.این هدف ارتباط تنگاتنگی یا دست کم نسبت هماهنگی با اعلامیه جهانی حقوق بشر میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و منشور ملل متحد دارد. در مقدمه همه پیمانهای مزبور شناسایی حقوق ذاتی انسانها اساس عدالت و صلح هدف غایی گفتگوی تمدنها را تشکیل میدهد.به این ترتیب بنظر میرسد نهادهای قانون ساز هر کشور لازم است که قوانین بین المللی مبتنی بر حقوق بشر را در نظام حقوقی خود بگنجانند و در روابط با شهروندان خود مراعات کنند تا از این طریق به نتایج گفتگوی تمدنها دست یابند.