رونمایی کتاب «فرهنگ پسامدرن» آخرین اثر عبدالکریم رشیدیان با حضور مسعود علیا و حسینعلی نوذری
کتاب تازه منتشرشده <<فرهنگ پسامدرن>> با حضور مولف کتاب عبدالکریم رشیدیان در اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی رونمایی شد. در این جلسه حسینعلی نوذری و مسعود علیا پس از توضیحات مفصل ناصر مهدوی درباره نشست های کتابخانه ملی و مسایل مختلف و البته پس از تعارفات مرسوم و بازنمایی جایگاه علمی استاد رشیدیان، پیشنهادهای دقیقی درباره کتاب مطرح کردند. برخلاف انتظاری که از این دست جلسات می رود، سخنرانان جلسه صمیمانه نقدهای جدی خود را مطرح کردند و رشیدیان نیز در آخر جلسه با همان احتیاط همیشگی اش به عمده این نقدها و پیشنهادها پاسخ داد. سخنان رشیدیان در آغاز جلسه برخلاف پر گویی مرسوم آکادمیسین ها و اهالی علوم انسانی از چند جمله فراتر نرفت: <<من حرف زیادی برای گفتن ندارم و تمام گفتنی ها را گفته ام. بسیار مشتاقم نقد و بررسی ها را بشنوم و اگر سوالی از بنده بود، پاسخ دهم. بیش از این وقت حاضران را نمی گیرم.>> بعد از توضیحات مفصل و البته آشفته و نادقیق مدیر جلسه که گویی باید در این دست جلسات از هر دری سخن گفت، این توضیح بسیار کوتاه، حاضران را به برگزاری جلسه ای دقیق درباره کتاب <<فرهنگ پسامدرن>> تاحدودی امیدوار کرد.
مسعود علیا: رشیدیان همواره نیازهای فضای عمومی را رصد می کند
مسعود علیا پیش از آنکه به خود کتاب بپردازد نخست درباره عبدالکریم رشیدیان و نقش و جایگاه او در زیست-جهان ما گفت: <<در کارنامه رشیدیان، چه آثار تالیفی و چه ترجمه ، ویژگی بارزی وجود دارد. او در انتخاب آثاری که برای ترجمه برگزیده به متن خود فیلسوفان بسیار نظر داشته.>> علیا در ادامه تلویحا رشیدیان را آستانه نشین (outsider) آکادمی معرفی کرد و کوشید این امر را در متن آثارش نشان دهد: <<رشیدیان اگرچه فضای اصلی کار خود را آکادمی انتخاب کرده و ای بسا ایشان را در پیش زمینه فضای عمومی نبینیم، شخصیتی است که در عین ضرورت کار آکادمیک جدی، همیشه به فضای عمومی نظر داشته است. این مساله را حتی در نوع آثار او هم می توان دید که چگونه و با دقت نیازهای عرصه عمومی را رصد کرده است.>> علیا با اشاره به ترجمه آثاری از کی بر کگور، لایب نیتس، کانت، هوسرل، هایدگر، جیمز و… معتقد بود؛ رشیدیان همواره در ترجمه متون کوشیده مواجهه مخاطبان را با فیلسوفان در متن آثارشان ممکن کند و او را در حوزه پدیدارشناسی برای مخاطبان ایرانی یگانه توصیف کرد: <<رشیدیان در سه زاویه، پدیدارشناسی را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کرده: نخست، برگردان متون مهم و جدی از جمله کتاب های تاملات دکارتی هوسرل، پدیده شناسی لیوتار، ایده پدیده شناسی هوسرل و کتاب تالیفی هوسرل در متن آثارش. دوم، برنامه ای جدی برای تربیت دانشجویانی در این زمینه که می توان بازتاب این مساله را در ارایه پایان نامه هایی که در این باره نوشته شده، دید و سوم، تلاش برای شکل گیری سنت پدیدارشناسی در ایران.>> مسعود علیا در ادامه، این کتاب را اثری بزرگ و ماندگار توصیف کرد و تاکید داشت باید سر تعظیم در برابر چنین اثری فرود آورد. به باور او <<نگارش چنین متنی با حدود ۴۰۰مدخل، همت و دانش عظیمی می طلبد و رشیدیان یک تنه با تعهد و مسوولیت شناسی عمیق نسبت به فرهنگ سراغ چنین موضوعی رفته است.>> علیا این کتاب را با نمونه های مشابه خارجی مقایسه کرد: <<اغلب فرهنگ ها در نظام آکادمیک غربی به دست گروهی از محققان و اندیشمندان نوشته شده و توسط گروهی دیگر بارها مورد ویرایش و تصحیح قرار می گیرد و در نهایت به صورت یک کار جمعی ارایه می شود. رشیدیان با تعهدی مثال زدنی در این موقعیت بغرنج مادی و معنوی به کار نگارش این فرهنگ پرداخته است.>> او در ادامه تاکید داشت نباید کار این کتاب را با چاپ و عرضه اش تمام شده دانست: <<آثاری از این دست به ویژه در قالب فرهنگ، آثاری نیستند که یک بار برای همیشه انجام شود. ما باید چنین کتابی را کتابی در فرآیند بدانیم.>> علیا در ادامه با اشاره به حضور تفکر پسامدرن در فضای فلسفی ایران گفت: <<برای مخاطبان ایرانی رشیدیان نخستین مطرح کننده برخی جنبش ها و مفاهیم است. ما در ایران درست یا نادرست، به هنگام یا نابهنگام، با مقوله پست مدرنیسم برخوردهایی داشته ایم، اما معمولا این برخوردها درست و اصولی نبوده است. بخشی از این برداشت ها به ترجمه نادرست متون و برخی نیز به فضای مدزدگی در عرصه فلسفه بر می گردد.>> او این کتاب را مهم دانست چون <<رشیدیان با نگاه به مجموعه این فضا تصمیم به نوشتن متنی گرفته که پاسخگوی این نیاز باشد. در کتاب حاضر به دلیل طرح درست و علمی فلسفه پست مدرن و مفاهیم وابسته به آن، نسبت فضاهای فکری و فلسفی ایران با پست مدرنیسم مشخص می شود. رشیدیان با این کتاب برای ما زمین را آماده و هموار می کند تا بتوانیم عمارت خود را روی آن بنا کنیم یا حداقل در آن تکاپو داشته باشیم.>> علیا در ادامه ضمن اشاره به برخی مدخل هایی که برای عموم می تواند مهم و در عین حال جدید باشد به مدخل هایی از جمله <<مساله شناسی>> و نظایر آن اشاره کرد: <<رشیدیان در این فرهنگ، چیدمان مبحث پسامدرن را به درستی عرضه می کند و جغرافیای مباحث پسامدرن را برای مخاطب ایرانی فراهم می کند.>>
علیا نقد خود را از اصرار رشیدیان بر مقدمه ننوشتن بر آثارش و خصوصا این کتاب شروع کرد: <<جای بخش مهمی در این کتاب خالی است که اگر می بود این کتاب را پربارتر از این می کرد و آن فقدان مقدمه ای مفصل است. انتظار می رفت مفهوم پسامدرن که برای ما همیشه با هاله ای از ابهام و کلیشه و عدم تعین قرین بوده در مقدمه این کتاب از منظر خود رشیدیان بیشتر توضیح داده می شد. توضیح درباره انتخاب مدخل ها و مفهوم پست مدرن و پست مدرنیسم در مقدمه ای مفصل کمک می کرد جغرافیای مفهومی این کتاب برای مخاطب روشن تر شود. چون در عین اینکه تک تک مدخل های این کتاب بصیرت بخش است، این سوال مطرح است که چرا جای برخی مدخل ها خالی است.>> علیا با اشاره به اینکه هر فرهنگی حدودی دارد و نمی توان از فرهنگ ها انتظار طرح همه مدخل ها را داشت، افزود: <<رویکردی که خود رشیدیان برای نگارش این فرهنگ در پیش گرفته، مخاطب را در انتظار برخی مدخل ها می گذارد که البته در ادامه کار مطرح نمی شود. به عنوان مثال به نظرم در فرهنگ پسامدرن جای مدخل های <<بدن>> و <<روایت>> و همچنین مدخلی درباره هایدگر خالی است. چرا مثلا مدخل جان دیویی در این کتاب حضور دارد اما نیچه یا هایدگر نه؟ شاید مقدمه ای مفصل تر از آنچه در این کتاب وجود دارد، می توانست به این پرسش های ما کمک کند.>> علیا در ادامه درباره اهمیت مفاهیم بدن یا روایت گفت: <<مفهوم بدن و در ادامه مفاهیم و واژگان وابسته به آن در اندیشه پسامدرن اهمیت بسیاری دارد. همچنین مفهوم روایت به عنوان یکی از کلیدواژه های اصلی فلسفه های پست مدرن مطرح است. اگرچه رشیدیان در این فرهنگ مدخلی با عنوان کلان روایت مطرح کرده، اما به گمانم باید روایت به صورت یک مدخل جداگانه نوشته می شد. البته او در مقدمه اشاره کرده نیاز مخاطب ایرانی را مدنظر داشته ولی شاید بهتر بود این انتخاب ها بیشتر توضیح داده می شد.>> علیا نسبت به شکل ارتباط مدخل ها با امر پسامدرن نیز نکته ای وارد دانست: <<در بسیاری از مدخل ها چه ناظر به متفکر و چه مفهوم، نسبت آنها با امر پست مدرن شرح داده شده اما این وحدت رویه در کل مدخل ها دیده نمی شود.>> او نسبت به ارجاعات درون متنی نیز پیشنهادی داشت: <<در مدخل هایی از این دست به ویژه در حوزه پست مدرن با توجه به بحث بینامتنیت که یکی از ویژگی های امر پسامدرن است، جا داشت در انتهای هر یک از مدخل ها ارجاعات درون متنی نیز صورت گیرد.>> او همچنین در ادامه نسبت به شیوه ذکر منابع در این کتاب انتقاد کرد: <<رشیدیان برای نگارش این فرهنگ تقریبا همه منابع مربوط به پست مدرنیسم در همه زبان ها را مطالعه کرده. شاید دست کم بهتر بود به عمده فرهنگ هایی که مبنای کار ایشان بوده اشاره می شد. چون در بعضی مدخل ها روشن نیست، سخن خود رشیدیان است یا اقتباسی از نظرات دیگران. همچنین ذکر منابع و فرهنگ ها به درک خاستگاه و مواجهه با بسیاری از این مفاهیم کمک می کند.>> علیا به معادل برخی مفاهیم در این کتاب نیز نقد داشت. به عنوان مثال او به community و society اشاره می کند که برای هر دو معادل <<جامعه>> در نظر گرفته شده است اما: <<بیشتر از این منظر به این نکات اشاره کردم که بتوان به این کتاب باارزش به چشم موجود زنده به آن نگاه کرد. تمام مواردی که عنوان شد، تنها در اصل پیشنهاداتی برای ویراست های بعدی بود، اگرچه همین نسخه ای که امروز در دست ماست، بسیار باارزش است.>>
حسینعلی نوذری: آثار رشیدیان اعتبار گفتمان پسامدرن در ایران است
حسینعلی نوذری حوزه تفکر و نظریه پسامدرن را حوزه ای پیچیده و پرچالش و سراسر مناقشه برانگیز دانست؛ چه نزد منتقدان و چه نزد نظریه پردازان و شارحان این حوزه. به همین دلیل در نظر او، پست مدرن ها نیز همچون هر جریان نوپای دیگری به دنبال استقلال و اعتبار به معنای دقیق کلمه برای حوزه خود بوده اند. او ضمن اشاره به ماهیت پست مدرنیسم که در بطن خود مفاهیم بنیان براندازانه دارد، تاکید داشت <<مخاطبان حق دارند دچار چالش هایی درونی با تفکر پسامدرن شوند و نسبت به آن شک و تردید داشته باشند. با این اوصاف حضور متفکران برجسته پست مدرن باعث اعتبار گفتمان نظری پسامدرن و برطرف شدن نگاه تردیدآمیز مخاطبان به آن شده است.>> نوذری در ادامه به ورود تفکر پسامدرن در ایران اشاره کرد و گفت: <<ورود گفتمان پسامدرن به جوامع فلسفی ایران نیز با شک وتردیدهای بسیاری روبه رو شد، اما حضور افرادی همچون عبدالکریم رشیدیان باعث اعتبار این گفتمان شد و به تبیین این مساله در ایران بسیار کمک کرد. رشیدیان با ترجمه کتاب <<متن های برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم>> لارنس کهون و <<پدیده شناسی>> ژان لیوتار، باعث شد پست مدرنیسم در ایران به صورت کاملا جدی مطرح شود.>> او جایگاه رشیدیان را در مباحث پست مدرن ایرانی مهم خواند: <<در حوزه تفکر پست مدرن تلاش بسیاری شد تا اندیشمندانی که مدارج عالی آکادمیک دارند، به این مبحث جذب و باعث اعتبار آن شوند.>> نوذری حضور افرادی همچون رشیدیان در فضای فکری ایران را دال بر این معنا دانست که آنها نه از سر تفنن یا کسب اعتبار یا بازارپسندی بلکه از سر دغدغه حقیقی تفکر به ما نشان دادند حوزه پسامدرن به مثابه یک گفتمان یا جریان فکری یا یک وضعیت برای ما نیز مسایل درخور تامل دارد و اهمیت کتاب <<فرهنگ پسامدرن>> را نیز باید در همین راستا دانست. نوذری در ادامه نقد خود را بر مدخل های مطرح شده در این کتاب مطرح کرد: <<مدخل های این کتاب دو دسته هستند؛ اسامی و مفاهیم. اگر مدخل ها بر اساس رده بندی های موضوعی طبقه بندی می شد به نظرم کار مخاطب در ارجاعات درون متنی راحت تر می شد. همچنین نسبت تعداد مدخل های اسامی به مدخل های مفاهیم، نسبت متعادلی نیست و مدخل های اسامی بیشتر است. در فلسفه پست مدرن نیز مفاهیم اهمیت بیشتری نسبت به اسامی نظریه پردازان دارد. مخاطبان کتاب نیز تا مفاهیم را درنیابند، به مطالعه مدخل های مربوط به شخصیت ها نمی پردازند. هرچند به نظرم، اسامی برخی شخصیت های مهم چون هایدگر و نیچه نیز در این فرهنگ جا افتاده است.>> بر این اساس، نوذری نقد خود را چنین طرح کرد: <<جای برخی مفاهیم ترکیبی در حوزه تفکر پسامدرن، از جمله مدخل هایی که به <<پست مدرنیسم و…>> اختصاص دارد، نیز در این فرهنگ خالی است. به عنوان مثال اگر مدخل هایی همچون <<پست مدرنیسم و سیاست>>، <<پست مدرنیسم و نقاشی>>، <<پست مدرنیسم و سینما>> و… در این فرهنگ می آمد، کتاب کامل تر می شد.>> نوذری همچنین به فقدان مدخل مربوط به ادبیات پست مدرن در <<فرهنگ پسامدرن>> اشاره کرد و گفت: <<مفهوم شعر پست مدرن بسیار جنجالی و تامل برانگیز است. همان طور که می دانید نخستین خاستگاه پست مدرنیسم هنرها و ادبیات بوده است.>> او ضمن اشاره به <<جان اشبری>> به عنوان یکی از تاثیرگذارترین شاعران بر شعر پست مدرن جای مدخلی به نام او و شعر پست مدرن را نیز خالی دانست. همچنین به فقدان مدخل هایی درباره رمان نویسان و شاعران و حتی سینماگران پست مدرن اشاره کرد و نیز نبود مدخل های مربوط به حوزه فرهنگ: <<مفهوم فرهنگ یکی از بسترهای ظهور تفکر پسامدرن است. در این کتاب مدخل های ترکیبی با فرهنگ کار شده، اما به خود واژه و مفهوم فرهنگ توجهی نشده است.>> نوذری در آخر ضمن گلایه از ناشر، نبود نمایه های موضوعی در این کتاب را ایرادی مهم دانست: <<فرهنگ نامه ها، text book نیستند. مخاطبان معمولا برای ارجاع به تحقیقات و مکتوبات خود سراغ این کتاب ها می روند و دلیلی ندارد که همه کتاب را مطالعه کنند. فرهنگ پسامدرن متاسفانه نمایه ندارد و ممکن است مخاطبان برای جست وجوی مدخل ها با مشکل مواجه شوند. البته این مساله اشکال نویسنده نیست، بلکه اشکال ناشر است. امیدوارم در چاپ دوم کتاب این نقص برطرف شود.>>
رشیدیان: آدم محتاطی هستم و نیاز مخاطب ایرانی را در نظر گرفتم
عبدالکریم رشیدیان در بخش پاسخ به نقدها و پیشنهادات مطرح شده، نخست از نقدی که بر فقدان مقدمه مفصل در این کتاب شده بود، آغاز کرد: <<من خیلی نمی توانم مقدمه بنویسم. سعی می کنم مقدمه ای کوتاه از خود کتاب بنویسم. شاید بعدها عقیده ام در این باره تغییر کند، اما تا امروز تلاشم بر آن بوده اگر کاری باید انجام دهم در خود کتاب منعکس شود.>> او ضمن اینکه پذیرفت جای بسیاری مدخل ها در این کتاب خالی است، افزود: <<نگارش فرهنگ هایی همچون فرهنگ پسامدرن کار یک نفر نیست و باید به صورت تیمی آنها را تهیه و تدوین کرد، چراکه یک نفر همه دانش ها را ندارد. بنابراین شاید جای خالی بسیاری از مداخل در این فرهنگ به چشم بیاید. در ۱۰سالی که صرف نگارش این کتاب کردم همین تعداد مدخل را توانستم در این کتاب جمع آوری کنم.>> او در ادامه ضمن تکرار تعبیر مسعود علیا افزود: <<فرهنگ پسامدرن برای من کتابی در فرآیند است؛ یعنی به هیچ عنوان این کتاب را تمام شده نمی دانم و تمام تلاشم را می کنم تا در چاپ های بعدی مدخل های آن به روز شود. عجالتا من بیش از این فرصت نداشتم، یعنی بهتر است بگویم توانش را نداشتم. پس از اتمام و انتشار کتاب هم به مفاهیمی دیگر در حوزه تفکر پسامدرن برخورده ام و همچنان مشغول جمع آوری مدخل هستم.>> رشیدیان با اشاره به مدت زمانی که صرف نگارش و جمع آوری <<فرهنگ پسامدرن>> کرده، گفت: <<تدوین و نگارش این فرهنگ از سال۸۲ آغاز شد و تا امروز طول کشید. مقوله پست مدرنیسم آنقدر گسترده است که واقعا نمی توان به همه مدخل های آن پرداخت. همچنین باید اشاره کنم که کار روی این کتاب برای من یک دوره آموزشی بزرگ بود و بسیاری از مفاهیم را ابتدا آموزش دیده و سپس مدخلش را نوشتم.>> اما رشیدیان ضمن پذیرش کافی نبودن برخی مدخل های این کتاب، تاکید داشت از نگارش برخی مدخل های مربوط به فیلسوفان، آگاهانه اجتناب کرده است: <<به دلیل محدودیت هایی که در کلی نشدن مدخل های کتاب داشتم، ناچار شدم به گزینشی حداقلی دست بزنم و از نگارش مداخلی درباره فیلسوفانی که در ایران زیاد تکرار شده اند، آگاهانه اجتناب کردم تا بتوانم به طرح نام فیلسوفانی بپردازم که تاکنون کمتر در ایران مطرح شده اند و همچنین ربط مستقیمی به مسایل پست مدرن دارند. به عنوان مثال در این فرهنگ شما نامی از هایدگر و نیچه نمی بینید که تاثیر بسیاری بر منظومه فکری پست مدرنیست ها و همین طور فلسفه پسامدرن داشتند.>> او در ادامه همین دلیل را برای فقدان مدخل برخی مفاهیم نیز به کار برد: <<به همین دلیل از مدخل های کلی نظیر مدخل <<روایت>> آگاهانه اجتناب کردم. این محدودیت ها باعث شد تا من از طرح برخی مفاهیم کلی اجتناب و سعی کردم آنها را در خاستگاه و بستر اصلی خودشان مطرح کنم. از این رو، شما در این کتاب مدخل های کلی چه در اسامی و چه در مفاهیم کمتر می بینید.>>
رشیدیان در پاسخ به نبود وحدت رویه در ارتباط برخی مدخل ها با امر پست مدرن گفت: <<من آدم محتاطی هستم. تنها در مدخل هایی که مطمئن بودم، ارتباط مستقیم آنها را با امر پست مدرن نشان داده ام. اگر در برخی مدخل ها این کاستی را می بینید، به حساب احتیاط من بگذارید.>> او در پاسخ به شیوه ذکر منابع در این کتاب با اشاره به نمونه های مشابه خارجی تاکید کرد در تمام فرهنگ نامه ها این مساله وجود دارد: <<من در این کار چندان حضور فیزیکی ندارم. تقریبا هیچ چیز بی مدخلی در این کتاب وجود ندارد. بنابراین خیال تان راحت باشد اگر خطایی هم وجود داشته باشد، چندان دلبخواه نیست.>> رشیدیان همچنین در پاسخ به ابهام در برخی معادل ها گفت: <<انتخاب برخی از معادل ها را باز به حساب احتیاط من بگذارید. مثلا معادلی که من برای community انتخاب می کنم، جماعت است. با توجه به زمینه کار مثلا در متن یک فیلسوف خاص، انتخاب معادل ها قطعی و مشخص است اما در یک چنین کاری تفکیک ها به این شدت وجود ندارد و انتخاب ها بسیار دشوار می شوند.>> رشیدیان در ادامه درباره طبقه بندی و رده بندی موضوعی مدخل ها تاکید کرد؛ در هیچ فرهنگ لغت دیگری چنین تفکیکی صورت نگرفته و اگر من این کار را انجام می دادم، نوعی بدعت گذاری بود: <<آنچه در نگارش و تدوین این مدخل ها در نظر گرفتم، در گام نخست نیاز مخاطب ایرانی و حفظ تنوع در کار بود. با بسیاری از نقدهایی که مطرح شد، موافقم. اما در نظر بگیرید فرهنگ نامه مشابهی نظیر <<راتلج>> توسط ۱۵۰نفر متخصص نوشته شده که شورای ویراستاری آن ۲۰نفرند.>>
امر پست مدرن را در مجموع می توان پیچیده، وسیع و متنوع دانست و البته تا حدودی غیرقابل تعریف. در شرایطی که مدرن ها در فضای عقل روشنگری متولد و حمایت می شدند، پست مدرن ها عقل روشنگری را جزم گرا و مهیا برای بارورساختن ایدئولوژی تمامیت خواه عنوان کردند. اما در حالت کلی درباره مشخصات پست مدرن و ویژگی های آن سخت بتوان به توافقی مسلم رسید. از این رو، اندیشه پست مدرن جهت گیری متوازنی ندارد و در زوایا و ابعاد متعددی در حرکت است. به همین دلیل ماهیت آن در متن مفاهیمش به غایت نسبی است؛ امری که چالش درونی تفکر پست مدرن را همواره با شک و تردید مواجه کرد. ورود تفکر پست مدرن به ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود. مضاف بر این قاعده کلی، امری بومی و محلی یعنی آشفتگی ترجمه در این سنت را نیز باید لحاظ کرد. عبدالکریم رشیدیان از جمله متفکرانی است که ضرورت متن صحیح و دقیق را در این حوزه احساس کرده و این سنت را در سال های اخیر به صورت کاملا جدی مطرح کرد و تاکنون سه اثر مهم در این باره ترجمه و تالیف کرده، در کنار آثاری که هریک به شکل غیرمستقیم به این بحث مرتبط است؛ ترجمه کتاب های <<پدیده شناسی>> ژان لیوتار در سال۱۳۷۴ و <<از مدرنیسم تا پست مدرنیسم>> لارنس کهون در سال۱۳۸۱ و امسال نیز آخرین اثر تالیفی او <<فرهنگ پسامدرن>>.
از مدرنیسم تا پست مدرنیسم
پست مدرنیسم چیست و به چه معناست؟ آیا صرفا به معنای چیزی است که بعد از دوران مدرن می آید؟ اگر چنین است، چه چیزی؟ فلسفه، هنر یا دوران و اوضاع و احوال بعد از مدرنیته؟ لارنس کهون معتقد است؛ هیچ نظر واحدی در این باره وجود ندارد. در نظر بعضی پست مدرنیسم مترادف است با آخرین فرار از میراث ملال آور الاهیات، متافیزیک، اقتدارگرایی، استعمار، نژادپرستی و سلطه اروپای مدرن. در نظر بعضی دیگر، پست مدرنیسم معرف کوششی است از سوی روشنفکران ناراضی چپ گرا برای نابودساختن تمدن غربی. و در نظر بعضی دیگر برچسبی است برای جمع کودنی از نویسندگان مرموز و مبهم نویس که در حقیقت از چیزی سخن نمی گویند. به اعتقاد کهون هر سه این واکنش ها نادرست است. چون یقینا واژه <<پست مدرن>> نظیر هرشعار دیگری که کاربرد گسترده دارد به چنان انواع گوناگونی از پدیده های فکری، اجتماعی و هنری مرتبط بوده که می تواند به عنوان چیزی که به طرزی مأیوس کننده مبهم و پوچ است مورد استهزاء قرار گیرد. پس نباید دغدغه معنایی واحد و ماهوی داشته باشیم که قابل اطلاق به همه مصادیق این اصطلاح باشد؛ همان دغدغه ای که در فضای فکری ایران در مورد این اصطلاح به چشم می خورد. ترجمه کتاب لارنس کهون درست در چنین فضایی صورت گرفت. کتاب <<از مدرنیسم تا پست مدرنیسم>> مجموعه ای کامل و جامع از متون کلاسیک و معاصر مربوط به مدرنیسم و پست مدرنیسم است. این مجموعه با تکیه بر این فرض که مخاطبان این حوزه نمی توانند بدون شناختی قبلی از بسط و تکامل مدرنیته به ارزیابی پست مدرنیسم بپردازند مباحثه کنونی را در متن نقادی مدرنیته از قرن هفدهم به این سو قرار داده است. این کتاب به سه بخش تقسیم می شود: در بخش اول تمدن مدرن و منتقدان آن مطرح می شوند، در بخش دوم مدرنیته تحقق یافته بررسی می شود و بخش سوم به پست مدرنیته و ارزیابی مجدد از مدرنیته اختصاص دارد. بنابراین خواننده ایرانی که در خاستگاه این دوره ها نزیسته بلکه با واسطه و تاخیر با آنها تماس یافته، امکان می یابد به گونه ای اصیل تر با بحث ها و مناقشه های پرشور کنونی در این زمینه آشنا شود.
نخستین فرهنگ نامه پسامدرن به فارسی
<<فرهنگ پسامدرن>> محصول یک دهه کار پیوسته و گسسته برای پدیدآوردن مجموعه ای است که وجه مهمی از دگرگونی های اندیشه معاصر را در حوزه های گوناگون، بازتاب می دهد. <<فرهنگ پسامدرن>> در مدخل های گوناگون خود مهم ترین چهره ها، نظریه ها، مفاهیم و اصطلاحات پسامدرن را معرفی می کند و دامنه این معرفی را به حوزه های متنوع فرهنگ و اندیشه همچون فلسفه، ادبیات و هنر، دانش های طبیعی و اجتماعی، دانش های محض، الهیات، اخلاق، سیاست، روش شناسی، ایدئولوژی، اندیشه اقتصادی و جنبش های نوظهور اجتماعی و فکری معاصر گسترش می دهد. ازهمین رو، مدخل های این فرهنگ که در عین فشردگی، پروای دقت و عمق نیز داشته، می تواند برای دانشجویان و پژوهشگران رشته های گوناگون سودمند باشد و به عنوان آغازی برای مطالعات جهت دارتر و ژرف تر به آنان خدمت کند. این کتاب می کوشد اندیشه های جدید را تا حد امکان در همه گوناگونی آن دنبال کند. از همین رو، توجه به مدخل های موجود در منابعی که برای تحریر این کتاب به کار رفته و با استفاده از بسیاری فرهنگ های دیگر حدود ۴٠٠عنوان تعیین شده که تا حدودی به دغدغه تنوع پاسخ می دهد. همچنین این کتاب متناسب با محیط، نه گزارشی کلی بلکه همزمان پاسخی است به پرسش های مشخصی که درباره پدیده های نوظهور اندیشه معاصر شکل می گیرد.
پست مدرن چیست؟
اصطلاح پست مدرن که به عنوان وجه ممیز عرصه معاصر از عرصه مدرن فهمیده می شود، ظاهرا اولین بار در ۱۹۱۷ به وسیله فیلسوف آلمانی ردولف پانویتس برای توصیف هیچ گرایی [نیهیلیسم] فرهنگ غربی قرن بیستم که مضمونی وام گرفته از نیچه بود به کار رفت. این واژه مجددا در سال۱۹۳۴ در آثار منتقد ادبی اسپانیایی، فدریکو اونیس در اشاره به واکنشی علیه مدرنیسم ادبی ظاهر شد. در ۱۹۳۹ این اصطلاح به دو طریق بسیار متفاوت در انگلستان به کار گرفته شد: توسط برنارد ادینگزبل متأله برای به رسمیت شناختن شکست مدرنیسم دنیوی و بازگشت به مذهب؛ و توسط آرنولد توین بی مورخ برای اشاره به ظهور جامعه توده ای پس از جنگ جهانی اول که در آن طبقه کارگر اهمیتی بیش از طبقه سرمایه دار پیدا می کند. این اصطلاح سپس به نحو برجسته تری در نقد ادبی دهه های ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم میلادی برای اشاره به واکنش علیه مدرنیسم زیباشناختی و در دهه۷۰ به همین منظور در معماری به کار رفت.
کاربرد این اصطلاح در فلسفه به دهه۸۰ برمی گرددکه اولا برای اشاره به فلسفه فرانسوی پساساختارگرایی بود و ثانیا برای دلالت بر واکنشی عمومی علیه عقل گرای مدرن، ناکجاآبادگرایی و آنچه <<بنیان گرایی>> نامیده می شد؛ یعنی کوشش برای استقرار مبانی معرفت و داوری که مشغله فلسفه از رنه دکارت در قرن هفدهم و پس از آن بود (و به قول بعضی دیگر از زمان افلاطون). در عین حال، این اصطلاح در علوم اجتماعی برای دلالت بر رویکردی تازه به روش شناسی به کار رفت و حتی برای همین منظور، گرچه به گونه ای مناقشه برانگیزتر در علوم طبیعی به کار گرفته شد.
این واژه مفهوم با مفهوم <<پسا-صنعتی>> پیوند یافت، مفهومی دال بر اینکه جوامع پیشرفته صنعتی در دوران پس از جنگ جهانی دوم خصلت اولیه صنعتی خود را عمیقا دگرگون کرده اند. سرانجام این واژه از طریق روزنامه نگارانی که آن را برای همه چیز از ویدیو های راک گرفته تا جمعیت نگاری لس آنجلس، تا کل سبک و حال و هوای فرهنگی دهه۹۰ به کار می برند توجه عموم مردم را به خود جلب کرد. باوجود افتراق در مورد استفاده واژه پست مدرن می توان نوعی اشتراک را در موارد زیر تشخیص داد: به رسمیت شناختن تکثرگرایی و عدم تعیین در جهانی که تفکر مدرن و مدرنیست آشکارا درصدد انکارشان بودند و نتیجتا دست شستن از امیدهای عقلی برای سادگی، کمال و یقین؛ تمرکزی تازه بر بازنمایی یا تصاویر یا اطلاعات یا نشانه های فرهنگی که موقعیتی غالب در حیات اجتماعی کسب می کنند؛ و نوعی پذیرش بازی و خیال پردازی در حوزه های فرهنگی که قبلا درپی دست یافتن به حقیقت جدی و واقع گرایانه بودند. این اشتراک یقینا اشتراکی مبهم است برای دستیابی به وضوح بیشتر باید بر ظهور مشهورترین جریان پست مدرنیسم در فلسفه متمرکز شد.
بخشی از کتاب <<مدرنیسم تا پست مدرنیسم>> اثر لارنس کهون.
منبع: شرق