گفتوگو با بهاءالدین خرمشاهی به مناسبت انتشار «گلستان»، «بوستان» و «کمخواندهها»ی سعدی به تصحیح او
پیام حیدرقزوینی
نزدیک به چهاردهه پیش «کلیات» سعدی به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی منتشر شد اما این تنها تصحیح خرمشاهی از سعدی نبوده چراکه چندسالی بعد از آن، او باز به سراغ «کلیات» رفت و با بازبینی در تصحیح اول و افزودن مواردی به آن، چاپ دیگری از «کلیات» به دست داد و هردوتصحیح تا امروز چندینبار چاپ شدهاند . انتشار جداگانه «گلستان»، «بوستان» و کتابی با عنوان «کمخواندههای سعدی » تازهترین کاری است که خرمشاهی روی سعدی انجام داده و این سهکتاب اینروزها در انتشارات دوستان منتشر شدهاند. خرمشاهی در این سهکتاب نیز مواردی را به تصحیحهای قبلی افزوده و ضمنا با جداکردن یکسوم نهایی « کلیات» و چاپ آن در کتابی با عنوان «کمخواندههای سعدی»، قصد داشته تا بخشهایی از «کلیات» که مغفول ماندهاند نیز موردتوجه قرار گیرند. گفتوگو با خرمشاهی به مناسبت انتشار این سهکتاب انجام شده و در این گفتوگو درباره تصحیحهای خرمشاهی از سعدی و نیز ضرورت تصحیح مجدد آثار کلاسیک صحبت کردهایم.این گفتوگو در ادامه به تاثیر سعدی بر حافظ و نیز اهمیت و حضور سعدی در ادبیات معاصرمان پرداخته و خرمشاهی در جایی از این گفتوگو درباره اهمیت سعدی در دوره معاصر و عدم ارتباط غالب نویسندگان و شاعران جوان امروز با ادبیات کلاسیک میگوید: «جهان سعدی، حافظ و مولوی به ما نزدیک است و با سعدی تقریبا احساس معاصربودن داریم. درست است که سعدی بیشتر از حافظ از عربی استفاده کرده، اما جهان فکری و ذهن و زبانش به جهان امروزی ما خیلی نزدیک است. اما این واقعیتی است که امروز خیلیها در خواندن سعدی و حافظ و مولانا مشکل دارند و نمیتوان این مساله را رد کرد. حتی برخی از نویسندگان و شاعران جوان امروز ما در خواندن این متون کلاسیک مشکل دارند و اشکالی هم ندارد که برای شروع از گزیدههای سادهتر متون استفاده کنند… برای اهل ادب، سعدی متن بغرنجی نیست و برای همین است که هنوز هم اینقدر تاثیر دارد . ادبیات داستانی و شعر امروز ما میتواند از سعدی فصاحت بیاموزد .»
نزدیک به چهاردهه پیش <<کلیات>> سعدی به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی منتشر شد اما این تنها تصحیح خرمشاهی از سعدی نبوده چراکه چندسالی بعد از آن، او باز به سراغ <<کلیات>> رفت و با بازبینی در تصحیح اول و افزودن مواردی به آن، چاپ دیگری از <<کلیات>> به دست داد و هردوتصحیح تا امروز چندین بار چاپ شده اند. انتشار جداگانه <<گلستان>>، <<بوستان>> و کتابی با عنوان <<کم خوانده های سعدی>> تازه ترین کاری است که خرمشاهی روی سعدی انجام داده و این سه کتاب این روزها در انتشارات دوستان منتشر شده اند. خرمشاهی در این سه کتاب نیز مواردی را به تصحیح های قبلی افزوده و ضمنا با جداکردن یک سوم نهایی <<کلیات>> و چاپ آن در کتابی با عنوان <<کم خوانده های سعدی>>، قصد داشته تا بخش هایی از <<کلیات>> که مغفول مانده اند نیز موردتوجه قرار گیرند. گفت وگو با خرمشاهی به مناسبت انتشار این سه کتاب انجام شده و در این گفت وگو درباره تصحیح های خرمشاهی از سعدی و نیز ضرورت تصحیح مجدد آثار کلاسیک صحبت کرده ایم.این گفت وگو در ادامه به تاثیر سعدی بر حافظ و نیز اهمیت و حضور سعدی در ادبیات معاصرمان پرداخته و خرمشاهی در جایی از این گفت وگو درباره اهمیت سعدی در دوره معاصر و عدم ارتباط غالب نویسندگان و شاعران جوان امروز با ادبیات کلاسیک می گوید: <<جهان سعدی، حافظ و مولوی به ما نزدیک است و با سعدی تقریبا احساس معاصربودن داریم. درست است که سعدی بیشتر از حافظ از عربی استفاده کرده، اما جهان فکری و ذهن و زبانش به جهان امروزی ما خیلی نزدیک است. اما این واقعیتی است که امروز خیلی ها در خواندن سعدی و حافظ و مولانا مشکل دارند و نمی توان این مساله را رد کرد. حتی برخی از نویسندگان و شاعران جوان امروز ما در خواندن این متون کلاسیک مشکل دارند و اشکالی هم ندارد که برای شروع از گزیده های ساده تر متون استفاده کنند… برای اهل ادب، سعدی متن بغرنجی نیست و برای همین است که هنوز هم اینقدر تاثیر دارد. ادبیات داستانی و شعر امروز ما می تواند از سعدی فصاحت بیاموزد.>>
سال ها پیش <<کلیات>> سعدی با تصحیح شما منتشر شده بود و امروز هم بخش هایی از کلیات را به صورت جداگانه تصحیح و منتشر کرده اید. اولین بار چه زمانی به فکر تصحیح سعدی افتادید؟
این سه کتاب، درواقع سومین تصحیح من از سعدی است که منتشر می شود. دوتصحیح اول، <<کلیات>> سعدی بودند که سال ها پیش منتشر شده بودند. اولین تصحیح من روی آثار سعدی به پیشنهاد آقای کامران فانی صورت گرفت؛ بر مبنای چاپ ۱۳۱۶شمسی بروخیم و با تصحیح مهم مرحوم محمدعلی فروغی. تصحیح فروغی که با همکاری مرحوم حبیب یغمایی صورت گرفته هنوز هم کار مهمی است. البته کارهای عمده و اولیه آن را یغمایی انجام می داده و بازنگری کار با فروغی بوده است. این چاپ از سعدی که توسط آقای فانی در اختیار من قرار گرفت و آن زمان ۳۵سال از عمرش می گذشت، مشکلاتی داشت، از جمله اینکه در کتاب غلط نامه وجود داشت و پانویس ها هم ایراد داشتند. بنده این مشکلات را در تصحیحی که انجام دادم برطرف کردم. در واقع من در آن تصحیح ۱۱کار انجام دادم و از جمله اینکه برای اولین بار کشف الابیاتی برای چهارهزاربیت <<بوستان>> تنظیم کردم. یا همه عربی های کتاب را که ۷۰۰بیت است و جمله، آیات و احادیث هم زیاد دارد تصحیح کردم. برای اصلاح این بخش ها، از استادی بزرگ، دکتراحمد مهدوی دامغانی کمک گرفتم. آن زمان ۱۴، ۱۵جلسه خدمت ایشان رسیدم و اینها را به کمک ایشان تنظیم کردم. چون من از نظر علمی توان این کار را نداشتم و واقعا هم کار دشواری است و کمترکسی چنین توانی دارد. این بخش ها به کمک استاد مهدوی دامغانی اصلاح شدند که در پیشگفتار هم به نیکی از ایشان یاد شده است. این تصحیح اول بار در سال۱۳۵۶ در هیاتی خوب و در قطع وزیری منتشر شد. بعد از یکی،دوچاپ در قطع وزیری، قطع کتاب کوچک تر شد و بین رقعی و وزیری منتشر شد و حالا و بعد از گذشت این سالیان، این کتاب ۱۵بار در انتشارات امیرکبیر با مدیریت های مختلفی که این نشر پیدا کرده چاپ شده است.
بعد از این بازهم به سراغ کلیات سعدی رفتید. چرا با وجود اینکه یک بار سعدی را تصحیح کرده بودید بازهم به سراغ کلیات رفتید و در باردوم چه چیزهایی به تصحیح اول اضافه کردید؟
بعد از چاپ تصحیح اول، دوستان ناشر گرامی ام اخوان کریمی، پیشنهاد کردند که سعدی جدیدی به تصحیح من منتشر شود. من در پاسخ گفتم که سعدی با تصحیح من پیش از این منتشر شده اما به نظر آنها بهتر بود که در چاپ جدید یادداشتی به عنوان مقدمه نوشته شود و تعلیقات یا توضیحاتی هم به کتاب اضافه شود چراکه معنای فارسی اشعار و جملات عربی را اکثر خوانندگان متوجه نمی شوند. من پیشنهاد آنها را پذیرفتم و این بار با کمک گرفتن از ترجمه عربی های سعدی که توسط استاد جعفر مویدی شیرازی، که عمرش طولانی باد، انجام شده بود اشعار عربی سعدی را هم ترجمه کردم. اشعار عربی سعدی، خود به تنهایی کتابی است که در لبنان هم چاپ شده و احسان عباس درباره آنها گفته که اشعار عربی سعدی چه عظمتی دارد و ما در جهان عرب از آنها بی خبر بوده ایم. البته کمکی که من از ترجمه استادمویدی شیرازی گرفتم به این صورت نبود که از آن رونویسی کنم، خودم ترجمه می کردم اما برای اینکه در کارم خطایی نباشد به ترجمه ایشان رجوع می کردم. در تصحیح دوم از سعدی این ۷۰۰بیت را به اضافه همه آیات و عبارات و احادیث ترجمه کردم. سعدی در کلیاتش حتی <<مثلثات>> هم دارد که سه زبانی است: فارسی، عربی و گویش فارس قدیمی که حافظ هم یک شعر با این گویش دارد و کار دیگرم در این تصحیح این بود که آن را با دو تصحیح دیگر از سعدی سنجیدم؛ یکی تصحیح استاد غلامحسین یوسفی که کاری است کارستان و درجه یک؛ و البته آن زمان فقط <<گلستان>> با توضیحات خوب و مفصل در یک کتاب و <<بوستان>> هم به همان شکل در کتابی دیگر با تصحیح ایشان منتشر شده بودند. تصحیح استادیوسفی از غزل های سعدی سال ها بعد منتشر شد. بر این اساس در تصحیح دوم، تصحیح اول را بازنگری کردم، پانویس های جدید به آن اضافه کردم و برخی پانویس ها را هم اصلاح کردم. همچنین نزدیک به ۲۰۰صفحه توضیحات برای این تصحیح نوشتم. در این توضیحات علاوه بر شرح دشواری ها، فهرستی از ابیات و جمله های سعدی که به عنوان ضرب المثل در زبان فارسی مطرح شده اند هم تهیه کردم. امروز اگر کسی بخواهد فهرست مثل های کلیات سعدی را دربیاورد با همان یادداشت هایی که در توضیحات این کتاب آمده اند، می تواند این کار را انجام دهد. این تصحیح هم حدود ۱۴سال پیش برای باراول منتشر شد و هر دوچاپ هم با استقبال دوستداران سعدی روبه رو شده است؛ اولی در ۳۷سال ۱۵بار چاپ شده و دومی هم در طول ۱۴سال هفت بار منتشر شده است.
چرا برای بارسوم به سراغ سعدی رفتید و بخش هایی از کلیات را به صورت جداگانه منتشر کردید؟
این سه کتاب درواقع آخرین کاری است که من روی سعدی انجام داده ام. اسم این سه کتاب را <<سه گانه>> سعدی گذاشته ام اگرچه روی عنوان کتاب ها چنین چیزی دیده نمی شود و برای آسان شدن بحث آنها را سه گانه می نامم. هدف ما از انتشار این سه کتاب به هیچ وجه کتاب سازی نبوده است. پیش از اینکه تصمیم به انتشار این سه گانه گرفته شود، ناشر معتقد بود که بسیاری از خریداران کتاب، فقط <<گلستان>> یا <<بوستان>> را می خواهند و نه کلیات را. از این رو تصمیم گرفته شد که این کتاب ها را به صورت جداگانه منتشر کنیم و البته کارهای جدیدی هم روی آنها انجام دهیم. در نتیجه <<گلستان>> و <<بوستان>> را از کلیات جدا کردیم و کتاب سومی هم از کلیات برگرفتیم و بنده بالبداهه نامش را <<کم خوانده های سعدی>> گذاشتم.
معیار انتخابتان در کتاب <<کم خوانده های سعدی>> چه بود و براساس چه ضرورتی به فکر گزینش این بخش های کلیات و انتشار آنها در یک کتاب افتادید؟
دلیل اصلی انتخاب و انتشار این بود که بخش مهمی از کلیات سعدی در عمل مغفول مانده و کمتر خوانده شده است. یک بار یکی از دوستان ظریف اندیشم حرفی زد و مرا به فکر واداشت. او می گفت هیچ دقت کرده ای که همیشه از ۵۰، ۶۰صفحه اول و ۵۰، ۶۰صفحه آخر دیوان حافظ اصلا فال گرفته نمی شود؟ دیدم حرف درستی است و این حرف به نوعی درباره کلیات سعدی هم صادق است. غالبا فکر می کنند سعدی فقط غزل و قصیده دارد اما اینطور نیست و <<کلیات>> او شامل ۲۳کتاب است. البته سعدی را از اول می خوانیم چون <<گلستان>> در آغاز کلیات می آید. اما یک سوم نهایی کلیات که شامل قصاید و قطعات و مکتوبات و رساله ها و همچنین مجالس سعدی است، کمتر خوانده می شود اگرچه اهمیت معنایی و هنری آن مانند دوسوم اول است. سعدی پنج، شش مجلس فوق العاده اثرگذار و فصیح دارد و با اینکه سجع <<گلستان>> در آنها دیده نمی شود، اما بسیار پرشورتر از <<گلستان>> هستند و رهیافت و گرایش عرفانی هم دارند. رباعی ها و تک بیت ها نیز از دیگر بخش های کلیات سعدی است که کمتر خوانده شده اند. به این خاطر ما خواستیم با انتشار آنها در کتابی با نام <<کم خوانده های سعدی>> این بخش ها که کمتر مورد توجه بوده اند، دیده شوند.
این سه کتاب چه ویژگی های متمایزی نسبت به تصحیح های قبلی شما از کلیات سعدی دارند؟
هر سه کتاب حروفچینی جدید شده اند و در این چاپ برای هریک مقدمه ای جداگانه هم نوشته ام. همچنین توضیحات هرکتاب را از کلیات جدا کردیم و توضیحات جدیدی هم به آنها افزودیم و برای همه شعرهایی که در این سه دفتر به کار رفته فهرست ساختیم. کسی که در این کار به من یاری کرد، رسول عسکری بود که نمونه خوان و ویراستار برجسته ای است. کار دیگر این بود که برای هرکتاب واژه نامه تهیه کردیم. به این ترتیب این سه کتاب تجدیدچاپ تصحیح های قبلی نیستند و پنج کار روی آنها انجام شده است و امید دارم که مورد توجه خوانندگان به خصوص جوانان قرار گیرد.
معمولا از متون مهم کلاسیک تصحیح های مختلفی در دست است، به نظرتان براساس چه ویژگی ها و ضرورت هایی باید به سراغ تصحیح مجدد متون کلاسیک رفت؟
بعد از انتشار <<حافظ به سعی سایه>> بنده چهارمقاله نوشتم که در یکی از آن مقاله ها گفته بودم که این حسن ختام تصحیح حافظ است. اما بعد از من پرسیده شد که اگر شرایط دیگری پیش بیاید آیا می توان تصحیح بهتری از آنچه هست به دست داد؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است چراکه اگر روزی نسخه های کهنِ اصیلِ نویافته ای از متون کلاسیک به دست آید یا حتی به احتمال خیلی ضعیف نگارش خود حافظ یا سعدی پیدا شود، باید تصحیح مجددی به دست داده شود. یا اگر روش های تصحیح متن پیشرفت کنند و فراتر از روش های فعلی باشند بازهم باید به سراغ تصحیح های مجدد رفت. در حال حاضر دونوع روش کلی برای تصحیح متون کهن وجود دارد؛ یکی اینکه متنی را مبنا قرار می دهند و متن های خطی دیگر را با آن می سنجند یا نسخه اصل را با نسخه های فرعی و نسخه بدل ها می سنجند. روش دیگر در شرایطی است که اساسا نسخه ای که بتواند اساس قرار بگیرد وجود ندارد و از این رو چندمتن را با هم می سنجند و یک متن کامل و جدید به دست می دهند. خب، حال ممکن است کسی راه سومی هم پیشنهاد کند چون همه علوم و از جمله فن تصحیح متون در حال پیشرفت است و فکر می کنم در کشور ما سالانه بیش از دوهزارمتن تصحیح شده از روی نسخ خطی و کهن منتشر می شود.
کدام یک از این دوشیوه موجود تصحیح متون که اشاره کردید، رایج تر است؟
در گذشته وراقان که به نوعی در حکم دستگاه چاپ و نشر امروز بوده اند نسخه ها را تصحیح می کردند. به این خاطر وقتی مثلا می گوییم در قرن چهارم آثار یک شاعر منتشر شد ممکن است برای امروز کمی عجیب به نظر برسد چراکه می دانیم صنعت چاپ در در اواخر قرن ۱۵ یا اوایل قرن۱۶میلادی پدید آمده است. اما منظور از انتشار اثری در دوره قبل از رواج صنعت چاپ این است که آن اثر در آن زمان پخش شد. در آن دوره ها نسخه نویسان یا کاتبان حرفه ای نسخه ها را نوشته و تصحیح می کردند و البته هزینه این کار بالا هم بوده است. به این خاطر است که پیداکردن نسخه ای به خط خود مولف ممکن است در مورد یک صدم کتاب های کهن پیش بیاید. مثلا <<شاهنامه>> فراوان نوشته می شده ولی هیچ کس تصور نمی کند که بتواند <<شاهنامه>> ای به خط فردوسی پیدا کند. اما چون به هرحال باب احتمال بسته نیست، ممکن است روزی این اتفاق بیفتد. پس وقتی نسخه ای به خط مولف وجود ندارد و چندنسخه خطی از یک اثر پیدا می شود، در اینجا آن نسخه ای که از نظر تاریخ کتابت و از نظر صحت و دقت عبارات برتر به نظر می رسد مبنا قرار می گیرد و نسخه های بعدی که احتمالا از همانندان قبلی شان نوشته شده اند، نسخه بدل های آن اثر خواهند بود. در تصحیح متون کلاسیک بهتر این است که با چندنسخه کار شود تا مثلا اگر کلمه ای در یک نسخه ناخوانا است یا جایی افتادگی وجود دارد توسط نسخه های دیگر اصلاح شود. مثلا علامه قزوینی برای تصحیح حافظ، ۱۸متن در اختیار داشته که در میان آنها نسخه های چاپی و خطی هم بوده است. اما اساس کارش را بر نسخه خلخالی گذاشته که من هم آن نسخه را تصحیح کردم و با نسخه های بادلیان و پنجاب هم سنجیدم و البته کارم را با نسخه های چاپی معتبر دیگر هم سنجیدم و نزدیک ۱۰متن را با هم مقابله کردم.
اگر موافقید به خود سعدی بپردازیم. قرن ها بین ما و سعدی فاصله است اما شاید بتوان رد تاثیر سعدی را در آثار برخی از نویسندگان و شاعران معاصرمان پی گرفت و حضورش را حس کرد. به نظر شما سعدی، به رغم فاصله زمانی موجود، چقدر می تواند معاصر با ما قلمداد شود و چه وجوهی از سعدی می توانند در شعر و داستان امروز به کار آیند؟
آنچه اشاره کردید مساله دقیقی است و به جز سعدی که موضوع صحبت ماست، درباره حافظ، خیام و مولوی هم می توان این حرف را مطرح کرد و البته درباره فردوسی نه. با فردوسی باید فاصله تاریخی احساس کنیم چون کارش براساس جهان اساطیری و حماسی است که این فضا در جهان امروز ما نیست. اما جهان سعدی، حافظ و مولوی به ما نزدیک است و با سعدی تقریبا احساس معاصربودن داریم. درست است که سعدی بیشتر از حافظ از عربی استفاده کرده، اما جهان فکری و ذهن و زبانش به جهان امروزی ما خیلی نزدیک است. اما این واقعیتی است که امروز خیلی ها در خواندن سعدی، حافظ و مولانا مشکل دارند و نمی توان این مساله را رد کرد. حتی برخی از نویسندگان و شاعران جوان امروز ما در خواندن این متون کلاسیک مشکل دارند و اشکالی هم ندارد که برای شروع از گزیده های ساده تر متون استفاده کنند. به همین دلیل هم است که متون برگزیده، کوتاه شده و آسان شده ای که اعراب گذاری هم دارند و لغت هایشان معنی دارد منتشر می شوند تا این فاصله را از میان بردارد و متن را برای امروز خوانا کند. در مورد <<گلستان>> سعدی دو، سه نفر کتاب را آسان نویسی کرده اند. به این صورت که جان کلام حکایت را حفظ کرده اند اما آن را با کلام امروزین به دست داده اند. مثلا استادحسن بنی طبا در کتاب <<گلی از گلستان>> همین کار را کرده و متن را تکه به تکه آورده و شرح داده و آسان نویسی کرده است. اما در سوی دیگر، سعدی برای اهل شعر کلاسیک و ادب قدیم کاملا حالت معاصربودن دارد. از سعدی امروز در زبان ما بیشتر از ۶۰۰ مورد ضرب المثل و کلمه زبانزد وجود دارد که در مواقع مختلف به کار می روند. من در تصحیح دومم از سعدی به همه اینها اشاره کرده ام که می توان مقاله ای هم درباره شان نوشت. برای اهل ادب، سعدی متن بغرنجی نیست و برای همین است که هنوز هم اینقدر تاثیر دارد. ادبیات داستانی و شعر امروز ما می تواند از سعدی فصاحت بیاموزد. سعدی اگر مثل <<مقامات حریری>> و <<تاریخ وصاف>> و نثرهای عجیب وغریب قرن هفتم و معاصر خودش بغرنج بود، امروز این رواج و نفوذ را پیدا نمی کرد. سعدی به شدت تجربه مسلک است و خیلی از زندگی می گوید. همچنین روانشناس و اجتماع شناس است. روانشناسی و جامعه شناسی دانش های دوران جدیدند که به عنوان رشته های دانشگاهی اوج گرفته اند. دوره سعدی اگرچه پیش از اوج گرفتن این دانش هاست اما واقعیت این است که سعدی زندگی شناس و اجتماع شناس بزرگی بوده و در آثارش از تجربه هایش حرف می زند. آنطور که خود سعدی می گوید، او فردی جهانگرد بوده، اگرچه خیلی ها در جهانگردبودن او شک کرده اند و البته این مساله مهمی هم نیست. به هرحال بیان تجربه های سعدی چه آفرینش ادبی بوده باشد و چه بیان تجربه و خاطرات سفر، برای خواننده آثارش فرقی نمی کند چون در متن ادبی این مساله مهم نیست.
شما هم <<دیوان>> حافظ و هم <<کلیات>> سعدی را تصحیح کرده اید؛ در دوره ای بحث های زیادی در فضای ادبی ما درباره اینکه سعدی مهم تر است یا حافظ، وجود داشت و برخی چهره های مهم ادبیات معاصر هم وارد این جدال شده بودند. در این سال ها حافظ بیش از سعدی موردتوجه بود اما شاید امروز این جدال فروکش کرده و به نظر می رسد باز هم اقبال مجددی به سعدی صورت گرفته است. نظرتان در مورد این اتفاق چیست؟
همین طور است. تا یک زمان سعدی به اندازه حافظ مورد توجه بود؛ چه در میان نویسندگان و شاعران و چه نزد مردم عادی. حتی وقتی به موسیقی سنتی مان نگاه کنیم، می بینیم که تا دوره ای خوانندگان شاخص موسیقی سنتی ما، هم به حافظ توجه داشتند و هم به سعدی. اما از جایی به بعد سعدی کمتر موردتوجه قرار گرفت و به قول شما جدالی بی فایده درباره اهمیت سعدی یا حافظ درگرفت. اما امروز این جدال تا حد زیادی از میان رفته و می بینیم که در این سال ها بازهم به سعدی توجه می شود و شاید بشود از بازگشت به سعدی صحبت کرد.
در این مدت آثار مهمی درباره سعدی نوشته شده اند که از آن میان می توان به کتاب دوجلدی <<آتش پارسی>> آقای حمید یزدان پرست اشاره کرد که شاهکاری در سعدی پژوهی است و بنده تاکنون کاری برتر از این درباره سعدی ندیده ام. البته اثر مهم دیگری هم با نام <<فرهنگ سعدی پژوهی>> توسط دکترکاووس حسن لی پیش از این منتشر شده بود که در آن، همه آثار و مقالات درباره سعدی را تا ۱۵سال پیش جمع کرده و تکه نویسی کرده اند و ویراست دوم این کتاب هم در دست انتشار است.
غزل حافظ چقدر تحت تاثیر سعدی است؟
سال ها پیش بنده مقاله مفصلی درباره حق سعدی بر گردن حافظ نوشتم. شأن هرکدام را در آن مقاله ذکر کرده ام و بعد به تاثیرات واقعی و یک به یک و شباهت های بین الفاظ و مصراع های سعدی و حافظ اشاره کرده ام. فکر نمی کنم کس دیگری بتواند بیش از آن چیزی که من در این باره پیدا کرده ام، موارد دیگری بیابد. چون این مقاله ۱۵،۱۴سال پیش نوشته شد و آن زمان جوان تر بودم و حافظه ام یاری می کرد و عمده ابیات درخشان سعدی و برخی غزل هایش به طور کامل در ذهنم بود.
بعد وقتی حافظ را از نو می خواندم تاثیراتی را که از سعدی گرفته بود، یک به یک پیدا می کردم. برای مثال حافظ مصراع <<من از آن روز که در بند توام آزادم>> را عینا از سعدی گرفته، یا همین طور <<جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب>> هم برگرفته از سعدی است. استقبال هایی که حافظ از غزل سعدی کرده بسیار زیاد است. شاید ۶۰ تا ۷۰مورد باشد. حافظ غزل های درخشان سعدی را گرفته و خودش غزلی پدید آورده که خیلی وقت ها با شعر سعدی برابری می کند؛ در مواردی فروتر است و در مواردی هم فراتر. بن بستی که سعدی با اوج گرایی خودش در غزل فارسی ایجاد کرده بود به عنوان چالشی برای حافظ مطرح بوده است.
حافظ یا باید قافیه را می باخت یا باید در برابر نابغه ای عظیم الشأن مثل سعدی هنری برای عرضه کردن می داشت که داشت. اما این روحیه که خطی میان این دو می کشد و می گوید یا سعدی یا حافظ را باید کنار گذاشت.
ما چرا باید یکی را بگیریم و دیگری را رها کنیم؟ مگر آن دیگری کمتر است؟ سعدی و حافظ هیچ کدام کمتر نیستند و هردو در اوجند و باید هردو اوج را در دست داشته باشیم نه اینکه خودمان را از یکی محروم کنیم.
نکته دیگری که در مورد سعدی وجود دارد، نوع مواجهه او با قدرت است که به نظر می رسد کمی متفاوت تر از دیگر شاعران همدوره اش باشد. در ابتدای <<بوستان>> و در <<مدح ابوبکربن سعدبن زنگی>>، سعدی برخلاف شیوه مرسوم، امیر را خطاب قرار می دهد و می گوید تو باید فخر بفروشی که با من همدوره بوده ای و به نوعی هنر خودش را از قدرت مستقل می کند. آیا این ویژگی در کار سعدی او را متفاوت از دیگر شاعران نکرده است؟
بله، سعدی می گوید: <<هم از بخت فرخنده فرجام تست/ که تاریخ سعدی در ایام تست/ که تا بر فلک ماه و خورشید هست/ درین دفترت ذکر جاوید هست.>> همان طور که اشاره کردید، سعدی در جایی که می خواهد مدح امیران را کند بسیار خویشتندار است و این ویژگی مثلا درباره حافظ کمتر دیده می شود. حافظ در مدح هایش گاه زیاده روی کرده و من تا قبل از این هرگاه صحبت از مدح های حافظ می شد، به دنبال ارایه دلایل و بهانه هایی بوده ام. اما سعدی در مدح هایش متفاوت است و از این حیث چهره متمایزتری است.
منبع: روزنامه شرق