ساختار اجتماعی – مدنی در جوامع بشری بر پایه نهادها و عوامل انسانی متعدد و متنوعی شکل می گیرد که هر کدام از این ابعاد متکثر در تداوم و حفظ این ساختار، نقشی حیاتی ایفا می کنند. در سازماندهی و برنامه ریزی های کلان و استراتژیک هرگز نمی توان به نظام اجتماعی و مدنی جامعه بی توجه بود و مثلن به آگراندیسمان یک وجه خاص پرداخت. این عدم توازن در سیاستگذاری های کلان و استراتژیک می تواند پیامدهایی را به بار آورد، آنچنان که باعث اختلال در نظام اجتماعی گردد. منظور از نظام اجتماعی در اینجا آن ساختار کلانی هست که همه عوامل انسانی درون آن زیست می کنند و تحت سیطره قدرت و هژمونی آن دست به فعالیت ها و کنش هایی می زنند.
حال درنظر بگیرید که حجم عظیمی از عوامل انسانی که می توانند مبدل به کنشگرانی اجتماعی – مدنی شوند و ساختار اجتماعی را با کنش های خویش اصلاح و به سامان نمایند، وارد فعالیت هایی شوند که صرفن گونه ای از بازی های سیاسی و تسویه حساب های گروهی و شخصی باشد. چیزی که می توان به آن “سیاست-زدایی” گفت. مساله ای که نخست می خواهم در این یادداشت به آن بپردازم این نکته هست که؛ چرا این همه فعال سیاسی در استان بوشهر وجود دارد؟! و مساله دوم در پرسشی مهمتر اینکه؛ چه اتفاقی رخ داده که محمل و مکان فعالیت سیاسی این فعالان نه در اجتماع و فضاهای واقعی بلکه در فضاهای مجازی و گروه های واتس آپ و وایبری شده است؟ در نهایت نیز قصد دارم در نتیجه گیری این یادداشت از تجربه ای اجتماعی و مدنی بگویم که به زعم نویسنده در فضای نابسامان اجتماعی امروز ایران و جهان، به گسترش این گونه کنشگری های مدنی و اجتماعی نیازمندیم.
جامعه ایرانی از صدر مشروطیت تا به اکنون در میانه عقل و میل خویش گیر افتاده و دست و پا می زند. یکی از وجوه تمایزی که بین کنش های معطوف به عقلانیت و رفتارهای معطوف به میل می توان اشاره نمود این نکته هست که کنشهای معطوف به عقلانیت و شعور در بازه زمانی میان مدت و بلندمدت تری به نتیجه می رسند اما رفتارهایی که معطوف به میل و شور باشند اغلب در کوتاه ترین زمان ممکن به نتیجه می رسند، ازهمین رو همواره افراد بیشتری در وضعیتهای نابسامان اجتماعی به سمت رفتارهای مبتنی بر میل حرکت می کنند. به طور تاریخی نیز مصداقهای متعددی در دوره معاصر ایران موجود هست که می توان از آن ها مثال آورد. با این پیش فرض گفته شده، نویسنده اعتقاد دارد که در زمانه کنونی به دلیل اینکه میدان سیاست در جامعه ایرانی به طورخاص از سال ۸۵ به بعد با حاکمیت پوپولیسم و ابتذال دچار ابهام و عدم شفافیت شده، آنچنان که در هر دوره ای از دولت ها (چه دولت مهرورزی! و چه دولت اعتدال) حجم عظیمی از فعالان به جستجوی منزلتی سیاسی، اقدام به حضور در میدان سیاست می گیرند. میدانی که بازیگران آن نیازی به شفافیت اندیشه و روش ندارند بلکه می توان به ساده ترین وجه ممکن تبدیل به یک فعال سیاسی شد. این را من به خصوص از سال ۹۲ به بعد به روشنی مشاهده نموده ام. این میدان گل آلوده و پر از ابهام سیاست به محلی مبدل می شود که نیروهای اجتماعی می توانند در کوتاه ترین زمان به اهداف فردی خویش در کسب قدرت نائل آیند. توجه شما را به رابطه بین “رفتارهای معطوف به میل” و “اهداف فردی” جلب می نمایم. البته در این میان باید این نکته را هم اشاره نمایم که برخی فعالان سیاسی نیز هستند که چندین دهه هست که عمرشان را در این میدان سپری نموده اند و برای خود اندیشه و روشی مشخص را تبیین نموده و مبتنی بر آن حرکت می نمایند، منظور این یادداشت کوتاه این اشخاص نیست.
در هزاره سوم و با دسترسی به شبکه های مجازی و هویت های مجازی، افراد به میدانی دیگر برای بازی دست پیدا کردند که بدون اینکه در میدان واقعی اجتماع گام بگذارد، می تواند به گونه ای از تاثیرگذاری اجتماعی را برساخته نماید آنچنان که نتایج این رفتارها را در زندگی واقعی مردم می توان به تحقیق جستجو کرد و یافت. لذا تا اینجا از ادغام دو جهان واقعی و مجازی می توان حرف به میان آورد و همواره همه تحلیلگران اجتماعی را به این نکته هشدار داد که جهان امروز به گونه ای “دو-جهانی” شده است. فعالان سیاسی در زمانه ای که شبکه های اجتماعی واقعی برای فعالیت سیاسی آنان الکن شده و به گونه ای از سال ۸۵ به بعد از هم گسیخته شده، به ناچار به فضای مجازی روی آورده و تحرک اجتماعی خویش را صرفن به همین جدل های مجازی تقلیل داده اند که به زعم نویسنده شاید کم هزینه ترین رفتارهای سیاسی برای زمانه خودش باشد. حجم عظیمی از افراد در قالب گروه های مختلف و متعدد سیاسی در واتس آپ و وایبر به رد و بدل کردن نظرات خویش مشغولند فارغ از اینکه در فضای واقعی جامعه، نوع دیگری از زیستن در جریان است. من به تاسی از دکتر یوسف اباذری این جریانی ابتذالی که در فضای مجازی راه افتاده را “سیاست – زدایی” می دانم. جریانی که حجم عظیمی از کنشگران مدنی – اجتماعی را که می توانستند به عنوان نیروهایی اجتماعی، در بازسازی اعتماد اجتماعی و سرمایه فرهنگی دخیل باشند، به بازی مبتذلی کشاند که در نهایت، جامعه از کنشگران مدنی خالی ماند. به یکباره حجم عظیمی از افراد به جای حضور در اجتماع و یاری رساندن به بازسازی سامان اجتماعی، سر در موبایل های خود فرو بردند و زندگی فلاکت بار “دیگری” به طورکلی به فراموشی سپرده شد.
نویسنده به عنوان یک کنشگر مدنی که عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران بوده، این توصیه را به خیل عظیم فعالان سیاسی در استان بوشهر دارد که به جای این همه بازی های مبتذل “سیاست – زدایی” شده، اندکی به وضعیت آن شهروندی بیاندیشند که متاسفانه در کنگان و عسلویه نه اینکه فقط خودش جان می سپرد که حتا نسلهای آینده اش نیز دچار بیماری می شود. وضعیت اسفبار زیست محیطی خلیج فارس و مناطق اکولوژیکی اطراف صنایع نفت و گاز و اتمی را چه کسانی باید رصد کنند و یا آسیبهای دیگر؛ کنشگرانی که موجود نیستند، آنگونه که ایتالو کالوینو عنوان رمان خودش را “شوالیه ناموجود” نامید، اینجا من هم برای میدان اجتماعی و مدنی در استان بوشهر این عنوان را بیان می کنم که در این میدان، شوالیه ای موجود نیست. همچنین نویسنده این نکته را به سیاستگذاران و برنامه ریزان کلان استان بوشهر هشدار می دهد که راه را اگر برای فعالیت و کنشگری نهادهای مدنی غیردولتی-غیرسیاسی دارند باز می کنند، متوجه باشند که اگر این کنشگران به نیروهای میدان سیاست مبدل شدند، یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک را دچار شده اند. متاسفانه آسیب های اجتماعی بسیار عمیقی بر چهره محروم استان بوشهر قابل مشاهده و تحقیق هست، برای اصلاح و التیام این آسیب ها، جامعه امروز استان بوشهر نیازمند کنشگران مدنی هست و نه شوالیه های مجازی!