فوتبال، بزرگترین آئین جمعی جهان است. بنا به آماری که فیفا در سال ۲۰۱۰ اعلام نمود، ۴۰ میلیارد نفر بازیهای این دوره از جامجهانی را مشاهده کردهاند. هیچ برنامه و یا مراسم فرهنگی، ورزشی و هنری در جهان نمیتواند این همه انسان را به خود متوجه سازد. جشنوارههای بزرگ سینمایی جهان تنها سالنهای حداکثر یکهزار نفری را مملو از تماشاگر میکنند اما، برای دیدن فوتبال، از تمام جهان، طرفداران به کشور میزبان سفر میکنند و کشور میزبان و قارهی آنها مهمانانی از تمامی جهان را پذیرا میشوند. این موضوع تنها به آئینهای دینی مسلمانان در حج و یا حضور مسیحیان در دیدار با پاپ در واتیکان مانند است. به زعم تری ایگلتون: «فوتبال، درست مثل تصویری عمومی که رعایت برخی از باورهای سخت مذهبی را از شما به نمایش میگذارد، نمایشدهندهی سلیقهی شما در انتخاب نوع پوشش، انتخاب آدمهایی که با آنها دم خورید، سرودی که میخوانید و مکانی است که برای عبادت آن حقیقت ماورایی به آنجا میروید. »
فوتبال، گاه حتی در آئینها بخشی را به خود اختصاص میدهد و یا به جزیی از یک آئین تبدیل میشود. آیین فوتبال همچون موقعیتی چهلتکه، سطوح متعدد آگاهی را در کنار هم جمع میکند. در میان تماشاچیان و بازیکنان، از هرگونه آگاهی و عقلانیت میتوان نمونههایی را یافت؛ از کسانی که خداپرستاند تا آنها که شیطانپرستاند؛ از آسیایی تا اروپایی تا آمریکای جنوبی و… . این سطوح متعدد آگاهی نسبت به جهان در آیینی به نام فوتبال در کنارهم قرار میگیرند و مراسمی به بزرگی یک جشن ملی یا بینالملل راه میاندازند. کارناوالی که همراه با تکههایی از آیینهای مختلف میباشد؛ آیینهایی که همگی در عرض هم هستند و درهمنشینی با هم معناهای متفاوتی را به وجود میآورند و این معناهای متعدد و اندیشهی سیال و سیار، گونهای از چندگانگی فرهنگی را به وجود میآورد و از همینرو با نظام آیینهایی مواجه میشویم که انسانها بر یکدیگر رجحان و برتری ندارند و دنیایی کاملاً انسانی را ایجاد میکنند. برای مثال در تایلند معبدی به نام دیوید بکهام ساخته شده است. اکثر بازیکنان نیز پس از گل زدن و یا گل نخوردن به سبک دین خود از خدا تشکر میکنند؛ بازیکنان مسیحی به گونهی «پدر، پسر، روح القدس» شکرگزاری میکنند؛ مسلمانان سجدهی شکر به جا میآورند و یا دو دست را به هم چسبانده و یا باز کرده و رو به آسمان بالا میبرند و … . از دیگر سو، هم دین و هم فوتبال، به قوانین و مقررات ویژهای نیاز دارند. نوعی قوانین رفتاری که باید بدان عمل کرد و نقض آنها آشفتگی و تزلزل را در پی خواهد داشت: چه «ده فرمان» معروف تورات باشد، چه فرمانهای مقرر فیفا.»
فوتبال، همچنین مانند ادیان و مذاهب، دارای هنجار و ناهنجار است. گناه صغیره (کارت زرد) و گناه کبیره (کارت سرخ) دارد. فوتبال، خوب و بد دارد. حامل بایدها و نبایدهاست. فوتبال، همانند ادیان دارای نهیهای فراوان است. اگر در ادیان دست زدن به کار غیراخلاقی، گناه شمرده میشود، در فوتبال هم دست زدن به توپ، گناه شمرده شده و جریمه دارد. فوتبالیستها مثل دینداران میبایست قبل از مناسک آمادگی داشته باشند و به همین دلیل تمرینات سختی را پشت سر میگذارند. «بازیکنان بر این عقیده هستند که هنگام تمرینات سرعتی با چشمها میدوند. یعنی چهرهی آنها، از حالت عادی خارج شده و اینطور وانمود میشود که انگار از درون به دار آویخته شدهاند.» این فشارها بر بازیکنان برای آمادگی بیشتر و رسیدن به رضایت معبود – باشگاه و تماشاگر فوتبال- است. به تعبیر ملوین خمینز؛ کشیش اسپانیولی: «فوتبال به یک کیش و آئین تبدیل شدهاست که برای خودش شعائر و مراسم آئینی خاصی پیدا کرده و امروز به بزرگترین مذاهب آمریکای لاتین تبدیل شده است.»
همچنین، بر طبق نظر دانشمندان علوماجتماعی، یکی از کارکردهای اصلی ادیان، حفظ و صیانت از نظم اجتماعی است و فوتبال به شیوههای گوناگون این کار را انجام میدهد. فوتبال، به واسطهی خلق فضایی که در آن مردم به شیوهی احساسی و پرشور به تجربهی هویت مشترک خویش میپردازند، موجب تشدید اتحاد و همبستگی تماشاچیان میشود. همانگونه که امیل دورکیم؛ جامعهشناس شهیر فرانسوی در نظم و انضباط و همبستگی میان افراد در آیینها میگوید، گوئیا آیین فوتبال نیز باعث همبستگی ارگانیک بین اعضاء و اشخاص میشود و همین خود باعث حفظ نظم و سامان اجتماع و جامعه میشود. هر کسی که به تماشای یک مسابقهی فوتبال – به مثابهی نوعی آیین دینی- در یک ورزشگاه – به عنوان یک معبد – برود، تشخیص خواهد داد که تماشاچیان – به مانند پرستندگان – احساسات خود را تقریباً همانگونه ابراز میدارند که در ادیان مرسوم است.
فوتبال گاه کارکرد تخلیه روانی، تعادل بخشی، و احساس آرامش را به مخاطبان خود میدهد. برای مثال در برزیل، مردم با تماشای فوتبال و رقص سامبا، خویشتن را از قید مشکلات روحی و روانی میرهانند. درست همانگونه که مؤمنین، خویشتن را با سرودهای دینی و آیینهای عبادی آرام میکنند؛ – این موضوع شامل مردم آرژانتین میشود – و شگفتانگیز اینکه، در آرژانتین، کلیسایی را به نام مارادونا ساختهاند با پیروان مخلصی که خدایگان زنده – دیهگو مارادونا – را میپرستند. به همین دلیل است که مانوئل واسکوئز مونتالبان؛ نویسندهی مشهور کاتلان، فوتبال را تنها «مذهب خلق شدهی هزارهی سوم» میداند. او معتقد است که با پایان یافتن دوران جنگ سرد، از رونق افتادن مکاتب ایدئولوژیک بزرگ و بحران مذهب در غرب، خلایی به وجود آمد که حالا با فوتبال پر شده است».