انسان طی سالیان دراز زیست مشترک خود در جهانی مشترک، که زندگی همه ابناء بشر بر آن بنا شده، با وجود تفاوت ها و تنوع ها تجارب مشترکی را در دوره های مختلف پشت سر نهاده است و در عین حال با مشکلات و سختی های زیادی _که بنا به تجارب فرد فرد انسان ها متفاوت است_ مواجه بوده است. به همین خاطر است که می توان گفت که بشر در تمامی دورانی که به تمدن دست یافته است به ویژه از دورانی که اندیشه ی فلسفی در میان انسان ها شکل گرفته این اندیشه همواره ذهن جامعه ی بشری را به خود درگیر کرده که مجموعه ای از حق و حقوق هستند که همه ی انسان ها از بدو تولد از آن برخوردارند ،منتهای مراتب در هر دوره مصادیق این حقوق و دامنه ی کسانی که از این حقوق برخوردار بوده اند متفاوت است، برای مثال در دوره ای حق تصمیم گیری و مشارکت در عرصه ی قدرت سیاسی جزو حقوق بشر نبود اما امروز هست زمانی بعضی از افراد مثلا از حق رای برخوردار بودند و برخی دیگر نبودند اما امروز بر اساس اعلامیه ی جهانی حقوق بشر همه ی انسان ها باید از این حقوق برخوردار باشند. می توان گفت که بشر هرچه پیشرفت کند با آگاهی از حقوق خود، هم حقوق بیشتری در مجموعه ی حقوق بشر قرار می گنجاند و هم افراد بیشتری از این حقوق برخوردار می شوند.
با این حال تلاش برای تدوین و شکل گیری مجموعه قواعد و اصولی که به حقوق بشر معروف شده اند از قرن نوزدهم و پس از جنگ جهانی اول آغاز شد،هرچند که در نیمه دوم قرن بیستم به نتیجه رسید.
در واقع، اگرچه اندیشه وجود مجموعه ای از قواعد مشترک بشری منحصر به دوران جدید نیست،تدوین این مجموعه حقوق به صورت قواعد و اصول و مواد حقوقی به دوران جدید بر می گردد.
اندیشه ی حقوق بشر،پیشینه و تاریخی کهن دارد. پیش از آنکه بشر مدرن به اندیشه حقوق بشر دست یابد کسانی بوده اند که دغدغه ی انسانی و ارزش و کرامت بشر را داشته اند،عده ای از پژوهشگران معتقدند که قانون حمورابی_پادشاه بابل_نخستین تلاش برای تدوین حقوق بشر است. اما این قانون مشخصا به حقوق بشر اشاره نمی کند و از قوانین حقوق بشری شناخته نمی شود. بلکه به عقیده صاحبنظران، قدیمی ترین و نخستین منشور حقوق بشر، منشور کوروش هخامنشی است.
از آن پس، در دوره های مختلف تاریخی در غرب و شرق،اندیشه های حقوق بشر به نام های مختلفی پی گیری شد.بسیاری از پژوهشگران ریشه مفهوم حقوق بشر را به مفهوم حقوق طبیعی در اروپا باز می گردانند.
در اروپا مفهوم «حقوق طبیعی» اندیشه وجود قواعد و قوانین مشترک بشری را که زندگی انسانی هر انسان را تحت پوشش قرار می دهد، نمایندگی می کرد. حقوق طبیعی مجموعه حقوقی است که انسان بر اساس قانون طبیعت_بر اساس انسان بودن انسان_از آن برخوردار است، مانند حق زندگی، حق آزادی و حق مالکیت و آن گونه که جان لاک_فیلسوف انگلیسی_می گوید، حق شرکت در حکومت.
پس از قرون وسطی نیز فلاسفه مشهوری به گسترش ایده حقوق طبیعی یاری رساندند. جان لاک، پدر اندیشه لیبرالی و آزادی خواهانه معتقد است که اصولی همچون برابر و مستقل بودن انسان ها و ضرورت احترام به آزادی و دارایی اصول و حقوق طبیعی را برای عقل امری بدیهی دانسته است.
بیشتر فلاسفه حقوق طبیعی را مجموعه حقوقی می دانستند که بر اساس یک قانون طبیعی به انسان اعطا شده،تغییر ناپذیر و بی قید و شرط است و به همه ابناء بشر به طور یکسان تعلق می گیرد.معمولا اندیشمندان،ریشه ی این حقوق را به زمانی باز می گردانند که دولت هنوز در جوامع بشری پدید نیامده بود و این جوامع از نظمی طبیعی پیروی می کردند.حق زندگی،آزادی و برابری اصلی ترین این حقوق است.
دکتر حسین بشیریه نیز در کتاب «درس های دموکراسی برای همه» می نویسد که :”مفهوم حقوق بشر به عنوان مجموعه حقوقی که انسان ها صرفا به حکم انسانیت خود از آن برخوردارند،در قرن هفدهم شیوع یافت و جانشین مفهوم قدیمی تر حقوق طبیعی شد که انسان ها به حکم قانون طبیعی از آن بهره مند می شدند”.
توماس پین، دیگر فیلسوف قرن هیجدهمی در انگلستان نیز در رشد و گسترش اندیشه حقوق انسانی بسیار موثر بود. او معتقد بود که تنها ملتی می تواند از عظمت واقعی برخوردار شود که ازاصول انسانیت تبعیت کند.به اعتقاد او حقوق اجتماعی و سیاسی ناشی از حقوق طبیعی است،چون اساسا انسان حق دارد در برابر خطرات از خود محافظت کند و از امنیت برخوردار شود.این عده به فلاسفه قرارداد اجتماعی معروفند که معتقدند بشر بر مبنای یک قرارداد،دولت را تشکیل داد تا از حالت اولیه ای که در آن از جامعه و دولت خبری نبود،خارج شود.
اندیشه حقوق طبیعی اگرچه پیشینه ای بس دراز در تاریخ اندیشه بشری دارد، اما بیش از همه در قرن های ۱۷ و ۱۸ و در اندیشه فلاسفه لیبرال رواج یافته است.
اما آن گونه که تاریخ بشری نشان می دهد، رواج این اندیشه مانع نقض حقوق انسانی و اعمال تبعیض های غیر انسانی علیه بخشی از بشریت نشده است، بنابراین لازم بود تا این اندیشه در قالب مجموعه قواعد حقوقی لازم الاجرا تنظیم و تدوین شود و همه حکومت ها و انسان ها موظف به رعایت آن شوند. به عبارتی دیگر حقوق بشر به عنوان یکی از مکانیزم ها و دستاوردهای مشترک بشری، مجموعه قواعدی سازماندهی شده، «تحت عنوان حقوق بشر» است که نتیجه یک اقدام مشترک بشری برای محدود کردن مظالمی است که بر علیه نوع بشریت روا داشته می شود و انسان بودن افراد را به خطر می اندازد.
پیشینه و سبقه ی کهن اندیشه ی حقوق بشر در میان جامعه ی بشری را فی الواقع می توان تاکیدی بر فراگیر بودن حقوق بشر در میان همه انسان ها دانست. اما به راستی چرا با وجود آنکه امروزه اکثر کشورهای جهان کمابیش از ضرورت رعایت حقوق بشر در جهان سخن می گویند و شاهد انواع و اقسام معاهدات و قوانین بین المللی و نشست های مربوطه هستیم اما همچنان حقوق بشر در بسیاری از حکومت های جهان نقض می شود؟ در پاسخ به این پرسش می توان به مجموعه ای از کمبودها و مشکلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اشاره کرد. این مجموعه ی مشکلات از وجود حکومت های مستبد گرفته تا سنت ها و هنجارهای فرهنگی ویژه ی هر جامعه و مشکلات و آسیب های اقتصادی را در بر می گیرد و هر کدام از این مشکلات زمینه را برای نقض حقوق بشر فراهم می آورد. شاید یکی از مهم ترین و جدی ترین راه های جلوگیری از نقض حقوق بشر و اعاده کرامت و حیثیت انسانی، آگاهی انسان ها از حقوق انسانی خویش باشد. به دیگر بیان به اعتقاد بسیاری از کوشندگان و پژوهشگران حقوق بشری یکی از راه هایی که به شکلی جدی به رعایت حقوق بشر یاری می رساند، آگاهی مردم از این حقوق می باشد. این آگاهی موجب خواهد شد که دولت ها و ناقضان حقوق بشر، دیگر نتوانند به آسانی گذشته در راه نقض حقوق بشر گام بردارند.
آموزش حقوق بشر به اندازه ای اهمیت دارد که در چندین معاهده ی بین المللی بر ضرورت آموزش حقوق بشر تاکید شده است و یکی از اهداف آموزش و پرورش، آموزش حقوق بشر خوانده شده است. امروزه در مباحث آموزش و پرورش در دنیا، موضوع آموزش حقوف بشر در سیستم های آموزشی و پرورشی حکومت ها و به ویژه درون کتاب های درسی،یکی از مباحث جدی است.
این یک واقعیت است که اجرای حقوق بشر،مستلزم آن است که تمامی افراد بشر از حقوق خود و دیگران آگاه شوند و حقوق خود را_که همه می دانیم گرفتنی است و نه دادنی_مطالبه کنند.
آرش نراقی نیز در کتاب “اخلاق حقوق بشر”در رابطه با اهمیت آموزش حقوق بشر و آگاهی شهروندان نسبت به حقوق خود می نویسد:”برای مقابله با نقض حقوق بشر در یک جامعه علاوه بر وضع قوانین مناسب و تلاش برای اجرای آن قوانین، باید مجدانه کوشید تا برای مثال از جامعه فقرزدایی شود،نرخ بیسوادی در آن جامعه کاهش یابد، شهروندان نسبت به حقوق خود و نیز قوانین مربوط به حقوق شهروندی شان آگاه شوند،فرهنگ برابری میان شهروندان گسترش یابد،شرایط زندگی کسانی که از کار بی کار می شوند بهبود یابد،و نیز سیاست های اقتصادی ای وضع یا تشویش شود که امکانات تحصیلی و شغلی را برای اقشار فقیر و آسیب پذیر جامعه فراهم می آورد.”
با توجه به اینکه ریشه ی بسیاری از موارد نقض حقوق بشر و تبعیض های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به ویژه در کشورهای جهان سومی چیزی نیست جز جهل و نادانی(خواه نادانی حاکمان و خواه نادانی محکومان)بجاست که فعالان حقوق بشر در ایران همگام با سازمان ملل متحد همانطور که در برنامه پیکار جهانی برای آموزش حقوق بشر تاکید شده با برنامه هایی نظیر تدوین،انتشار و حتی توزیع رایگان متونی درباره ی حقوق بشر،برپایی کارگاه ها و سخنرانی های علمی و تاسیس نهادهای ملی دفاع از حقوق بشر(۱)،به آموزش حقوق بشر و اطلاع رسانی در این زمینه بپردازند.
**
۱٫واضح است که در شرایط کنونی ایران تشکیل چنین جلسات و سازمان هایی امکان پذیر نیست و شاید بتوان در خارج از کشور چنین برنامه هایی را تدارک دید و به صورت سی دی و نوار منتشر کرد و یا از ظرفیت های دنیازی مجازی و اینترنت جهت پیشبرد مقاصد حقوق بشری سود جست.
منابع:
از منشور کوروش تا اعلامیه جهانی حقوق بشر ؛ مهدی عباسی
اعلامیه های جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن ؛ گلن جانسون ترجمه محمدجعفر پوینده
حقوق بشر در جهان معاصر ؛ محمد قاری سید فاطمی
درس های دموکراسی برای همه ؛ دکتر حسین بشیریه
اخلاق حقوق بشر؛آرش نراقی