۱-سرزمین فراموش شدگان/ تاملاتی درباب استراتژی مدنی در آیین ورزش/ اسماعیل حسام مقدم
۲-فرهنگ و درونی سازی ورزش/ مهدیه امیری
۳-فرهنگ شهروندی به مانند یک آیین ورزشی تمام عیار/ درباب استراتژی مدنی در گسترش ورزش شهروندی/ اسماعیل حسام مقدم
۴-ورزش های بومی هنوز هم از توان معنابخشی و هویت بخشی برخوردارند/ گفتگو با دکتر مصطفا مهرآیین؛جامعه شناس و بنیانگذار موسسه علوم انسانی رخدادتازه
۵-فقدان پذیرش ورزش بانوان/ درنگی بر آسیب های ورزش بانوان در دشتستان/ مهدیه امیری
۶-فوتبال، آئین است/ حمید موذنی
۷-کلید حل مسائل؛ توجه متوازن به همه گروه های ورزشی/ نادر آزاده
۸- -هر دم از این باغ، بری می رسد!/ گزارش تحلیلی / انتقادی «هامون» ازوضعیت و مشکلات ورزش معلولین و جانبازان شهرستان دشتستان/ رضا شبانکاره
۹-وضعیت بحرانی ورزش در دشتستان/ گزارش چهل و نهمین عصرانه ی فرهنگی هامون / قاسم تنگسیرنژاد
۱۰-فوتبال، رهاییبخش است/ حمید موذنی
۱۱-ضرورت تحرک/ درنگی کوتاه در باب ضرورت ورزش در جامعه/ قاسم تنگسیرنژاد
۱
سرزمین فراموش شدگان
تاملاتی درباب استراتژی مدنی در آیین ورزش
اسماعیل حسام مقدم
آیین ورزش در درون خود محل تلاقی چندین حوزه از زندگی مردم بوده؛ از سویی با میل خودشکوفایی ورزشکار در ارتباط هست، از سوی دیگر با سلامت تن و جسم فرد گره خورده و در نهایت با حوزه مدیریت و برنامه ریزی زمان هر شخصی ارتباط دارد. علاوه بر این ها می توان به پیامدهای اجتماعی آیین ورزش نیز توجه نمود که باعث انسجام اجتماعی و نشاط فرهنگی می شود. با این همه با ورود به فرهنگ جهانی، ارتباط بی واسطه ای نیز با امر سیاست و اقتصاد پیدا کرده و علاوه بر سرگرمی و سلامت، وجه صنعتی شدن نیز یافته است. در جهانی که جهان بازنمایی رسانه ای نیز هست، ورزش به مثابه فرصتی برای ایجاد زیبایی و هنر هم درنظر گرفته شده است. این همه درهم تنیده شدن حوزه های مختلف زندگی انسان با امر ورزش در جهان معاصر نشان می دهد که ورزش به آیین جدیدی در جهان رسانه ای جدید مبدل شده است. ازهمین رو دیگر نمی توان با همان تعریف پیشین به سراغ جهان ورزش رفت بلکه در نخستین اقدامی که برنامه ریزان فرهنگی باید در عرصه ورزش انجام دهند، توجه به این نکته هست که باید نگرش شان و تعریفی که از جهان ورزش دارند را با مقتضیات جدید مطابقت دهند. به نظر می رسد که در جریان تفکری غالب در شهرستان دشتستان (به عنوان مثال) هم چنان سیاستگذاران ورزشی با تعریفی از ورزش همدل هستند که دوره اش سالهاست که گذشته؛ اما هنوز به حیات خود در کالبد ورزش شهرستان ادامه داده است. نویسنده به عنوان یکی از اعضای هیئت موسس انجمن هامون ایران به عنوان تشکلی مردم نهاد که رسته تخصصی خویش را در حوزه حقوق شهروندی انتخاب نموده از همه سیاستگذاران در حوزه ورزش درخواست دارد که با تغییر در چشم انداز و دیدگاه خویش به درک ضرورت های جدید در حوزه ورزش نائل آیند. این ضرورت آن چنان با آینده سلامت شهروندان و تداوم انسجام اجتماعی بین شهروندان عجین شده که به زعم من ورزش را به امری استراتژیک و راهبردی برای توسعه کشور مبدل خواهد نمود.
همان گونه که در آموزش و پرورش به مثابه ی وسیع ترین میدانی که برای یک حکومت مهیا هست تا ایده های خود را در ذهن شهروندانش نهادینه نماید؛ برخوردی را با آیین ورزش مشاهده می کنیم که مانند برخورد با چیزی هست که انگار به فراموشی سپرده شده باشد. در نهادی ترین ساختار فرهنگی کشور متاسفانه بی تفاوتی نسبت به امر ورزش چنان هست که می تواند یک سرزمین را مبدل به سرزمین فراموش شدگان کند. از سیستم آموزشی در جامعه ایرانی هیچ توقع و انتظاری نمی رود که به تغییر در نظر و ایده خود در قبال آیین ورزش بپردازد، ازهمین رو پیشنهاد می دهم که هیئت های ورزشی در شهرستان در کنار ورزش قهرمانی، به ورزش شهروندی نیز توجه مبذول بدارند تا این امکان به دست داده شود حداقل یکی از تنها راه های حفظ اهمیت و درک ضرورت ورزش برای جامعه باز بماند و شاهد فراموش شدن این امکان حداقلی نباشیم. طرح بلندمتی که انجمن هامون پیشنهاد می دهد به این گونه هست که در سطح آماتور هر کدام از ورزش های مختلف، چنان تبلیغ و فضاسازی شود که از فضای سربسته استادیوم ها و ورزشگاه ها به فضای عمومی شهر ورود کند. یکی از ابزارهای این برنامه ریزی بلندمدت ورزش شهروندی استفاده از رسانه ها می باشد که در چارچوب از پیش تعیین شده ای، به ترویج آیین ورزش شهروندی در شهرستان پرداخته شود. فعالان ورزش حرفه ای، خود به درون شهر بیایند و ورزش حرفه ای خود را تبلیغ و ترویج دهند. نمونه این کار را انجمن هامون ایران به طور محدود در روز عید نیمه شعبان با حضور دوچرخه سواران حرفه ای دشتستانی (کسانی مانند مهدی دهقان و گروه دوچرخه سواری ایشان) در سطح شهر برازجان انجام داد. از همین جا نیز از همه فعالان ورزشی دیگر رشته ها دعوت می کنم که به درون شهر گام نهند و به تبلیغ رشته ورزشی خویش همت گمارند. از این طریق می توان ورزشکاران موفق دشتستانی را نیز به مردم معرفی کرد و امکانی را برای حفظ حرمت این ورزشکاران ارزشمند نیز مهیا آورد.
۲
فرهنگ و درونی سازی ورزش
مهدیه امیری
یک. وجود فضاهای ورزشی در هرشهر یا روستایی از حقوق شهروندی محسوب می گردد. انجام فعالیت های ورزشی برای هر شخص تاثیر مهمی بر سلامت جسمی وروانی وی دارد. متاسفانه در جامعه کنونی ما، ورزش دارای جایگاه بالایی نمی باشد که از جمله مهم ترین دلایل آن می توان به غالب نبودن دیدگاه ورزش در فرهنگ برخی شهروندان و حتا برخی مسیولین اشاره کرد. نقطه شروع فرهنگ سازی در این خصوص به مراکز فرهنگی و ورزشی برمی گردد. این مراکز با برجسته نمودن امر ورزش و اهمیت دادن به آن در زمینه های سلامت جسمی و روانی افراد می توانند افکار جامعه را تغییر دهند و برای درونی سازی اهمیت ورزش اقدام نمایند.
دو. به دلیل نبود فرهنگ و برخی چالش ها در خصوص متاثر بودن از نقش های تعریف شده ی جنسیتی، ورزش در بانوان با مشکلات عدیده ای روبه رو می باشد. پایین بودن فرهنگ در پذیرش ورزش بانوان باعث گردیده که این ورزشکاران با عدم خودباوری در فعالیت های ورزشی روبرو شوند و تمایلی برای شروع و یا ادامه دادن به طور حرفه ای در رشته های ورزشی از خود نشان ندهند. همچنین به دلیل عدم پذیرش و درک حضور زنان در فعالیت های ورزشی در برخی مسیولین، بالتبع برنامه های راهبردی و استراتژیکی نیز برای زنان در حوزه های مختلف ورزشی ارایه نمی گردد و ما همچنان شاهد عدم رشد زنان در حوزه های مختلف ورزشی می باشیم.
سه. به طور قطع می توان گفت که نیاز به ورزش و فعالیت در معلولین بیشتر از افراد سالم احساس می شود. چرا که ورزش عاملی است که معلولین را به سطح جامعه وارد می کند و در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی مشارکت می دهد. حضور در اجتماع ومنزوی نشدن معلولین یکی از اهدافی است که مسیولین در حوزه های ورزش باید به آن توجه داشته باشند. متاسفانه به دلیل عدم توجه به این قشر از شهروندان در برنامه های ورزشی، فضاهایی که متناسب با وضعیت معلولین باشد به طور اصولی در نظر گرفته نشده و این اقلیت ها همچنان در نبود فضاهای ورزشی متناسب با وضعیت خود به سر می برند.
چهار. انجمن هامون ایران در راستای ساخت گفتمانی منسجم و هماهنگ با فرهنگ و باورهای اصیل جامعه، در طی زمان فعالیت خود به مقوله ورزش اهمیت زیادی داده و در عصرانه ی فرهنگی به آسیب شناسی ورزش در دشتستان پرداخت. همچنین این انجمن در طی اقدامی نمادین در نیمه شعبان، با دعوت از دوچرخه سوارن جهت حضور در سطح شهر، گفتمان “شهر دوستدار دوچرخه” را به شهروندان معرفی نمود. درونی سازی ورزش در بین شهروندان توسط همین کارهای کوچک فرهنگی آغاز می گردد و درک و ضرورت وجود آن را به مسیولین و شهروندان متذکر می شود.
۳
فرهنگ شهروندی به مانند یک آیین ورزشی تمام عیار
درباب استراتژی مدنی در گسترش ورزش شهروندی
اسماعیل حسام مقدم
آیین ورزش در درون خود محل تلاقی چندین حوزه از زندگی مردم بوده؛ از سویی با میل خودشکوفایی ورزشکار در ارتباط هست، از سوی دیگر با سلامت تن و جسم فرد گره خورده و در نهایت با حوزه مدیریت و سیاستگذاری کلان ارتباط دارد. علاوه بر این ها می توان به پیامدهای اجتماعی آیین ورزش نیز توجه نمود که باعث انسجام اجتماعی و نشاط فرهنگی می شود. با این همه با ورود به فرهنگ جهانی، ارتباط بی واسطه ای نیز با امر سیاست و اقتصاد پیدا کرده و علاوه بر سرگرمی و سلامت، وجه صنعتی شدن نیز یافته است. در جهانی که جهان بازنمایی رسانه ای نیز هست، ورزش به مثابه فرصتی برای ایجاد زیبایی و هنر هم درنظر گرفته شده است. این همه درهم تنیده شدن حوزه های مختلف زندگی انسان با امر ورزش در جهان معاصر نشان می دهد که ورزش به آیین جدیدی مبدل شده است. ازهمین رو دیگر نمی توان با همان تعریف پیشین به سراغ جهان ورزش رفت بلکه در نخستین اقدامی که برنامه ریزان فرهنگی باید در عرصه ورزش انجام دهند، توجه به این نکته هست که باید نگرش شان و تعریفی که از جهان ورزش دارند را با مقتضیات جدید مطابقت دهند. به نظر می رسد که در جریان تفکری غالب در شهرستان دشتستان (به عنوان مثال) هم چنان سیاستگذاران ورزشی با تعریفی از ورزش همدل هستند که دوره اش سالهاست که گذشته؛ اما هنوز به حیات خود در کالبد ورزش شهرستان ادامه داده است. نویسنده به عنوان یکی از اعضای هیئت موسس انجمن هامون ایران به عنوان تشکلی مردم نهاد که رسته تخصصی خویش را در حوزه حقوق شهروندی انتخاب نموده از همه سیاستگذاران در حوزه ورزش درخواست دارد که با تغییر در چشم انداز و دیدگاه خویش به درک ضرورت های جدید در حوزه ورزش نائل آیند. این ضرورت آن چنان با آینده سلامت شهروندان و تداوم انسجام اجتماعی بین شهروندان عجین شده که به زعم من ورزش را به امری استراتژیک و راهبردی برای توسعه کشور مبدل خواهد نمود.
همان گونه که در آموزش و پرورش به مثابه ی وسیع ترین میدانی که برای یک حکومت مهیا هست تا ایده های خود را در ذهن شهروندانش نهادینه نماید؛ برخوردی را با آیین ورزش مشاهده می کنیم که مانند برخورد با چیزی هست که انگار به فراموشی سپرده شده باشد. در آموزش و پرورش به عنوان نهادی ترین ساختار فرهنگی کشور؛ متاسفانه بی تفاوتی نسبت به امر ورزش چنان هست که می تواند این سرزمین را مبدل به سرزمین فراموش شدگان کند. از سیستم آموزشی در جامعه ایرانی هیچ توقع و انتظاری نمی رود که به تغییر در نظر و ایده خود در قبال آیین ورزش بپردازد، ازهمین رو پیشنهاد می دهم که هیئت های ورزشی در شهرستان در کنار ورزش قهرمانی، به ورزش شهروندی نیز توجه مبذول بدارند تا این امکان به وجود آید تا حداقل یکی از تنها راه های حفظ اهمیت و درک ضرورت ورزش برای جامعه باز بماند و شاهد فراموش شدن این امکان حداقلی نباشیم. طرح بلندمتی که انجمن هامون پیشنهاد می دهد به این گونه هست که در سطح آماتور هر کدام از ورزش های مختلف، چنان تبلیغ و فضاسازی شود که از فضای سربسته استادیوم ها و ورزشگاه ها به فضای عمومی شهر ورود کند. یکی از ابزارهای این برنامه ریزی بلندمدت ورزش شهروندی استفاده از رسانه ها می باشد که در چارچوب از پیش تعیین شده ای، به ترویج آیین ورزش شهروندی در شهرستان پرداخته شود. فعالان ورزش حرفه ای، خود به درون شهر بیایند و ورزش حرفه ای خود را تبلیغ و ترویج دهند. نمونه این کار را انجمن هامون ایران به طور محدود در روز عید نیمه شعبان همین امسال با حضور دوچرخه سواران حرفه ای دشتستانی (کسانی مانند مهدی دهقان و گروه دوچرخه سواری ایشان) در سطح شهر برازجان انجام داد. از همین جا نیز از همه فعالان ورزشی دیگر رشته ها دعوت می کنم که به درون شهر گام نهند و به تبلیغ رشته ورزشی خویش همت گمارند. از این طریق می توان ورزشکاران موفق دشتستانی را نیز به مردم معرفی کرد و امکانی را برای حفظ حرمت این ورزشکاران ارزشمند نیز مهیا آورد.
با انتخاب آقای نادر آزاده به ریاست اداره ورزش و جوانان شهرستان دشتستان امیدی شکل گرفته که در می تواند مبتنی بر این انرژی امیدبخش به آینده ورزش در جامعه دشتستان امیدوار بود. آن چه که باعث شد که انجمن هامون ایران از مدتها پیش در سوم تیرماه ۹۳ جلسه ای از عصرانه های فرهنگی خودش را به تحلیل وضعیت ورزش در دشتستان با حضور نادر آزاده اختصاص دهد، همین حس امیدی بود که باید در سطح جامعه نیز گسترش پیدا می کرد. گزارش این جلسه عصرانه در صفحات بعدی همین ویژه نامه درج شده است. به طور خاص باید با توجهی که دولت روحانی به مساله حقوق شهروندی از همان ابتدای سربرآوردنش داشته، در حوزه ورزش که یکی از وسیع ترین حوزه های زندگی مردم محسوب می شود باید به دنبال وجهی از ورزش با آیین شهروندی باشیم. باید در سیاستگذاری کلان فرهنگی در حوزه ورزش به این نکته توجه عمیقی شود که گسترش دامنه آیینی ورزش در فرهنگ شهروندی مردم می تواند این امکان را مهیا کند که جامعه را به سامانی با سلامت و بهداشت پایدار رهنمون شویم و چه مساله استراتژیک تر از این مساله. به طور خاص نویسنده به عنوان یکی از اعضای هیئت موسس هامون (NGO) این ایده را در مقابل مسئولین ورزش شهرستان می گذارد که ورزش را به آیینی شهروندی تبدیل نمایند. راه کارهای متعدد و مختلفی وجود دارد که می شود با استفاده از ظرفیت مدنی و اجتماعی که تشکل های غیردولتی در این حوزه دارند، این برنامه استراتژیک را محقق ساخت و شهرستان دشتستان را مبدل به نماد و سمبل ورزش شهروندی نماییم.
۴
ورزش های بومی هنوز هم از توان معنابخشی و هویت بخشی برخوردارند
گفتگو با دکتر مصطفا مهرآیین؛
جامعه شناس و بنیانگذار موسسه علوم انسانی رخدادتازه
اشاره: انجمن هامون ایران در راستای تحلیل جامعه شناسانه از گسترش گفتمان ورزشی در فرهنگ عامه و بومی، لازم دانست تا این ایده را با دکتر مصطفا مهرآیین که یکی از متخصصان سرشناس در حوزه جامعه شناسی فرهنگ در ایران هستند، درمیان بگذارد. متن زیر حاصل این گفتگو هست که از نظر خواهیم گذراند.
آیا می توان ورزش ها و بازی های بومی، محلی، و سنتی پراکنده در خرده فرهنگ های ایران را توسط رسانه ها به فعالیت هایی عمومی و فراگیر تبدیل کرد؟
ضمن تشکر از امکانی که برای گفتگو برای بنده فراهم کردید اجازه بدین پیش از ورود به بحث ورزش های بومی و پاسخ دادن به پرسش های شما، من رویکرد نظری و معرفت شناختی خودم در برخورد با این موضوع را تشریح کنم و بعد از همان زاویه دید پاسخگوی پرسش های شما باشم. بی شک سخن گفتن در قالب یک بینش نظری خاص انسان را محدود می سازد اما در عین حال به تحلیل ما نظم خاصی می بخشد که من به شدت مدافع این نظم فکری هستم. ببینید من بطور کلی به این ورزش ها به عنوان «محصولات فرهنگی» یا «کالاهای نمادین معنادار» نگاه می کنم. این شیوه مفهوم بندی کردن پدیده های فرهنگی ریشه در نگاه مکتب جامعه شناسی تاریخی فرهنگ آمریکا دارد که امروزه ذیل عنوان «رویکرد عینی به فرهنگ» شناخته می شود. بنا به این رویکرد، فرهنگ چیزی جز همان کالاهای نمادین معنادار یا محصولات فرهنگی از قبیل فیلم، کتاب شعر، کتاب فلسفه، مقاله، تئاتر، بازی های بومی، و….نیست. خب ممکن است شما از من بپرسید این شیوه صورتبندی کردن فرهنگ چه تحولی در تحلیل فرهنگ به وجود آورده است. نکته اول اینکه این شیوه تحلیل فرهنگ باعث می شود که ما از رویکردهای «ذهن گرایانه» کسانی چون دورکیم و مارکس که دریافت خود از فرهنگ را با مفاهیمی ذهنی و غیر ملموس و واقعی از قبیل روح جمعی و ایدئولوژی مطرح می کردند فاصله بگیریم و فرهنگ را دارای یک ما به ازاء تجربی بیرونی بدانیم که به ما امکان تحقیق تجربی عینی(و نه پوزیتیویستی) در خصوص فرهنگ می دهد. دوم اگر بپذیریم فرهنگ همان محصولات فرهنگی است این بدان معناست که تولید فرهنگ بیش از هر چیز نیازمند بسیج منابع است. پس این شیوه مفهوم بندی فرهنگ تصور ما از خود جامعه را نیز تغییر می دهد. مارکس می گفت فرهنگ ایدئولوژی است چون باور داشت جامعه میدان منازعه است و فرهنگ هم ابزاری است در خدمت این منازعه که می شود همان ایدئولوژی. دورکیم جامعه را یک ارگانیسم می دانست پس فرهنگ را همان روح جمعی می دانست که بخش های متفاوت این ارگانیسم را در پیوند با یکدیگر قرار می دهد. حالا وقتی می گوییم فرهنگ همان محصولات فرهنگی یا کالای نمادین معنادار است پس تصور ما از جامعه هم باید در همان راستا باشد. در اینجا جامعه، بانک منابع یا محیط بسیج منابع برای تولید فرهنگ است. جامعه باید فرصت های مناسب برای تولید و توزیع و نهادینه شدن و مصرف فرهنگ را فراهم آورد و محدودیت های موجود در مقابل فرآیند تولید و توزیع و مصرف فرهنگ را از سر راه فرهنگ بردارد. این البته چیزی جز همان تعریف کلاسیک جامعه شناسان از «ساختار اجتماعی» نیست که آن را مجموعه ای از فرصت ها و محدودیت ها می دانند. نکته سوم اینکه اگر فرهنگ همان محصولات فرهنگی است پس نیازمند تولید گرانی که به اشکال متفاوت و با درجه های متفاوت از خلاقیت و نبوغ و تخیل و علاقه به تولید آن بپردازند.نکته چهارم اینکه اگر تولید فرهنگ نیازمند بسیج منابع است ما باید در جامعه مکانیسم هایی را تعبیه کنیم که منابع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و عاطفی- احساسی موجود را به سمت تولید فرهنگ سوق دهند. دولت و نهادهای مدنی از قبیل انجمن ها، محفل ها، مطبوعات، دانشگاه ها، و بطور کلی همه «اجتماعات گفتمانی» از مهمترین مکانیسم های انتقال منابع موجود در جامعه به سمت تولید فرهنگ می باشند. حالا فرض بگیریم منابع بود، منابع به سمت تولید فرهنگ هدایت شد و تولید گر مناسب برای تولید فرهنگ هم وجود داشت و آنها اقدام به این کار کردند. در اینجا ما با فرآیند توزیع این محصولات در جامعه و رقابت و منازعه آنها با همدیگر بر سر جلب مخاطب و مصرف کننده روبرو می شویم. نمی توان تولید کرد و به مصرف نرساند. تولید نیازمند رقابت و مصرف است. در اینجا ما نیازمند شکل گیری میدان یا بازار فرهنگ در جامعه هستیم که البته باید قوانین حاکم بر آن نیز توسط «اقتصاد فرهنگ» تعیین شوند و نه از بیرون و توسط دولت ها.نکته آخر، نگاه عینی به فرهنگ باعث درگیر شدن محققان فرهنگ با دو ویژگی دیگر فرهنگ می شود که تاکنون کمتر مورد توجه آنها قرار گرفته است. اگر فرهنگ همان کالاهای نمادین معنادار است پس فرهنگ دارای «فرم»(چگونه سخن گفتن) و «محتوی»( درباره چه سخن گفتن و چه گفتن) است. در این حالت، ما می پذیریم که قوانین حاکم بر فرهنگ همان قوانین زبانشناختی مربوط به تحلیل فرم و محتوای زبان است که در نظریه های زبانشناسی و نقد ادبی و نشانه شناسی و مطالعات فرهنگی از آنها سخن گفته می شود. قوانین تحلیل دنیای درونی فرهنگ چیزی جز همان قوانین زبانشناختی نیست. شرایط درونی فرهنگ یعنی همان تولید واقعی و عملی نشانه ها، دال ها، مفاهیم، گزاره ها و نمادها را تنها می توان بنا به قوانین زبانشناختی توضیح داد و تحلیل نمود. پس بطور کلی، تحلیل پدیده های فرهنگی هم نیازمند پرداختن به شرایط بیرونی فرهنگ و هم نیازمند تحلیل شرایط درونی فرهنگ است که ما را به لحاظ نظری مستلزم آشنایی با نظریه های جامعه شناسی کلاسیک و نوین فرهنگ، نظریه بینا متنیت یا روابط بینا گفتمانی و نظریه های زبانشناختی مربوط به تحلیل ساختار درونی محصولات زبانی می سازد. حالا با این توضیحات می توانم مدعی شوم که تحلیل پدیده فرهنگی همچون ورزش ها یا بازی های بومی و محلی هم نیازمند تحلیل شرایط بیرونی آن و تغییرات و تحولات بوجود آمده در نسبت آنها با جامعه بیرونی و هم نیازمند شناخت منطق درونی حاکم بر آنها و تحلیل توان و قدرت این منطق در ادامه بقا این پدیده یا از بین رفتن آن است. اجازه دهید همین جا به ارائه یک توضیح در خصوص منطق درونی این پدیده که شما آن را با عناوینی همچون «بومی»، «سنتی» یا «محلی» مطرح می کنید بپردازم و بعد به سئوالات شما برگردم. ببینید در مقابل این واژه ها ما با واژگان دیگری از قبیل «جهانی» و «مدرن» روبرو هستیم که حکایت از ضعیف شدن یا مرگ امرسنتی و محلی یا بومی دارند. این نکته تا حدودی درست است. ما ظاهرا با ضعیف شدن امر محلی یا سنتی روبرو هستیم. اما این نکته همه واقعیت را نمی گوید. ما هم به لحاظ روانی، هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ زبانی همانقدر که از «میل»، امرسنتی، امر خاطره برانگیز، امر طبیعی، امر محلی و…فاصله گرفته ایم و وارد فضای عقلانیت و پرورش امر عقلانی شده ایم، به همان میزان هم تمایل به بازگشت به امر نشانه ای، میل و سنت داریم. به زبان روانشناسان اگر چه ما دائم می کوشیم از آغوش گرم و نرم و آرامش بخش مادر فاصله بگیریم و تبدیل به فرد مستقل دارای هویت شویم، همانقدر هم مشتاق و دردمند آغوش مادر و آرامش آن هستیم. اگر چه از خدا فاصله گرفته ایم اما در حسرت روبرو شدن با خدایانیم. پس بی شک، امر سنتی و محلی برخی از کارکردهای خود را از دست داده است، اما هنوز برخی کارکردهای خود را دارا می باشد. جان بروکشایر تامپسون معتقد بود سنت دارای چهار وجه مختلف است: ۱- وجه هرمنوتیک یا معنابخشی،۲- وجه هنجار آفرین، ۳- وجه مشروعیت و ۴- وجه هویت. او معتقد است که در جهان امروز سنت دو قدرت هنجار آفرینی و مشروعیت بخشی خود را از دست داده اما دو وجه معنابخشی و هویت آفرینی آن هنوز زنده هستند. من با این نگاه تامپسونی موافقم و معتقد هستم اکنون در پرسش های شما باید به بحث درباره ورزش های سنتی بپردازیم که البته هنوز از توان هویت بخشی و معنابخشی برخوردارند و می توان با استفاده از ابزار رسانه ها به فراگیر کردن آنها پرداخت.
آقای دکتر پس شما معتقدید می توان با رسانه ها به فراگیر کردن این ورزش ها پرداخت و این ورزش ها کارکردهای اجتماعی و فرهنگی خود از جمله هویت بخشی، جامعه پذیری و انتقال هنجارها و ارزش های ملی و آیینی،وحدت و همدلی، انسجام اجتماعی و….را همچنان حفظ کرده اند؟
بله. از اینجا به بعد من دقیقا در خصوص ورزش های سنتی سخن خواه گفت و دیدگاه خودم را مبتنی بر مباحث نظری بالا طرح خواهم کرد. در پاسخ پرسش شما در خصوص نقش رسانه ها باید بگویم بله رسانه ها به عنوان یکی از منابع بیرونی انتقال فرهنگ قادرند ورزش های بومی را دوباره برای ما مطرح سازند اما دقت کنید که ما امروزه با رسانه ها روبرو نیستیم بلکه با جامعه رسانه ای روبروییم که در آن اشکال متفاوت محصولات فرهنگی ارائه می شوند. پس رسانه همین قدر که می تواند باعث قدرت گرفتن مولفه های سنتی و بومی شود پیشاپیش با قدرت دادن به مولفه های مدرن فرهنگ زمینه نابودی سنت ها را فراهم آورده است. هیچگاه نباید در تحلیل موضوعات اجتماعی نگاه خطی و یکسویه داشت. پدیده های اجتماعی را باید دیالکتیکی و انباشته از تناقض دید که در جنگ با یکدیگرند. رسانه همانقدر که امکانی است برای زنده کردن سنت، خود زمینه ای است برای نابودی آن. فرض کنید در وسط پخش یک بازی محلی شما به تبلیغ یک فیلم یا پفک یا چیپس می پردازید. در همین جا می بینید که فرد فرو رفته در خاطرات کودکی و گذشته خود یا فرزند درگیر با بازی های دوران گذشته پدرش یکباره به دنیای چیپس و پفک باز می گردد.بذارید مساله را عمیق تر ببینیم. ما برای تولید و توزیع این ورزش ها در جامعه امروز به چیزی بیشتر از صرف قدرت رسانه نیازمندیم. قبل از هر چیز ما نیازمند قصه، روایت یا گفتمانی هستیم که این ورزش ها را برای مردم ما مهم سازد و به آنها در آگاهی مردم جایگاهی مهم ببخشد. باید روایتی ساخت که به مردم بگوید این ورزش ها مهم اند. مردم باید بدانند چرا بازی استاد زنجیر باف یا کشتی گیله مردی، یا الک دولک، یا هفت سنگ باید برای آنها مهم باشد. این نکته اول. یعنی باید به خلق منابع فرهنگی در توجیه ارزش این ورزش ها پرداخت. من البته میتونم بگم چگونه میشه این کار را را کرد اما فرصتی دیگر می خواهد.شما با اینکار مردم را مصرف کننده این کالا ها می کنید. مصرف کننده دیگر دولت است. دولت یا نظام سیاسی هم باید دارای روایتی از این ورزش ها باشد که آنها را برای نظام سیاسی مهم جلوه دهد و او را وادار به مصرف این کالاهای فرهنگی کند. شاید ناسیونالیسم و حفظ تمامیت یک کشور مهم ترین انگیزه برای دولت ها درمصرف این کالاها باشد فارغ از اینکه این ورزش ها از بعد معنابخشی، هویت سازی، اخلاق آفرینی، خاطره برانگیزی و…. نیز برخوردارند.در کنار خلق مصرف کننده از مردم و دولت برای این ورزش ها، باید مردم و دولت را تبدیل به تولید کننده این ورزش ها کرد. این کار نیز لوازم خودش را دارد. مثلا می توان به اشاعه دهندگان این ورزش ها عنوان سفیران ورزش یا سنت یا فرهنگ بومی داد و از آنها ستایش کرد. یا می توان این کار را ذیل عناوین شغل های فرهنگی و بشردوستانه قرار داد و از شاغلین به آن به عنوان کارمندان فرهنگ یاد کرد. نکته بعد اینکه باید خلق و مصرف این ورزش ها را تبدیل به یک صنعت کرد، یعنی در پیوند با تبلیغات، بهداشت جسم، بهداشت روان، زیبایی بدن، زیبایی روح، صنعت پوشاک, صنعت اسباب بازی، صنعت مبارزه با دخانیات، علم پزشکی، جنبش دفاع از محیط زیست، معلولین و….قرار داد. اینکار البته باید مبتنی بر یک اندیشه نظام مند صورت پذیرد. نکته دیگر اینکه این بازی ها را باید واقعا تبدیل به بازی و رقابت کرد. این بازی ها باید از قوانین مکتوب و قابل تحقیق و تغییر برخوردار شوند و از رقابت های جدی آنها با یکدیگر حمایت کرد. زنده بودن بازی ریشه در میل رقابت و برتری طلبی البته انسان دوستانه دارد. حفظ بازی نیازمند حفظ رقابت انسان دوستانه است. نکته بعد اینکه باید به تاریخ نگاری ورزشی این بازی ها پرداخت. یعنی اینکه این بازی ها را از منظر معانی اخلاقی و فکری همبسته با آنها قرائت و تفسیر کرد و در اختیار جامعه قرار داد. باید گفت چگونه این ورزش ها ما را انسان تر می سازد.اینجا همان چیزی که شما می خواهید یعنی انتقال جامعه به درون انسان ها ممکن می شود. باید کاری کرد که معنای یک کنش اجتماعی مانند ورزش بومی در جلوی آن قرار گیرد تا زمانی که مخاطب با آن روبرو شد تحت تاثیر آن دچار انبساط درون شود و مرزهای وجودیش گسترش یابد. متاسفانه در جامعه متن محور ما همیشه تصور بر این بوده که معنا باید در پشت متون مخفی بماند تا کشف شود. این نادرست است. ما نیازمند مفسرانی هستیم که معنا را در جلوی متون و از جمله ورزش های بومی قرار دهند تا ما با آنها پیوند بخوریم.
چگونه می توان در کنار شاخه های ورزشی و سرگرمی رسمی و نهادی در جامعه، این چنین سرگرمی ها و بازی های سنتی و سالم را در سبک زندگی امروز و اوقات فراغت مردم گنجاند؟
فکر کنم تا حدودی گفتم که اینکار چگونه ممکن است. شما نیاز نیست کار خاصی بکنید که لزوما ورزش را در پیوند با سبک زندگی مردم قرار دهد. سبک زندگی یک مفهوم پسینی است نه پیشینی که بشود آن را ساخت.مردم زندگی می کنند و تغییرات زندگی آنها ریشه در شرایط تاریخی آنها دارد. این تصور غلطی است که می توان مبتنی بر پروژه های توسعه محور یا اخلاق محور می توان زندگی مردم را تغییر داد. همه ابعاد زندگی باید در پیوند با هم پیش برود و ما تنها می توانیم محصول را ببینیم. البته این بدان معنا نیست که نمی توان بطور موضعی برخی ابعاد جامعه را تحت تاثیر قرار داد. من مخالف ایده مهندسی اجتماعی هستم. شما اگر می خواهید چیزی را عمومی کنید تنها کافی است آن را تبدیل به یک ضرورت کنید. ضرورت شدن یک پدیده یعنی تبدیل شدن آن به سبک زندگی. الان در جامعه ما نماز خواندن یک ضرورت است. اگر همه دنیا هم علیه نماز شوند شما نمی توانید مردم ایران را از ضرورت زندگیشان دور کنید. ورزش بومی را باید تبدیل به یک ضرورت کرد که در بالا برخی از ابعاد آن را توضیح دادم: بسیج منابع، خلق تولید گر، خلق مصرف کننده، ایجاد رقابت، تقویت منطق درونی این ورزش ها، روشن ساختن و آشکار کردن معانی نهفته در آنها، پیوند دادن آنها با صنعت،و…..
چگونه می توان همزمان با رسانه ای شدن و عمومی شدن این بازی ها، از آسیب های حوزه های رسمی ورزش مدرن همچون تبعات ثروت، شهرت و قدرت در آنها کاست و جنبه مردمی و سالم آنها را همچنان حفظ و تقویت کرد؟
این سئوال نادرست است. شهرت و ثروت و قدرت آسیب نیستند و ناسالم هم نیستند. به این هر سه می توان هم نگاه منفی داشت و هم مثبت. مثال می زنم مگر ایرادی دارد قهرمان کشتی گیله مردی شما مشهور هم شود و یک تختی دیگر خلق شود. از آن طرف ممکن است قهرمان شما به انجام عمل ضد اخلاقی هم مبادرت کند. ما با خطاها مشکل داریم نه با ابعاد زندگی انسان. شهرت( در حوزه اجتماع) و قدرت(در حوزه سیاست) و ثروت(در حوزه اقتصاد) از ابعاد زندگی انسان تاکنون هستند. نمی توان آنها را حذف کرد، تنها می توان نرخ وجوه مثبت و منفی آنها را کم و زیاد کرد آنهم در حالتی که وقوع هر دو وجه آن را انسانی بدانید و ضروری.
۵
فقدان پذیرش ورزش بانوان
درنگی بر آسیب های ورزش بانوان در دشتستان
مهدیه امیری
می گویند ورزش؛ جدای از تغذیه مناسب، یکی از مواردی است که رابطه مستقیم با سلامت افراد دارد و باعث افزایش امید و نشاط در زندگی می شود. وجود فضاهای ورزشی در هر شهر یا روستایی از حقوق شهروندی محسوب می گردد. متاسفانه در شهر برازجان ورزش دارای جایگاه بالایی نمی باشد که از جمله مهم ترین دلایل آن می توان به غالب نبودن دیدگاه ورزش در فرهنگ برخی شهروندان و حتا برخی مسیولین و نبود فصای مناسب جهت انجام فعالیت های ورزشی اشاره کرد. یکی از بانوان ورزشکار در برازجان که تمایلی به گفتن نام خود نداشت نظر خود را در خصوص ورزش بانوان اینگونه بیان کرد:” برای پیشگیری و مقابله با آسیب هایی که ورزش بانوان را تهدید می کند؛ باید به ایجاد بستر لازم با توسعه جاذبه ها و امکانات لازم برای همگانی کردن ورزش در بین بانوان اقدام نمود. حال با چنین شرایطی چه کسانی باید به فکر افتاده و وارد صحنه عمل در حوزه ورزش بانوان ایران زمین گردند که شهرستان دشتستان نیز بالتبع آن بهره مند گردد. برای برشمردن خلاها، آسیب ها و کمبودهای جامعه ورزش باید چند گامی به عقب آمده و از میدان فاصله گرفته تا بتوانیم جامع تر و ریشه ای معایب و مشکلات این حوزه سازنده و تاثیرگذار را بخوبی ببینیم.”
ورزش برای بانوان برازجانی با مشکلات عدیده ای روبه رو می باشد. پایین بودن فرهنگ پذیرش ورزش بانوان نه تنها در برازجان بلکه در سراسر کشور باعث گردیده که این ورزشکاران با عدم خودباوری در فعالیت های ورزشی روبرو شوند و تمایلی برای شروع و یا ادامه دادن به طور حرفه ای در رشته های ورزشی از خود نشان ندهند. نادر آزاده؛ رییس هیات شنا و واترپلو شهرستان دشتستان در خصوص مشکلات ورزش بانوان در برازجان گفت:” مشکلات و تنگناها در حوزه ورزش بانوان از سایر مولفه های فعالیتی بانوان مستثنا نیست. نگاه کلی به تحرکات اجتماعی بانوان طی دهه های اخیر از بعضی باورها و اعتقادات سنتی بوده و ورزش نیز با توجه به شرایط خاص خود با حساسیت بیشتر جزیی از این زنجیره است. نگاه محدود به بانوان، عدم خودباوری به توانمندیهای خویش در بانوان، جدی نگرفتن ورزش بانوان توسط هیات ها، عدم برنامه ریزی محوری برای نیل به اهداف قهرمانی وهمگانی در حوزه بانوان، وجود موانع سخت افزاری نظیر اماکن اختصاصی و امکانات و ضعف جدی بانوان در جذب اسپانسرهای بخش خصوصی از چالش های قابل تامل ورزش بانوان در برازجان است.”
بانوی فعال ورزشی که بسیار از وضعیت موجود در سازمان ورزش و جوانان شهرستان دشتستان ابراز نارضایتی می نمود و برای آینده ورزش برازجان بسیار متاثر بود، به مشکلات زیادی در عرصه ی ورزش بانوان برازجانی اشاره نمود و با ناراحتی گفت:”متاسفانه بدنه فعلی اداره تربیت بدنی دشتستان جهت فعالیت بانوان از سلامت لازم برخوردار نمی باشد و این امر به عملکرد در این حوزه بسیار آسیب زده است. در تربیت ورزشکاران به ویژه بانوان توجه به رویکردهای اخلاقی و پهلوانی و تربیت توسعه روابط اجتماعی توجهی نمی گردد؛ چرا که متصدیان در راستای حساس سازی مربیان اقدامی ننموده و نمی نمایند، عدم وجود فضاهای تخصصی ویژه بانوان در رشته های گوناگون یکی دیگر از معضلات پیش روی ورزش دشتستان می باشد که توجه به رویکردهای سنتی یاد شده در بالا خود بیشتر آسیب زننده بوده است، گاهن مشاهده می شود که در گزینش مربیان چه در بخش آقایان و چه در بخش بانوان فاکتورهای الزامی اخلاقی و اجتماعی که سازنده ترین فاکتورها در مسیر تعالی انسانی بعنوان شاخص ترین هدف ورزش لحاظ نمی گردد که گاهن شاهد آسیب های جدی از این بحث هم بوده ایم و نبود سیستم انضباطی دقیقی که حاکم بر مجموعه باشد تا به موقع بتواند با داشتن ضمانت اجرایی لازم وارد عمل شده و با افراد متخلف برخورد نماید دیگر خلاء بزرگ این مجموعه می باشد.”
وی در خصوص مدیریت و کارکنان سازمان ورزش و جوانان شهرستان دشتستان اینگونه نظر داد:”متاسفانه در ورزش، کار مدیر و کارکنان اداره می بایست بعنوان بازوهای هیئت ورزشی دوشادوش آنان بوده و همراه و همگام با آنان باشند و بعنوان یک پل تعامل ساز با فضای دارای پتانسیل کمک به بدنه ورزش باشند مانند سایر ادارات دولتی، بخش صنعت و … که متاسفانه در سال های اخیر ضمن عدم همراهی دوشادوش در عمل، گاهن شاهد سنگ اندازی ها و تقابل های بی اساس برخی افراد آن مجموعه نیز بوده ایم. همچنین متاسفانه متد مدیریتی ایام اخیر جایگاه ورزش و امدادرسانی به این حوزه را در میان سایر نهادها، ادارات و بخش های خصوصی نیز تنزل داده است. نمی توانیم این نکته را بپذیریم که تمامی کمبودها و خلاها و بحران های عمیق ایام اخیر نشات گرفته از بحران اقتصادی می باشد؛ چرا که ورزشکاران ما با همین شرایط اقتصادی نیز میدان را ترک نکرده اند. می پذیریم که این موضوع تاثیر منفی بسیار داشته اما همه نیز عدم وجود اعتبار لازم نمی باشد. نبود درایت های مدیریتی و مدیریت قوی متاسفانه عامل دلسردی ها و بی انگیزگی های بسیار بوده است که نباید با مسایل اقتصادی آن را پوشش داد و توجیه نمود. اعتماد سازی جهت جذب ورزشکاران زن در میان خانواده ها و معرفی عملی مجموعه های ورزشی بعنوان مامنی امن برای فعالیت و رشد ورزشکاران زن جوان بازتاب رفتارهای مدیریتی مدیران و کارکنان اداره ورزش و جوانان می باشد که متاسفانه بسیار نادیده انگاشته می شود. نبود پست رسمی و سازمانی امور بانوان در اداره ورزش و جوانان که بتواند با حضور فردی قوی و چالش گر در این سمت مدافع حقوق حقه این حوزه باشد خود بزرگترین خلا و کمبود اثرگذار بوده است. در ورزش از مدیران سطح پایین استفاده شده که باعث تعطیلی برخی باشگاه ها، بی انگیزگی ورزشکاران و کنار کشیدن مریبان باتحربه وموفق شهرستان که در سطوح بالای ملی فعالیت داشتند، شده است. تبعیض گرایی در غالب رشته ها در مرکز استان و مرکز محوری در اتخاذ تصمیمات دیگر عامل آسیب زننده بوده و هست که بالتبع با سکوت و عدم توجه دست اندر کاران شهرستان روز بروز پررنگ تر گردیده و می شود. لازم بذکر است که که اساس مشکلات ورزش دشتستان چه در حوزه بانوان و آقایان نبود مدیران خبره وصادق و دلسوز می باشد که با وجود دوگانه گویی افراد این حوزه و نبود صداقت یکدلی و وحدت بیش از پیش آسیب بر جای گذاشت است. اگر تا یکسال دیگر با همین فضا کج دارو مریض بخواهیم طریق امور نماییم باید از هم اکنون آمادگی ختم ورزش دشتستان را داشته باشیم.”
فاطمه سُروری؛ مربی بدمینتون، رییس هیئت کوهنوردی و سرپرست تیم فوتسال بانوان دشتستان در خصوص مشکلات در ورزش بانوان برازجانی گفت:”عدم توجه مسئولین و دست اندرکاران به ورزش بانوان، فقر فرهنگی حاکم بر شهرستان، سو مدیریت و عدم وجود منابع مالی لازم ازجمله مشکلات مطرح شده در ورزش بانوان برازجان می باشد.”
زبیده علی پور؛ مربی تنیس روی میز و نایب رییس هیئت تنیس دشتستان مهم ترین مشکلات ورزش بانوان در برازجان را اهمیت ندادن مسئولین به ورزش بانوان، استفاده کردن از مربیانی که کارت مربیگری ندارند، استفاده کردن از سالن های ورزشی در ساعات نامناسب برای خانم ها عنوان کرد و افزود:” به خاطر محدودیتی که زنان در جامعه دارند در عرصه ورزش نیز دارای نقش ضعیف وکمرنگی می باشند. به طور مثال بانوان دوچرخه سوار و اسکیت باز در فضای محدود تمرین دارند و در سطح شهر برازجان اجازه تمرین و مسابقه ندارند.” وی افزود:” بین مسئولین و بانوان ورزشکار ارتباط ضعیفی وجود دارد و این مساله سبب گردیده مشکلات ورزش بانوان به طور کلی برطرف نگردد.”
برخی علاقمندان به ورزش، خصوصن زنان به دلیل نبود فرهنگ و برخی چالش ها در خصوص متاثر بودن از نقش های تعریف شده ی جنسیتی که در جامعه وجود دارد به عرصه ی ورزش وارد نمی شوند. نادر آزاده فعال ورزشی در خصوص نگاه های جنسیتی در ورزش برازجان گفت:” هرکس نگاه جنسیتی را در مشکلات بانوان انکار کند، خورشید را هم می تواند انکار کند ولی باید تغییر این نگاه کل اجتماع کار فرهنگی کنند. برای تغییر نباید واهمه داشت. اگر گرفتار نگاه های محدود باشیم و بخواهیم برخلاف دانسته ها و اعتقاداتمان همرنگ جماعت باشیم گرفتار نگاه جنسیتی خواهیم شد. زنان اجتماع باید در نهایت عفت و پاکدامنی و توجه به حریم خانواده این حصارجنسیتی را بردارند و فعالیت های ورزشی خود را گسترش دهند. در جامعه سالم باید همه همگام با هم برای نیل به توسعه پایدار فرهنگی گام بردارند. توسعه و ارتقا توانمندیهای زنان باید تبدیل به باور شود تا مشمول سرمایه گذاری های توسعه ای شود.”
بانوی فعال ورزشی که نخواست نامش گفته شود، در خصوص نگاه های جنسیتی در برازجان بیان کرد:”کلیت ورزش ایران بسیار تحت تاثیر جنسیت، قالب ها و کلیشه های تعریف شده گاهن غلط فرهنگی و اجتماعی به این قشر بوده و هست. این اولین گام آسیب زننده در مسیر توسعه می باشدکه خب بالتبع چنین رویکردی تشویق و ترغیب خانواده ها را در گرایش به سوی ورزش در آقایان بیش از بانوان صورت می پذیرد. در شهرستان دشتستان با رویکردهای فرهنگی سنتی متاسفانه چندین برابر این فرآیند تاثیرگذار بوده است. حال چه کسانی مسئول تغییر این رویکردهای غلط از بستر جامعه می باشند بی شک در مسیر تغییر جریان های فرهنگی به یک جهاد جمعی، اداری و مردمی نیاز است که بستر سازی این جهاد البته در چارچوب موازین اسلامی برعهده مسئولین ادارات مرتبط با ورزش و مسایل فرهنگی که در راس آنها ابتداعن اداره ورزش و جوانان و در مراتب بعدی آموزش و پرورش، شهرداری، فرهنگ و ارشاد اسلامی و … می باشد. حال چقدر تاکنون تلاش عینی واقعی و عملی داشته اند خود جای بررسی دارد.”
فاطمه سروری نگاه های جنسیتی در دشتستان را یکی از بزرگترین علل کمرنگ شدن حضور بانوان در فعالیت های ورزشی عنوان کرد و افزود:”جدی نگرفتن ورزش بانوان در خانواده های برازجانی و تبعیض فاحشی که بین فرزند پسر و دختر مخصوصن در زمینه ورزش قایل می باشند؛ مشکل اساسی ما است.”
به نظر نگارنده در کنار این موارد؛ به این نکته نیز می توان اشاره نمود که نقطه شروع فرهنگ سازی و تغییر دادن نگاه های جنسیتی در خصوص ورزش بانوان که بزرگترین آسیب در این حوزه می باشد به مراکز فرهنگی و ورزشی برمی گردد. این مراکز با برجسته نمودن امر ورزش و اهمیت دادن به آن در زمینه های سلامت جسمی و روانی افراد می توانند افکار جامعه را تغییر دهند و برای درونی سازی اهمیت ورزش اقدام نمایند. زمانی که نگاه های جنسیتی در خصوص ورزش بانوان تغییر نماید در آن زمان می توان امید داشت که ورزش های همگانی در شهر برازجان نیز توسعه یابد و تمامی افراد به سلامت روحی و روانی خود توجه نمایند. نادر آزاده در خصوص چرایی عدم گسترش ورزش های همگانی در سطح بانوان برازجانی گفت:” این بخش جزیی از توسعه فرهنگی است که نهادهای مختلف از دولتی و غیردولتی باید برای نهادینه کردن فرهنگ زندگی اجتماعی گام عملی بردارند. احساس امنیت اجتماعی در خانواده ها بصورت اساسی آسیب دیده است و خانواده ها با توجه به اعتقادات خویش ناگزیر به اعمال محدودیت جدی برای بانوان هستند و این می طلبد برای احساس امنیت همه اجتماع نگاه آسیب شناسانه و کارشناسی نموده و آن را عملیاتی کنند. اگر قصد گسترش همگانی ورزش بانوان را داریم اولین نیاز به فرهنگ سازی و دوم نیاز به امنیت داریم به نحوی که زنان از حضور در اجتماع احساس امنیت کنند.”
ورزش بانوان در این سال های جاری در برخی رشته ها، نسبت به گذشته موفقیت های زیادی داشته ولی با توجه به این، همچنان شرایط و امکانات برای بانوان برازجانی مهیا نشده و زنان علاقمند به ورزش در برازجان به دلیل نبود امکانات مناسب در تنگنا می باشد و اعتباراتی را که باید دریافت نمایند؛ در اختیار آنها قرار داده نمی شود و مورد حمایت از جانب مسئولین و اسپانسرها قرار نمی گیرند. بانوی فعال ورزشکار در این خصوص گفت:”متاسفانه از آنچه که حوزه ورزش مصرف کنندگی و هزینه برداری آن گاهن به نسبت درآمدزایی در سطح بالاتری قرار دارد و بحران های اقتصادی جامعه، بخش خصوصی و صنعت را نیز به این حوزه بی توجه نموده است. اعتبارات دولتی اندک نیز در مقابل هزینه کردهای هیئت های ورزشی بسیار ناچیز می باشد که همان نیز در تقسیم و توزیع آن همیشه حوزه آقایان در اولویت و مرکز توجه قرار دارد.”
نادر آزاده نیز در این زمینه، اینگونه نظر داد:” من معتقدم تامین زیرساخت ها بایستی برای کسب عناوین باشد نه پاداش کسب افتخار. برای ورزش چه در حوزه آقایان و چه در حوزه بانوان در حال حاضر تزریق اعتبار حمایتی مهمتر از سخت افزاری است. مشکل اماکن را می توان با برنامه حل کرد ولی وقتی در بحران اقتصادی خانواده ها، اعتبار ناچیز برای فعالیت هیات ها وجود ندارد شرایط سختی پیش خواهد آمد. توزیع غیرکارشناسی اعتبارات ورزش نیز بر این امر مزید علت شده است.”
به دلیل عدم پذیرش و درک حضور زنان در فعالیت های ورزشی در برخی مسیولین، بالتبع برنامه های راهبردی و استراتژیکی نیز برای زنان در حوزه های مختلف ورزشی ارایه نمی گردد و ما همچنان شاهد عدم رشد زنان در حوزه های مختلف ورزشی می باشیم و با پیش رفتن این مساله با این دید تنگ نظرانه در شهر برازجان؛ متاسفانه باید شاهد آن باشیم که برخی زنان ورزشکار برازجانی در چند سال آینده به دلیل مرتفع نشدن مشکلات آنها، زمین ورزش را می بوسند و کنار می روند.
۶
فوتبال، آئین است
حمید موذنی
فوتبال، بزرگترین آئین جمعی جهان است. بنا به آماری که فیفا در سال ۲۰۱۰ اعلام نمود، ۴۰ میلیارد نفر بازیهای این دوره از جامجهانی را مشاهده کردهاند. هیچ برنامه و یا مراسم فرهنگی، ورزشی و هنری در جهان نمیتواند این همه انسان را به خود متوجه سازد. جشنوارههای بزرگ سینمایی جهان تنها سالنهای حداکثر یکهزار نفری را مملو از تماشاگر میکنند اما، برای دیدن فوتبال، از تمام جهان، طرفداران به کشور میزبان سفر میکنند و کشور میزبان و قارهی آنها مهمانانی از تمامی جهان را پذیرا میشوند. این موضوع تنها به آئینهای دینی مسلمانان در حج و یا حضور مسیحیان در دیدار با پاپ در واتیکان مانند است. به زعم تری ایگلتون: «فوتبال، درست مثل تصویری عمومی که رعایت برخی از باورهای سخت مذهبی را از شما به نمایش میگذارد، نمایشدهندهی سلیقهی شما در انتخاب نوع پوشش، انتخاب آدمهایی که با آنها دم خورید، سرودی که میخوانید و مکانی است که برای عبادت آن حقیقت ماورایی به آنجا میروید. »
فوتبال، گاه حتی در آئینها بخشی را به خود اختصاص میدهد و یا به جزیی از یک آئین تبدیل میشود. آیین فوتبال همچون موقعیتی چهلتکه، سطوح متعدد آگاهی را در کنار هم جمع میکند. در میان تماشاچیان و بازیکنان، از هرگونه آگاهی و عقلانیت میتوان نمونههایی را یافت؛ از کسانی که خداپرستاند تا آنها که شیطانپرستاند؛ از آسیایی تا اروپایی تا آمریکای جنوبی و… . این سطوح متعدد آگاهی نسبت به جهان در آیینی به نام فوتبال در کنارهم قرار میگیرند و مراسمی به بزرگی یک جشن ملی یا بینالملل راه میاندازند. کارناوالی که همراه با تکههایی از آیینهای مختلف میباشد؛ آیینهایی که همگی در عرض هم هستند و درهمنشینی با هم معناهای متفاوتی را به وجود میآورند و این معناهای متعدد و اندیشهی سیال و سیار، گونهای از چندگانگی فرهنگی را به وجود میآورد و از همینرو با نظام آیینهایی مواجه میشویم که انسانها بر یکدیگر رجحان و برتری ندارند و دنیایی کاملاً انسانی را ایجاد میکنند. برای مثال در تایلند معبدی به نام دیوید بکهام ساخته شده است. اکثر بازیکنان نیز پس از گل زدن و یا گل نخوردن به سبک دین خود از خدا تشکر میکنند؛ بازیکنان مسیحی به گونهی «پدر، پسر، روح القدس» شکرگزاری میکنند؛ مسلمانان سجدهی شکر به جا میآورند و یا دو دست را به هم چسبانده و یا باز کرده و رو به آسمان بالا میبرند و … . از دیگر سو، هم دین و هم فوتبال، به قوانین و مقررات ویژهای نیاز دارند. نوعی قوانین رفتاری که باید بدان عمل کرد و نقض آنها آشفتگی و تزلزل را در پی خواهد داشت: چه «ده فرمان» معروف تورات باشد، چه فرمانهای مقرر فیفا.»
فوتبال، همچنین مانند ادیان و مذاهب، دارای هنجار و ناهنجار است. گناه صغیره (کارت زرد) و گناه کبیره (کارت سرخ) دارد. فوتبال، خوب و بد دارد. حامل بایدها و نبایدهاست. فوتبال، همانند ادیان دارای نهیهای فراوان است. اگر در ادیان دست زدن به کار غیراخلاقی، گناه شمرده میشود، در فوتبال هم دست زدن به توپ، گناه شمرده شده و جریمه دارد. فوتبالیستها مثل دینداران میبایست قبل از مناسک آمادگی داشته باشند و به همین دلیل تمرینات سختی را پشت سر میگذارند. «بازیکنان بر این عقیده هستند که هنگام تمرینات سرعتی با چشمها میدوند. یعنی چهرهی آنها، از حالت عادی خارج شده و اینطور وانمود میشود که انگار از درون به دار آویخته شدهاند.» این فشارها بر بازیکنان برای آمادگی بیشتر و رسیدن به رضایت معبود – باشگاه و تماشاگر فوتبال- است. به تعبیر ملوین خمینز؛ کشیش اسپانیولی: «فوتبال به یک کیش و آئین تبدیل شدهاست که برای خودش شعائر و مراسم آئینی خاصی پیدا کرده و امروز به بزرگترین مذاهب آمریکای لاتین تبدیل شده است.»
همچنین، بر طبق نظر دانشمندان علوماجتماعی، یکی از کارکردهای اصلی ادیان، حفظ و صیانت از نظم اجتماعی است و فوتبال به شیوههای گوناگون این کار را انجام میدهد. فوتبال، به واسطهی خلق فضایی که در آن مردم به شیوهی احساسی و پرشور به تجربهی هویت مشترک خویش میپردازند، موجب تشدید اتحاد و همبستگی تماشاچیان میشود. همانگونه که امیل دورکیم؛ جامعهشناس شهیر فرانسوی در نظم و انضباط و همبستگی میان افراد در آیینها میگوید، گوئیا آیین فوتبال نیز باعث همبستگی ارگانیک بین اعضاء و اشخاص میشود و همین خود باعث حفظ نظم و سامان اجتماع و جامعه میشود. هر کسی که به تماشای یک مسابقهی فوتبال – به مثابهی نوعی آیین دینی- در یک ورزشگاه – به عنوان یک معبد – برود، تشخیص خواهد داد که تماشاچیان – به مانند پرستندگان – احساسات خود را تقریباً همانگونه ابراز میدارند که در ادیان مرسوم است.
فوتبال گاه کارکرد تخلیه روانی، تعادل بخشی، و احساس آرامش را به مخاطبان خود میدهد. برای مثال در برزیل، مردم با تماشای فوتبال و رقص سامبا، خویشتن را از قید مشکلات روحی و روانی میرهانند. درست همانگونه که مؤمنین، خویشتن را با سرودهای دینی و آیینهای عبادی آرام میکنند؛ – این موضوع شامل مردم آرژانتین میشود – و شگفتانگیز اینکه، در آرژانتین، کلیسایی را به نام مارادونا ساختهاند با پیروان مخلصی که خدایگان زنده – دیهگو مارادونا – را میپرستند. به همین دلیل است که مانوئل واسکوئز مونتالبان؛ نویسندهی مشهور کاتلان، فوتبال را تنها «مذهب خلق شدهی هزارهی سوم» میداند. او معتقد است که با پایان یافتن دوران جنگ سرد، از رونق افتادن مکاتب ایدئولوژیک بزرگ و بحران مذهب در غرب، خلایی به وجود آمد که حالا با فوتبال پر شده است».
۷
کلید حل مسائل؛ توجه متوازن به همه گروه های ورزشی
نادر آزاده
بدون شک همگان به وضعیت نابسامان چند ساله ورزش دشتستان اگاه هستند. ورزشی که روزگاری در رشته های مختلف، بزرگی می کرد به جایی رسیده که امروز دلخوش به درخشش تک ستاره هاست. کنکاش، تفحص و بحث پیرامون چرایی موضوع، نیاز به کار علمی کارشناسی است لیکن در این نوشتار کوتاه سعی بر این است اشاراتی کلی به دلایل و براهین این افت شود و یقیناً مطلب ذیل بدون اشکال نخواهد بود که اهالی ورزش نواقص را بدیده اغماض خواهند نگریست.
دشتستان با برخورداری از ۸ شهر و ۶ بخش، یک سوم جمعیت و مساحت استان را داراست.وجود منابع ارزشمند نظیر کشاورزی، نفت، معادن، نیروی توانمند انسانی و… دشتستان را در موقعیت ممتازی قرار داده اما متاسفانه ورزش از پشتوانه فاکتورهای فوق بی بهره است؛ عدم بهره وری لازم از سرمایه های مادی و معنوی شهرستان ورزش دشتستان را آسیب پذیر نموده است که شامل بخش های دولتی و خصوصی می شود، عدم توجه به ورزش مدارس؛ استعدادپروری را کمرنگ نموده است و در این محرک تشویق برای مربیان فعال و توبیخ برای مربیان ضعیف می تواند مؤثر باشد. یکی از معضلات جدی حوزه ورزش؛ عدم برنامه محوری است. پروسه منطقی برنامه ریزی از اداره کل ورزش و جوانان و جذب اسپانسر با نظارت دقیق اداره ورزش و جوانان شهرستان مطمئنا گره بسیاری از مشکلات را خواهد گشود.اما این مسئله زمانی منتج به نتیجه خواهد شد که هیئت های ورزشی و باشگاه ها به مدیرانی سپرده شوند که سال ها خاک صحنه ورزش را خورده اند.
خوشبختانه طی سال های اخیر، دولت های پس از انقلاب اسلامی در حوزه عمرانی اماکن ورزشی لازم را در سطح شهرستان احداث نموده اند که این سند پشتوانه مناسبی جهت ترویج ورزش است اما متاسفانه ورزشکاران که عمدتا از قشر ضعیف اجتماع هستند، بودجه لازم را برای فعالیت در اختیار ندارند که می طلبد دولت با تجدیدنظر در بودجه این نقیصه را بویژه در مناطق محروم مرتفع نماید. خوشبختانه فرماندار جوان و ساعی و علاقمند شهرستان جناب دکتر زارع و معاونین جوان و خوش فکر ایشان نگاهی بسیار منطقی به حوزه ورزش دارند که امید می رود با حمایت و همراهی لازم در کنار اهالی ورزش این مسیر صعب العبور به آسانی پیموده شود و اعتبارات لازم حمایتی از منابع شهرستان و استان تامین شود.
جامعه ایرانی در طول تاریخ جامعه نخبه کشی بوده است و ورزش ما و تبع آن استان و شهرستان ما از این قاعده مستثنی نبوده و نیست؛ چه بسیار مدیران و مربیان و ورزشکارانی که توسط خود اهالی ورزش صرفا بدلیل نگاه کوته بین از فضای ورزش رانده شدند و زندگی آرام و دور از ورزش را اکنون تجربه می کنند و لازم است ما ورزشکاران، با تجدیدنظر زمینه دلجویی و بازگشت این عزیزان را فراهم آوریم تا بار دیگر خاطرات خوش گذشته با این سرمایه های انسانی تکرار شود.
بانوان نیمی از جمعیت اجتماع را تشکیل می دهند و در پرورش و شکل دهی افکار نیم دیگر نقش اساسی دارند حضور بانوان در میاین ورزشی و علاقه مندی به ورزش در سالم سازی روحی و جسمی شهروندان بسیار مؤثر است بنا به دلایل متعدد حضور ورزشکاران در میادین ورزشی بسیار کمرنگ است. اهمیت، فرهنگ سازی و زمینه سازی سخت افزاری برای جهت دهی دختران به حضور در میادین ورزشی بسیار ضروری است تا ورزش جزیی از فعالیت های همه خانواده های دشتستانی باشد.
از توزیع ناعادلانه اعتبارات ورزشی در ضعف دشتستان طی سال های اخیر نمی توان به راحتی گذشت معتقدم بایستی در همه حوزه ها توزیع اعتبارات بر اساس شاخص باشد تا حق هیچ شهرستانی ضایع نشود بخش های بزرگ دشتستان (شبانکاره، سعدآباد، آب پخش، ارم، بوشکان و مرکزی) استعدادهای قابل توجهی دارند که درخانواده ورزش مغفول مانده اند. تقویت ساختاری اداره ورزش و جوانان شهرستان و نمایندگی های تابعه در شناسایی استعدادهای نهفته فرزندان این دیار مؤثر است. مدیریت ورزشی از بسیاری مدیریت ها ابزار بیشتری می طلبد در حالی که کمبود نیروی انسانی در ساختار اداره ورزش دشتستان و بخش های تابعه تحقق اهداف سازمانی ورزش را با خلأ جدی مواجه ساخته است. ساختمان ادرای ورزش شهرستان و نمایندگی های تابعه گویای بی توجهی های بسیاری است که می بایست طی سال های آتی نسبت به احداث ساختمان اداری تکمیل خوابگاه نیمه کاره ورزشکاران توسط دولت تدبیر و امید اقدام عاجل بعمل آید. امید می رود با توجه به مسائل فوق و تشکیل شورای ورزش دشتستان بسیاری از معضلات مورد اشاره مرتفع گردد و ورزش شهرستان به جایگاه واقعی خویش دست یابد.
۸
هر دم از این باغ، بری می رسد!
گزارش تحلیلی / انتقادی «هامون» از وضعیت و مشکلات ورزش معلولین و جانبازان شهرستان دشتستان
رضا شبانکاره
معلول به کسی گفته می شود که بر اثر تقص جسمی یا ذهنی، اختلال قابل توجهی به طور مستمر بر سلامت و کارآیی عمومی، و یا در شئون اجتماعی، اقتصادی، و حرفه ای او به وجود می آید، به طوری که این اختلال، از استقلال فردی، اجتماعی و اقتصادی وی بکاهد. این گروه شامل ناشنوا، نابینا و معلول جسمی، حرکتی و ذهنی می باشد. آن چه که باید به دایره ی این گروه هم اضافه شود افراد دارای بیماری مزمن و افراد سالمند هم می باشد. منشور سال ۱۹۸۲ سازمان ملل، روز معولان را، برخواسته از نیازهای به حق افرادی می داند که به رغم محدودیت های حسی و حرکتی، به دلیل برخورداری از جوهره انسانی، باید هم چون دیگران، از امکانات رفاهی و اجتماعی برخودار شوند. حق بهره مندی از خدمات آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، مسکن، اشتغال، امکانات تفریحی و ورزشی و … همه گی به عنوان موضوعات محوری در قوانین و آیین نامه های مربوط به حقوق معلولان به شمار می آید.
به عنوان نمونه و مثال در « قانون جامع حمایت از حقوق معلولان » مصوبه ی مجلس شورای اسلامی ایران مورخه ی مورخ ۶/۳/۱۳۸۳ در چندین ماده و تبصره ی آن به حقوق معلولین در برخورداری از امکانات ورزشی و مسئولیت پذیری نهادهای اداری مرتبط اشاره و تصریح شده است. در ماده دوم چنین آمده است: بصره ۱: وزارتخانه ها، سازمان ها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند جهت دسترسی و بهره مندی معلولان، ساختمان ها و اماکن عمومی، ورزشی و تفریحی، معابر و وسایل خدماتی موجود را در چارچوب بودجه های مصوب سالانه خود مناسب سازی نمایند.
تبصره ۲: شهرداری ها موظفند از صدور پروانه احداث و یا پایان کار برای آن تعداد از ساختمان ها و اماکن عمومی و معابری که استانداردهای تخصصی مربوط به معلولان را رعایت نکرده باشند خودداری نمایند.
تبصره ۳: سازمان بهزستی کشور مجاز است بر امر مناسب سازی ساختمان ها و اماکن دولتی و عمومی دستگاه های مذکور در ماده فوق نظارت و گزارشات اقدامات آن ها را درخواست نماید.
در ماده چهارم همین قانون نیز آمده است: معلولان میتوانند در استفاده از امکانات ورزشی، تفریحی، فرهنگی و وسایل حمل و نقل دولتی (مترو، هواپیما، قطار) از تسهیلات نیم بها بهره مند گردند. – تبصره: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تربیت بدنی و شهرداری ها موظفند کتابخانه، اماکن ورزشی، پارک و اماکن تفریحی خود را به نحوی احداث و تجهیز نمایند که امکان بهره مندی معلولان فراهم گردد.
متاسفانه تا آن جا که گروه هامون در دو سالی که از فعالیت آن می گذرد و در حوزه ی معلولین و معضلات شهری گزارش ها و تحقیقات های میدانی فراوانی انجام داده است؛ وضعیت مبلمان شهری شهرستان دشتستان برای بهره برداری از امکانات شهری و ورزشی برای جانبازان و معلولین مناسب نبوده و دارای معضلات زیادی است که شایسته است؛ مدیریت استراتژی خاصی برای دست یابی به حقوق شهروندی معلولین شهرستان دشتستان اتخاذ شود. انجمن هامون ایران در سالیان اخیر در همه ی برنامه های خود به ویژه عصرانه های فرهنگی هامون و ویژه نامه هایی که به صورت الکترونیکی و چاپ کاغذی در مطبوعات استان بوشهر منتشر نموده، به حقوق شهروندی معلولیت توجه ویژه یی داشته است. در سال ۱۳۹۲ نیز در نخستین ویژه نامه جامعه کنشگران مدنی برازجان (منتشر شده در هفته نامه اتحادجنوب) ایده و طرح دست یابی به شهر برازجان به شهر دوستدار سالمندان و معلولین را به شورای شهر و شهرداری برازجان ارایه داده است که مناسب سازی اماکن و معابر عمومی، می تواند یکی از گزینه های عملی شدن این ایده در شهر برازجان باشد. توجه و اهمیت بیشتر و برنامه ریزی شده به ورزش جانبازان و معلولین و ورزش کاران این حوزه می تواند گام موثری در این زمینه باشد.
سابقه ی ورزش و افتخارات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان:
هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان؛ اوایل دهه ی هفتاد خورشیدی توسط «مهدی بحرانی» با مرکزیت شهر برازجان تاسیس شده است، اما تا سال ۱۳۸۳ برنامه های منسجم و برنامه ریزی شده جهت فعالیت مستمر ورزش جانبازان و معلولین در شهرستان دشتستان وجود نداشته است. نخستین دبیر هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان، «علی رضا حاجی زاده» و رییس هیات نیز، ریاست وقت سازمان بهزیستی شهرستان دشتستان؛ بوده است.
غلامرضا مریدیان- رییس سابق هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان- که بالغ بر ده سال مسئولیت این هیات ورزشی را عهده دار بوده است، در گفت و گو با «هامون» می گوید: «حاصل زحمات سازمان دهی ورزشکاران جانباز و معلولین شهرستان دشتستان باعث تشکیل تیم های ورزشی تنیس روی میز، تیراندازی، دو و میدانی، شنا، ویلچرانی، فوتبال قطع عضو، کوهنوردی و… بوده است.» مریدیان خاطرنشان کرد: «رشته ی کوهنوردی هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان، از فعال ترین گروه های کشوری محسوب می شود که بیش از ۹۵ درصد قله های معروف ایران را صعود کرده اند.» وی افزود: « تا کنون ۲۲ تا ۲۴ مرتبه ورزشکاران رشته ی کوهنوردی هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان، فقط به قله ی دماوند صعود داشته اند.»
وی در زمینه ی کارنامه و توانمندی های ورزشی ورزشکاران جانباز و معلول شهرستان دشتستان به «هامون» گفت: «اکثر ورزشکاران جانباز و معلول شهرستان دشتستان حائز مقام های برتر استانی هستند. در رشته ی ورزشی دو و میدانی بانوان هیات ورزشی جانبازان و معلولین استان بوشهر، ۵ نفر اعزام ورزشکار به مسابقات کشوری داشته ایم که سه نفر از دشتستان بوده است. حاج مسلم مجاهد؛ قهرمان تنیس روی میز ایران؛ اهل برازجان می باشد. در زمینه ی بانوان قهرمانان ملی هم چون فاطمه تشنه دل؛ زینب بهادر و سعیده ی عبدالهی را قهرمانان دو و میدانی را داریم که هم اکنون در حال آماده سازی برای شرکت در مسابقات جهانی نیز می باشند.» مریدیان در ادامه از حضور ورزشکاران بانوان معلول در شهرستان دشتستان به نیکی یاد کرد و گفت: حضور زنان در عرصه ی رشته های ورزشی دو و میدانی، تنیس روی میز و تیراندازی، پُرنگ است و شاهد موفقیت های روز افزون ایشان در عرصه ی ملی می باشیم که انتظار می رود مورد حمایت فنی و مالی بیشتری از سوی مسئولین استانی و شهرستانی قرار گیرند.»
عطار فتحی؛ ریس هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان نیزگفت: «ورزشکاران جانباز و معلول دو و میدانی کار دشتستان؛ رکورد دار مقام های استانی و کشوری می باشند و زنان معلول دو و میدانی کار معلول ما در حال حاضر خود را جهت شرکت در مسابقات جهانی آماده می کنند.»
مشکلات و موانع پیش روی فعالین ورزشی جانباز و معلول:
مریدیان در ادامه ی گفت و گوی خود با هامون به مشکلات پیش روی هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان اشاره کرد و گفت: «با توجه به هوای گرم منطقه، برخی از ورزش هایی که در محیط باز و آزاد انجام می شود با ریتم کُند فعالیت های ما همراه است و برای تامین هزینه ی برخی از ورزش های سالنی نیز با مشکلات عدیده ی اعتباری و مالی مواجه می باشیم.» این فعال ورزشی حوزه جانبازان و معلولین گفت: «ما فعالیت های ورزشی خود را بر اساس تقویم سالیانه فدراسیون کشور و هیات ورزشی جانبازان و معلولین استان بوشهر برنامه ریزی می کنیم و بر اساس مناسبت های سال، سلسله برنامه هایی را اجرا می کنیم. با توجه به فصل زمستان که منطقه ی دشتستان از هوای بسیار مناسبی برخوردار است، همواره تلاش کرده ایم در این فصل سال میزبان مسابقات استانی و کشوری را عهده دار شویم؛ اما برای تمرین و برگزاری مسابقات همیشه با مشکلات عدیده یی مواجه می شویم.» مریدیان گفت: «اکثر سالن های ورزشی دولتی شهرستان دشتستان، بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی کشور و با مصوبه ی دولت محمود احمدی نژاد به بخش خصوصی واگذار شده است. از این رو برای برای برنامه ریزی برای حضور در مسابقات استانی و کشوری نیاز به تمرین مستمر داریم، اما با توجه به مشکلات معیشیتی و ایاب و ذهاب معلولین و جانبازان ورزشکار، شایسته است مسئولین شهری نسبت به اختصاص امکانات ویژه و در اختیار قرار دادن تسهیلات بیشتری برای حضور و فعالیت این ورزشکاران اقدامات عملی یی را مبذول دارند.» وی افزود: «به نظرم با توجه به ارزش و اهمیت این ورزشکاران با داشتن قابلیت ها و پتانسیل های بالقوه، باید توجه ویژه یی به ورزش جانبازان و معلولین شود.»
برخی از مکان های ورزشی، استادیوم تختی برازجان، سالن های ورزشی تختی و …. برای استفاده ورزشکاران جانباز و معلول مناسب سازی نشده است و حتا امکان حضور یافتن افراد دارای معلولیت دوستدار ورزش هم وجود ندارد و این اجحافی است به حقوق حقه ی بخشی از مردم و جامعه.»
غلامرضا مریدیان باور دارد معلولیت، محدودیت نیست و باید وضعیت موجود را با تلاش خود ِ معلولین تغییر دهیم. وی می گوید: معلولین و جانبازان در همه ی حوزه های ورزشی، تحصیلی، علمی، اجتماعی و … در حال فعالیت کردن هستند. اما تاکید دارد که باید برای بسترسازی مناسب حضور معلولین و جانبازان در جامعه و دست یابی آن ها به خود باوری و توانمند سازی فرهنگ سازی ویژه یی نمود. مریدیان در ادامه ی گفت و گوی خود با «هامون» می گوید: «کم رویی و عدم اعتماد به نفس؛ مانع از سالم ماندن روح و روان آدمی می شود.» این فعال حوزه ی ورزش جانبازان و معلولین معتقد است دو عامل درونی (افزایش خودباوری و اعتماد به نفس) و عامل بیرونی (آماده سازی شرایط حضور اجتماعی) در توانمندسازی جانبازان و معلولین نقش برجسته یی دارد.
غلامرضا مریدیان؛ خود سابقه ی قهرمانی چندین دوره کشوری در رشته ی شنا و تیراندازی را در کارنامه دارد و فاتح ۹۵ درصد قله های معروف ایران (دنا؛ دماوند؛ سبلان و ابرقوه و …) می باشد. وی دبیر هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان را از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ و ریاست هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان را از سال ۸۵ تا ۹۳ عهده دار بوده است. وی سپس به دلیل عهده دار شدن ریاست هیات کوه نوردی و صعودهای ورزشی استان بوشهر، از سمت ریاست هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان استعفا داد و سمت خود را به «عطار فتحی» سپرد.
عطار فتحی، رییس هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان، در گفت و گو با «هامون» عمده مشکلات ورزشکاران جانباز و معلول را چنین بر شمرد: ۱- وسیله ی ایاب و ذهاب ۲-عدم مناسب سازی معابر و ورزشگاه های شهرستان دشتستان (برازجان) ۳- تبعیض در دست یابی به امکانات ورزشی.
فتحی گفت: «هیات ورزشی جانبازان و معلولین به دلیل این که یک اقلیت می باشد در برابر ورزشکاران سالم، امکانات بسیار کمتری به آن ها اختصاص می یابد. بازی های گروهی معلولین و جانبازان حداکثر شش نفر شود، ولی برای ورزش های گروهی افراد دیگر، بیست نفر ورزشکار در زمین حضور پیدا می کند. از این رو مسئولین شهری و …. بیشتر تمایل دارند امکانات عمومی و رفاهی و ورزشی را به این افراد اختصاص دهند و بی شک فضاها و امکانات ورزشی کمتر نصیب اقلیت های مدنی می شود.» رییس هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان در ادامه از هزینه بر بودن رشته های جانبازان و معلولین گلایه کرد و به دلیل ناتوانی مالی معلولین، نداشتن شغل و استقلال اقتصادی، در پرداخت هزینه های زیاد با معضلات و مشکلات متعددی رو به رو هستند که لازم برای حضور اجتماعی این قشر اهتمام ویژه یی از سوی مسئولین شهری تدبیر شود.» این مقام مسئول افزود: «هزینه بر بودن رشته های شنا، والیبال نشسته و آمادگی جسمانی؛ مشکلات زیادی رو پیش روی ورزشکاران این رشته ها قرار داده است؛ لذا از همه ی دلسوزان حوزه ی شهری تقاضا داریم تدابیری را برای برطرف شدن این مشکل؛ اتخاذ کنند.»
وی یکی دیگر از مشکلات ورزشکاران معلول را فرصت شغلی محدود و یا فاقد شغل دانست.
عطار فتحی در ادامه خاطرنشان کرد: «یکی از نکاتی که مورد توجه ویژه هیات ورزشی جانبازان و معلولین در سراسر ایران به ویژه استان بوشهر و شهرستان دشتستان است؛ این مهم است که سن ورزشکاران جانباز در حال افزایش است و باید برای حضور مستمر ایشان در حوزه ی ورزش تدابیری اتخاذ کرد. از آنجا که بنده به عنوان مسئول کمیته ی ورزش های آلی استان بوشهر نیز انتخاب شده ام، در حال سیاست گذاری یی هستیم که ورزشکاران خود را برای نخستین دوره مسابقات جهانی در سال ۲۰۱۵ آماده سازی کنیم. طبق دستورالعمل این مسابقات، دو و میدانی، تنیس روی میز، شنا و فوتسال از رشته هایی است که ورزشکاران زن و مرد می توانند در آن شرکت کنند. هیات ورزشی جانبازان و معلولین استان نیز در حال فراخوانی و اماده سازی حدود ۱۵۰ ورزشکار می باشد، که امید است نتایج درخشانی را نیز کسب کنیم.» رییس هیات ورزشی جانبازان و معلولین دشتستان گفت: «بیش از سی هیات ورزشی در شهرستان دشتستان در حال فعالیت هستند که تنها حدود ۵۰درصد آن ها، دارای دفتر و وضعیت مکانی هستند و مابقی هیات ها فاقد مکان می باشند.» وی خاطرنشان کرد: «به لحاظ مناسب سازی و …. هیات ورزشی جانبازان و معلولین فاقد امکانات لازم و وضعیت مناسب سازی ویژه معلولین می باشد.» این فعال ورزشی اظهار امیدواری کرد که با همت فرماندار؛ شهردار؛ نماینده مردم در مجلس شهرستان دشتستان، استاندار بوشهر و اعضای شورای شهر براجان و سازمان ورزش و جوانان در آینده ی نزدیک جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان، دارای یک مجموعه ورزشی چندمنظوره ی ویژه شوند.
عطار فتحی؛ متولد سال ۱۳۴۶؛ جانباز ۱۵ درصد شیمیایی است و از سال ۱۳۶۹ تا کنون در حوزه ی ورزش جانبازان فعالیت داشته و دارد. وی در نخستین دوره ی مربی گری گلبال نابینایان ایران شرکت داشته است و تا سال ۱۳۸ مسئول هیات ورزشی گلبال نابینایان استان بوشهر و به عنوان داور نیز از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۲ در این رشته ی ورزشی به فعالیت مشغول بوده است.
محمدرضا تاجی فرد؛ ورزش کار قهرمان دشتستانی که در سطح استانی سابقه ی مدال آوری دارد و در چندین تورنمت رسمی در مسابقات کشوری جانبازان و معلولین نیز شرکت کرده است، می گوید: «من جانباز ۷۰ درصد قطع نخاعی هستم و به طور ویژه در رشته ی تیراندازی و ویلچرانی از زمانی که به جانبازی نائل آمدم، مشغول به فعالیت می باشم. حدود ده سالی است کسی از ما خواهان شرکت در تمرینات و مسابقات گروهی برای آماده سازی مسابقات شهرستانی و استانی دعوت به عمل نیاورده است، لذا شایسته است اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر و شهرستان های تابعه و هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان نسبت به برنامه ریزی مدون و مستمر ورزش جانبازان و معلولین در این شهرستان بازنگری اصولی و مشارکت جویانه ی ورزشکاران این حوزه به عمل آورند.» تاجی فرد در ادامه ی صحبت های خود از وضعیت نامناسب ورزش های جانبازان و معلولین در شهرستان دشتستان و شهر برازجان گلایه و انتقاد کرد و گفت: «حتا در موقعی که هیات ورزشی فعال تر بود و امکان حضور امثال من برای تمرین در هیات ورزشی جانبازان و معلولین مهیا بود، به دلیل عدم مناسب سازی ورزشگاه و سالن های ورزشی، عبور و مرور ما با مشکل مواجه می شد.» تاجی فر از مشکلات جانبازان و معلولین ورزشکار در این زمینه را عدم مناسب سازی در ِ ورودی استادیوم چمن تختی برازجان نام برد. وی گفت: باید یک دربِ مخصوص و مناسب سازی شده برای افراد دارای معلولیت تعبیه و نصب کنند که ورزشکاران جانباز و معلول در روزهایی که زمین چمن اختصاص به ورزش های همگانی دارد، بتوانند از شرایط فراهم شده نهایت استفاده را ببرند.» وی در ادامه افزود: «می توان به جرات بگویم الان حدود ده سالی است که ما را به حاشیه ی رخدادهای ورزشی در شهرستان دشتستان و استان بوشهر رانده اند و به طور طبیعی کسی سراغی از ما نمی گیرد که شما چرا بعد از این سوابق، دیگر حضور ندارید یا اگر امکاناتی برای حضور ورزشکاران معلول و جانیاز در سطح شهرستان دشتستان و شهر برازجان فراهم کرده اند، به ما اطلاع رسانی نمایند.» این ورزش کار جانباز دشتستانی اعتقاد دارد برنامه ریزی و مدیریت نامناسب هیات ورزشی جانبازان و معلولین باعث رکود فعالیت های ورزشی این حوزه شده است. تاجی فر می گوید: «هیات ورزشی مربوطه و اداره ورزش و جوانان استان و شهرستان باید علاوه بر فراهم ساختن تمرین های منظم و مستمر، نسبت به برگزاری مسابقات منظم نیز اقدامات عملی را انجام دهند، تا ورزشکاران انگیزه ی لازم را برای انجام تمرینات ورزشی به دست بیاورند.» این فعال حوزه ی ورزش جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان افزود: «ما از هیات ورزشی جانبازان و معلولین شهرستان تقاضا داریم، عملکرد ما را به اداره ی ورزش و جوانان و مسئولین شهرستانی و استانی اطلاع رسانی کنند و معضلات و مشکلات ما را در حوزه ی ورزش بیان کنند. ما انتظار داریم هیات ورزشی یک برنامه ریزی استراتژیک و بلندمدت برای جانبازان و معلولین شهرستان دشتستان داشته باشد.»
مهدی ناصری- فعال مدنی و مسئول امور سالمندان و معلولین جامعه کنشگران مدنی برازجان- نیز در گفت و گو با هامون گفت: «متاسفانه ورزشگاه ها و سالن های ورزشی شهرستان دشتستان دارای امکانات لازم و مناسب معلولین نمی باشند و من به عنوان ضایعه نخاعی از گردن به پایین، ورزش هایی که برای نگهداری و توان بخشی دست ها، بازوها و نقاط دیگر بدنم باید انجام دهم، دستگاه های ورزشی مناسب آن نه تنها در شهرستان دشتستان بل که در استان بوشهر وجود ندارد.»
۹
وضعیت بحرانی ورزش در دشتستان
گزارش چهل و نهمین عصرانه ی فرهنگی هامون
قاسم تنگسیرنژاد
هامون در دو سال اخیر فعالیت هایش، همواره موضوع ورزش را مورد توجه و اهمیت قرار داده است؛ از این رو در صفحات هفتگی خود در مطبوعات استان بوشهر؛ تارنمای هامون و برنامه های عصرانه ی فرهنگی و به مناسبت های مختلف این موضوع را پوشش داده و خواهد داد. همچنین”هامون” در نخستین ویژه نامه جامعه کنشگران مدنی برازجان در طرحی از شورای شهر و شهرداری برازجان خواست تا مجموعه فرهنگی ورزشی شهرداری را راه اندازی نماید.
در راستای پرداختن به آسیب شناسی ورزش و جوانان؛ چهل و نهمین هفته ی عصرانه ی فرهنگی هامون در سوم تیرماه ۱۳۹۳؛ به موضوع آسیب شناسی ورزش شهرستان دشتستان پرداخته اختصاص یافت. حاضرین در نشست عصرانه ی فرهنگی هامون ابتدا به مسایل مختلفی از جمله عدم حمایت مسئولین از ورزشکاران و ضایع شدن حق آنان در میادین ملی و همچنین خانه نشینی ورزشکاران دشتستانی پرداختند. سپس نادر آزاده صحبت های خود را آغاز نمود.
نادر آزاده در ابتدای سخنان خود گفت : «هر گاه از ورزش صحبتی می شود بلافاصله به این نکته می پردازیم که چرا دولت حمایت نمی کند؟ من باید عرض کنم قبل از اینکه بریم سراغ بحث حمایت دولت باید بدانیم تا زمانی که نه تنها دولت بلکه حاکمیت به این مسئله باور نداشته باشد که با فعالیت های فرهنگی می توان معجزه کرد و خیلی از بحران ها را حل کرد، به جایی نخواهیم رسید. ابتدا باید این اعتقاد به وجود بیاید که با انجام کارهای فرهنگی که ورزش یکی از آن هاست، بسیاری از بحران ها را حل می کنیم. ما هنوز راجع به فرهنگ به تعریف کاملی نرسیده ایم. متاسفانه هر کس به شکلی فرهنگ را معنا می کند. از دید بنده به عنوانِ فعال فرهنگی فرهنگ چیزی متفاوت از دید شخصی است که ایدئولوژی خاصی را دنبال می کند. این باعث می شود که مسائلی پیش بیاید نظیر اتفاقی که چندی پیش درباره کنسرت رخ داد. باید نظام فرهنگ را برای خودش تعریف کند تا کسی سلیقه ای با فرهنگ برخورد نکند. بنده هنگامی که به عنوان مدیر اداره فرهنگ و ارشاد دشتستان خدمت می کردم بزرگترین چالش پیش رویم این بود که تعریف مشخصی از فرهنگ و فعالیت فرهنگی وجود نداشت.»
نادر آزاده در ادامه از عدم وجود برنامه ای مشخص برای «حرکت به سوی برنامه محوری» یاد کرد و افزود : «در این سال ها اصلن چنین برنامه ریزی ای نداشتیم و از این نقطه بسیار ضربه خوردیم. یک هیات برای فعالیت ورزشی می بایست برنامه محور باشد و این برنامه محوری زمانی قابل انجام است که میزان بودجه و حمایتی که دولت از آن به عمل خواهد آورد، واضح و شفاف باشد. در این صورت می توان برنامه ریزی و ارزیابی داشت. اما زمانی که دولت یک ریال در اختیار هیات ورزشی قرار نمی دهد نه می توان برنامه ریزی کرد و نه طبعن ارزیابی. در استان ما در حال حاضر هیچ گونه برنامه ای برای حرکت به سوی برنامه محوری نداریم چون متولیان ورزشی ما عنوان می کنند ما هیچ گونه شناختی در ابتدای سال از بودجه ی ورزشی مان نداریم! این یک آسیب جدی برای ورزش ماست.»
ایشان آسیب بعدی را عدم حمایت بخش خصوصی از ورزش دانست و عنوان کرد : « باید به دنبال بخش خصوصی باشیم. بخش خصوصی اعم است از شخص و شرکت و کارخانه و غیره. من بارها عنوان کردم چرا خیّر مدرسه ساز و مسجد ساز داریم اما در حوزه ورزش خیّر نداریم؟ چرا در این زمینه فرهنگ سازی نکرده ایم؟ این نقدی است که بر ما ورزشی ها وارد است. مثلن شرکت سیمان دشتستان یا نفت وحدتیه را باید ملزم کرد تا به ورزش شهرستان کمک کنند و این امر همّت جمعی می طلبد. باید همه کمک کنند. هم مسئولان و هم ورزش کاران و همچنین تشکل های مردم نهاد و رسانه های گروهی. »
رییس سابق اداره فرهنگ و ارشاد دشتستان در دوران اصلاحات؛ در بخش دیگری از سخنان خود به مشکلات اقتصادی باشگاه داران و ورزشکاران اشاره کرد و گفت « امروزه این قدر مشکلات اقتصادی و معیشتی به وجود آمده اند که دیگر کسی خودش را درگیر ورزش و مسایل این چنینی نمی کند. شرایط با گذشته بسیار متفاوت شده است. در گذشته همه ی هزینه های ورزشی مان را خود ورزش کاران پرداخت می کردند ولی باز هم بسیار لذت می بردیم. همدل بودیم. نباید کار را تعطیل کنیم و منتظر بمانیم دولت پول بدهد تا ورزش کنیم. باید به شرایط گذشته برگردیم تا بتوانیم فعالیت مستمر و خوبی داشته باشیم.»
سپس نادر آزاده در ادامه گفت : « طی سال های اخیر دولت در حوزه سخت افزار بد کار نکرده است. در اکثر شهر ها و روستا ها سالن ها و مکان های ورزشی احداث گردیده اما از ورزشکاران حمایت نکرده است. دولت نباید تنها سالن بسازد، باید کاری کند که ورزشکاران – که اکثرا از خانواده های فقیر هستند – بتوانند بدون هزینه ورزش کنند. وگرنه به مرور زمان سالن هایی خالی خواهیم داشت. » علی پیرمرادی از فعالان قدیمی ورزشی در این باره گفت : « هم اکنون هفت زمین چمن در برازجان وجود دارد در حالی که تنها دو تا سه تیم فوتبال فعال هستند و این یعنی تعداد زمین های ورزشی از تعداد باشگاه هایمان بیشتر است! »
پس از اتمام صحبت های این فعال ورزشی، یوسف اطمینان در باره ی آسیب های ورزش در دشتستان سخن گفت. وی مشکلات حوزه ی ورزش را به سه بخش ملی ، استانی و شهرستانی تقسیم کرد و افزود : « در بخش ملی، دو سازمان بالا دستی تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان – که مدیران شان از معاونان رییس جمهور بودند – با هم ادغام شدند و به سطح یک وزارتخانه تنزل پیدا کردند. این مسئله آسیب جدی به ورزش کشور زد. در بخش استانی باید گفت مدیران ورزشی ما بسیار ناکارآمد و ضعیف هستند و طوری با هیئت های ورزشی برخورد می کنند انگار مسئولان هیئت ها «برده» آنان هستند.
مهدی دهقان، دبیر هیات دوچرخه سواری برازجان نیز در تایید صحبت های آقای اطمینان گفت : «بسیار وقت ها بوده که می بایست برای فعالیت التماس می کردیم.» دهقان در ادامه گفت: «در سال های گذشته مسئولیت پذیری غیرورزشی ها در مدیریت هیات ورزشی ها و همچنین نبود مدیری از بدنه ی ورزش؛ خود آسیب های زیادی را به ورزش شهرستان دشتستان وارد کرده است.»
علی پیرمرادی (موسس باشگاه فرهنگی و ورزشی هما برازجان) و پیش کسوت این حوزه نیز مشکلات و موانع پیش روی ورزشکاران به ویژه فوتبالیست های برازجانی را مطرح کرد و گفت: «الان به راحتی دیگر امکان جذب جوانان به فعالیت های مستمر ورزشی امکان پذیر نیست. الان ما در شهربرازجان با اینکه چندین زمین ورزشی فوتبال داریم؛ اما می بینیم که باشگاه هایی که همین چندسال پیش هم به فعالیت می پرداختند و در سطح جنوب و حتا ایران به موفقیت هایی هم دست پیدا کردند؛ الان فعال نیستند و دیگر تیم داری نمی کنند؛ این نکته ی مهمی است ه باید دوباره تیم های ورزشی فوتبال احیا شوند.»
در ادامه ی نشست؛ دکترعادل دهدشتی نیز که به بهانه ی امر ورزش در نشست عصرانه فرهنگی «هامون» حضور بهم رسانده بود؛ به ایراد صحبت هایی پرداخت و گفت: «برگزاری چنین نشست های فرهنگی و اجتماعی در سطح شهر را امر مبارکی می دانم.» وی در ادامه گفت: «من در زمان معارفه ی خود در سمت معاونت سیاسی و اجتماعی فرمانداری دشتستان گفتم؛ علاوه بر این که با توجه به حساسیت منطقه، به امر سیاسی و امنیتی شهرستان توجه خواهم داشت؛ اما حوزه ی «اجتماعی» نیز در عنوان این معاونت مشاهده می شود؛ که علاقمند هستم به این موضوع به طور ویژه اهمیت دهم. از این رو دوستان زیادی در حوزه فرهنگ و ورزش از مدتی که تصدی این سمت را در شهرستان دشتستان به عهده گرفته ام؛ با من دیدار داشته و از معضلات و مشکلات آنان در حوزه ی امور فرهنگی، اجتماعی و ورزش آگاه هستم.» وی خاطرنشان کرد: «بسیاری از معضلات اجتماعی را می توان با توجه به امر ورزش و اهمیت دادن به آن برطرف کرد و یا به طور چشم گیری کاهش داد.» معاونت سیاسی و اجتماعی فرمانداری دشتستان گفت:« بنابر این نگاه ما در مجموعه فرمانداری مبتنی بر یک نگاه استراتژیک و عملی است و به همه ی دوستان ورزشکار و فعال حوزه ورزش شهرستان دشتستان پیشنهاد می دهم؛ برنامه ها و پیشنهادات خود را به صورت مکتوب و تدوین شده به ما ارایه بدهند تا بتوانیم در سیاست گذاری های خود از آن بهره ببریم.» وی تصریح کرد: «تشکل های غیردولتی و مردم نهاد هر چند نمی توانند سیاست گذار باشند؛ اما می توانند دولت را در اجرای هر چه بهتر برنامه ها مشاوره داده و در امور فرهنگی و اجتماعی مشارکت داشته باشند.»
وی خاطر نشان کرد : «ما در دولت هنوز به این نتیجه نرسیده ایم که ادغام سازمان های تربیت بدنی و جوانان نتیجه بخش بوده یا نه.» این مقام مسئول در ادامه گفت : « اگر دولت بخواهد از جوانان در عرصه عمومی بهره ببرد باید به ورزش بپردازد؛ زیرا بهترین حوزه برای جذب جوانان همین جاست. من به همه ی سازمان های مردم نهاد توصیه می کنم کار کارشناسی کنند و ما را یاری دهند.»
عادل دهدشتی خاطرنشان کرد: «ما به زودی با همکاری تشکل های مدنی و فعال در حوزه ورزش و با همکاری ورزشکاران، کارگروه ورزش را در فرمانداری دشتستان ایجاد خواهیم کرد؛ تا موانع و مشکلات ورزش شهرستان دشتستان در آن جا به صورت منسجم و برنامه ریزی شده پی گیری شود.»
با توجه به گسترده گی مشکلات و موانع پیش روی ورزش شهرستان در حوزه ورزش قهرمانی؛ ورزش همگانی؛ ورزش بانوان، ورزش جانبازان و معلولین (توان جویان)؛ موقعیت ورزش در مدارس و آموزش و پرورش، ورزش در روستا و…. قرار شد، نشست های دیگر عصرانه ی هامون در ماه های آینده به موضوع ورزش بیشتر اختصاص یابد.
۱۰
فوتبال، رهاییبخش است
حمید موذنی
زمانی که پدر، قصد تنبیه فرزند خود را دارد، دستهای فرزند، چونان سپری، حایل میشوند تا از شدت ضربهی پدر کاسته شود؛ اما این پاها هستند که رهاییبخشاند و فرزند را از کتک خوردن، دوری میدهند. در اصل، پاها همچون امری رهاییبخش در اختیار کودک درمصاف با خطر تنبیه قرار گرفتهاند وپس از آن، پدر کسی را برای تنبیه در کنار خود نمییابد. در واقع، «شاید بتوان گفت که خاطرات ما از اینکه، پا زدن در طفولیت، حکم وسیلهای برای ابراز توان و نیزکسب لذت را برایمان داشت و نیز خاطراتامان از اینکه چگونه برای تقلا، علیه پدر یا مادری که در پی مهار کردن ما بود از پاهایمان استفاده میکردیم، تعدیل نیروهای تعرضجویانهی ما را تسهیل میکنند.[۱]» از همین منظر میتوان گفت توپ فوتبال، در تأویلی روانکاوانه، نماد رهایی ما از شر و بدبختیهاست. اما اگر این نماد رهاییبخش، در گونهای ایدئولوژی پیشامدرن مستحیل شود، فاجعه و تراژدی به بار میآورد؛ همانگونه که در فوریه ی۲۰۱۲ در مصر، گروهی از تماشاچیان مزدور، به دیگر تماشاچیان حملهور شدند و در چشمبرهمزدنی فاجعهای انسانی را رقم زدند. گوئیا اینجا حتی پاهای رهاییبخش توان گریز از دستهای متجاوز و خشونتطلب را از دست داده بودند.
با این اوصاف نیز چهبسا گریز تماشاگران پا به فرارگذاشته، از آمار تلفات کاسته باشد. ازمنظر روانکاوی نیز، «گمانپردازیهای جالب این است که توپ، بازنمود درماندگی است. ما میتوانیم درماندگیامان را از خود جدا سازیم و آن را به توپ فرا فکنیم. در این صورت است که میتوانیم مهارتها و تبحر خودمان را با مهار کردن توپ بپرورانیم.[۲]» به همین دلیل، فوتبال در اروپا (ملی و باشگاهی) قدرتمند است، اما در آفریقا نه! در واقع در قارهی سیاه، به واسطهی شرایط سخت زیست اجتماعی و حضور مداوم حاکمیتهای استبدادی و همچنین درگیری و قتلعامهای عشیرهای و قبیلهای، احساسدرماندگی آفریقاییها، زیادتر از حد معمول است. درواقع، تشخص و سوژگانیات[۳]ی که در انقیاد[۴] ایدئولوژیهای استعماری و گفتمانهای عشیرهای- قبیلهای گرفتار مانده باشند، عملاً به سمت نوعی از پراکسیس اجتماعی[۵] حرکت میکنند تا به نوعی از کنش رهاییبخش[۶] دست یازند و سوژهی خود را به رهایی رسانند؛ ولی آفریقایی منقاد شده در هزارتوهای استبداد- استعمار[۷]، به گونهای با امری رهاییبخش، همچون فوتبال هم برای آنان متبلور نشود و شکل نگیرد. سوژهای که از حاد بودن انقیاد، هیچگاه رهایی را تجربه نخواهد کرد. تیمهای آفریقایی، به علت درماندگیِ مضاعف، ضربه به توپشان نیز بیش از اندازهی استاندارد میباشد. برای مثال، ضربات محکم آفریقاییها به توپ در جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقایجنوبی به همین علت طول زیادی را میپیمود و گل نمیشد. در اصل همین موضوع روانکاوانه، احساس تمرکز آنها را کاهش میداد؛ زیرا، قدرت آنها بیشتر در ضربه به توپ برای رها شدن از بدبختیها بود تا مهارت در کنترل توپ که میتواند جامعهی آنها را عقلایی (وبری) سازد. این نوع بازی آفریقایی یادآورگفتهی شاتو بریان است که گفته بود: «سعادت مانند توپ فوتبال است وقتی از ما دور میشود به دنبال آن میرویم و وقتی به آن میرسیم با یک ضربه آن را از خود دور میسازیم». البته این درست برخلاف تیمهای اروپایی است که همچون انسانهای خوشبخت توپ را کنترل میکنند، پاس میدهند و جامعهشان نیز توسعه یافته است.
[۱].ریچاردز، بری، همان ص ۶۷
[۱]. ریچاردز، بری، همان ص ۷۳
[۱]. Subjectivity
[۱]. Subjection
[۱]. Social praxis
[۱]. Emancipation Act
[۱]. Autarchy – Colonialism
۱۱
ضرورت تحرک
درنگی کوتاه در باب ضرورت ورزش در جامعه
قاسم تنگسیرنژاد
در هر جامعه ای توجه به مفهوم «سلامت عمومی» امری حیاتی محسوب می شود. بنیان پویایی و تحرک جامعه بر این امر استوار بوده و «ورزش» یکی از عوامل رسیدن به این امر است. با یک بررسی سطحی می توان اهمیت و ضرورت پرداختن به ورزش در همه ی سطوح جامعه را نشان داد. تربیت بدنی و ورزش به عنوان پدیده اجتماعی موثر در ابعاد مختلف جامعه و زندگی افراد نفوذ کرده و به بخش جدایی ناپذیری از زندگی تبدیل شده است. گسترش روزافزون ورزش باعث ایجاد کانالهای تلویزیونی خاص ورزش در اکثر کشورهای جهان شده است. اتتشار روزنامه ها ومجلات تخصصی ورزش و هزاران کتاب در مورد آمادگی جسمانی فعالیتهای دیگر این حوزه است. توجه جدی دولتها و سیاستمداران به بخش تریت بدنی و ورزش علاقمندی به تماشا و پیگیری دایم نتایج مسابقات نیز اهمیت آن را بیشتر کرده است .
به طور مثال از نیازهای طبیعی و فطری کودک ورزش است. کودکان بهطور طبیعی و فطری به ورزش، بازی و تحرک، علاقه نشان میدهند. البته نباید مفاهیم «بازی» و «ورزش» را یکسان پنداشت. پرداختن کودکان به ورزش به طور منظم باعث ایجاد حس شادابی و تشویق برای فعالیت های اجتماعی منجر می گردد. در ورزش کودک در قالب یک شبکه منظم حرکتی به فعالیت و مشارکت با هم بازی هایش می پردازد در حالی که ممکن است در بازی، عنصر نظم یا مشارکت وجود نداشته باشد.
از طرفی پیشرفت تکنولوژی و علم در جهان مدرن، ماشینی شدن کارها، افزایش اوقات فراغت و برخی عوامل دیگر منجر به بروز کم تحرکی در افراد جوامع مختلف گردیده، لذا به تبع آن میزان شیوع بیماری ها نیز افزایش یافته است. یکی از اهداف مهم ورزش مقابله با این معضل و حفظ سلامت انسان هاست. تحقیقات نشان داده، سالمندان افسردهای که به جای درمان دارویی، از ورزش و پیادهروی برای درمان استفاده کردهاند، در مقایسه با افرادی که تنها با دارو درمان شدهاند، زودتر بهبود یافتهاند و عود بیماریشان کمتر بوده است. این مثال ها می تواند به راحتی درباره سایر اقشار جامعه مانند جوانان، زنان، معلولان و … صادق باشد.