انسان خواه سالم و خواه معلول در جامعه شکفته می شود. بدن انسان با همه توانایی ها و ناتوانی هایش به عنوان بخشی از موجودیت او پیوندی متقابل با زندگی اجتماعی دارد. هر انسانی با همه ویژگی های جسمی و روحی یک فرد در جامعه است که از حقوق مشخص شهروندی برخودار است. علاوه بر این بدن انسان در جریان تغییرات اجتماعی در دنیایی که با سرعت دگرگون شده و همچنان نیز این دگرگونی ادامه خواهد داشت تاثیر پذیرفته پدیرفته و همچنان نیز تاثیر خواهد گرفت . هر فردی با هر بدنی که دارد می تواند درباره بدن خویش تصمیم گرفته و از سلامتی آن مراقبت کند یا برای بدست آوردن سلامتی از همه امکانات موجود که جامعه در اختیارش قرار میدهد استفاده کند. معلولان نیز جدا از سایر افراد جامعه نبوده و به صرف داشتن نقصی در بدن از این گردونه خارج نمی شوند. معلول انسانی است که محدودیت عملکرد جسمانی ، ذهنی و یا حسی به صورت بلند مدت دارد که برای زندگی نیاز به در اختیار داشتن امکانات خاص دارد. جامعه موظف است حقوق شهروندی وی را برای داشتن زندگی شایسته به وی اعطا نماید. از بین بردن موانعی که فرد معلول را از حق انتخاب محروم و محدود می کند مورد مهمی است که باید در سیاست گذاری اجتماعی به آن توجه شود. فرد معلول حق دارد مانند یک فرد عادی بر زندگی خود کنترل داشته و حق انتخاب متناسب با توانایی یا ناتوانی خود دارد. در بعضی از جوامع نگرش های منفی و حتی حذف این افراد از زندگی اجتماعی مانعی است که با این افراد با ان مواجه هستند و در واقع در این مدل از جوامع مانع اصلی در برابر فرد خود جامعه و نگرش های فرهنگی است نه معلولیت جسمانی. نباید نداشتن یک توانایی و یا داشتن حتی چند ناتوانی به معنای از کار افتادگی تلقی شده و فرد از زندگی اجتماعی طرد شود و از مشارکت اجتماعی او جلوگیری شود. در سال ۱۹۸۳ مایک الیور معلول دانشگاهی انگلیسی مدل اجتماعی از کار افتادگی برای کمک به وضعیت معلولان ابداع کرد که این مدل منحصر به فرد بر اساس اختلال / ناتوانی ترسیم شده است و بوسیله فعالان حقوق معلولان در انگلستان مورد توجه قرار گرفت. این مدل همه افراد دارای مشکلات یادگیری / معلولیت های جسمی و یا معلولیت ذهنی و یا افرادی که دچار مشکلات احساس و روان و همچنین مشکلات رفتاری در بر می گیرد. الیور این مدل را نه به عنوان یک نظریه همه جانبه از کار افتادگی بلکه به عنوان نقطه شروعی برای توجه جامعه به معلولیت معرفی کرد.
جنبه اساسی در این مدل در برگیرنده نگرانی ، مبارزه برای برابری و مبارزه بر علیه به حاشیه راندن معلولان است . در این مدل به توانمند ساختن معلولان برای تصمیم گیری و دادن فرصت زندگی برای رفتن به سمت کمال تاکید شده است. همچنین این مدل بر ایجاد تغییرات مورد نیاز معلولان در جامعه متمرکز شده است که شامل مواردی همچون تغییر نگرش مثبت جامعه نسبت به معلولین ، تغییر نگرش معلولین نسبت به خود و تقویت اعتماد به نفس آنها، بها دادن به کیفیت زندگی کسانی که با نوعی اختلال مواجه هستند ، حمایت اجتماعی در برخورد با موانع مانند تبیعض در استفاده از امکانات عمومی جامعه ، در احتیار قرار دادن امکانات ارتقا و بالا بردن سطح اطلاعات عمومی معلولان نسبت به نوع معلولیت شان و هم چنین اطلاعات مردم نسبت به معلولیت، بهبود بخشیدن به امکانات فیریکی موجود در مکان های عمومی مانند آسانسورهای مخصوص، گذرگاهها و باجه های تلفن عمومی و… ، برقراری ساعات کار انعطاف پذیر مثلا برای افراد مبتلا به اختلال خواب یا کسانی که دچار حملات مختلف روانی یا دچار اضطراب یا دچار وحشت در خیابان های پر ترافیک هستند، و.. می باشد. در این مدل بیشتر به تغییر توجه شده است تا درمان ، چرا که بیشترین خواسته معلولان توجه به آنها و رفع تبعیضی هایی است که نسبت به آنها وجود دارد. این مدل به دنبال بالابردن تجربه های مثبت و اعتماد به نفس و عزت نفس در معلولان از یک سو و تغییر نگرش اجتماعی نسبت به معلولان از سوی دیگر است. همچنین در این مدل بر پذیرش معلول به عنوان یک انسان با توانایی منحصر به خود تاکید می شود. در این مدل اجتماعی تاکید بر این است که به مردم آموزش داده شود که با تعصب و قضاوت در رویارویی با افراد معلول اجتناب کنند. درک ارزش ها و پتانسیل های موجود در یک فرد معلول و پرهیز از برچسب زنی به افراد معلول مورد تاکید این مدل است .
در این مدل بین اختلال و ناتوانی تمایز گذاشته شده و اختلال اشاره به ویژگی های واقعی یا عدم وجود ویژگی در یک اندام و یا در یک مکانیزم در بدن یک فرد بکار می رود اما ناتوانی به محدودیت هایی ایجاد شده توسط جامعه اشاره دارد. در این مدل به مردم پیشنهاد شده است که همانگونه که مردم برای بهبود زندگی اقتصادی خود تلاش می کنند دیگران را که دارای یک اختلال در جسم و یا ذهن و یا رفتار هستند نیز در نظر گرفته و فرصت بهبود زندگی به او اعطا نمایند و به جای این که او را به استفاده از کمکهای نقدی و امکانات از کار افتادگی سوق دهند، برای او زمینه پیشرفت و اشتغال به عنوان یک انسان که میتواند به جامعه سود برساند فراهم کنند.
این مدل اجتماعی می تواند به درک وضعیت معلولان در جامعه کمک کرده و سیاستگذاری اجتماعی را به سمتی سوق دهد که برای شناسایی توانایی های خاص انسان ها با هر نوع اختلالی برنامه ریزی کنند و به جای این که به او به عنوان مصرف کننده صرف امکانات جامعه نگاه کنند، با درک وضعیت خاص، تغییر نگرش و حمایت های اجتماعی او را به یک نیروی کار مفید مبدل سازند.
منابع :
Brisenden, Simon (1 January 1986). “Independent Living and the Medical Model of Disability”. Disability, Handicap & Society 1 (2):173–۱۷۸..
Pam Thomas; Lorraine Gradwell; Natalie Markham . “Defining Impairment within the Social Model of Disability 2012-11-10.
*دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه شیراز