سرهنگ موسیوند؛ رییس راهنمایی و رانندگی دشتستان در گفت و گوی تلفنی آمار موتورسیکلت در شهر برازجان را ۶۲هزار دستگاه اعلام کرد که به طور روزانه در شهر در حال رفت و آمد هستند. این آمار برای شهری با وسعت و جمعیت برازجان بسیار نگران کننده می باشد و آسیب های جدی در پی داشته و دارد. سرهنگ موسیوند درخصوص چرایی این تعداد موتور در شهر برازجان افزود:” متاسفانه داشتن موتور در بین شهروندان برازجانی به یک فرهنگ تبدیل شده به گونه ای که می شود گفت موتور یکی از وسایلی می باشد که همزمان با تولد نوزاد پسر در سیسمونی آن جای دارد. پسران برازجانی از ده سالگی بر ترک موتور سوار می شوند و اکثرموتورسواران از رده های سنی ده سال به بالا می باشند. این مساله برای شهر برازجان بسیار نگران کننده است و سعی داریم که از طریق فرهنگ سازی این موضوع با همکاری تمامی مسئولین حل گردد.” وی بیشترین دلیل تصادفات را “عدم توجه به جلو و نداشتن کلاه ایمنی” عنوان کرد.
کُپ کُپو یا موتورسیکلت
مرتضا قربانی نژاد از بازنشستگان آموزش و پرورش می باشد. وی در خصوص موتور گفت:” در مورد موتورسیکلت می خواهم آنقدر به عقب برگردم که در شهر برازجان به آن “کُپ- کُپو” می گفتند. در آن سال ها تعداد افرادی که از این وسیله استفاده می کردند از انگشتان دست کمتر بود. تا آنجا که به یاد دارم دونفر از آنها را می شناختم، یکی کریم، برادرآخوند میرزا علی بود و دیگری حسنعلی اسلامیان که این وسیله سیاه رنگ و بزرگ را نمی دانم ازکجا آورده بودند. چون هنگام سواری این موتورسیکلت کُپ- کُپ می کرد، مردم به آن “کُپ- کُپو” می گفتند. من در آن زمان کوچک بودم و از صدای آن می ترسیدم و از خانه بیرون نمی رفتم. اوایل دهه ۱۳۴۰ بود که آقایان خادمی و کازرونی نمایندگی موتورسیکلت های ژاپنی را گرفته و در برازجان به مردم به صورت نقد یا اقساط عرضه کردند. اوایل موتورهای سنگین “کُپ- کُپو” بسیار سبک و خوش رنگ بودند و تقریبن گران هم نبودند، موتور هوندای پنجاه سی سی را گویا زیر سه هزار تومان می فروختند. به مرور و با گذر زمان؛ موتورها از پنجاه به هفتاد و نود سی سی و شکاری که با صدایی نرم و ارام کار میکرد وارد بازار شد. اغلب مردم از جوان و میان سال از آن استفاده می کردند ولی هرگز به سایر مردم که پیاده یا سوار بر ماشین بودند اذیت و آزاری نرسانیده و موجب ناراحتی دیگران نمی شدند.”
وی در خصوص نحوه ی استفاده از موتور در زمان گذشته گفت:” من از سال ها قبل که بوسیله موتورسیکلت به روستاهای دور میرفتم هرگز باعث ناراحتی کسی نمی شدم. چون هیچ وقت مبادرت به سرعت و سبقت نشدم حتا در آن زمستان های سرد صبح زود با موتورسیکلت فاصله شهر تا روستا را در همین جاده بوشهر طی می کردم و به مدرسه می رفتم و در راه رعایت احتیاط و مقررات عبور و مرور را انجام می دادم. حالا وقتی می بینم نوجوانان وجوانان در خیابان شهر و جاده های بین روستا و شهر اقدام به کارهای خلاف می کنند تعجب می کنم که چرا با این همه دقت نظر مامورین و این همه تصادم و تصادف که نه تنها باعث زیان و خسارت رسانیدن به خودشان می باشد بلکه در اکثر مواقع می شنویم یا می خوانیم که یک یا چند نفر موتورسوار جان خود را از ست داده اند.”
چرا موتور؟
به دلیل افزایش جمعیت، سرعت در انجام کارها و عملکرد ضعیف انواع گونه های حمل و نقل علاقه به موتور افزایش یافت. کنار این موارد نیز می توان به نحوه ی فروش و تخفیف هایی که به مشتریان داده می شود نیز اشاره کرد. اکثر موتورفروشی ها برای فروش بیشتر این دستگاه، اقدام به فروش اقساطی می کنند. اما چند درصد افرادی که بر موتور سوار می شوند دارای گواهینامه می باشند و مقررات را رعایت می کنند در جای خود، قابل تامل است. اسماعیل حسام مقدم؛ جامعه شناس در مورد تمایل برازجانی ها به موتور گفت:” یک وجه موتورسیکلت استفاده ابزاری و کارکردی از آن در فرهنگ مردم دشتستان هست که خیل عظیمی از مردم به دلیل سهولت استفاده از موتور، ازآن برای کارهای روزمره اشان استفاده می برند… این وجه هم غیرقابل چشم پوشی هست و به همین دلیل تحلیل کارکردگرایانه نیز باید از آن به دست داد.”
در برازجان به طور معمول؛ همزمان با ورود پسربچه ها به مقطع راهنمایی، یک دستگاه موتور نیز به آنها هدیه داده می شود و یا به اجبار و اصرار پسربچه و برای عقب نیفتادن از دوستان خود والدین اقدام به خرید موتور می کنند. اسماعیل حسام مقدم در این خصوص بیان کرد:”به نظر می رسد که در درون ذهن هر فرد برازجانی، حتا از قبل از تولد، آرزوی داشتن موتور و سواری با موتور ریشه دارد. گویا همچون تناسخ و چرخه ی باز تولید آرزوها و امیال سرکوفته، این انسان برازجانی از شخص دیگری این آرزوها را در هوا نظریه ی کهن الگوی یونگ می قاپد و با خود به جهان می آورد. شاید این نظر اندکی هجو به نظر رسد اما چه بسا واقعیتی در آن حضور داشته باشد آن چنان که در خرد سالی، آرزوی سوار شدن بر موتور و گاز دادن تحت کنترل پدر خود در راستای ارضای عقده ی نمایاندن (بروز) خود تا جوانی و بعد از آن به همراه می آورد. هر چند که پدر در این نقش، کودک خود را آزاد می گذارد تا گاز دهد و در ارضای جنسی او کمک می کند اما دیری نمی انجامد که شاهد جلوگیری و ممانعت پدر از این کنش فرزند خود شده، که در واکنش بدین تعاملات شاهد حضور و پدیدار شدن عقده ی ادیپی در فرزند پسر می باشیم که فرزند پسر را به سوی اختگی و ناکارآمد کردن اقتدار پدر و نظام پدر سالاری (پاتریموینال) سوق می دهد. این انگیزه در فرد برازجانی در ناخود آگاه او باز تولید شده و آن را در جنبه ی نهادی (id)شخصیت او نگه می دارد.”
مرکب مرگ
در سایت ها و نشریات خبری استان همواره با تیتر مرگ جوانان موتور سوار روبر هستیم. اکثر موتورسوارانی که تصادف می کنند در رده های سنی ۱۸تا ۳۰سال هستند. هرچند که برای استفاده از موتور، همانند وسایل نقلیه ی موتوری دیگر قوانینی وجود دارد اما استفاده کنندگان از این وسیله فرقی با دوچرخه نمی بینند و از آن درست استفادهنمی کنند. مرتضا قربانی نژاد در مورد استفاده صحیح نکردن از موتورسیکلت گفت:” متاسفانه سالهاست که موتورها فراوان شده و قیمت آنها هم خیلی گران شده است و نوجوانان و جوانان عنان اختیار را از پدر و مادر گرفته و مبادرت به عملیات خطر آمیزنموده اند، به همین دلیل روز به روز بر تعداد صدمات و تصادفات افزوده شده و کار به جایی رسیده که هرچه مامورین شب و روز به زحمت میافتند نه تنها درشهر بلکه در جاده های خارج از شهر و دهات نیز حریف راکبین متخلف نمی شوند. با اینکه از سال ۱۳۵۰ به این طرف میزان کشته های این وسیله زیاد شده ولی تک چرخ زدن ها و ویراژ رفتن ها و سبقت تابجا گرفتن ها کاهش نیافته بلکه افزونتر از قبل هم شده است. متاسفانه رعایت مقررات رانندگی به هیچ گرفته شده و تخلف کردن را برای خودافتخار می دانند.”
فرج اله گرمسیری در خصوص عوارض خطرآفرین موتورسیکلت گفت:”یکی از چالش های مهمی که امروزه گریبانگیر جامعه و جوانان ماست استفاده گسترده از وسیله نقلیه نسبتن ارزان، سبک، قابل دسترسی آسان و بدون قید و بند به نام موتورسیکلت است. متاسفانه باید اقرار کرد فرهنگ موتورسواری و رانندگی موتورسیکلت به تناسب تولید، عرضه و فروش آن رشد نکرده و معضلاتی را گریبانگیر جامعه و جوانان نموده است. نگاهی گذرا به آمار تصادفات با موتورسیکلت گوشه ای از آثار زیانبار استفاده غلط از این وسیله را روشن می نماید. هر ساله تعداد قابل توجهی از نوجوانان و جوانان قربانی حوادث رانندگی با موتورسیکلت می شوند اگرچه همه حوادث منجر به فوت افراد نمی گردد اما از عوارضی مانند شکستگی دست و پا ضربه مغزی گرفته تا دعوا و درگیری جوانان بر سر این وسیله نقلیه تا سرقت های کوچک و ناچیز قطعات موتورسیکلت و سرقت بزرگتر (سرقت موتور) همگی دست بدست هم داده مشکلات عدیده ای را برای آحاد این جامعه فراهم می کند.”
به دلیل نبود آموزش صحیح همواره شاهد نقض قوانین از سوی برخی موتورسواران در برازجان می باشیم به گونه ای که با ویراژ دادن در خیابان و حتا پیاده روها باعث وحشت عابرین پیاده و رانندگان می شوند. برخی موتورسواران نیز با اجرای حرکت های نمایشی در خیابان های شلوغ باعث ایجاد رعب و وحشت در بین شهروندان برازجانی می شوند و بسیار پیش آمده با انجام این موارد، باعث صدمه زدن به خود و دیگران شده اند و حتا برخی تا آن اندازه پیش رفته اند که منجر به مرگ خودشان نیز گردیده اند.
نبود آموزش
بارها پیش آمده که به دلیل رعایت نکردن قوانین توسط برخی موتورسواران، دیگر موتورسواران نیز به تبعیت از آنها قوانین را زیر پا گذاشته و مرتکب تخلف هایی شده اند. به نوعی می توان گفت این تخلف ها واگیردار است هر چند انجام برخی از این تخلف ها جرم محسوب می شود اما بدلیل عدم اطلاع و آموزش در این زمینه به آن به صورت تخلف نگاه می شود.
یکی از شهروندان موتورسوار برازجانی که نام خودش را نگفت در خصوص رعایت نکردن قوانین توسط موتورسواران گفت:” در نحوه ی استفاده از موتور بی قانونی های زیادی وجود دارد و من هم مانند بقیه ی موتورسواران رفتار می کنم. اگر موارد راهنمایی و رانندگی را بخواهم رعایت کنم از زندگی عقب می افتم. چون هیچ کس این موارد را رعایت نمی کند و برایش ارزشی قایل نیست.”
وی افزود:”پلیس تنها از راه های قهری و جریمه اقدام به کنترل موتورسواران می کند و برای گرفتن موتورها تنها تدبیر و سیاستی که در پیش داشته باتوم زدن به راکبین موتور و گرفتن موتورها و بردن آنها به پارکینگ و پرداخت جریمه هست. اما من موتور سوار بعد از چند وقتی که موتورم را از پارکینگ بیرون آوردم، مجددن با همین بی فرهنگی روبرو هستم و مجددن اقدام به همان تخلفات می کنم چون ضرورتی برای رعایت قوانین نمی بینم یعنی جامعه راه چاره ی دیگری پیش روی من نمی گذارد.”
فرج اله گرمسیری گفت:”هر روز شاهد انبوه ورودی پرونده های مربوط به عوارضی که موتورسیکلت عامل آنست به دادگاه ها و شوراهای حل اختلاف هستیم. کوچکترین آثار استفاده از این وسیله دیدن صحنه های چندش آور و نازیبای پیاده نمودن موتورسواران و توقیف موتورسیکلت توسط نیروی انتظامی در چهارراه ها و میادین شهر است.
این عوارض همه و همه خواه و ناخواه خانواده ها را درگیر می نماید که علاوه بر صرف وقت و هزینه ها، چالش های بزرگ و گاه حوادث بسیار بدی را در خانواده ها بوجود می آورد که باز به شکلی دیگر ارگان هایی همچون نیروی انتظامی، دادگاه، بیمارستان و… را درگیر می نماید.”
برحسب موارد مطرح شده به نظر صحیح می رسد که عنوان شود مشکل اصلی تعداد موتورسیکلت ها نیست، بلکه مشکل رفتارهای غلطی می باشد که از سوی موتورسواران بروز می یابد و همچنین نبود آموزش لازم در زمینه ی قوانین مربوط به رعایت حقوق شهروندی در خصوص موتورسوارن و دیگر شهروندان و نیز نبود فرهنگ صحیح استفاده نمودن از موتورسیکلت است. در متن قانون، تمام قواعدی که بر خودروی شخصی حاکم است برای موتورسیکلت نیز وجود دارد. اما قانون مدارترین فرد هم هنگامی که سوار موتور می شود و بی اثر بودن رعایت یا عدم رعایت قوانین و مقررات را می بیند، پس از مدتی ناخودآگاه به سمت قانون شکنی کشیده می شود. هر کس به نوعی با این مساله برخورد می کند. موتورسواران با ویراژ دادن و حرکت های نمایشی و عدم رعایت قوانین، نیروهای انتظامی و پلیس راهنمایی ورانندگی با زدن باتوم و گرفتن موتورسیکلت ها و جریمه کردن های نقدی حساسیت این موضوع را بروز می دهند و برای حل آن تنها از دید خود به آن نگاه می کنند. در این میان تنها شهروندان و دیگر موتورسوارانی که قوانین را رعایت می کنند متضررمی گردند. چراکه؛ این راهکارهای مطرح شده عملن راه به جایی نمی برد و متاسفانه این رفتارها و راهکارهای غلط مدام در حال تکرار می باشند.
آموزش تنها راه حل
از آنجایی که اکثر شهروندان و صاحب نظران در حوزه حمل و نقل و ترافیک بحث آموزش را در کاهش تلفات و جلوگیری از تخلفات بین موتورسیکلت سواران حایز اهمیت دانسته اند، جای این سوال مطرح می شود که آیا آموزش تنها راهکار می باشد؟ آیا تنها با آموزش دادن به برخی موتورسوارانی که مکانی برای تفریح و ویراژ دادن جهت تخلیه روحی خود ندارد، راه حلی مطمئن است؟
حسام مقدم در مورد آموزش به موتورسواران گفت:” این موضوع می تواند یکی از راهکارها باشد اما کالت یا خرده فرهنگ جوانان موتورسوار در شهرهایی مانند برازجان، تبدیل به امری هویتی شده و موتورسیکلت نماد و سمبل این هویت خاص فرهنگی در بین جوانان شده است… لذا امکان حذف این نماد و سمبل از جهان هویتی جوانان و نوجوانان وجود ندارد؛ باید از این نماد و سمبل آنگونه بهره برداری نمود که مثلن در ورزشهای قهرمانی نمود پیدا کنند… لذا باید برنامه ریزی استراتژیکی در این حوزه نمود.” وی افزود:” به طور مثال انجمن هامون ایران در مسیر تحقق جامعه مدنی پیشنهاد داده است که برازجان را شهر دوچرخه ها بنماییم؛ به جای استفاده از موتور می شود از جایگزین آن یعنی دوچرخه که شبیه آن هست، می توان در مبلمان شهری برازجان استفاده نماییم. در این زمینه نیز انجمن هامون ایران برنامه ای با عنوان برازجان شهر دوستدار دوچرخه را برگزار نموده است.”
گرمسیری نیزاز وجود طرحی تحت عنوان “ممنوعیت ورود مونورسیکلت به مدارس” در شهر برازجان را عنوان کرد که می تواند راهگشای کمتر کردن مشکلات در خصوص استفاده از موتورسیکلت باشدو گرمسیری در این زمینه گفت:”خوشبختانه با آغاز سال تحصیلی جدید مدیریت محترم آموزش و پرورش دشتستان با ارائه طرخی که مطالعه آن ماه ها پیش آغاز شده و ساعت ها پیرامون آن فکر و رایزنی شده بود پا به میدان گذاشت، میدانی به وسعت یک شهر با مشکلات پیچیده و انبوه موتورسواران جوانی که عمدتن دانش آموز می باشند. به عبارتی آموزش و پرورش پرچمدار و فدایی و سیبل سیل انتقادات قشر جوان، پاک، بی آلایش و معصومی می شود که از آثار مفید این طرح بی اطلاع است.
گام استواری که آموزش و پرورش دشتستان فرا پیش نهاده نیازمند پایش و حمایت از سوی نهادهای دیگری همچون شهرداری و نیروی انتظامی است.”
وی افزود:”با نگاهی به گذشته و مقایسه روزهای آغازین سال تحصیلی جدید با سال های قبل، آرامش بسیار خوب و محسوسی را در خیابان ها و کوچه ها شاهد هستیم. با تعطیل شدن مدارس انبوهی از موتورسواران خسته از کلاس درس با پیچاندن گاز موتورسیکلت و تولید صدای ناهنجار به نوعی تخلیه انرژی و یا اعتراض می کردند.
نمایش بسیار بدی که در خیابان ها ظاهر می شد که همگان می دانند و نیاز به بازگویی نیست. این ها علاوه بر مشکلات جانبی بوده که از سوی موتورسواران بروز می کرد. مشکلاتی از قبیل سرقت بنزین تا ناهنجاری های دیگر. بار همه این عوارض اول به خانواده ها بعد به نهادهایی چون آموزشگاه ها و نیروی انتظامی و دادگستری و… تحمیل می شد. بدیهی است با اجرای این طرح همه مشکلات مربوط به موتورسواری جوانان مرتفع نمی شود، اما کار فرهنگی گسترده ای که مدیریت آموزش و پرورش آغاز نموده می تواند آثار بسیار ارزشمندی در جهت بهبود اوضاع داشته باشد که صد البته ادامه آن در گرو حمایت های دیگر نهادها می باشد. طرح ممنوعیت ورود موتورسیکلت به مدارس نیز به حمایت همگانی دارد و آثار مفید آن با یک آمارگیری و تحقیق میدانی از بیمارستان، نیروی انتظامی، مدارس، دادگستری و شورای حل اختلاف و خانواده ها به خوبی قابل مشاهده خواهد بود و نگذاریم این «گام استوار» سست شود!”