راز پیشرفت یک جامعه در تعلیم و تربیت صحیح کودک می باشد . کودکانی که نسل فردای ما را میسازند . پس باید بیندیشیم که چگونه آن ها را پرورش دهیم و از ذوق فطری کودک استفاده کنیم و او را به سمتی سوق دهیم که مثبت و سازنده باشد . کودکان حرف هایشان را در لابلای خط خطی هایی که روی کاغذ یا هر وسیله ای که در اختیار دارند میزنند اما به علت عدم آگاهی ما از این آثار خیلی ساده از کنار آن می گذریم و شاید همان توجه کوچک به خط های لرزان و یا کاغذ سوراخ شده و پاره ی آن ها بر اثر نوک مداد رنگیشان و یا توجه به نوع رنگ آمیزی شان می توانستیم مسیر زندگی شان را تغییر دهیم.
کودکان برای جلب توجه بیشتر در نقاشی های خود برخی سوژه ها را بزرگ تر و غیر واقعی تر از ابعاد و شکل واقعیشان ترسیم می کنند از جمله حضور یک شخص در خانه که برای آن ها مهم تر است و متعاقبن هر چیز کوچک و بی مقدار را نیز کوچکتر نشان میدهند، بنا بر این اولین گام توجه به ذوق فطری کودک که در قالب هنر نقاشی تجلی پیدا می کند مهم است . زیرا در پرورش قوای خلاق ذهنی و در پیشبرد روح زیبا شناسی آن ها تاثیر بسزایی دارد و به آن ها فرصت میدهد تا احساسات خود را به گونه ای بی خطر در قالب هنر ابراز کنند . یک کودک سالم سعی می کند که با همه امکاناتی که در اختیار دارد تصورات خود را تجسم خارجی بخشد که این خود فرصتی پیش می آورد که از طریق هنر به دنیای درونی کودک راه پیدا کنی و بدین طریق اعتماد به نفس و قدرت خلاقانه ای در کودک پدیدار شود که به نوبه خود در پرورش استعداد نهفته آنان نقش بسزایی دارد . استفاده در بیان هنری برای انتقال افکار در کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار است . زیرا آن ها با عناصر ساده ای چون خط،رنگ،حجم و ترکیب از تمایلات درونیشان سخن می گویند.آموزش هنر به کودک ۲روش دارد:
۱- علاقه و ذوق کودک را به مسائل هنری بر انگیزیم.
۲- با ایجاد برنامه ای منظم و دقیق اصول هنری را جهت ایجاد آثار هنری خلاقانه و بکر به کودکان تعلیم دهیم.
متاسفانه در سال های اخیر با رویکرد زندگی به سوی صنعتی و ماشینی شدن، با سابقه یی که در حوزه ی آموزش نقاشی کودکان داشته ام، خلاقیت نیز از کودک گرفته شده و همه این ها نیز برگرفته از دغدغه فکری والدین و تنها تر شدن کودک است . که این تنهایی با ساعت های طولانی کنار تلویزیون و بازی کامپیوتری طی می شود که کودک را از بازی های گروهی و ابتکارانه باز می دارد و ناخود آگاه خلاقیت نیز در آن ها کشته میشود. البته در این جا هم والدین در اکثر مواقع بی توجه از کنار چنین ضربه ای که به کودکانشان وارد میشود می گذرند . نه تنها وقتی برای توجه و هم صحبتی با کودک نمی گذارند بلکه حوصله شنیدن حرف ها و بیان احساسات این کودک در لابلای خط خطی هایشان را هم ندارند . درچنین حالتی چنانچه کودکی در مراکز هنری فرصت این را پیدا می کند که با نقاشی هایش احساسات خود را بیان کند مدرس با برخورد تند ولی کودک روبرو میشود که چنین مواردی دست های مدرس را می بندد و مجبور است ذهن و خلاقیت کودک را در مشت خود نگه دارد و چیزی را به او دیکته کند که خالی از هر گونه احساس است. در این میان بی شک وجه خلاقیت و آفرینش گری کودک رشد نمی کند.
فریده دهملایی؛ نقاش و مجسمه ساز، مدرس و مدیر آموزشگاه آزاد هنری “آرتا” برازجان