الف: نقش آموزش و پرورش در آموزش های زیست محیطی
طبق مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش ، اهداف آموزش و پرورش کشور طی هشت بند آموزشهای : اعتقادی ، اخلاقی ، علمی – آموزشی ، فرهنگی – هنری ، اجتماعی ، زیستی ، سیاسی و اقتصادی تعیین شده است که باید در برنامه مدارس و کتابهای درسی گنجانده شوند اما متاسفانه در عمل شاهد توجه نامتوازن به این بندها هستیم و یکی از بندهایی که مورد بی مهری کتابها ، مدرسه ها و نظام آموزش و پرورش شده موضوع مهم محیط زیست بوده است.
محیط زیستی که حیات خود را مدیون مهر او هستیم و امروزه در همه جهان و بر اثر فعالیت انسان دچار آلودگی شده است و کشور ما نیز اینگونه است اما راه حل مشکل بسیار روشن است و یکی از اقدامات لازم در این مسیر آموزش فرهنگ حفاظت از محیط زیست به جامعه است و یکی از راههای آموزش و اطلاع رسانی به مردم از طریق سیستم آموزشی رسمی و از سنین پایین است تا علاقه و انگیزه حفاظت از زمین در جامعه نهادینه شود.
اینکه آیین نامه زیست محیطی، اهداف آموزش و پرورش در عمل مورد بی مهری واقع شده به این معنا نیست که هیچ کاری صورت نگرفته بلکه کارهایی انجام شده اما نتیجه مورد نظر به دست نیامده است .
برای مثال در کتابهای علوم و تعلیمات اجتماعی دبستان و راهنمایی و کتاب زیست شناسی و جغرافیای دبیرستان اشاره هایی به محیط زیست و آلودگی آن شده و در بعضی کتابها یک درس کامل به این موضوع اختصاص داده شده و دانش آموز تا پایان دوره متوسطه با مفهوم محیط زیست ، اکوسیستم و زنجیره حیات موجودات ، آلودگی هوا و چند نکته دیگر آشنا میشود .
اما پرداختن به این مساله در بین هزاران صفحه مطلبی که تا گرفتن دیپلم دانش آموز ملزم به خواندن آنهاست محو شده و محدود است به حداکثر ۵۰ صفحه اطلاعات که قسمت زیادی از این حدودن ۵۰ صفحه به دلیل متمرکز نبودن و پخش شدن در چند کتاب درسی متفاوت تکراری است.
و نکته دیگر اینکه حفاظت از محیط زیست به هیچ وجه خواندنی نیست بلکه باید عملی باشد و متاسفانه سیستم آموزش و پرورش دچار بیماری حافظه پروری است و به کارهای عملی در مدارس توجه چندانی نمی شود.
به احتمال زیاد تنظیم و تدوین فعالیتهای تئوری و مخصوصن عملی قابل انجام دادن و گنجاندن این فعالیت ها و مطالب به عنوان یک درس تئوری – عملی در دوره های ابتدایی و متوسطه اول در سیستم آموزش و پرورش میتواند در سالهای بعد نسلی ایجاد کند که علاقه مند و فعال در زمینه های حفاظت از محیط زیست ، حفظ گونه ها ، بازیافت مواد ، صرفه جو در مصرف انرژی و… باشد.
ب: فرهنگ شکار و شکارچیان در محیط زیست
انسان برای تامین نیاز خود به غذا راههای متفاوتی آموخته از قعر دریا تا بلندای آسمان را به تسخیر خود درآورده و حتی امروزه گاهی اوقات به کرات دیگر برای ادامه زندگی می اندیشد.
و شکار حیوانات یکی از این راهها برای غلبه بر گرسنگی بوده است .
رابطه بین شکار و شکارچی که در آن انسان شکارچی است بسیار با رابطه طبیعی شکار و شکارچی تفاوت دارد ، چرا که انسان به مدد قدرت تفکر راههای بهتر برای صید می آموزد و راحت تر شکار میکند. تله می سازد تفنگ میسازد و ناجوانمردانه از سموم در شکار استفاده میکند.
در ۵۰ سال اخیر و بر اثر فعالیت انسان آب ، خاک و هوا آلوده شده اند و بر اثر این آلودگی نظم طبیعی موجود در قسمتهای مختلف دنیا به هم خورده ، بارانهای سیل آسا ، خشکسالیهای طولانی ، گرما و سرمای شدید و موارد غیر عادی دیگر موجب تخریب زیستگاه ها میشود.
انسان توسعه طلب است و امروزه با گسترش دانش سطح بهداشت بالاتر رفته و نتیجه آن انفجار جمعیت است و این جمعیت مترقی و عموما شهر نشین نیاز به مسکن و راه دارد و برای تامین این نیازها دست به دامان طبیعت میشود معادن را استخراج میکند ، دل کوه را سوراخ میکند و تونل می سازد جنگلها و مراتع را از بین میبرد زیستگاه ها بوسیله جاده ها تکه تکه شده و جلوی مهاجرت حیوانات را میگیرد و هزار خسارت دیگر تنها برای جا دادن خود در زمین به طبیعت وارد می آورد. و نتیجه آن باز هم تخریب زیستگاه ها است.
جمعیت رو به فزونی ، آلودگی هوا و آب ، تغییرات اقلیمی ، توسعه شهر نشینی ، مسکن و راه سازی ، دامداری صنعتی و کشاورزی بوسیله سموم و کودهای شیمیایی و هزاران مورد دیگر همه و همه دست به دست هم میدهند برای قطع کردن زنجیره روابط اکوسیستم .
و حال آمارها نشان دهنده انقراض و کاهش جمعیت حیوانات می باشد که اشرف مخلوقات (انسان) موجب آن شده است.
در اینجا بازگردیم به مساله شکار که یکی از راههای بدست آوردن غذا برای انسان بود اما امروزه با کشاورزی و دامداری صنعتی دیگر شکار جایگاه قبلی خود را از دست داده و تبدیل به یک روش تفریح برای انسان شده است .
تفریحی که با وجود مصائبی که انسان بر سر طبیعت آورده موجبات بیشتر انقراض گونه ها را فراهم می آورد.
انقراض یک گونه مثل این است که یک حلقه زنجیر را قطع کنیم چرا که وجود هر حلقه به وجود حلقه قبلی و بعدی اکوسیستم وابسته است و نابودی یک گونه موجب نابودی کل اکوسیستم می باشد.
برای مثال میتوانیم به زیاد شدن آفتهای خاص در مزارع اشاره کنیم که با سمپاشی دشمنهای طبیعی آن آفت به طور ناخواتسته از بین رفته است و کشاورز که خود مسبب این امر بوده خسارت آن را متحمل می شود.
طبق تجربه ای که خود شاهد آن بوده ام پرندگان مهاجری که در فصل زمستان به نزدیکی محل زندگی من می آمدند نزدیک به صفر شده اند و همین تعداد اندک نیز از شر سم و تفنگ و تله شکارچیان در امان نیستند و خود شکارچیان منطقه نیز به این مورد صحه میگذارند .
در سفرهایی که با دوستان شکارچی به طبیعت داشته ام بارها و بارها شاهد این بوده ام که تعداد پرندگانی که برای آب خوردن می آیند از تعداد تفنگهای شکارچیان حاظر کمتر بوده است.
بارها دیده ام و یا از زبان شکارچیان شنیده ام که در سفری موفق به شکار نشده اند و از سر بی حوصلگی و ناراحتی به سمت پرنده و حیواناتی مثل روباه و کلاغ که حتی گوشتشان قابل خوردن هم نیست تیراندازی میکنند و آنها را تلف میکنند .
بعضی اوقات هم دیده ام اشتهای سیری ناپذیر شکارچیانی را که بسیار بیشتر از نیاز کاذب خود شکار کرده اند .
البته به ندرت شکارچیان با اخلاقی را هم دیده ام که در فصل تخم گذاری پرندگان شکار نمیکنند طبیعت را آلوده نمیکنند و باقیمانده غذای خود را در طبیعت برای پرندگان رها میکنند اما در نهایت باز هم شکارچی هستند و شکار می کنند.
اگر این تفکر که ما انسانها ، گیاهان و حیوانات همه جزیی از این طبیعت هستیم و آسیب رساندن به یک حیوان روزی ضررش به خود ما هم میرسد جایگزین روحیه حداکثر طلبی انسان در تفریح بشود میتوان به آینده حیات وحش امیدوار شد و لازمه این جایگزینی اول در آموزش و بعد در قانونگذاری برای حمایت از محیط زیست می باشد. اکثر شکارچیان اهمیت اکوسیستم را به خوبی درک نکرده اند و قانون نیز حمایت لازم را از محیط زیست رو به ویرانی انجام نمیدهد و قوانین این حیطه تا حد زیادی ضعف و نقص دارد.
آموزش به شکارچیان از طریق سازمانهای مردم نهاد زیست محیطی و آموزش رسمی در مدارس برای دانش آموزان تدوین قوانین حامی محیط زیست در زمینه شکار و اجرای آنها میتواند دریچه ای از امید به روی سرمایه های گران بهای زیست محیطی باز کند .
به امید روزی که حق حیات ، این هدیه ارزشمند مادر طبیعت را برای همه موجودات پاس بداریم.
حسین پورمودت: دبیر آموزش و پرورش و عضو عصرانه فرهنگی «هامون»