گوبینو فیلسوف و سفیر کبیر فرانسه در ایران میگوید: «کشورگشاییها و چیرهشدنها، بیآنکه به فردیت ایرانی آسیبی برسانند، نیروی خود را از دست داده و نابود میشوند. به عبث، میتوان بخشی از ایران را جدا یا سرزمین آن را تقسیم کرد؛ میتوان نام ایران را از آن گرفت، ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد. ایران در نظر من، چونان سنگ خارایی است که موجهای دریا آن را به اعماق راندهاند، انقلابات جوّی آن را به خشکی انداخته، رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است؛ تیزیهای آن را گرفته و خراشهای بسیاری بر آن وارد آورده، اما سنگ خارا که پیوسته همان است که بود، اینک، در وسط درهای بایر آرمیده است. زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش از سر خواهد گرفت»
ایران به مـثابه ی سنگ خارایی استوار و پایدار به زیست فرهنگی و تاریخیش ادامه داده،از گردنه های نفس گیر تاریخ تا نسل کشیها و حکومتهای بی مایه و ..را پشت سر گذارده اما همواره «ایران» مانده است.اگر ما پس از هزاران سال در لخظه ای معین در آغاز بهار،نوروز را به جشن مینشینیم،حاصل همین پایداری است.رمز و راز این ایستادگی هر چه بوده است چونان ویژگی خاصی به این سرزمین داده که جز یکی دو کشور(هند و چین) را به مانند آن نمیتوان دید.
با خوانش دیگر بار تاریخ و اینبار از بعد فرهنگی،درمیبایم آنچه که چون رودی در سرتاسر حیات ایران جاری بوده،عنصر بی بدیل «فرهنگ ایرانی»است.ازینرو همه چیز را در تاریخ ایران میتوان با عیار فرهنگی میتوان سنجید.سلاح برنده ای که در دست ما بوده است،زبان فارسی و فرهنگ خردپیشگی و دانش محوری ایرانیان بوده آنچنان که میبینیم بسیاری از کشورگشایی ها و نفوذ در مردمان دیگر از شاهراه همین فرهنگ ایرانی شکل گرفته است.ایرانیان روزگاری با آئین میترائیسم بر اروپا تاثیر نهادند.زمانی دیگر نه با شمشیر بل که با نیروی اندیشه و فسلفه،اسلام را تا شرق آسیا گسترش دادند.پادشاهان متجاوز هون و مغول را با فرهنگ ایرانی آنچنان رام خود نمودند که با افتخار نامهای ایرانی بر خود میگذاردند و زبان فارسی را زبان دربار و دیوان خود قرار دادند.براستی درونمایه ی غریب خوی ایرانی چیست؟ چرا همه سرزمینها و فرهنگهایی که با اسلام مواجه شدند،همه داشته های خود را نه به اسلام،بل که به فرهنگ عرب باختند اما ایران پس از اندکی کیستی و کیان خود را بازیافت؟به گمانم همان روح جاری در فرهنگ ایرانی که به طرز شگفتی همیشه خود را در دراز مدت نمایان کرده و در برابر طوفان مصائب صیقل یافته،اما دیگرگون نشده راه نجات ما بوده است.اینکه امروز زبان فارسی زنده است و بر پایه آن، اندیشه ایرانی از طریق ادبیات و فلسفه استوار شده است،مرهون همین احساس و روح جمعیست.
ضرورت پاسداشت و اشاعه فرهنگ ایرانی که بر دو بال ایرانیت و تشیع سامان گرفته است،و ارتباط با سرزمینهای ایرانی تبار،ما را بر آن داشت تا به همت و همدلی جوانانی که دل در گروه نیاخاک خود دارند،و با اتکا به قلم و دانش ایشان سامانه ای فرهنگی را بنا نهیم.بهترین راه برای برقراری ارتباط با روشنفکران و صاحبنظران حوضه ایران فرهنگی و اجتماع نظر آنها، میتوانست نشریه ای باشد که به دغدغه ها و مقولات فرهنگی این حوضه بپردازد.«ایران فرهنگی» چنان که از نامش پیداست سرزمینهایی را شامل میشود که روزگاری در مرزهای سیاسی ایران قرار داشته اند و از بعد فرهنگی و تبار، دارای قرابت و یگانگی تاریخی اند.به منظور آشنایی ایرانیان امروزین،و ایرانی تباران سایر کشورها با سیر تحول تاریخی،اوضاع سیاسی،فرهنگی یکدیگر ،نشریه ای با فرنام«ایران بزرگ فرهنگی» با همت و تلاش دوستان ما آغاز بکار کرد.نخستین آرمان ما در این فصلنامه ارتباط گیری و نزدیکی به ایرانی تباران بود که این امر با تلاش پیگیر همتباران ما در تاجیکستان و کردستانات عراق و ترکیه و البته مناطق تاجیک نشین افغانستان به ثمر نشست و امروز پس از انتشار چند شماره از این فصلنامه شاهد توزیع آن در اکثر کشورهای همسایه هستیم.پژوهش های تاریخی و فرهنگی زمانی که با سیاست بازی همراه میشود و برای شماری از حکومتها آلت پروژه هویت سازی جعلی میشود،یقینا از روشهای آکادمیک و دانش بنیان دوری جسته و بیشتر سعی در دگرگونی و قلب واقعیتها دارند.چیزی که امروزه به وفور شاهد آنیم،از ثبت تار ایرانی،تا چوگان و مصادره به مطلوب شخصیتهایی چون مولوی بلخی و ابن سنیا و رودکی تنها نمونه های دم دستی کوچکی از این دزدیها و جعلیات تاریخی است.از همین رو هیئت تحریریه ی فصلنامه بر آن شد تا با دعوت از بزرگان پژوهشگر و تاریخنگار و بر پایه روشهای تحقیق علمی به دفاع از داشته های فرهنگی ایرانی بپردازد.چرا که بر این باوریم ملتی که هویت و چیستی خود را ببازد،نخواهد توانست راه به آینده ای درخشان بگشاید.شماری از منتقدین این نظریه،کشورهایی را مثال میزنند که پیشینه چندان سترگی نداشته اند اما امروز پیشرفتی هرچند در ظاهر کرده اند،در پاسخ باید یادآور شد که حتی همین کشورها هم اکنون به خلا فرهنگی و هویتی رسیده اند به گونه ای که شاهد همان گونه دزدیهایی هستیم که اشاره شد.برای نمونه تغییر نام خلیج فارس یا به نام کردن رودکی و…ریشه در همین تلاش برای هویت سازی است.حال چرا بایست با اینهمه ذخیره فرهنگی اهمال و کوتاهی کرد؟لازم به تذکر است که هیچ گاه توقف و ایستادن در گذشته را روا نمیداریم،بل که به تاریخ به صرف شناسنامه و پله ای برای صعود مینگریم.فصلنامه ایران بزرگ فرهنگی بر پایه چنین دیدگاهی از همان روزهای نخست با بزرگان عرصه فرهنگ ارتباط برقرار نموده و در قابل مقالات و گفتگوهای بسیاری خط و مشی خود را پی گرفت.در این بین بزرگواری و شکیبایی اساتید بنامی چون محمد علی اسلامی ندوشن،استاد مرتضی ثاقب فر در واپسین روزهای زندگانیش،دکتر بختیاری و…در همراهی و یاری به ما، مایه افتخار و دلگرمی ما را به ادامه راه شد.در اندک زمانی این مجله با تمام مشکلات مالی و تنگدستیهای یک عده جوان دلبسته به میهن،مرزهای ایران عزیز را درنوردید و از نظر علاقه مندان به ایران و فرهنگ ایران در سرزمینهای ایرانی گذشت.گامی هرچند لرزان در جهت اشاعه دکترین سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران برداشته ایم،باشد که به عنایت دوستداران و دلباختگان این سرزمین شاهد پایدار ماندن این بنای فرهنگی باشیم..