رشد افراط گرایی در جهان بی گفتگو
گزارشی از شصت و سومین عصرانه ی فرهنگی هامون
محمدصادق ملایی
شصت و سومین عصرانه فرهنگی هامون با حضور دوستان هامونی از جمله آفایان: علیرضا پناهی، ناصر حفظ اله، کاووس کمالی نژاد، مجید عوض فرد، رضا مالکی، سینا شبانکاره، جواد جوکاربرازجانی ، محمّد صادق ملائی، علی اصغر رجایی، سبحان حسن پور و خانم شهین بازیار برگزار شد.
در این عصرانه که متاسفانه مهمانان گرامی نتوانستند حضور پیدا کنند و طی پیامی از دوستان هامونی عذر خواهی کرده بودند و جلسه با صحبت های آقای اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی آغاز شد و بحث پیرامون گفتگوی تمدن ها بود. در ابتدا حسام مقدم جلسه را به سه موضوع مرتبط با هم تقسیم بندی کرد: بحث هایی درباب ایده گفت وگوی تمدنها، خیزش مردم جهان عرب و برآمدن گروه های افراط گرا در خاورمیانه.
در ابتدا حسام مقدم در مورد گفت و گوی تمدن صحبت هایی کردند و دلیل برگزاری این عصرانه را به مناسب نزدیک بودن با روز جهانی گفتگوی تمدنها(۳۰ شهریورماه) و روز جهانی صلح (۳۱ شهریورماه) دانست و افزود: ایده ی گفت و گوی تمدن ها توسط سید محمّد خاتمی در سفر ایشان به سازمان ملل در سال ۱۳۷۷ در سازمان ملل متحد به نمایند گان کشور های عضو ارائه شد و باعث شد که سالی با عنوان سال گفت وگوی تمدنها (سال ۲۰۰۱ میلادی) از طرف سازمان ملل متحد نامیده شود و همچنین مرکز گفت وگوی تمدنها در کشور ایران در همین مورد تاسیس شود هرچند که بعد ها در دولت نهم تغییر نام داد.
در ادامه کاووس کمالی نژاد؛ فعال ادبی و شاعر دشتستانی در گفتاری انتقادی بر روی این ایده که از طرف ایران مطرح شد خاطر نشان نمود که متاسفانه این ایده بیشتر یک ژست سیاسی و دیپلماتیک از طرف ایران بود که در سازمان ملل متحد عرضه شد و هیچ ضمانت اجرایی در سطح جهان نداشت، آنچنان که حتا در ایران نیز این گفت وگو بین گروه ها و مذاهب شکل نگرفت.
در ادامه مجید عوض فرد؛ فعال هنری و عضو هیئت موسس انجمن هامون نیز خاطر نشان کرد که باید به این ایده در سطح بین المللی نگاه کرد و باید به پیامدهایی که این ایده در سطح جهان به وجود آورد توجه شود هرچند که در ایران کمتر می شود نشانی از این گفت وگو جست.
حسام مقدم به دیگر خاستگاه های فرهنگی و فکری این ایده اشاره نمود و ریشه برآمدن این نظریه در ایران را ناشی از تمدن چندساحتی و چندگانه فرهنگی ایرانیان دانست که می شود نشانه های آن را در اخلاقیات و روحیات متعدد ایرانیان دید که می شود در کتابهای کسی چون داریوش شایگان این ایده ها را یافت و این نظریه ها خیلی قبل تر از ایده دیپلماتیک سیدمحمد خاتمی موجود بوده که حالا به طور رسمی و سیاسی به جهان عرضه شده است. لذا نمی شود همه بحث ایده گفت وگوی تمدنها را به یک بازی سیاسی تقلیل داد. در همین حوزه داریوش شایگان در کتاب نامه ای برای فردا در آخرین پاراگراف کتاب آرزو می کند که در هزاره سوم بنیادگرایی افراط گرایی رشد نکند که در غیر این صورت، فاجعه رخ خواهد داد. حسام مقدم همین نکته را آسیب و چالش جهان بی گفتگوی کنونی پنداشت و برآمدن گروه های افراط گرایی مانند داعش را در همین حوزه تحلیل نمود.
در این زمینه گفت وگوها ادامه پیدا کرد و ناصر حفظ اله؛ فرهنگی و دبیر مدارس شهرستان دشتستان نیز به نقد این نظریه پرداخت و آن را صرفن یک ویترین زیبا برای سیاست خارجی دولت خاتمی دانست و خاطرنشان نمود که در خارج از ایران نیز این ایده زیاد مورد توجه جهانیان قرار نگرفت و نمی شود این همه بر روی آن تاکید نمود.
در همین زمینه جواد جوکار؛ کارشناس ارشد مدیریت و مدرس دانشگاه به اهمیت این نظریه اشاره نمود و با اشاره به برخی نقدها، ضرورت این گفت وگو را در بین فرهنگها و درون تمدنها را ذکر نمود.
حسام مقدم در جمع بندی این بحث به این نکته اشاره نمود که ضرورت توجه به گفت وگوی تمدنها در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ می توانست از یازده سپتامبر و حمله به برج های دوقلو جلوگیری کند و جهان را به ورطه افراط گرایی و جنگهای خانمان برانداز در منطقه خاورمیانه کشاند. با این لحاظ تمدن ایران توانسته بود که خطر و تهدیدی که جهان را به منازعه می کشاند، پیش بینی کند و از قبل راه حل خود را در قالب ایده گفت وگوی تمدنها ارائه دهد اما جریان امور به دست بنیادگرایان و جنگ طلبان سپرده شد و ایده گفت وگوی تمدنها در همان سالی که به همین نام نامیده شده بود، از بین رفت و فراموش شد.
در بحث گروه های تندرو و افراطی و تروریستی نظر دوستان هامونی به این قرار بود.
در این حوزه رضا مالکی معتقد بود که ریشه و خاستگاه تفکری این گروه های افراط گرا در مبانی فکری تاریخی در جهان اسلام دارد که حالا با استفاده از مدرن ترین افزارهای نظامی و کشتارجمعی مجددن خودش را بازسازی نموده و ادعای حکمرانی و حکومت کرده است. این گروه های افراط گرا با تفسیر خاصی که از منابع دینی دارند، به گونه ای از توجیه های مذهبی هم خود را مسلح می کنند اما در نهایت جهان را به آتش می کشند.
مجید عوض فرد نیز به جریانات سیاسی و دیپلماتیک جدید اشاره نمود و رشد این گروه ها را در خلا قدرت در سوریه و عراق حستجو نمود و اشاره به این مورد کرد که دولت های ملی در جهان پس از یازده سپتامبر به شدت ضعیف شده اند آنچنان که این گروه ها به صورتی کاملن بین المللی و منطقه ای می توانند فعالیت کنند و بر برخی از منابع اقتصادی نیز تسلط یابند.
اسماعیل حسام مقدم نیز در این زمینه به مساله هویت و برآمدن منازعات هویتی در جهان جدید اشاره کرد و با توجه به نوشتارها و تحلیل های ادوارد سعید، اکبر احمد و آصف بیات به راه افتادن موجی از استقلال خواهی هویتی مسمانان افراطی در مقابل بازنمایی رسانه ای اسلام هراسی در غرب اشاره نمود که در فرآیند این حرکت، گروه های افراطی و بنیادگرایی همچون داعش شکل گرفته و این گروه ها به خاورمیانه نقل مکان کرده اند و خلافتی را برای خودشان راه انداخته اند و با هر چیزی که نشانی از هویت مدرن غربی بدهد، مقابله می کنند و آن را ازبین می برند. ازهمین رو به زعم حسام مقدم دقیقن در نبود گفتگوی بین تمدنی در جوامع غربی که امکان اجتماعی آن هم موجود بود، باعث شده که این گروه ها در آنجا شکل بگیرد و جنگی هویتی به راه بیفتد.
محمدصادق ملایی معتقد بود که: اکثر کسانی که به گروه هایی همچو داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام پیوسته اند افراد کم درآمد و مردم عادی و فقیر و کم سواد جوامع غرب بوده اند که برای دست یافتن به مقام و منزلت، دست به کشتار و تجاوز به مردم غیر نظامی عراق و سوریه شده اند و این افراد که مرتباً افرادِ با منزلت و با سواد جوامع خود یعنی خبرنگاران را سر می برند بیشتر از روی کینه است و دوست دارتد کسانی که دارند جنایت هایشان را به گوش جهانیان می رسانند را از بین ببرند و بیشتر مردم با جهالت سیاسی و عقلی به این افکار داعش جواب مثبت داده اند و با آنها هم پیمان و یک صدا شده اند و بیشتر فرماندهان داعش فکر بر جاه طلبی دارند نه خدمت به مردم و آنها قابل گفت و گو نیستند چون اگر منطق گفت و گو را داشتند تا حالا با دولتمردان کشورهای عراق و سوریه به تفاهم رسیده بودند و آنها افکاری رادیکال و تندروانه و افراطی و بسیار جاه طلبانه دارند و چشم خود را به اموال و سرمایه های ملی این کشورها دوخته اند.
درهمین زمینه کاووس کمالی نژاد نیز به بیان پرسش هایی در باب مبانی ایدئولوژیک این گروه های بنیادگرا پرداخت که جواد جوکار به آن پاسخ داد و این نگرش ایدئولوژیک را دقیقن همان چیزی دانست که باعث جلوگیری و امتناع از گفتگو با دیگر هویت ها شده است، دانست.
در جمع بندی این مبحث با توجه به نظرگاه کسانی چون یورگن هابرماس و گونار میردال؛ این گونه برآمد که کشورهای غربی با اینکه می توانستند از ظرفیتی که ایده گفتگوی تمدنها به وجود آورد، استفاده کنند اما بی تفاوت از کنار آن گذر کردند و نخستین پاسخ دولت جرج بوش و نئوکان ها در آمریکا به مساله یازده سپتامبر حمله نظامی و لشکرکشی به خاورمیانه بود که عملن فضا را برای درگیری هویتی مهیا نمود و شکل گیری و برساخت گروه های افراطی در طول این سالها دقیقن به خاطر بی توجهی به ظرفیت هایی بود که ایده گفتگوی تمدنها به وجود آورد اما نادیده گرفته شد و به فراموشی سپرده شد. داعش از فشای بدون دیالوگ و گفتگو برآمده است و در جهان بی گفتگو هرروز بدتر و خشن تر خواهد شد.
در سومین بخش از این عصرانه به مبحث خیزش مردم عرب در خاورمیانه؛ مردمان مصر و تونس پرداخته شده و ریشه های حرکت مدنی و اعتراضی این مردمان را مورد واکاوی قرار داده شد.
در این بحث که به صورت مختصر و کوتاه بود و در اواخر جلسه به مدت ۲۰ دقیقه گفته شد علت بهار عربی در کشور های مختلففی همچو مصر و تونس به ستوه آمدن مردم از کارهای دولت بود و می خواستند کشورشان انتخاباتی آزاد داشته باشد و کشوری خوب و جهان اول داشته باشند و در آن همه چیز به خوبی باشد و ارتشی ها کنترل هر چیز را برعهده نداشته باشند و بگذارند مردم کمی تعقل و اندیشه کنند در امور کشورشان و خودشان تصمیم بگیرند. هرچند که در یک رفت و برگشت سیاسی، مجددن این ارتشی ها بودند که از اشتباه استراتژیک اسلام گرایان اخوان المسلمین بیشترین استفاده را کردند و دست به کودتا زدند و دولت جدیدی را بر سرکار آوردند. در این جلسه از محمد بوعزیزی و میدان التحریر هم یادی شد و همچنین از اهمیت شبکه های اجتماعی مجازی مانند فیسبوک و توئیتر که در انقلاب و جنبش مردم نیز نکاتی گفته شد.
در پایان شصت و سومین عصرانه فرهنگی هامون، از همه دوستانی که زحمت کشیدند و آمدند تشکر شد و با جمع بندی کل موضوعات به اتمام رسید و در پایان عکس یادگاری به رسم یاد بود گرفته شد. در شصت و چهارمین عصرانه فرهنگی هامون نیز با حضور پنج جوان متولد دهه شصت شمسی، به تحلیل زندگی این متولدین پرداخته خواهد شد.