«موسی به دین خود، عیسی به دین خود»، « هرکسی تو قبر خودش می خوابد» این دو ضرب المثل که پیشینه ای طولانی در فرهنگ مردمان بوشهر- و شاید دیگر مردمان- و محاورات(گفت و گو ها) روزانه ی آنان دارد؛ بیانگر باور نظری این سنخ از آدمیان به کثرت گرایی(pluralism) مذهبی است. افزون بر این، کاربرد گزاره های یادشده را می توان نمودی شگرف از آیین رواداری، صلح خواهی و خشونت گریزی حاملان این اندیشه به شمار آورد. در جملات پیش گفته، از یک سو غیریت دینی ومناسکی به رسمیت شناخته شده و از دگر سو اذعان می شود که هرکس بار مسئولیت خود را بر دوش می کشد. پنداشت تئوریک به عبارت های زبرین و التزام عملی به آن ادعاها، واجد این توانمندی است که جوامع انسانی را از آفات گاه ویرانگر مولود سرک کشی خودسرانه به عرصه ی خصوصی( نگرش ها و بینش ها، مناسک و سبک های زندگی دینی و غیردینی) دیگران پاک کرده و در این حوزه، زندگی مسالمت آمیز و عاری از حق کشی را برای بشریت به ارمغان آورد. در جهان کنونی و عصر مدرن نیز به سان گذشته ی دراز دوران پیشامدرن، کثرت نظرگاه های انسان شناسی و جهان شناسی، تفاوت انگاره های کلان دینی ، رنگارنگی احکام و مقررات مذهبی، گونه گونی آیین ها و مناسک و تنوع شیوه های زندگی مردمان، نه فقط واقعیتی انکارناپذیر است؛ بلکه تجربه های انضمامی دیروز و امروز تاریخ پرماجرای بشری نیز به مثابه ی معلمی هوشمند به همگان می آموزد که تلاش زورمدارانه و ستمکارانه برای همانند سازی عقیدتی،سیاسی، روشی و زیستی مردمان و برپایی نظمی تک صدایی نیز محکوم به نامرادی و نمونه ی آب در هاون کوبیدن است. بنابراین، پذیرش انفسی(ذهنی) واقعیت تکثر و تضاد در جغرافیای فرهنگی، اندیشگی، سیاسی و آیینی انسان ها و تعهد به الزامات آفاقی( عینی) این امر مُحصَّل(واقعی و خارجی)؛ یعنی، به رسمیت شناختن رفتاری و کرداری حقوق فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دیگران در مقیاس ملی و بین المللی، به قطع بهترین و کاراترین راهکار برای فرار از تنازعات فرسایشی و کور و پایان دادن به نبردهای خانمان سوز داخلی و خارجی، و استقرار مناسباتی آزادانه، عادلانه و شادمانه میان دولت- ملت، ملت-ملت و دولت- دولت است. البته شایان یادآوری است که هرگاه از اعتراف به موجودیت ناهمرنگی در میان انسان ها و نیز نامداخله گری در قلمرو فردی اشخاص سخن رفته و پاسداری از مرزهای آن را یکی از عوامل خلق و نیز ثبات زیست برهنه از جنگ سرد و گرم میان انسان ها می پنداریم، نخست،منظور این نیست که انسان های پیشین، حال و پسین، تمام قد در کثرت غوطه وراند و دارای هیچ ایده، آرزو، هدف و روش مشترکی نیستند؛ زیرا همان گونه که کثرت، امر حقیقی است، وحدت نیز پدیده ای حقیقی است و اگر بخواهیم به زبان فلسفه حرف بزنیم، عالَم انسانی نیز نظیر جهان طبیعی، محل نشو و نمای «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» است. همسانی انسان ها علاوه بر نیازهای غریزی، بیشتر در میدان اخلاق نمود می یابد. دوم، این که به معنی تأیید عقلانی و برهانی همه ی گزاره ها و بایدها و نبایدهای مندرج در تمام جهان بینی ها و ایدئولوژی ها و یا استحکام استدلالی تمام مدعیات درشت و ریز آن ها نیست؛ و یا این که توصیف و تحلیل و یا حتی نقد این افکار و کنش ها به طور مطلق ممنوع بوده و حق اظهار نظر سلبی نیز منتفی است؛ سوم، هم چنین فرمان این نیست که اهالی اندیشه، چه خداباوران و چه خدا ناباوران، دیدگاه های خود را در باب خدا، جهان، انسان و شکل و شمایل زیست او مسکوت نهاده و کالاهای معرفتی،اجتماعی و سیاسی خود را در بازار مکاره اندیشه ها عرضه نکنند؛ بلکه خروجی مفهومی و مصداقی نگاه واقع گرایانه(realistically) به کثرت و چندرنگی مستقر در گیتی انسان ها و زوال ناپذیری آن، حاوی این آموزه ی والا و شکوهمند است که هیچ فرد، جماعت، نظام سیاسی و یا دین و مذهبی، حق ندارد و نباید با خودمطلق پنداری و تاخت و تاز و کاربست داغ و درفش، انگاره ها و سلوک زندگی خود را بر دگران بار نماید و از این طریق در شیپور خشونت بدمد و میان مردمان گودال خودی و غیرخودی حفر کند و آرامش ذهنی و عینی دگراندیشان را بدرد و جان و مال و حیثیت و شرف خلق را به توبره کشد و حبس و شکنجه درمانی و گرسنه سازی وکشتار مخالفان و منتقدان را پیشه ی خود سازد و آتش فشان جنگ را شعله ور کرده و با دفن آزادی و عدالت، جهان را پربلا سازد. زیستگاه کنونی ما اما هزاران سال است که تحت سیطره ی دیکتاتوری های آدم فروش و تاراجگر و مبارزه ی درون مرزی ناخدایان استبداد با خدایان آزادی و نیز جنگ های برون مرزی سلطه جویانه و خانمان برانداز می باشد. دستآورد این فزون خواهی های ناعادلانه ، کینه ورزی های بی پایان و شرارت های مرگبار برخی از اصحاب قدرت و ثروت و نیز فعال شدن روزافزون بنیادگرایان قشری و خشونت پرست، که پیامی جز تباهی و نیستی برای آدمیان ندارند، آسایش گیتی را از جسم وجان بخش های از بشریت ربوده و جهان ما را به جایگاهی ترسناک تر از دوزخ تبدیل کرده اند.در این شرایط که از منجنیق فلک خودکامگی و تحجر و واپسگرایی بر سر انسان های زیر ساطور بیداد، سنگ فتنه می بارد، مسئولیت تاریخی مردمان آگاه، آزاد و متعهد به آرمان های انسانی است که در پهنه ی هستی و در چارچوب ظرفیت های ذهنی و سرمایه های عینی خود، طرحی نو درانداخته، هم چنان ساز آزادی و دادگری بنوازند و نغمه ی صلح و آشتی سر دهند و ارباب ظلم و خشونت و جنگ تجاوزکارانه را انذار کنند؛ تا روزی و روزگاری فرشته ی آزادی، داد، رواداری و صلح بر اهریمن استبداد، بیداد، خشونت و جنگ ناعادلانه پیروز شود.