در جهان متکثر و چندوجهی کنونی، بحران ها و مشکلات مشترک زیادی در بین تمامی ملت ها با هر نگرش و سیره ای وجود دارد. این گستردگی در کلماتی مانند عدالت و ظلم، اعتدال و افراطی گری، آزادی و بردگی و بین مسالمت و خشونت می باشد. این دردهای مشترک در هر ملت با هر نوع تنوع فرهنگی، می تواند زمینه ساز همکاری، دوستی و هم بستگی میان گروههای متعدد و راهی جهت جمع کردن گروه های متکثر در یک اشتراک تمدنی باشد. اشتراکی که هابرماس با طرح منظومه ای از مفاهیم از قبیل “زیست جهان”،”عرصه ی عمومی و خصوصی”، علایق انسانی” و…. چهارچوب ها و بسترهای مناسبی را جهت بحث پیرامون گفت و گوی اجتماعی و جهانی پدید می آورد. از جمله مهم ترین مفاهیم اساسی هابرماس “زیست جهان” می باشد. زیست جهانی که هابرماس در آن همواره تلاش داردآن را به عنوان مفهومی در جهت اثبات و امکان گفت و گو مطرح کند. زیست جهان در روایت هابرماسی در واقع زیر لایه ای است که تمام کنش های ارتباطی در آن جای گرفته است. به عبارت دیگر افقی است که اعمال ارتباطی و ذهنی ما در آن حرکت می کنند. زیست جهان پس زمینه ای از مبانی مشترک است که تعامل نمادین و معمولی را ممکن می سازد. به عقیده هابرماس کافی نیست که هر فرد جداگانه برای خود بیندیشد که آیا می تواند با هنجاری موافقت کند یا نه. آنچه لازم است فرایند واقعی مناظره است. پس آنچه دموکراسی را برتر از دیگر رقبای ایدئولوژیک خود قرار داده، همانا اعتقاد به “زیست جهان گفت وگو” است که از فرایند یادگیری مشترک جدا نیست. هابرماس با به کار بردن واژه “منطق دیالوگ”، تصویر جدیدی از گفت وگو در عرصه های اجتماعی و سیاسی ارائه داده است. او از هر چه بخواهد به صورت “مونولوگ” با مسایل و مشکلات جهانی مواجه شود فاصله می گیرد و بر “زیست جهان گفتمانی” اصرار می ورزد. از آنجا که اندیشه هابرماس گفت وگو است، لذا می توان وجهه نظری او را در فلسفه، سیاست و جامعه شناسی با ایده “گفت وگوی تمدن ها” هم سو و هم پیوند یافت.
ایده ی گفت و گوی تمدن ها؛ مرزی وسیع تر از فرهنگ دارد. این ایده، تمامی تمدن ها را وا می دارد که در صحنه ی گفت و گو، تمامی فرهنگ ها با یکدیگر درآمیزند و به جای یک تمدن با چندین فرهنگ، تمامی تمدنها با تمامی فرهنگ های متفاوت در کنار یکدیگر قرار گیرند و با استفاده از زبان جهت رسیدن به تفاهم، با یکدیگر دیالوگ و گفت و گو کنند. با توجه به تمدنی و فرهنگی بودن نظریه ی گفتگوی تمدنها است که ضرورت و مطرح کردن مساله ی دیالوگ و گفت و گو آشکار می شود. دیالوگی که در جهان کنونی، گام های معلق خود را طی می کند و جای خود را به خشونت، جنگ،کشتار، سلاح های شیمیایی، فقر و… داده و همچنان جایگاهی در بین برخی دولت ها ندارد.
در زمان کنونی، با توجه به جنگ ها، خشونت ها، ستیز های فرقه ای و کشتارهای قومی و طایفه ای و…. ضرورت وجود گفت و گوی تمدن ها را بیش از پیش آشکار می کند. ضرورتی که همواره می طلبد تمامی تمدن ها، هر چه بیشتر قلمروهای متکثر فرهنگی خود را به یک چشم انداز خاص متمرکز نمایند تا در جریان گفت وگوی تمدنها امکان برخورداری از بیشترین سهم ممکن در ساماندهی به هنجارها و چالش های موجود در سطح جهانی امکان پذیر باشد.
زیستن در جهان متکثر کنونی که دارای هویت های متنوع فرهنگی می باشد؛ گفت و گوی تمدن ها و روابط فرهنگی می تواند ضمانتی جهت بقا و گسترش صلح و دوستی باشد. گفت و گوی تمدن ها؛ تنها راهکاری که از طریق آن می توان بی عدالتی، ظلم و جور را مهار کرد و صلح و دوستی را در سطح بین المللی گسترش داد.
منابع:
۱-هابرماس، یورگن (۱۳۸۰) جهانی شدن و آینده دموکراسی: منظومه پساملی، ترجمه کمال پولادی، تهران، نشر مرکز
۲-هابرماس، یورگن (۱۳۸۱) «پایان تبعیض، آغاز مدارا»، سخنرانی در انجمن حکمت و فلسفه، گزارش گفت وگو، سال دوم، شماره ۲۶، مرکز بین المللی گفت وگوی تمدنها، خرداد