در برنامه ریزی که انجمن هامون ایران برای دور سوم خود انجام داده بود، در پنجاه و هشتمین عصرانه فرهنگی خود به پخش و تحلیل فیلم سینمایی کنعان، ساخته مانی حقیقی پرداخت. این جلسه از عصرانه در تاریخ چهارم شهریور ماه توسط مهدیه امیری روزنامه نگار و شاهین نجفی کارشناس تاتر برگزار گردید. چارچوب اصلی این گزارش مبتنی بر گفتارها و نوشتارهای مهدیه امیری می باشد. در ابتدای جلسه، مهدیه امیری مباحث خود را در سه بخش معرفی کارگردان و فیلمنامه و دلیل انتخاب فیلم، بخش دوم نظریه های مطرح در جامعه شناسی در خصوص زندگی روزمره و بخش سوم به تحلیل فیلم برحسب این نظریه ها و بررسی زندگی روزمره زنان در فیلم کنعان اختصاص داد که متاسفانه به دلیل کمبود وقت، بخش دوم بررسی نشد.
امیری دربخش اول صحبت های خود گفت: فیلم کنعان ساخته ی مانی حقیقی می باشد. مانی در سال ۴۸متولد شد و فارغ التحصیل کارشناسی فلسفه از دانشگاه مک گیل در سال ۱۹۹۱، کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه گوالف در سال ۱۹۹۷ و کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی از دانشگاه ترنت در سال ۲۰۰۰ است. او نویسنده و کارگردان فیلم های آبادان، کارگران مشغول کارند، کنعان، پذیرایی ساده و ۵۰کیلو آلبالو، نویسنده فیلم چهارشنبه سوری، کارگردان مستند هامون بازها و بازیگر فیلم های درباره الی، ورود آقایان ممنوع، آسمان محبوب و آذر، شهدخت، پرویز و دیگران است. کنعان سومین فیلم حقیقی است و در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر جایزه تماشاگران را به خود اختصاص داد. مانی حقیقی به سینمای عباس کیار رستمی علاقه زیادی دارد. فیلم کارگران مشغول کارند را بر اساس طرحی از عباس کیاررستمی ساخته بود. داستان هایی به ظاهر ساده و پیش پا افتاده اما عمیق و پرمحتوا، شخصیت های معمولی بدون هرگونه معرفی و توضیح اضافی درباره آنها، سکانس های طولانی اما پخته جز معروفترین المان های کیاررستمی هست که به نوعی در آثار پیشین مانی به چشم می خورد.در کنعان هم ظرافت های آن نوع سینما را هنوز به یدک می کشد. اما این بار مانی دست به تجربه ای جدید زده است و به قول خودش با ساخت کنعان می خواستم اثری متفاوت با آموخته هایم از سینمای کیاررستمی بسازم و اصرار داشتم فیلم گریه دار باشد.
وی افزود: کنعان به معنای بازگشت است و استعاره از ناکجا آباد که آدمی در ناخودآگاه خود آرامش و خوشبختی را در آنجا می بیند و مدام جستجو می کند تا به آن برسد. فیلمنامه کنعان سال ها پیش از خواندن داستانی از آلیس مونرو نویسنده کانادایی به نام “تیر و ستون” به ذهن مانی رسید و در تمام این سالها تبدیل آن داستان به فیلم دغدغه او بوده است. حتا ایده و طرح کلی کنعان قبل از فیلم های آبادان و کارگران مشغول کارند مانی را جذب خودش کرده بود. مدت زمان این فیلم در ابتدا ۲ساعت و ۱۵ دقیقه بود که برای جشنواره فیلم فجر به ۲ساعت و۵ دقیقه کاهش یافت و سانسورها تا آنجا ادامه پیدا کرد که مدت زمان این فیلم به یک ساعت و ۴۰دقیقه برای اکران عمومی رسید.
این روزنامه نگار در ادامه صحبت های خود دلیل انتخاب فیلم را اینگونه بیان کرد: اگر نگاهی به سینمای دهه های گذشته داشته باشیم متوجه می شویم که در دهه ۶۰ فیلم ها شاد و اکشن بودند. دهه ۷۰ بیشتر تابعی از شرایط سیاسی اجتماعی پس از جنگ بود و سینمای دهه ۸۰ به طبقه متوسط جامعه توجه ویژه ای داشت و مشکلات و دردهای این طبقه را بازگو کرد. فیلم هایی بودند که به مساله زنان پرداختند و به نوعی تحلیل زندگی روزمره زنان در جامعه ایران را بازگو می کردند. کنعان بازنمایی رویارویی افراد با مسائل و دشواری های و تضادهای زندگی مدرن و به نوعی از تامل بر خود این افراد جهت حل مسایل است. تامل بر خودی که منجر به تامل بر دیگران، بر روابط با آنان و در نتیجه منجر به تامل بر فرهنگی می شود که افراد درون ان پرورش می یابند. فیلم نشان می دهد که انسان های عصرمدرن دیریا زود ناگزیز می شوند با تضادها و ابهاماتی که افکار و زندگی آنها را در برگرفته است مواجه شوند، در نتیجه مجبورمی شوند برای ناکارامدی ابزارها و رفتارها و طرز فکرهای دوره های پیشین چاره جویی کنند. مینا به عنوان یک زن نمادی از این فرد مدرن است که با تامل در درون خودش، نمی تواند به سبک وسیاق دیرینه زندگی خود تن دهد.
امیری در ادامه این بحث افزود: فیلم نشان می دهد که افراد در عصر حاضر با برخی مسایل مواجه میشوند که نسل های پیشین آن قدر انها را بدیهی می انگاشتند که متوجه شان نیز نمی شدند چه رسد به اینکه مساله بودن و پرسش برانگیز بودن آنها را بازشناسند و بر آن ها تامل کنند. گفت وگو با خود بر سر مسایل و موانع یا همان تامل بر خود و بر دیگران، اساسن پدیده ای مربوط به دوران مدرن است و از این رو مینا با تامل در درون خود، نمادی از فردی مدرن است. فیلم به وضوح هشداری است مبنی بر اینکه روی برگرداندن یا تلاش برای بدیهی انگاشتن برخی مسایل زندگی روزمره، منحر به عصیان و از پای بست ویران کردن زندگی می شود.
مهدیه امیری در خصوص معرفی محتوای درونی فیلم کنعان و نظر کارگردان آن تصریح کرد: کنعان فیلمی است واقع گرا به مسایل اجتماعی که در لایه های پنهان تر ان رگه هایی فلسفی نیز مشاهده می شود. از طرفی دیگر کنعان ملودرامی سرد است. ملودرام سرد جاری در کنعان اصلن شباهتی به معنای عام و رایج ندارد. خبری از شخصیت های خوب یا بد یا پایان خوب و خوش نیست. ایجاد فضایی عاطفی و حسی که هیچ یک از شخصیت ها در بوجود آمدن ان هیچ نقشی نداشته اند. نوع شخصیت پردازی در کنعان جایی برای برجسته شدن یکی از شخصیت ها نمی گذارد و این دقیقن همان مرحله ای ست که می توان حقیقی را دستیابی به ملودرام سرد موفق دانست. در کنعان با ۴ شخصیت محوری و به نوعی با ۴ شخصیت تنها مواجه هستیم. مینا، مرتضا، آذر و علی. هر یک از این شخصیت ها به فراخور داستان برجسته می شوند و ببیننده بیش تر و بیش تر به دنیای ذهنی و حال و احوال آنها نزدیک تر می گردد. اما پرهیز مانی از بیان درونیات شخصیت ها تمهیدی بسیار به جا و هنرمندانه است که رمز گشایی و دریافت لایه های زیرین را به بیننده واگذار می کند و او را در بیشتر داستان با خود همراه می سازد.
امیری در ادامه صحبت های خود به بحث زندگی روزمره در فیلم پرداخت و برای واضح تر کردن این موضوع به بخشی از فیلم اشاره کرد و افزود: در این فیلم مینا همیشه حرف از جدایی می زند اما علت آن را مطرح نمی کند تا اینکه در جاده شمال به مرتضا می گوید: دلم می خواهد از خانه که بیرون می روم، کسی منتظرم نباشد و…. تا فبل از گفتن این مساله هیچگاه در طول فیلم متوجه نمی شویم دلیل ترک مرتضا چیست؟ حتا سردرگمی مرتضا در برخورد با این چالش های ذهنی بر خاکستری بودن داستان می افزاید. این تم دقیقن ویژگی اثار مدرن می باشد. در این قسمت از فیلم مشخص می شود که مینا دچار روزمرگی شده است. او به دنبال مسایلی است که او را از دنیای مادیات، سطحی و تصورات زندگی روزمره بیرون بیاورد و می خواهد رشد کند و از ماندن به رفتن و بودن به شدن برسد. در اینجا به این نکته می توان اشاره کنیم که یکی از اهداف نظریه پردازان انتقادی، پروبلماتیزه کردن زندگی روزمره است تا تضادهای آن آشکار شود و توان های بالقوه نهفته در آن بازنمایانده شود و فهم معمولی کنش گران اجتماعی به سطح دانشی انتقادی از کلیت زندگی روزمه ارتقا یابد. کلیتی که شناخت از خود و دیگران و روابط با نظام ها و ساختارهای کلان را میسر و مهم تر از آن به تغییر و ساماندهی مجدد این شناخت ها و روابط، کمک می کند. از همین روست که نظریه پردازان انتقادی برخلاف نظریه پردازان جامعه شناسی خرد معتقد نیستند که زندگی روزمره صرفن قلمرو امور معمولی است که باید به توصیف آنها پرداخته شود، بلکه این زندگی قلمرو اموری است که با فعال کردن امکانات نهفته و پنهان و گاه سرکوب شده درون آن، می توان علاوه بر توصیف جهان به مثابه “آنگونه که هست” امکان ایجاد تغییراتی را فراهم کرد تا به جهان به مثابه”آنگونه که باید باشد” منتهی شود. زندگی روزمره صرفن قلمرو امور مبتنی بر عادت و بدیهی و ثابت نیست. همانگونه که در فیلم مینا نیز بر این موضوع واقف شده و تصمیم بر تغییر زندگی روزمره خود دارد و می خواند از بودن به شدن برسد.
این فعال فرهنگی در خصوص حضور زن در این فیلم با توجه به نقش آن گفت: در فیلم کنعان به یکی از موارد چندبعدی و سیال بودن زندگی روزمره پرداخته است و آن حضور و نقش پذیری زن به عنوان کارکتری است که می خواهد تغییر کند. در این فیلم برخلاف فیلم های دیگر، با زنی روبرو هستیم که برای تغییر دادن اوضاع و شرایط خود حتا حاضر به طلاق و سقط جنین نیز می شود. در فیلم کنعان با نگاهی درونی به زن، ان را به عنوان یکی از بخش ها و ساحت های زندگی روزمره در جهانی مدرن مطرح می کند. مینا در این فیلم درگیر پذیرش یا عدم پذیرش نقش خود به عنوان یک زن می باشد. نقشی که جامعه و ایئولوژیک بر ان تحمیل کرده است.گفتمانی که در ایران تمامی زنان با آن پرورش یافته و رشد کرده اند: گفتمان مردسالارانه. قوانین، هنجارها و باورها در هر جامعه ای، متقابلن برهم تاثیر گذاشته، از هم تاثیر می پذیرند و در شکل گیری و تداوم یکدیگر موثرند. در جامعه کنونی ایران اگرچه برخی قوانین به خصوص در حوزه خانواده و حقوق زنان توسط عده ای تحصیل کرده، پذیرفته نیست اما با بررسی لایه های عمیق تفکرو نیز عملکرد آنان می توان دریافت که این اعتقادات همچنان ولو غیرمستقیم بر عملکرد و تفکر انان در زندگی روزمره سایه افکنده است. این امر، در واقع به دلیل وجود گفتمان مردسالارانه ای است که در ان پرورش یافته و بزرگ شده اند. به باور بوردیو این ارزش ها و باورها همچون عادت واره ای، طبیعی در نظر گرفته می شوند و اینان ناآگاهانه به آن عمل می کنند و مینا در این فیلم نیز دچار همین باور شده و پذیرش این نقش دچار سردرگمی گردیده و مردد است که آیا هنوز مرتضا را دوست دارد یا نه؟ وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن با مرتصا می شود، وقتی او می گوید دوستت داشتم اما الان ندارم، باز هم شک دارد.
امیری با بیان اینکه در کنعان نمادهای بسیار زیادی وجود دارد و تمامی این نمادها حاوی پیام هایی می باشند به مواردی ازنمادهای فیلم اشاره کرد: وقتی در آسانسور رو به خانه ای نیمه ساخته باز می شود که تمام خانه پر از روزنامه و پنجره رو به جلو است، می تواند نمادی از امید و شور زندگی و تحول را برای مینا و بقیه کارکترها در پی داشته باشد. وقتی تکه ای از مانتوی مینا پاره می شود نمادی بر باردار شدن مینا هست. همچنین می تواند نمادی بر تعلق یا عدم تعلق به زندگی باشد و چون نیمی از مانتو پاره شده اش هنوز به مانتو وصل است یعنی اینکه هنوز هم می توان برگشت و احساس تعلق را ایجاد کرد. وقتی تکه ای از مانتو را به درخت گره می زند یعنی هنوز می خواهد ارتباط را حفظ کند و رابطه را محکم تر ببندد. حتا سقط جنین نیز می تواند نمادی از میل به کشتن تمامی تعلقات و وابستگی های دورنی خود برای رهایی از وابستگی ها باشد. در سکانسی از فیلم می بینیم مینا در حال بالا رفتن از پله های آپارتمان می باشد که ببیند آذر زنده هست یا نه. در این لحظه پایش لیز می خورد و دوربین طبقه ۱۱ را نشان می دهد و مینا را می بینیم که بلند می شود که این نیز می تواند نمادی از ده سال زندگی مشترک باشد که در سال یازدهم زندگی مشترک تصمیم مینا را برای رفتن تغییر می دهد و مصمم تر به پیش می رود.
مهدیه امیری در خصوص ضدقهرمان شدن زنی که در فیلم دچار روزمرگی شده است گفت: فیلم کنعان به طبقه متوسط جامعه می پردازد. به طبقه ای که تفکر روشنفکری دارند و تا حدودی مرفه می باشند. در کنعان مینا تا روز آخر می جنگد و تصمیم می گیرد از مرتضا جدا شود اما در پایان تسلیم می شود که بماند. او خواسته هایش را نادیده می گیرد و در آخر نمایی از فیلم هست که علی، آذر و مرتضا کنار هم ایستاده اند ومینا را تک افتاده نشان می دهد.آنها چیزی را که از زندگی می خواستند هنوز دارند و پای آنچه می خواهند ایستاده اند و تنها کسی که آن را از دست می دهد مینا هست. او خودش را فدا می کند تا دیگران پای فردیت خود بمانند. این قراری است که او در نذر با خودش میگذارد و به این صورت او به یک ضد قهرمان تبدیل می شود کسی که قادر به تغییر شرایط نیست.
وی برای تایید صحبت های خود به نوشته ای از مایک فدرستون اشاره می کند و می افزاید: میان زندگی روزمره و زندگی قهرمانانه تقابلی وجود دارد. زندگی قهرمانانه ای که صرفن با فاصله گرفتن از زندگی روزمره و کسالت ناشی از تکرار مکررات حاصل می شود. ولی نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که قهرمانان برای تایید قهرمان بودنشان باید مورد تشویق همان کسانی قرار بگیرند که در زندگی روزمره غوطه ور بودند و قهرمان از آنان فاصله گرفته است. مایک فدرستون در مقاله زندگی قهرمانی و زندگی روزمره می نویسد: اگر زندگی روزمره حول محور امور پیش پا افتاده و بدیهی انگاشته شده و معمولی دور می زند، پس نشان زندگی نه فقط برای امکان بازگشت به اعمال یکنواخت روزمره، بلکه مستلزم به خطر انداختن آگاهانه و عمدی خود زندگی است. در زندگی روزمره برشجاعت تاکید می شود، شجاعتی برای مبارزه و کسب اهداف خارق العاده، جستجو برای فضیلت، افتخار و شهرت. یعنی اموری که با اشتغالات نازل تر روزمره در تضاد است. جهان روزمره جهانی است که قهرمان از آن عزیمت می کند. فقط به این سبب که چنانچه وظایفش را با موفقیت به انجام رساند، مورد تحسین وتشویق همان زندگی روزمره قرار گیرد.
این روزنامه نگار در ادامه صحبت های خود به حضور سنت در دنیای مدرن و متوسل شدن افراد مدرن به مسایل سنتی اشاره نمود و افزود: در آخر فیلم می بینیم که مینا به مرتضا می گوید: می مانم چون نذر کرده بودم آذر زنده بماند. مینا برای رفتن حتا حاضر به سقط جنین و طلاق شده بود و اینکه چه اتفاقی می افتد که نظرش عوض شود جای تامل دارد. به نوعی می توان گفت فیلم بازنمایی است از تقسیم بندی فضایل انسانی در زندگی روزمره. فضایلی همچون فداکاری، شرافت، بردباری. فیلم در عین حال برخی سنت های دیرین در زندگی روزمره ایرانیان را بازنمایی می کند، سنت هایی که در مقابله با مسایل و دشواری های زندگی روزمره مدرن، انعطاف ناپذیر است. این سنت ها در عمق آگاهی افراد ریشه دوانده، از همین رو انسان ها کمتر می توانند آگاهانه بر آن تامل کنند. درنتیجه ، در موارد بحرانی و به طور ناخودآگاه به سمت سنت کشیده می شوند. مانند صحنه نذر کردن مینا در کنار رودخانه.
وی برای نتیجه گیری در خصوص بحث های مطرح شده در این فیلم و حضور زندگی روزمره جاری در آن و بیان این زندگی روزمره توسط سینما گفت: زندگی اجتماعی پیچ و خم ها و ظرایفی دارد که زبانی که آن را بازنمایی می کند، باید از انعطاف لازم برای بیان آن برخوردار باشد. ظهور عصر مدرن و به وجود آمدن تضادها و تناقض ها و ابهام هایی که مردمان به طور مداوم با آن ها روبرو می شوند، به دنبال خود مسایل جدیدی را به بار آورده که فهم آنها نیازمند وسایل جدیدی است. به تعبیر برشت: “مسایل جدیدی ظهور می کند… واقعیت تغییر می کند… و برای بازنمایی آن، شیوه های بازنمایی نیز باید تغییر کند.” بازنمایی زندگی روزمره در سینمای ایران در دهه ۸۰ یکی از این شیوه هاست. همانطور که در فیلم کنعان زن را در دوران مدرن متفاوت تر از گذشته نشان می دهد. در این فیلم با این دید به زن نگاه می شود که زن موجودی است که صاحب حق رای و نظر و انتخاب است و برخلاف فیلم های دهه های گذشته به زن همچون شی فاقد شعور که الگوهای از پیش تعیین شده ای برای زندگی کردن به او تحمیل می کنند، نیست. فیلم کنعان به مهم ترین وجه انسانی زندگی کردن یعنی داشتن حق اظهار نظر، انتخاب نوع زندگی و مطالبه حقوق فردی اشاره می کند که زنان نیز حق زندگی کردن در این وادی را دارند. زن در عصر مدرن در دنیای سیال و چند تکه همانند مینا، گاهی تصمیم می گیرد برای مبارزه با زندگی روزمره که گریبان او را گرفته، عصیان کند و از آنچه که هست به آنچه که دوست دارد برسد.
در ادامه جلسه شاهین نجفی در ابتدا اعلام کرد که نظرات وی مخالف موارد مطرح شده از سوی امیری می باشد و فیلم را از لحاظ فیلمنامه و شخصیت پردازی ها مورد انتقاد قرار داد و گفت: در این فیلم به شخصیت ها به طور حرفه ای پرداخته نشده و هیچ یک از بازیگران در این فیلم، از لحاظ بازی عالی نبودند.
این جلسه با بحث ها و نظرات متفاوتی (از کسانی همچون اسماعیل حسام مقدم، اسفندیار فتحی، مجید عوض فرد، زیبا زیارتی، محسن عوض فرد، عباس پرنیانی، حسین پورمودت، ثاره رتبه، کاووس کمالی نژاد، شهین بازیار و خانم زیارتی) که در خصوص فیلم و موضوع آن وجود داشت با گرفتن یک عکس یادگاری به پایان رسید. عصرانه پنجاه و نهم انجمن هامون، به بررسی مبلمان شهری برازجان اختصاص دارد که در روز سه شنبه یازدهم شهریور ماه، ساعت ۱۸ در دفتر اتحادجنوب برگزار می گردد. ورود برای عموم جهت شرکت در این نشست ها آزاد می باشد.