عصرانه های هامون در پنجاه و پنجمین عصر خود با تاریخ فرمان مشروطیت قرین شده بود که به خاطر این همزمانی انجمن هامون ایران، جلسه یی در تحلیل تاریخ مشروطه ی ایران در دفتر هفته نامه اتحاد جنوب برگزارکرد. ارائه ی این جلسه را مجید اجرایی نویسنده و منتقد فرهنگی؛ عهده دار بود که متاسفانه بدلیل کسالت نتوانست در جلسه حضور یابد. وی مقالات و یاداشت هایی را به مسئولین برگزاری جلسه ارسال نمود تا به نوعی جای خالی خود را پر نماید و امکانهایی برای بحث به وجود آورد که البته اینچنین هم شد. هچنین انجمن هامون از اصغر حسام مقدم – کارشناس ارشد تاریخ- دعوت گرفت تا صحبت هایی در این باره، در پنجاه و پنجمین عصرانه ارائه دهد.
اسماعیل حسام مقدم در ابتدای جلسه انتشار هشصدمین شماره اتحاد جنوب و برگزاری جشن اتحاد را به نویسندگان و مدیر مسئول اتحاد تبریک گفت و همچنین وی گله گزاری خود را نسبت به اقدامات اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی برای ممنوع السخنرانی دو تن از نویسندگان استان در شب همایش کولی کنار آتش اعلام نمود.
در ادامه جلسه اسماعیل حسام مقدم متن فرمان مشروطیت که توسط مظفرالدین شاه قاجاردر صدوهفت سال پیش خوانده شده بود را قرائت کرد.وی در ادامه از دکتر حسین آبادیان استاد دانشگاه شهید بهشتی و متخصص مشروطیت ایران در مورد دوره ی مشروطیت در ایران این چنین نقل کرد:”در جریان مشروطه ایران جریانها، گروه هاو افراد مختلفی وجود داشتند و بازیگران صحنه هم متعدد و مختلف بودند، اما آن چیزی که مهم است این است که آن وقتی که جرقه جنبش مشروطه خواهی زده شدبه هیچ وجه سخن از مشروطه در میان نبود و آن کسانی که بازیگران صحنه بودند، نه تنها سخن مشروطه را حرفی نمی زدند، بلکه از مشروطه والزامات مشروطیت هم اطلاع نداشتند.” اسماعیل حسام مقدم در ادامه از جریان های مختلف در دوران مشروطیت یاد کرد:” گروه اول؛ مراجع بزرگ مقیم نجف بودند. جریان دوم گروهی بودندکه اعتقادی به مشروطیت به آن شکل مصطلح خود نداشتند و قائل به حکومت اسلامی بودند. جریان سومی هم وجود داشت این جریان سوم نه تنها مشروطیت را آن چیزی که گروه دوم میگفتند نمی دانست، بلکه خود را مطیع مراجع نجف تلقی میکرد. مطرح شدن صحبت های همچون استعمار غرب در مجلس اول ضرورت وجود جریان چهرمی را در بحبوحه ی مشروطه فراهم میکرد گروه چهارمی نیز وجود داشت به نام دموکرات. حزب دموکرات معجونی بود از روحانیون نواندیش مثل سید حسن اردبیلی، تا عده ی روشنفکر مثل تقی زاده، یک سری اتباع بیگانه مثل محمدامین رسول زاده که بعد جمهوری آذربایجان را تشکیل داد و مثل تعدای از ارامنه. همجوشی این افراد معجونی را در دوران مشروطه به اسم حزب دموکرات ایجاد کرد. جریان پنجمی هم که در آن زمان فعالیت میکرد حزب اعتدالی بود که اعتقادشان حرکت قدم به قدم به سوی غرب بود و میگفتند که ادغام یکباره با سیستم سرمایه داری غرب غیر ممکن است. چون ما از لحاظ فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و اقتصادی با غرب تفاوت داریم. بنابراین مشروطه یعنی مرحله به مرحله و گام به گام مردم را از حقوق شان آشنا کنیم. اینها مهترین جریانت دوران مشروطه بوده اند.” وی در ادامه جلسه خاطر نشان کرد که در کنار گروه ها و جریان ها در دوران مشروطه ،قشرهای اجتماعی موثری در انقلاب مشروطه فعالیت می کردند. جمعیت ایران در دوران مشروطه بین نه تا ده ونیم میلیون برآورد می شد.که نصف این تعداد جمعیت را دهقانان، یک چهارم را ایلات و یک پنج را شهرنشینان تشکیل می دادند که بخش عظیمی از شهر نشینان هم نیز به کار کشاورزی مشغول بوده اند. به این ترتیب می توان گفت ایران یک کشور فلاحتی(کشاورزی) بوده است.” وی همچنین در ادامه ویژگیهای عمده جمعیت ایران در دوران مشروطه را برشمرد:”غالب جمعیت کشور فاقد سواد و تحصیلات بوده اند.جمعیت شهری کم و عمده جمعیت کشور در روستاها زندگی می کردند. مردم مذهبی و شیعه بودند و گرایشهای دینی در تحرکات اجتماعی موثر بوده است. درآغاز جنبش، مطالبات توده های اجنماعی مشخص و تعریف شده نبود. روحانیت گروه اصلی و مرجع در بسیج های اجتماعی و گروهی بوده است.” اسماعیل حسام مقدم کارشناس ارشد مطالعات اجتماعی در ادامه جلسه قشرهای مختلف اجتماعی دوران مشروطه را نام برد:”!_ایلات و عشایر.۲_کارگزاران دولتی.۳ _روشنفکران۴_سرمایه داران وتجار غیر وابسته۵_ گروهی از زنان.۶_ علماو روحانیت ۷_ دو دولت استعمار گر روسیه و انگلستان که توانسته بودند بین اقشار و یا گروه های صاحب نفوذ و موثردر انقلاب مشروطه نیروهای را جذب کنند. ۸ پشه آوران و اصناف.”
اسماعیل حسام مقدم در پایان سخنان خود دو نظریه ی کاملن متقاوت درباره ی دوران مشروطه از سید جواد طباطبایی که در سال هشتاد و پنج در همایش یکصدمین سالگرد مشروطیت بیان کرده بود و نظر ماشاءالله آجودانی که در کتاب “مشروطه ی ایران بیان کرده است را یبان کرد:” سید جواد طباطبایی قائل به این است که قشر و گروه مرجع روحانیون و مذهبیون بودند که باعث ایجاد جنبش مشروطه خواهی در ایران شدند. و در نگاهی کاملن متضاد ماشاءالله آجودانی میگوید(اینکه برخی مفاهیم کلمات با ایجاد مشروطه تغییر کرد تنها با حضور روشنفکران میسر می شود). ” کاووس کمالی گفت:” در طول تاریخ ایران روشنفکر از حمایت کم مردمی برخوردار بوده اند وبه همین خاطر کمتر روشنفکر توانسته است روی مسند قدرت بنشیند و هچنین در جامعه ای که سطح سواد مردم بالاتر است روشنفکران قدرت اجرایی و نظری بالاتری خواهند داشت” شبانکاره در این رابطه گفت:” اسم مشروطه خودش با تغییرات بسیاری به معنی امروزی خودش می رسد و ظهور ادبیات نو در زمان مشروطه راباید ناشی از حضور روشنفکران بدانیم اما در اقلیت بودن این قشر جریان ساز عصر مشروطه جای ابهامی نیست و هچنین باید بدانیم که مشروطه توسط امضا روحانیت و علما به تصویب رسید.” سپس درادامه جلسه کاووس کمالی پرسید:” عاملی که مردم را دورهم گردآورد در دوران مشروطه چه بود؟ “وی همچنین پرسید:” کسبه(کارگران بازار) همیشه در طول تاریخ جزء محافظه کاران تغییر شرایط و متلاطم شدن جو کشور هستند چگونه میشود که اینها به نهضت مشروطه می پیوندند؟” در جواب سوال؛ شهین بازیار گفت:”خسته شدن مردم از ظلم و ستم عامل قانع کننده ای می تواند برای قیام مشروطه خواهی مردم باشد.” در ادامه جلسه اصغر حسام مقدم کارشناس ارشد تاریخ صحبت های را درمورد عصر مشروطه مطرح کرد:” در صدوهفت سال پیش فرمان باارزش مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار قرائت شد.برای درک مشروطه باید با فضای آن سالها رفت سالهای حدود سالهای هزار دویست هفتاد دو تا سال هزار دویست هشتادو پنج. اقتصاد کشور در آن سالها سنتی است اقتصاد صعنتی کشور سنتی است و حتا حرکتی بسوی صنعتی شدن نمی کند. مردم در آن دوران با اصطلاحات مشروطه خواهی اروپایی و حتا خود مشروطه چه قبل از صدور فرمان و چه پس از آن آشنایی نداشتند. طبقه ی متوسط محرک قیام مشروطه بودند که تجار و بازاریان هم جز این طبقه قرار می گرفتند. از طرف دیگر روزنامه های دولتی به وجود آمدند و توانستند ایده های خود را در جامعه گسیل دهند.اما باز هم تاکید می کنم حرفی از مشروطه اصلن در میان نبود. اما مردم و طبقه متوسط باید انگیزه ی قوی داشته باشند که می توان نیروهای را که سبب ایجاد انگیزه در مردم شد را به این عوامل مرتبط دانست.۱_شاه در مملکت قانون بود و سخنی تضاد سخن شاه نفض قانون بشمار می رفت.۲_مردم ایران مرتبن و بشدت توسط کشورهای همسایه مخصوصن روسیه تحقیر می شدند۳_ مردم عادی که با خانواده دربار پیوندی نداشتند، توانایی اجرایی را نداشتند و نمی توانستند به تحصیل بپردازند و در نهایت در بدنه ی قدرت جایی نداشتند ۴_سرنگونی هایی دولت های استبدادی در منطقه این انگیزه را تشدید کرد و و مردم ایران فهمیدند می توانند تغییری را ایجاد کنند(شکست روسیه از ژاپن که مردم ایران آن را نشان انقلاب نیچی ژاپن میدانستند و همچنین سرنگونی خاندان رومونف ها در روسیه.) و انگیزه ی ایجاد شده و روحیه ی انقلابی مردم مثلثی از روحانیون،روشنفکران و بازاریان را تشکیل داد که مردم عادی در وسط این مثلث قرار گرفتند و تشکیل این مثلث منجربه قیام مشروطه خواهی مردم ایران و درنهایت فرمان مشروطیت شد. اما در مرحله ی اجرا چگونه این چهار جریان مشروطه خواه موفقیت نسبی را بدست آوردند را می توان به نقش پررنگ روحانیون اشاره کرد که به موجب وجود آنان به روشنفکران هویت بخشی شد و روشنفکران توانستند ایده های خود را به مردم انتقال دهند و مردم بدون هیچ ابای(به خاطر نقش روحانیت در این وسط) ایده های روشنفکران را می پذیرفتند و در نهایت هم مردم با پرچم داری بهبهانی و طباطبایی توانستند فریاد مشروطه خواهی خود را بر کرسی بنشانند. اما مجلس اول به مثابه ی نوزادی نارس بود و بیشتر مجلس را نماینده اصناف عهده دار بودند تا نمایندگان مردم و همچنین تدوین قانون اساسی در شرایطی نوشته شد که مظفرالدین شاه در بستر بیماری بود و مرگش نزدیک. عجله در قانون نویسی تبعات بعدی را بدنبال خود آورد. ” در ادامه جلسه کاووس کمالی پرسید:” اختلافات بین بهبهانی، طباطبایی با شیخ فضل الله نوری کی ایجاد شد؟” که در جواب اصغر حسام مقدم گفت:”بعد از مهاجرت کبرا سه چهار نفر به سفارت بریتانیا در ایران رفته در و آنجا پناهنده شده بودند. بهبهانی و طباطبایی نگاه ویژه ای به این چند افراد داشتند در حالی که شیخ فضل الله نوری نگاهی منفی به این اتفاق داشت. اما ایجاد انشقاق بین این افراد در تدوین قانون اساسی به اوج خودش رسید.” اما اسماعیل حسام مقدم خواست از افراد تاثیرگذار در مشروطه بوشهر هم یاد کند که اصغر حسام مقدم از شیخ مجاهد برازجانی از دشتستان، علم الهدای اهرمی از مناطق اهرم و رییس علی دلواری در منطقه ی بوشهر اسم آوردد و نقش بوشهر در ایجاد مشروطه را پر رنگ و تاثیر گذار عنوان کردد. در اواخر جلسه اسماعیل حسام مقدم مقاله ای از هاشم آقاجری که در گفتگو با روح الله حسنیان در نشریه”سخن ماه” چاب شده بود را خواند:”امروز نه پروژه صفوی در قالب هویت سازی براساس مذهب پاسخگو است و نه پروژه رضاه شاهی و پهلوی در قالب هویت سازی بر اساس نوعی ناسیونالیسم آرکائیک یا قومی نژادی. هویت سازی امروز؛ مدنی ودموکراتیک است. همچنان که پروژه دولت_ملت سازی هم جزء با یک نگاه مدنی و دموکراتیک به سرانجام نمی رسد. مشروطیت این راه را باز کرد؛ اما پروژه ی ناتمام مشروطیت که بدست دولت رضاشاهی در میانه متوقف شد، به گمان من نیاز امروز ماست که متناسب با منطق عصر جمهوریت تداوم و تکامل یابد. مشروطیت اهدافی داشت که از جمله آن شکل دادن عزمی ملی برای توسعه و حل تضاد های تاریخی ایران بود.”
همچنین در پایان جلسه رضا شبانکاره صحبت های را در مورد مضامین اجتماعی ادبیات و شعر در دوران مشروطه انجام دادند که از این قرار بود. وی گفت: ادبیات عصر مشروطه نیز به تبع جریانات سیاسی و اجتماعی و … نیز رو به نوسازی و زایش دوباره تمایل داشت و بسیاری از شاعران و نویسندگان تحت تاثیر ترجمه های آثار غربی و اروپایی در ایران؛ چه به لحاظ فرمی و زیبایی شناسی و چه به لحاظ محتوایی در آثار ادبی خود تغییراتی حاصل کرده بودند. این روزنامه نگار در ادامه افزود: “به دلیل فراهم شدن تغییراتی در حوزه سیاست و اقتصاد و اجتماع ایران و انتقاداتی که مردم و فرهیختگان از وضعیت موجود داشتند، مضامین و محتوای آثار ادبی دچار تغییراتی شد؛ ادبیات پیش از مشروطه دارای نثری فاخر و درباری بود؛ اما آثاری که از سال ۱۲۷۵ به بعد در ایران تولید و منتشر شد؛ به زبان روزمره ی مردم نزدیک تر و دارای نثری روان بود.» شبانکاره گفت: ادبیات قبل از مشروطه به لحاظ فُرمی طبیعت گرا بوده است و در این دوران به دلیل تغییرات سیاسی و اجتماعی؛ آثار ادبی به لحاظ فرمی و محتوایی به سبک رآلیسم (واقع گرایی) نزدیک و نزدیک تر شد. به طوری که به زعم دکتر داریوش آشوری در کتاب «شعر و اندیشه»، شعر رسانه ی فرهنگی ایرانیان شد و هر کس بر اساس سواد و درک هنری و ادبی خود از آثار ادبی نویسندگان و شاعران دوران مشروطه (ابراهیم مراغه ای، نسیم شمال، دهخداف بهارف عارف قزوینیف میرزاده ی عشقی و…) ارتباط برقرار می نمود. مضمون غزل که پیش از این تاریخ، رمانتیک و تغزلی بود؛ جای خود را به مفاهیم و مضامین اجتماعی و سیاسی داد.»
شبانکاره ابزار گرایی ادبیات در این عصر را نشانه ی کم سوادی و نداشتن سواد مکتوب مردم دانست؛ از این رو مردم با شنیدن ترانه ها و اشعار وزن دار (غزل و مثنوی) بهتر با مفاهیم جدید و رخدادهای تازه ی سیاسی ارتباط برقرار می کردند. وی گفت: «به دلیل نهادینه نشدن نهادهای مدرنی چون احزابف نشریات و مطبوعات، مجلس و آموزش و پرورش » در سطح جامعه؛ باعث شد نقش این نهادها را شعر و ادبیات بر دوش بگیرد. از این رو ما بسیاری از شاعران و نویسندگان در عصر مشروطه را می توانیم مثال بیاوریم که در ابتدا به عنوان شاعر و نویسنده فعالیت داشته اند؛ سپس روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی شدند و در دوره یی بعد به عنوان وکیل مردم وارد مجلس شورای ملی شدند یا از سویی دیگر وارد بدنه ی فرهنگی حکومت وقت گردیدند.»
شبانکاره سپس تیتروار و گزیده به بخشی از مقاله «گفتمان آزادی و تحوّل مضامین اجتماعی شعر مشروطه » نوشته ی سیده رقیه فرجودی اشاره کرد. وی بخشی از مقاله را بدین شرح ارایه داد: « یکی از مهم ترین ویژگی های شعر دوره ی مشروطه، تفاوت و نوع بینش شاعران نسبت به واقعیت های موجود است که منجر به خلق مضامین جدید می شود و یکی از مهم ترین موضوعات اصلی در شعر فارسی در عصر مشروطه «آزادی» است که درک صحیح پیام شعر این دوره، تا حدّی منوط به شناخت جایگاه آن است. مفهوم آزادی در نظر شاعران این دوره با مفهوم آن در نزد گذشتگان متفاوت است. سخن گفتن از شعر و ادبیات دوره ی مشروطه، بدون اشاره به علل و عوامل مؤثّر اجتماعی و فرهنگی کاری بیهوده است. شعر در عصر مشروطه تولّدی دیگر یافت و مسیری متفاوت را برگزید، که تا آن روز تجربه نکرده بود و دنیایی شگفت انگیز و متحوّل جدید، ادبیات و خصوصاً شعر را نیز دستخوش تحوّل نمود و آن را به سوی قلمروی جدید سوق داد. با توجّه به اینکه ادبیات آینه ی تمام نمای شرایط اجتماعی است، این دوره از واقع گراترین و اجتماعی ترین دوره های ادبی ایران است که منعکس کننده ی بی کم و کاست مسائل جامعه در ادبیات می باشد.
در شعر گذشته ی ما شعرایی چون مسعود سعد از آزادی به عنوان محوری ترین موضوع اشعارش، به ویژه در حبسیّات خود، سخن گفته است، امّا تمام تلاش وی برای به دست آوردن این آزادی، رهایی «من شخصی» از زندان است و همین طور نگاه فلسفی ناصرخسرو به مقوله ی آزادی. در این دوره گفتمان ها و مطالبات مردم تغییر یافت و دست یابی به خواسته ها، در گرو رسیدن به آزادی سیاسی بود. از آنجایی که شاعر این عصر نیز از میان مردم برخاسته و خود را نماینده ی به حقّ بیان این مطالبات می داند از شعر به ساده ترین زبان برای بیان این خواسته ها استفاده نمود.»
کاووس کمالی نژاد؛ نیز از شاعران و فعالین فرهنگی دشتستان درباره ی شعر عصر مشروطه گفت: «شاعران عصر مشروطه به دلیل جذب مخاطب بیشتر؛ شعر به گونه یی عامیانه شد و ارزش های ادبی و هنری خود را از دست داد و به لحاظ هنری و ادبی چیزی در عصر مشروطه به ادبیات شعری افزوده نشد.”
سه شنبه هفته ی آینده ی عصرانه فرهنگی هامون به بحث “روزنامه نگاری در مطبوعات استان بوشهر” اختصاص خواهد داشت که در این جلسه حسین رویین تن و علی پیرمرادی به بیان تجربیات زیسته ی خود در مطبوعات و مشکلات و راهکارهایی در این خصوص خواهند پرداخت.