تاکنون فراوان شنیده ایم که یک رسانه مستقل بنابر ماهیت کارکردی اش، لزوماً بایستی پایگاهی باشد در جهت بیان خواسته های اشخاص و نهادهایی که بنا به دلایلی حق گفتن و نوشتن و فعالیت صنفی از آنان گرفته شده یا از حقوق گوناگون شهروندی و مدنی محروم مانده اند. اما ماهنامه اندیشه پویا این رسالت حقیقی خود را به گونه ای عمیقتر جامه عمل پوشانده است. نحوه پوشش دهی به گفتگوها، گزارشها و نوشتارها هم درباره اشخاص و هم در مورد موضوعاتی که در مجله بدانها پرداخته می شود. بطرز خلاقانه ای مخاطبان را به درون و بطن بحث فرو می برد و زوایا و ابعاد گوناگون و مخفی مانده و مسئله برانگیز موضوع را بر او روشن و عیان می کند. بر همین اساس هنگامی که خواننده با متن و محتوای آن روبرو می شود و آن را مورد خوانش قرار می دهد، احساس پرباری وآگاه شدن به وی دست می دهد و به این ترتیب چنین فردی از تهیه این ماهنامه رضایتمند خواهد بود.
در نشریه اندیشه پویا بخشهای متعدد با عنوان های متفاوت وجود دارد. مسائل و معضلات پرداخته شده در این بخش ها حاکی از آن است که دغدغه مسئولان و اداره کنندگان مجله متمرکز بر جامعه است تا قدرت. به بیانی ساده تر، به نظر می رسد انگیزه تهیه کنندگان مطالب در اندیشه پویا ناظر بر آسیب ها و مشکلاتی است که پیرامون زندگی افراد می گذرد و نیز مسائلی که گریبان گیر جامعه مدنی شده است. این مهم که از ضروریات و اقتضای هر نشریه ای است، به درستی و وفور در قسمت های رودررو، یک فنجان اسپرسو در شهر کتاب،در سابق روزمرگی و فعلاً در قسمت مطالعات فرهنگی، روزی روزگاری، باور رایج، تازگی ها بخش نهادها، کارنامه و مشاور مشاهده می شود. با این حال نباید گمان برد که این ماهنامه به مسائل و مباحث در عرصه قدرت سیاسی نمی پردازد. با نگاه و سیری در بخش های رودررو و پرونده خبری و نیز مجله گردی خارجی بررسی و کاوش در سیاست داخلی و خارجی جز مجموعه برنامه های مدیران اندیشه پویا قرار دارد. اما همین برنامه ریزی نیز غالباً به ارزیابی و واکاوی جوانب و موضوعات روز اعضا و نهادهای دموکراتیک می پردازد تا صرفاً نقد قدرت سیاسی حاکم.
همانطور که اشاره شد، اندیشه پویا در فرایند نقد و ارزیابی موضوعات موجود در مجله علاوه بر اینکه به زیان های زندگی فردی شهروندان و معضلات اعضای جامعه مدنی اهمیت شایانی می دهد، در جوانب و حواشی پنهان مباحث غور می کند و سعی بر آن دارد که حقایق ناگفته و اندیشه های نهفته را در دل هر نهاد مدنی و شخص فرهنگی، سیاسی، فلسفی آشکار کند تا از مسیر این رهگذر تفاوت و نو بودگی خود را با دیگر نشریات موجود معین سازد. این کوشش به وضوح در مقاله های هوشنگ شهابی، اسپرسو در شهر کتاب به همت مریم شبانی و بخش مبسوط باور رایج به قلم توانای مرتضی مردیها بازتاب یافته است. از دو معیار فوق چنین استنباط می شود که اندیشه پویا خاستگاه فکری اش بر مبنای فلسفی اندیشیدن و جوهره لیبرالیسم که همانا فردگرایی مبتنی بر عقلگرایی و آزادی است، پایه ریزی شده است. سه نمونه بارزی که متاثر از خاستگاه فکری فوق است، در بخش های باور رایج، روشنفکر-دانشمند، مطالعات فرهنگی و گاهی مواقع در روزی روزگاری انعکاس یافته اند. به عنوان مثال به این موضوعات که در باور رایج نوشته مرتضا مردیها به رشته تحریر درآمده است بنگرید: ساده بینی و پیچیده بینی در تبیین مسائل اجتماعی(قضیه پیچیده تر از اینهاست)-آیا عقل همان تجربه است؟ آیا شانس نقشی در زندگی دارد؟ یا در مثالی دیگر قسمت مطالعات فرهنگی و روزی روزگاری موید خاستگاه فکری مزبور یعنی فردگرایی و تفکر فلسفی است. این دوقسمت نیز مثال های تامل برانگیزی در این ارتباط دارد: ملال و امید در زندگی روزمره(چگونه با تجربه ملال مقابله کنیم) مرگ آگاهی و هراس از مرگ و … این مثال ها و دیگر مثال ها در شماره های پیشین این مجله نشانگر و بیانگر آن است که قلمزنان در این نشریه به نیکی دریافته اند که رسالت واقعی روزنامه نگاری و اقتضای کار آنان بویژه در جامعه ایران چیست؟ و البته تا حدی به این مقصود نائل آمده اند و فائق شده اند.
با همه این وجوه مثبت و برگهای زرین، این نشریه بنظرم از یک آسیب و یک کاستی رنج می برد. آسیبی که اندیشه پویا با آن مواجه است یکی از زیانهای مخربی است که برخی دیگر نشریه ها نیز با آن گرفتارند تعداد زیادی از نشریات پس از آنکه آغاز به کار می کنند به تدریج به پایگاه یا محفلی برای تریبون دادن به اشخاص و نویسندگان خاصی تبدیل می شوند. متاسفانه این ماهنامه نیز به درجه ای کمتر از این آسیب مصون نمانده است. بهتر آن است که مدیران این مجله در راستای گسترش نشریه خود در دست و اندیشه اقشار بسیاری از جامعه متوجه صدمه مزبور باشند. از سوی دیگر در اندیشه پویا کمبود مهمی به چشم می خورد. متاسفانه بخش اندیشه اندیشه پویا در ادامه دیگر حوزه هایش غایب است. گرچه تاکنون در دو شماره با سه اندیشمند حوزه فلسفه و اخلاق گفتگو شده است و در مجموع گمان می رود در این دو حوزه گرایش مدرن و نواندیشانه ای دارند اما در کنار سایر موضوعات و مسائلی که جامعه به آنها نیازمند است، فلسفه و بحث و بررسی های اخلاقی و دینی نیز یکی از لوازم حیات فکری و فرهنگی هر جامعه ای هست.