ماهنامه و یا بیش تر دوماهنامه ی «کیان» به صاحب امتیازی سید مصطفی رخ صفت، مدیر مسئولی رضا تهرانی و سردبیری ماشاالله شمس الواعظین، در آبان سال ۷۰ و با بهای ۵۰ تومان پا به عرصه ی وجود گذاشت. این نوزاد خجسته ی دنیای روزنامه نگاری ایران نیز به سان دیگر فرزندان مبارک قدم هم شأن خود، گرچه به اسم و عنوان، پدیده ای نوظهور بود اما به رسم و محتوا، ریشه ای ستبر در خاک پاک و پر استعدادی مردمانی داشت که دیرزمانی پروژه ی فکری خود را بر بنیاد زایش، رویش و تعالی اندیشه و نگرش عقلانی به تئوری ها و مقولات دینی و نیر به پالایش و پیرایش دین از انگاره های استبدادی و ظالمانه و خرافه زدایی از ساحت مذهب کلید زده بود. جماعت گرداننده ی کیان پیش از این و در دهه ی ۶. در مجله ی «کیهان فرهنگی» وابسته به مؤسسه ی تنومند کیهان که زعامت کل آن را سید محمد خاتمی وزیر ارشاد آن زمان به عهده داشت، به فراخور دارای سابقه و تجربه ی مدیریتی بودند.
رویکرد نوگرایانه و خارج از کادر اندیشه و سیاست رسمی مجله ی کیهان فرهنگی و به خصوص انتشار مقالات « قبض و بسط تئوریک شریعت» عبدالکریم سروش در سال ۶۷ در آن نشریه، غلغله و ولوله ای در محافل بی جنب و جوش حوزوی و دانشگاهی برپا کرد و افزون بر موافقان و همدلان، مخالفان و ستیزه جویانی فراوانی را برای کیهان فرهنگی و سروش دست و پا نمود. تا جایی که حتی به گفته ی سروش: خاتمی به عنوان وزیر ارشاد و یا مصدر مؤسسه کیهان، ضمن مبادله ی نامه با کیهان فرهنگی، پارهای از روشهای کیهان فرهنگی را مورد انتقاد و بلکه انتقاد شدید قرار دادند. و میان رخصفت و خاتمی گاه گفتوگوهای نسبتا تند و پرحرارتی میرفت.(ن.ک: سایت شخصی عبدالکریم سروش)
کیهان فرهنگی اما به باور خاتمی در میان نشریات تولیدی مؤسسه ی کیهان به عنوان: بهترین و موثرترینشان … واقعاً فرصت و روزنه مهمی بود که در عرصه اندیشه و فکر و تبادل نظر گشوده شد. به گفته ی خاتمی ولی با آمدن مهدی نصیری به کیهان نوعی کودتا در کل کیهان رخ داد و حداقل کیهان روزانه با کیهان فرهنگی و کیهان اندیشه راهشان جدا شد و گروه نصیری به رغم این¬که ابراهیم اصغری سرپرست کیهان بود با پشتوانه برخی افرادی که در نهادهای امنیتی- نظامی بودند، کار را اداره میکردند. هیأت نظارت بر مطبوعات نیز به سفارش و فشار نهادهای بیرون از وزارت ارشاد، و بر خلاف نظر خاتمی به عنوان مسئول مؤسسه ی کیهان، نصیری را به عنوان مدیر مسئول کیهان پذیرفت. او نیز البته جایش را حسین شریعتمداری داد.(ن.ک: سایت تاریخ ایرانی)
فشارهای سهمگین داخل و خارج از مدیریت بنگاه کیهان گرچه مولدان کیهان فرهنگی را به رهاکردن ایده های خود وانداشت؛ اما ادامه ی کار در جغرافیای نواندیشی مذهبی را در آن رسانه در عمل ناممکن گرداند. نواندیشان مستقر درکیهان فرهنگی تغییرات مدیریتی را که اساساً در بینش، روش و نگاه شان به عالم و آدم در حال و هوای دیگری بودند برنتابیده و پس از انتشار شماره ی ۷۵ در خرداد ۶۹، چون راهبردهای روزنامه گاری خود را در معرض آسیب های جدی یافتند، به کارگردانی خود در کیهان فرهنگی پایان دادند. با خروج این نحله ی روشنفکری از قلمرو کیهان، خورشید کیهان فرهنگی یک سال به محاق رفت. در تیرماه سال ۷۰، شورای سردبیری و هیأت تحریره ی کیهان فرهنگی سابق با صدور بیانیه ای خطاب به جامعه ی فرهنگی کشور اعلام کرد که انتشار نشریه به سبک و سیاق سابق امکان پذیر نیست. اما این پایان ماجرا نبود؛ زیرا گرچه آن ها خانه ی فرهنگی خود را در کیهان ترک کرده بودند؛ اما قرار نبود که تا ابد بی خانمانی را تجربه کنند. راندشدگان از کیهان فرهنگی بار دیگر از سر شروع کردند و عزم جزم آن ها در آبان سال ۷۰ عملیاتی شد و دکه های فروش مطبوعات، میزبان نشریه ای شدند که ادامه دهنده ی سنت روشنگری و تبادل و تضارب آزاد اندیشه ها در نشریه ی سلف خود، کیهان فرهنگی بود.
این دسته از مدافعان حقوق ملت و منافع ملی. این بار در مجله ی کیان گرد آمدند تا طرح نوی را که با توشه بری از میراث فکری و فرهنگی اسلاف خود در فضای اندیشیدگی جامعه ی ایرانی در انداخته بودند پی بگیرند. آن ها به گفته ی شمس: امید و قصد داشتند که به رغم ناهمواری های پیش رو و امکانات ناچیز، رسالت دینی و ملی خود را در چارچوب یک کار فرهنگی مستقل دنبال کنند.( کیان، شماره¬ی ۱، آبان ۷۰) افراد بیرون آمده از کیهان فرهنگی در باره ی عنوان مولود جدید خود و به گفته ی سروش: پس از مدتی گفت و گو به نام کیان رسیدند؛ گرچه گزینه ی نخستین آن ها، عنوان «کیان فرهنگی» بود.(سایت عبدالکریم سروش).
مجله کیان از زمان تولد خود در آبان ۷۰ تا دی ۷۹ که به دستور قوه ی قضائیه ی رهسپار خواب ظاهراً ابدی توقیف( بخوانید اعدام ) شد، در ۵۴ شماره ی خود، عرصه ی فراخناک و فرحناکی برای تولید و داد و ستد در عرصه ی اندیشه، ادبیات و هنر گردید. صدها مقاله و مطلب که بیش ترآن ها نوشتارهایی استخواندار و پربهره بودند در حوزه ی کلان دین، کلام، سیاست، فلسفه و ادبیات از اصحاب نظر و ارباب فرهنگ با گرایش های فکری و سیاسی متفاوت، همراه با مصاحبه¬های پرمایه و آگاهی بخش با نظریه پردازان و نویسندگان داخلی و خارجی (عربی و غربی) در چندین هزار صفحه به زیور چاپ و انتشار آراسته شد. خبرهای فرهنگی و هنری جهان و ایران به خصوص آن مواردی که در سایر نشریات کمتر مورد عنایت قرار می گرفت نیز بازتاب قابل توجه ای در کیان داشت و خزانه ی خبری علاقه مندان به این حوزه ها را ارتقا می بخشید.
درب باغ سبز کیان به روی همه ی اندیشمندان باز بود تا هرکدام به وسعت کمی و کیفی ذهن خود و صد البته با لحاظ پارازیت های برون سازمانی نشریه، در آن نهالی از اندیشه و نظر بکارند. نهالی که می توانست توسط دیگران از حشو وزواید تهی شده و سپس با آب استدلال های محکم، رویین تن گردد و یا در مواجهه با نقدی مستند، مستدل، صریح و ویرانگر، در برابر اندیشه ی رقیب سپر انداخته و یا به کلی از صحنه ی نزاع اندیشه ها خارج شده و یا دست کم تا مدتی رحل اقامت در زاویه ها بیفکند. در کیان به عنوان یک نشریه ی نخبه گرا و تخصصی در میدان اندیشه، که طبق یک نظرسنجی، با شمارگان ۲۰ هزار نسخه ای خود، ۱۰۰ هزار خواننده داشت( کیان ۳۹، آذر و دی ۷۶)، افراد زیادی با دین و مسلک های متفاوت قلم زده و کالای فرهنگی خود را در نمایشگاه اندیشه در معرض دید خواستاران و خریداران قرار دادند. ارایه ی لیست کاملی از همه ی نویسندگان ثابت و متغیر کیان و یا مصاحبه شونده های آن البته در حال حاضر فراتر از وقت نگارنده است و در نتیجه به ناچار به بیان مختصری در باره ی برخی نوشته های سروش در کیان و منتقدین اش بسنده می کنم. به شهادت صفحات کیان، سروش در تولید اندیشه و طرح مسایل مناقشه انگیر در کیان، نقش محوری داشت. بحث های مربوط به قبض و بسط تئوریک شریعت، و دیگاه برخی منتقدان آن نیز در چند شماره از کیان ادامه یافت. سروش در باب فلسفه ی سیاست نیز سخن راند و مقاله¬ای با عنوان «حکومت دمکراتیک دینی»( کیان، شماره ی ۱۱) نوشت. مدعیات سروش در این مقاله اما بی¬ نقد و جرح و یا بی¬بررسی گاه همدلانه باقی نماند؛ محمد جواد غلامرضا کاشی در کیان شماره¬ی ۱۴، اکبر گنجی با نام مستعار حمید پایدار*در کیان شماره¬ی۱۹(خرداد ۷۳)، سعید حجاریان به نام مستعار جهانگیرصالح پور در کیان شماره ی ۲۰(تیر ومرداد۷۳)، مجید محمدی و بیژن حکمت و حسن یوسفی اشکوری در کیان شماره ی ۲۱(شهریور و مهر ۷۳)، علی¬رضا علوی[علوی تبار؟] در کیان شماره¬ی ۲۲ (آبان، آذر و دی ۷۳) در این باب سخن گفتند. نوشتار سروش به عنوان« فربه¬تر از ایدئولوژی» منتشر شده در کیان شماره ی ۱۴، نیز با تأملاتی از سوی صالح پور(حجاریان) در کیان شماره ی ۱۵، گنجی(پایدار) در کیان شماره ی ۱۶ مواجه گردید. سروش پروژه ی خود را در باب تبیین و رونمایی از نسبت میان دین و ایدئولوژی در شماره ی ۱۶ نیز پی¬گرفت و به طرح موضوع«ایدئولوژی دینی و دین ایدئولوژیک» پرداخت تا صالح¬پور این بار در کیان شماره¬ی۱۸ (فروردین و اردی بهشت۷۳) به کاویدن آن بپردازد. سروش هم¬چنین در کیان شماره ی ۴۶(فروردین و اردی بهشت۷۸) فقه را در ترازو گذاشته و پرسش هایی بسیار مهمی به ویژه در خصوص در باره ی اعدام بیرون رفتگان از اسلام را با شادروان آیت الله منتظری در میان نهاده است . آیت الله نیز به این پرسشها در شماره ی ۴۷( خرداد و تیر ۷۸) پاسخ داده است.
کیان که به تعبیر سروش فرزند کیهان فرهنگی به شمار می رفت در دوران انتشار خود و تا دریافت ضربه ی نهایی از سوی حاکمیت در ۲۸/۱۰/۷۹، همواره در بیم و هراس زیست می کرد و به روایت سروش:« زیر ضربههای بسیار بود تا جایی که از ترس حمله ی احتمالی، دوستان ماشین فاکس و لیتوگرافی خود را در جایی پنهان میکردند. چه غوغا علیه آن¬ها بالا گرفته بود. خصوصا آن که اصحاب کیان، پا در عرصههایی گذاشته بود که دیگران جرات پای گذاشتن در آن وادیها را نداشتند.» (ن.ک:سایت سروش)
کیان از جمله در سال ۷۲ و در شماره ی ۱۱ خود با انجام مصاحبه ای مفصل با زنده یاد مهندس مهدی بازرگان که در آن بازرگان به بی ان گزارش و تحلیلی از« سیر اندیشه ی دینی معاصر» پرداخت، در فضای بیرونی خبرساز شد و واکنش بخشی از جناح راست حکومتی را برانگیخت. آن ها خواهان برخورد با کیان و تعطیلی آن شدند. محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت اما اعلام کرد یک نشریه را به خاطر انجام یک مصاحبه نمی بندند.
رخداد دوم خرداد ۷۶ و بازتولید عصر دیگری از زمانه ی اصلاح طلبی ایرانیان و تولد و تکثیر مطبوعات حامی و مبشر و مروج اصلاحات، به تغییراتی آگاهانه، انتخابی و مسئولانه در چارت تشکیلاتی کیان انجامید و ماشاالله شمس الواعظین، سردبیر آن نشریه ی با شوکت، آخرین نجوای خود را در شماره ی ۳۹ کیان(آذر و دی ماه ۷۶) در گوش خوانندگان آن جریده زمزمه کرد و زمام سردبیری را به رضا تهرانی، دوست و همراه دیرینه اش سپرد تا افزون بر مدیرمسئولی کیان، بار سردبیری آن را نیز به دوش کشد. تهرانی نیز سردبیری کیان را از شماره ی ۴۵ ( بهمن و اسفند ۷۷ ) به ابراهیم سلطانی واگذار کرد که تا آخرین شماره آن، شماره ۵۴( آبان و آذر ۷۹) ادامه داشت.
شمس پس از اسباب کشی فیزیکی و نه فکری و ذهنی از کیان، به حمیدرضا جلایی پور و محسن سازگارا پیوست تا با شعار «سلام بر جامعه» روزنامه ی « جامعه» را به عنوان نخستین روزنامه ی جامعه ی مدنی ایران در این دوره از تاریخ وطن و به مثابه ی نقطه ی عطفی در تاریح مطبوعات کشور، تقدیم ایرانیان کنند. پرنده ی خوش الحان جامعه همان گونه که به سرعت باد برخانه های بسیاری از ایرانیان اهل مطالعه نشست؛ عمرش اما در تیررس هجوم طوفان بی امان نهادهای رسمی قرار گرفت و در ۳۰ تیر ۷۷ به حکم شعبه ی ۳۴ دادگاه عمومی تهران لغو امتیاز گردید و پرهایش یک سره ریخت؛ گرچه پروازش در ژرفای خاطره ها ماندگار شد.
کیان نیز به سرنوشتی مشابه گرفتار آمد؛ گرچه با انجام رسالت خود در پیشگاه خردمندان، در نزد آگاهان و رازدانان بدنه ی اجتماعی، عاقبت به خیرگردید. توقیف کیان در دی ۷۹، به هر حال، از یک سو جامعه ی روشنفکری و نیز دانشگاهیان میهن را از یکی از نشریات پر ارج و راهبردی محروم کرد و آنان را برای دریافت این اندیشه ها به سوی تک و توک نشریات دیگر و به ویژه به فضای مجازی سوق داد و از دگرسو به گردهمایی های چهرهای فرهنگی حلقه و یا اصحاب کیان*آسیب رساند. و سروش را واداشت تا این شعر حافظ را زیر لب زمزمه کند:
قرهالعین من آن میوه دل یادش باد که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد.