در این مقاله به تحلیل محتوای شیوه های متفاوت طنزنویسی اشاره می شود و هرکدام از این اسلوب و شیوه ها را اندکی بسط و گسترش می دهم. در اینجا به هشت شیوه و اسلوب نگارشی در گونه ادبی طنز توجه و نمونه هایی به دست داده شده است: طنز اجتماعی، طنز سیاسی، طنز تاریخی، طنز مذهبی و عارفانه، طنز فلسفی، طنز تمثیلی، طنز تلخ یا سیاه و طنز شیرین یا سفید. در ادامه به بحثی جزیی درباب هرکدام از این اسلوب طنزنویسی می پردازم:
یک) طنز اجتماعی : یکی از شیوه های طنز است که به رابطه ی میان گروه ها، و طبقات مختلف اجتماع و هم چنین تعارض و تقابل سنتهای قدیم و جدید و تأثیری که بر رفتار گروه های مختلف اجتماع می گذارند از نگاه طنز می پردازد، در این نوع طنز که نشان دهنده ی عدم موافقت نویسنده با اوضاع حاکم بر اجتماع است. طنزنویس به طور غیرمستقیم از عادات و عقاید نامطلوب اجتماع پرده برمی دارد و با به مسخره گرفتن آداب و رسوم موجود در جامعه از آنها انتقاد و بدین شیوه آنها را محکوم می کند، با این هدف که ناهنجاری های اخلاقی و نابسامانی های جامعه اصلاح شود.از مهم ترین شیوه های این نوع طنز در ادب کلاسیک می توان به طنزهای عبید زاکانی اشاره کرد، طنز اجتماعی در آثار دهخدا به پختگی کامل می رسد، و در دوره ی معاصر می توان از آثار جمالزاده، ایرج پزشکزاد “دائی جان ناپلئون”، بعضی از داستان های صادق چوبک، جلال آل احمد “دید و بازدید” و … نام برد، که از برجسته ترین طنزهای اجتماعی هستند،
دو) طنز سیاسی : از آنجا که مباحث اجتماعی، با سیاست رابطه ای نزدیک دارند گروهی از طنزنویسان مستقیماً به سراغ سیاست رفته اند. در این نوع از طنز، طنزپرداز با شناختی که از اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود دارد از استبداد و ستم حاکمان وقت انتقاد می کند، بنابراین در جوامع تحت استبداد وستم آثار طنزآمیز نمودار غایت دینداری و خیرخواهی و مردم دوستی طنزپردازان است، تا مسؤولان گستاخ و شوخ چشم و دنیاپرست و خدانشناس به خود آیند و ستم و مردم فریبی نکنند. طنز سیاسی در گذشته اغلب از زبان دلقک ها ودیوانه نمایان و امثال “بهلول” بیان می شده است؛ زیرا این دلقکان درباری گاه چنان مقامی می یافتند که می توانستند با گستاخی سخن بگویند، و به دلیل لطف خاصی که امیران و پادشاهان در حق آنها روا می داشتند از مجازات در امان بودند، در گذشته ازآنجا که انتقاد مستقیم ازصاحبان قدرت مشکل بود شاعران یا نویسندگان نمی توانستند، درباری را که خود خدمت گزار آن بودند مورد انتقاد قرار دهند، لذا مجبور بودند که همواره از سلاح انتقاد و تازیانه ی طنز به منظور بیان ظلم و جور حکّام ظالم بهره بگیرند، البتّه گاهی نیز مردم مستقیماً از وضع حکومت انتقاد می کردند، در این میان عبید زاکانی با ظرافتی خاص به بزرگان قوم و رفتار بی رویه ی آنها می تازد.
سه) طنز تاریخی : طنزی است که از اوضاع و احوال اجتماعی دوره ی زندگی نویسنده الهام می گیرد و طنزپرداز در آن وقایع و حوادث دوران موردنظر خود را به دید طنز با زبانی که نه در ظاهر بلکه در باطن کتاب نهفته است به نمایش درمی آورد، در این نوع طنز نویسنده وقایع و حوادث (شکست ها و پیروزی ها) فساد و بی خبری و خیانت کارگزاران دوران خود را با زبان طنز بیان می کند، و گاه شاه و درباریان را با القابی که نه درخور آنها است مدح و ستایش می کند، در واقع باید گفت که این نوع از طنز پرده در است و رسواگر و سلطنت پادشاهان را به باد انتقاد می گیرد «محمد هاشم آصف که خود را به لقب “رستم الحکما” ملقّب کرده محصول کار او نمونه ی یک طنز تاریخی است، بخش عمده ی کتاب وی به شرح وقایع و حوادث دوران صفویّه و از جمله شاه سلطان حسین متمسّک به ماسکِ اسلام خواهی اختصاص دارد، وی از طریق جدی نویسی و افراط در شرح قضایای دربار طنز رفتار شاه سلطان حسین و امثال وی و هم چنین استعمال القابی ابداعی برای شاه و درباریان و نیز تفصیل عمدی در باب مدح و ثنا و تمجید شخصیت های مسخره و مضحکه و طنز طلبِ درگاه رفعت جاه آسمان پناه کیوان دستگاه اعلی حضرت شاهنشاه با زبانی نهفته در باطن کتاب طنز خود را به نمایش درمی آورد»
چهار) طنز مذهبی وعارفانه : دین و مذهب در طول تاریخ به خاطر متانت و حرمتی که داشته باید از گزند انتقاد به دور بوده باشد، امّا عدّه ای به خاطر تعصّبات مذهبی سبب شده اند تا زمینه ای برای طنزنویسان فراهم کنند. یکی از انواع طنز در ادب فارسی طنز مذهبی است در این نوع از طنز شاعر یا نویسنده با اتّکا بر اعتقادات دینی و مذهبی خود اعتقادات دیگران را به شیوه ی طنز به تمسخر می گیرد، و بر حقانیّت مذهب خود پافشاری کند. طنزی که درباره ی مذهب نوشته شده از سه نوع انتقاد ناشی می شود «نوع اوّل انتقادی است که از طرف شخصی غیرمذهبی یا شکّاک ممکن است بر خود مذهب وارد شود. نوع دوّم انتقادی است که فردی متعصّب منتسب به یک فرقه به مذاهب یا فرق دیگر داشته باشد. نوع سوّم این که در داخل محدوده ی یک فرقه و یا مذهب انسان به راه و روش هم کیشان خود اعتراض می کند و آنها را موضوع طنز خود قرار می دهد.
پنج) طنز فلسفی : اگر موضوع طنز انتقاد سازنده از اندیشه ی بشری باشد در این صورت جنبه ی فلسفی به خود می گیرد. «مهم ترین ویژگی طنز صوفیانه جنبه ی ارشادی و تعلیمی آن است و بارزترین جلوه هنرمندانه ی طنزپرداز صوفی، استنتاج ها و برداشت های کاملاً بکر و بدیع اخلاقی و تربیتی اوست از مضحکه ها و داستان های مبتذل و احیاناً مستهجن که پس از نشان دادن تضادها و زشت تر جلوه دادن زشتی ها، زمینه ی ذهنی خواننده را برای قبول چنان تعلیمی آماده تر می گرداند». این نوع از طنز بیشتر در آثار صوفیه رواج دارد، و نشانگر دید فلسفی آنها به نظام آفرینش و مسایل دینی است، طنز صوفیه بازتاب عتاب و نشانگر انتقاد انسانی آگاه در برابر بی عدالتی های جامعه است، امّا این اعتراض به جای این که حاکمان ستمگر را مورد انتقاد قرار دهد، متوجّه خدا است. این نوع از طنز بیشتر در آثار خیّام و برخی از اشعار “مصیبت نامه”ی عطّار و بعضی از ابیات حافظ جلوه پیدا کرده است، در مورد ترانه های خیّام گفته اند : «ترانه های وی آیینه ای است که هر کسی مقداری از افکار و یأس های خود را در آن می بیند، او با خنده های عصبانی و رعشه آور، مسائل دینی و فلسفی را بیان می کند و راه حل محسوس و عقلی برایش می جوید …، او مسائل دینی را تمسخر می کند و از روی تحقیر به علمایی که از آن چه نمی دانند، دم می زنند، حمله می کند. او با نکته سنجی کامل به مسائل دینی می نگرد و زیر بار احکام ساختگی و جعلی فقهای زمان خود نمی رود و مسائل مربوط به مرگ را با لحنی مشکوک بیان می کند»
شش)طنز تمثیلی: تمثیل در لغت به معنی مثال آوردن، تشبیه کردن، مانند کردن، صورت چیزی را مصور کردن، داستان یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن است. این صنعت باعث آرایش وتقویت و قدرت بخشیدن به سخن می شود «در اصطلاح ادبی، تمثیل نوعی روایت است که شخصیت ها، نمادها و موقعیّت هایش بیان گر معادل هایی در ورای متن هستند، در تمثیل های ادبی، فلسفی یا تاریخی دو لایه ی آشکار و نهان وجود دارد، در لایه ی آشکار، فقط ماجرای داستانی طرح می شود و خواننده در سطح سیر می کند، امّا در لایه ی پنهان، طرح داستان، شخصیت ها و حتّی مکان، در ورای خود، ما به ازای دیگری دارد و نظمی دیگر در آن حاکم است. پس اجزای لایه ی اوّل در تمامیّت خود برای لایه ی دوم به کار می رود» طنزپرداز در شیوه ی بیان خود از طنز تمثیلی استفاده می کند؛ بدین صورت برای این که بتواند به سخن خود تأثیر بیشتری ببخشد یک رویداد را با رویداد دیگری برابر می کند؛ بدین ترتیب که به واسطه ی قیاس واقعه ی جدی به یک واقعه ی مضحک تبدیل می شود، در این نوع طنز هدف فقط این نیست که بر ضعف یا ناهمسانی اصل تأکید شود، بلکه هدف واقعی طنز نیز مورد تأکید قرار می گیرد و بر قدرت سخن افزوده می شود، در ادبیات فارسی نمونه هایی از کاربرد تمثیل را می توان یافت، بهترین مثال برای تمثیل مثنوی است. حکایت فیل اندر خانه ی تاریک داستانی تمثیلی است برای بهتر روشن کردن نقص کشف حسی، حس هر چند می نمایاند، امّا آن چه نشان می دهد کامل نیست.
هفت)طنز تلخ یا سیاه : این نوع طنز در ادبیات غرب براساس شیوه ی جوونال شاعر کلاسیک رومی است، طنز جوونالی طنزی تلخ، گزنده و عصبی است، براساس نظر (جوونال) بدی در وجود انسان سرشته شده است و انسان برای رسیدن به نیازهای خود از هیچ عملی روی گردان نیست و کمتر به کارهای نیک روی می آورد. در این نوع از طنز نویسنده می کوشد با پیش کشیدن حقیقت به زبان طنز مردم را از روی آوردن به کارهای ناروا باز می دارد، در طنز سیاه جنبه ی خنده انگیزی آن از نیش آن کمتر است، و باید گفت که در این نوع از طنز گریه بر خنده ترجیح داده می شود. به عبارتی دیگر؛ «نوعی طنز که از مشخصه های تأثیر پوچی و داستان های مدرن است، در این نوع طنز بیش تر به جنبه های بیمار گونه موحش و هولناک حیات بشری می پردازد و به تأثیر از فلسفه ی اگزیستانسیالیسم وجود عناصر رنج، ترس، دلهره و مرگ در آن مشهود است.در طنز سیاه قدرت هایی ناشناخته و غیرقابل درک سرنوشت و اراده ی انسان را تحت سیطره دارند؛ در این حالت انسان در حالتی ناگوار و پوچ به سر می برد و سرخوردگی و بدبینی در وجودش چیزی همیشگی است، در طنزهای سیاه انسان از آن جایی که توان آن را ندارد تا در وضعیت ناگوار خود تغییری ایجاد کند، می خندد، از نمونه های درخشان طنز سیاه در ادبیات فارسی می توان طنزهای بهرام صادقی را نام برد»در بیانی دیگر «خصوصیّت مرضی و پوچی در ادبیات مدرن را طنز سیاه یا طنز تلخ می گویند، طنز سیاه به وضعیت و موقعیّت های بیمارگونه و گروتسک (واژه ای ایتالیایی به معنی حفره و از کلمه grotte صفت گروتسکو و اسم گروتسکا مشتق شده و همگی اشاره به نوعی نقاشی عتیقه دارند که ویتروویوس پولیو، نویسنده ی رومی، آن را آمیزش عناصر متجانس، درهم آمیختگی گیاه، حیوان، انسان و شکلهای ساختمانی می داند.)، و جهان موحش و هولناک می پردازد و اغلب با رنج و دلهره، مرض، جنگ و مرگ سر و کار دارد. هدف طنز تکان دادن و برآشفتن خوانندگان یا تماشاگران است، به طوری که آنها را وادار کند که به چهره ی رنج و مرگ و حوادث هولناک بخندند، گاهی از طنز سیاه با عنوان کمدی سیاه یا کمدی تلخ نام می برند» از نمونه های طنز سیاه می توان به “شب نشینی باشکوه”، قصه های بهم پیوسته ی “عزاداران بَیَل” اثر غلامحسین ساعدی اشاره کرد، همچنین اخوان ثالث نیز در شعر معروف “کتیبه” شکست های مردم در انقلاب ها را با بیانی رمزآلود و با طنزی تلخ به تصویر کشیده است.
هشت)طنز شیرین یا سفید : این نوع از طنز براساس نظریه ی هوراس شاعر رومی است، براساس یک بینش انسان ذاتاً موجودی پاک سرشت و نیک خواه است، امّا به دلایلی بسیار، فطرت پاک خود را از یاد می برد، در این نوع طنز نویسنده با بزرگ نمایی کردن زشتی ها و بدی ها انسان را از غفلت آگاه می کند او را در مسیر درست راهنمایی می کند. در طنز شیرین نویسنده سعی می کند با برجسته کردن بدی ها انسان را از غفلت درآورد و نیکی فطریش را به او یادآور شود. این نوع طنز ملایم، مؤدّب و تا حدود زیادی اغماضگر است و از حاکمان انتقاد نمی کند، خنده ی ناشی از آن بیشتر از سر دلسوزی است تا تحقیر و تمسخر و نویسنده سعی می کند در کارش نتیجه ای اخلاقی داشته باشد، به عنوان یکی از نمونه های طنز شیرین یا سفید می توان به کتاب “اندر آداب حفظ عفت عمومی” از منوچهر صفا (غ. داوود) که در آن تضاد واقعیّت و ادّعا عامل اصلی پدید آمدن طنز است اشاره کرد.