کودک از سویی، متنی بسته است خوانشی ثابت دارد ودرهیچکدام از دستگاههای هرمنوتیکی ، تأویل پذیر نیست. متنی از متون هستی است که وجود پیدا می کند درجریان رشد قرار می گیرد اندامهای او اندک اندک وبا مرور زمان تکامل می یابد راه می افتد زبان باز می کند و…….. بزرگ می شود. به قول شهریار دزدکی پیر وعلیلش می کنند.
کودک، اما، متنی باز است وبستگی به مخاطبی دارد که اورا می خواند. خوانش این متن ، متکی به محوری است که اورا به عنوان حقیقت ثابت هستی در پس زمینه ای قرار می دهد ومتناسب با شرایط تاریخی ، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی وتربیتی اورا می خواند تأویل می کند در صفحه هستی، اورا پازل وار در موقعیتهای متعدد ومتفاوت قرار می دهد وبستری فراهم می کند تا همسو با همه شرایط زیستی ، زیستنی روبه جلو داشته باشد. دراین خوانش ، کودک، همیشه زمان حاضر خود را دارد وچون متنی است که دربرابر هر خواننده ای قرار گیرد به گونه ای قرائت می شود اما تقلیل نمی یابد تا آن جا که تحدید پذیر نیست. برمبنای چنین خوانشی از کودک است که هنوز اشتراک نظر وجود ندارد کودکی تا کدام مقطع سنی ادامه دارد بعضی برآنند، پیری باز گشتی به کودکی است وبعضی دیگر برآنند کودکی، ابتدای پیری است .به هرحال ، کودک متن قابل خوانش بوده است وخواهد بود.
ادبیات کودک نیز از چنین خوانش هایی تأثیر پذیرفته است . به اصطلاح رسمی ،دو جمهوری دارد یکی جمهوری افلاطونی ودیگری، جمهور، غیر افلاطونی. جمهوری سومی نیز، وجود دارد که به آن اشارتی خواهدرفت.
در جمهور افلاطونی، کودک، ابزاری است تا امروز تکرار گردد. کودک برای آینده تربیت می شود و باید به گونه ای تربیت شود که آینده ای متناسب با ایده های امروز را تضمین کند ایده هایی ثابت که مبتنی بر اخلاق وایدئولوژی معینی است. دراین جمهوری کودک مانند دیگر شهروندان، نیست شهروندی وابسته است. حق حیات دارد. حیات اورا دیگران تضمین می کنند وبراین مدار ، او نیز حیات پیوسته اما ثابت جامعه را تحقق می بخشد. رونوشتی از دیروز است رونوشت نسل هایی است که یکی پس از دیگری در مدار زندگی قرار می گیرند وحتی اگر در موقعیتهای مدرن وپسامدرن تمدنی قرار گیرند واز ابزارهای ساده به ابزار های پیشرفته دسترسی پیدا کنند باز در قامت سنت ادامه حیات می دهند وهمان ، هستندکه قرار است بوده باشند. این جمهوری سابقه ای طولانی دارد اما تسلط کامل آن تا قرن نوزدهم است. دراین قرن که قرن کودکی نام گرفته است اندک اندک جمهوری افلاطونی فرو می ریزد وشهروندان کودک این جمهوری، از تحدید های آن رها می شوند وگام به جمهوری جدید می گذارند. جمهوری غیر افلاطونی برخاسته از ایده هایی نو که کودک را موجودی مستقل از بزرگسال تعریف می کند. به عنوان شهروندی مستقل می پذیرد و فرصتی برای شدن ، قلمداد می کند.
در جمهوری غیر افلاطونی، کودک زندگی نمی کند زندگی را می سازد . این جمهوری ، کودک را شهروندی مستقل با حقوقی متکی بر اصول انسانی، تعریف می کند وصاحب حقی میداند که در نهایت تا این زمان به «منشورحقوق کودک » تعبیر شده است ودارای بند است وسر آغاز این کتیبه چنین است که :
ادبیات کودک، در دومتن جمهوری افلاطونی وغیر افلاطونی ، جریان داشته است وبن مایه های خود را از این گونه های بنیادینی به کودک بر گرفته است. تولید متن کرده است و از متن های کلامی به متن های غیر کلامی وترکیبهای متجانس ونا متجانسی از این دو دست یازیده است.
این نوشتار، درآمدی اشاره وار بر آسیب شناسی این دو جمهوری است وبه جمهوری سومی اشاره خواهد داشت که ادبیات کودک را تولید می کند. اما در اشارت نخست تأکیدی بر جمهوری افلاطونی وغیر افلاطونی در میدان ادبیات کودک دارد که دوسو دارد.
در یک سوی آن رئیس جمهور مقتدری، چون افلاطون قرار گرفته است که با گذشت قرن ها وعلی رغم همه آشوب ها وانتقادها، هنوز اطلس وار جهان را بردوش خود قرار داده است و این سوی و آن سوی جهان می گرداند از دروازه های قرون می گذراند وبراساس بنیاد جمهوری مقتدرش ، نسل هایی را تربیت می کند که چون او افلاطونی می اندیشند و همانند سازی هایی افلاطونی دارند . متن هایی تولید می کنند که به شدت آموزشی ، تربیتی ، اخلاقگرا وشباهت گرا می باشد گستره این جمهوری ، در همه اذهانی است که در پراکندگی جهان جای دارند ودر هر کجا که تولید متن کنند امضای افلاطونی دارند. مقتدرانی، پدر سالار ومادر سالار که می گویند کودک باید چنین باشد چنین نگاه کند چنین دریابد چنین فهم کند چنین ترکیب کند وچنین بزرگ شود.
درسوی دیگر، جمهوری دوگانه ادبیات کودک، رؤسای جمهوری قرار دارند که خود گزیده و خود مختار هستند. می آیند ومی روند. سیطره ای پیوسته ندارند وهریک بنا بر نگاهی برخاسته از تعبیرهای فردی ، متن هایی برای کودکان تولید می کنند ومی گذارند کودک، خوانش گری باشدکه متن را در افق فهم ودریافت خویش قرار دهد فهم کند تأثیر پذیرد انتخاب کند واگویه ای از آن داشته باشد وبراساس این واگویه ها، افق زندگی خود را بگستراند حتی اگر با افق هایی متفاوت با آن مماس شود یا متقاطع گردد. دراین متن های غیر افلاطونی ، کودک، زمینه سازی می کند ودیگران در زمینه های برخاسته از هستی او گام بر می دارند وبا او همکلام می شوند . جمهوری گسترده ای که در آن آرامش وآشوب، تعادل وعدم تعادل، فرهیختگی وجنون ، تعقل وتخیل، همیشگی ونا همیشگی وبالاخره خلاقیت های پیوسته ، جریان دارد . شبیه سازی اتفاق نمی افتد و هر کسی ، متنی را می نویسد که با خودش آغاز می شود ودر دیگری ادامه می یابد.
بر اساس نگرش دوقطبی به ادبیات کودک – قطب افلاطونی و غیر افلاطونی – ادبیات کودک ، ادبیاتی کاربردی است . ادبیاتی ، برگرفته از دو گونه تجربه است. تجربه بزرگسالانه وتجربه ای خرد سالانه.
از آن سو بزرگسالانه است که اهداف نهفته ای دارد. فهمی بزرگسالانه در آن قرارداده شده است تا کودک آن را تجربه کند وبرمدار این تجربه ، رفتار وکردار واندیشه خود را تنظیم نماید. جوجه اردک زشت، درلایه های زیرین خود این فهم بزرگسالانه برخاسته از« اندیشه های اندرسنی» دارد که :« آزادی ، برابری وبرادری» جهان را زیبا می کند باید از تحقیر دست برداشت وبه تعظیم رسید. دیگری در این نوع ادبیات، اگر چه متفاوت است اما زیباست. طرد شدگی در این جهان راهی ندارد وپیوستگی به یکدیگر هدف غایی است. با چنین نگرشی،- البته با دیدگاه های متعدد ومتفاوت از نظر فهم ومعنی – متن های زیادی تولید شده است و می شود. زبان این متنها وگستره شخصیت ها وعناصری که چنین هدفی را به زبان های متفاوت فریاد می زنند در متن های تولید شده برای کودکان به وفور دیده می شود. ادبیاتی که بزرگسالانه است اما زبانی کودکانه دارد.
آسیب شناسی این متون براین بنیاد قرار دارد که بزرگسال فربه در این متن همان افلاطون است اما چراغی دیگر در دست گرفته است وراه می نمایاند. این چراغ دربین ایدئولوگ ها وسران نحله های مدعی کودک دست به دست می شود وطیف نوری متفاوت دارد از جزم اندیشی تا فرااندیشی برخاسته از ذهنیت های تأثیر گرفته از ادبیات شفاهی تا ادبیات کلاسیک و ادبیات نو.
از این سواین ادبیات، خرد سالانه است که برگرفته از وانمودهای کودکان است . بن مایه های خود را از تولیدهای زبانی ، گفتاری ، دیداری وشنیداری کودکان گرفته است وبا پرداخت هایی ادبی، زیباشناسانه ودست کاری شده دست به تولید متن زده است ساختار ذهنی چنین آفرینشگران ادبیات کودک ، مانند همه کنشگران اجتماعی دیگر از فضای کودکانه شکل گرفته است از آن تبعیت کرده است . اگر همانندی ، اساس انسجام ذهنی در دنیای قدیم بوده است در این ساختار ذهنی ، برمحور تفاوت قرار گرفته است . برچنین محوری ، هیچ متنی ، متن بزرگسالانه نیست که همانند سازی انجام دهد بلکه متنی خرد سالانه است که برگرفته از ذهنیتی کودکانه ، برمحوری متفاوت ونگاهی نسبیت گرایانه می چرخد وچرخه تولیدی دیگر گون دارد. دراین متن، هیچ درختی، یکسان رشد نمی کند. میز ، میز نیست، درخت، درخت،نیست. هستی، آن چیزی است که در تخیل کودکانه، خلق می شود واگویه می گردد وتولید کننده متن ادبی کودکانه از آن بهره می گیرد .
آسیب شناسی این متون ، براین بنیاد قرار دارد که خردسال فربه در این متون امپراطوری خودش را گسترانده است. زمینه ای فراهم ساخته است تا طیفی از فرهیختگی ونافرهیختگی، کودک را دستمایه قرار دهد اگر چه متفاوت می نماید ونمایانده می شود، اما شبیه سازی شده تفکری است که دستمایه اش را از خواست ها ونه نیازهای کودکی گرفته است همگام با خردسالی شده است که گریه می کند تا به خواسته اش برسد. می خواهد بی آن که نیاز داشته باشد. به این سخن رولان بارت بیندیشیم که گفته است :«اسباب بازی های موجود در بازار با نفوذ نظام ایدئولوژیک سرمایه داری تولید می شود کودکانی که با این اسباب بازی ها سر گرم می شوند در آینده به عاملان بی آزار نظام سر مایه داری تبدیل می گردند». برچنین مبنایی است که کتابهای بازاری تولید می گردد از آن بابت که که کودکان می خواهند ومی خوانند . فربه شدن خردسالان وخواست های آنان ، نسبیت گرایی را در تولید متون ادبی کودکان به وجود آورده است و منجر به تولید آثاری شده است که آسیب های خود رادارد.
خط سوم در ادبیات کودک ، خطی است که تمایزیافتگی کودک را پذیرفته است اما برآن است تا ادبیاتی خلق کند که مبتنی براندیشه باشد. راه براندیشه بگشاید تفکر انتقادی را پرورش دهد بینش فلسفی ، ایجاد کند پرسشگری را رواج دهد . مبنای چنین خطی، بر فرهیختگی وانتقاد از فرهیختگی های پیشینی وامروزینی قرار دارد از سویی، دیروز مدار است و جمهوری افلاطونی را نقد می کند واز سویی فردا مدار است چون واقعیتهای جهان نو را آشکارا به نقد می نشیند و کودک را در بستر جهان نو ، نگاه می کند واورا در فضاهایی امروزینی قرار می دهد تا کشف کند تخیل خودرا به جهان فردا بکشاند خلاقیتهای ذهنی خود را آشکار کند و متناسب با این جهان بزرگ شود. این خط نیز از آن بابت که جهان نو را بنیاد تولید خود قرار داده است و جهان نورا جهانی مسلط وهمگانی – همه جایی می داند در آسیب بزرگی قرار دارد. جهانی شدگی و فرار از هویت های انسانی، آسیب اساسی چنین متن هایی است.
اشارت های آسیب شناسی به سه جریان تولید متن ادبی برای کودک ، بی تردید جای تأمل دارد . هدف از این اشارت های کلی – که به عمد در کلیت مانده است وتنها به یک متن ادبی اشارت داشته است – بیشتر بر این بوده است تا به مناسبت روز ملی ادبیات کودک ، هیجدهم تیر ماه ، که سالروز در گذشت پیر نیک اندیش ادبیات کودک ایران ، مهدی آذر یزدی صاحب همیشه ماندگار مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب ، براین نکته تأکید کند که کودک ، متن بسته وبازی است که باید نگاهی دوباره به او داشت.
حاش لله این حکایت نیست ، هین
نقد حال ما وتوست ، این خوش ببین.