بررسی وضعیت سبک زندگی زنان خانه دار در ارتباط با شبکه های ماهواره ای
با فراگیر شدن ماهواره، شبکه های ماهواره ای نیز رشد نمودند و بستری برای رقابت بر سر بدست آوردن مخاطب بین این شبکه ها بوجود آمد. در حال حاضر بحث تخصصی شدن شبکه ها به اوج رسیده است و هر شبکه با پخش برنامه های متنوع در پی جذب مخاطبان و گروه های هدف خویش می باشد. در اینجا من به یکی از گروه های هدف که “زنان خانه دار” می باشد، اشاره می کنم.
خانه داری فعالیتی است که در تنهایی انجام می گیرد و اکثر زنان خانه دار جهت رفع تنهایی خود، از شبکه های ماهواره ای به عنوان نوعی همدم استفاده می کنند. تماشای برخی شبکه های ماهواره ای نوع جدیدی از سبک زندگی را به برخی از این زنان آموزش می دهد. برخی زنان خانه دار به طور ناخواسته با هجمه ای از “مفاهیم” گاهن متضاد با فرهنگ و چالش های “هویتی” که تغییر نگرش در فرهنگ را سبب می شود، روبرو می گردند.
در کنار این مساله، می توان به این موضوع نیز اشاره کرد که این شبکه ها می تواند تاثیرهایی در نوع نگاه کردن به زنان نیز ایجاد نماید. موردی که در اینجا می توان به آن اشاره کرد مساله “دیدزدن جنسی” در این برنامه های ماهواره ای می باشد. لورا مالوی در نوشته ی خود تحت عنوان “لذت دیداری و سینمای روایی” خود به مساله دیدزدن جنسی اشاره می کند. وی با استفاده از نظریه ی لاکان، این موضوع را تحلیل می کند که سینما چگونه آن چه را که وی “نگاه خیره ی مردانه” می نامد، تولید و بازتولید می کند. او بر این باور است که تصویر زن به دو شکل در این نظام معنایی گنجانده می شود: “زن هم مصداق امیال مردانه است و هم دالِ تهدید به اختگی”
در اکثر برنامه ها زن به عنوان یک جاذبه نمایی جنسی در فیلم های ماهواره ای و تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرند و به نوعی بازنمایی هویت زنان را دچار خدشه می کند. لورا مالوی ادعا می کند:”در بازنمایی سنتی نقش زنان، آنها را بر اساس زمرگان ظاهری و جاذبههای جنسیشان نمایش داده و دیده می شوند بنابراین می توانند دلالت ضمنی بر برجسته نمایی کنند.” در این شبکه های ماهواره ای هویت زنان بازیچه امیال جنسی در نگاه های مردانه قرار گرفته اند.همچنین می توان به این نکته اشاره کرد که بنا بر نظر مالوی سینما شکل دومی از لذت را ترویج و ارضا می کند که عبارت از میدان دادن به خودشیفتگی در نظربازی است. مالوی می گوید: “خودشیفتگی و شکل گیری خود، محصول یکی شدن یا همذات پنداری با تصویر[روی پرده] است. به این ترتیب، در چارچوب فیلم، یکی تلویحن به معنای جدایی هویت شهوانی سوژه از ابژه ی روی پرده (نظربازی فعال) است و دیگری هم هویتی خود با ابژه ی روی پرده از طریق شیفتگی تماشاگر به مشابه خویش و بازشناسی آن.”مردان با قرار دادن خود به عنوان یکی از شخصیت های فیلم و نیز با نگاه ها و یا به قولی دیدزدن های خود احساس خودشیفتگی می نمایند همچنین برخی زنان خانه دار که بیشترین زمان خود را صرف تماشای سریال های ماهواره ای می کنند، گاهن تحت تاثیر لباس پوشیدن، حرف زدن، مدل های مو و آرایش بازیگران قرار می گیرند و احساس هم ذات پنداری با این اشخاص می نمایند که این امر سبب می شود خود را کاملن شبیه آنها ببینند و هویت جدیدی را برای خود ایجاد کنند.
استوری می گوید:”مالوی با استناد به شرح لاکان درباره ی مرحله آینه ای، چنین نتیجه می گیرد که شکل گیری “خود” کودک، از جهاتی مشابه با لذت های ناشی از هم هویتی بین تماشاگر و شخصیت های فیلم است، درست همانگونه که کودک خویشتن را در آینه به درستی یا به نادرستی تشخیص می دهد، تماشاگر فیلم نیز خود را به درستی یا نادرستی، بر روی پرده ی سینما می بیند.”
مالوی در کتاب خود ادامه می دهد: “زنان در نقش جلوه فروشانه ی سنتی شان همزمان هم دیده می شوند و هم [برای دیده شدن] به نمایش درمی آیند، و ظاهرشان برای قوی ترین تاثیر بصری و شهوانی، رمزگذاری شده است، به گونه ای که می توان گفت به طور ضمنی دلالت بر “قابل نگاه بودن” دارند. زنانی که به عنوان اُبژه جنسی به نمایش درمی آیند، ترجیح بندی منظره ی شهوانی هستند.”در حال حاضر برخی شبکه های ماهواره ای با استفاده از زنان جهت جذب مخاطب خود که هم زنان و هم مردان می باشند، توانسته اند به بازتولید هویت های متفاوتی در گروه های هدف خود اقدام نمایند.
جدای از این، گاهی اوقات این سریال ها هم با نسل جوان و هم با محافل خانوادگی ارتباط عمیقی پیدا کرده اند و فراتر از ذات یک اثر هنری؛ موقعیت های جدیدی ایجاد نموده اند که سبک زندگی، نوع روابط میان افراد و هویت برخی اشخاص را مورد هجوم قرارداده و ایجاد بازتولید هویت های خاص در نوع خود نموده اند.
اما توجه به این نکته ضروری است که در هر اجتماعی، تعدادی از هویت های پایداری وجود دارد که می توان بر اساس مقبولیت نسبی شان بر آنها تاکید کرد. در خصوص زنان خانه دار نیز ارزش و وجود ملیت، قومیت و… را نباید نادیده گرفت و شاید وجود برخی محدودیت ها این افراد را جهت گزینش هویت های جدید سوق دهد که از جمله آنها می توان به نبود امکانات جهت پر کردن اوقات فراغت، نبود فضاهای اجتماعی سالم و مناسب جهت حضور زنان خانه دار، نبود فضایی جهت ارایه ایده ها و طرح ها، فراهم نبودن زمینه فعالیت زنان خانه دار، تنهایی، کار مداوم و تکراری، استرسهای پرورش فرزند، نبود تضمین مالی، برآورده نشدن انتظارات از ازدواج، در دسترس نبودن فرصتهای شغلی یا تحصیلی و موضوعاتی از این دست اشاره نمود.
انتخاب هویت های جدید از سوی برخی زنان خانه دار، می تواند حاوی پیامی مبنی بر متفاوت بودن این افراد جهت دیده شدن توسط دولت باشد و این افراد به این سبک، دولت را متوجه خود نمایند که زنان خانه دار را متفاوت و بیشتر از آن چیزی در نظر بگیرند که مد نظر دولت است. شاید بتوان گفت برخی زنان خانه دار با متفاوت نشان دادن هویت خویش، دولت را متوجه محدودیت ها و کمبودهای این قشر از جامعه نمایند. بروز رفتارهای متفاوت زنان خانه دار تحت تاثیر شبکه های ماهواره ای را نمی توان تغییر کامل در هویت آنها شمرد چرا که این زنان دست به گزینش می زنند و صرف گزینش نمی تواند ملاکی بر تغییرات به طور کامل در افراد باشد.