شکنجه وارد کردن درد شدید جسمی یا روانی و احتمالن آسیب به یک فرد (یا حیوان) است و معمولن به کسی وارد می شود که از لحاظ جسمی تحت کنترل شدید قرار داشته و قادر به دفاع در برابر آنچه که بر روی وی انجام می شود نیست . مطالعه تاریخ اجتماعی زندگی انسان نشان می دهد که از دوران باستان تا مدرن، شکنجه به شیوه های مختلف وجود داشته و در طول تاریخ همواره افراد، گروه ها و دولت ها اشکال مختلف شکنجه که دارای مدت زمان متفاوتی از چند دقیقه تا چند روز و یا حتی چند سال در بر می گرفته، اعمال کرده اند. دلایل شکنجه متفاوت است و مواردی مانند مجازات، انتقام، شرایط سیاسی، آموزش و پرورش، بازدارندگی، بازجویی و اجبار قربانی به اقرار و یا یک لذت سادیستی فردی در بر می گیرد. شکنجه گر ممکن است به قصد کشتن یا مجروح قربانی اقدام به شکنجه کند و یا ممکن است وی اساسن نسبت به سرنوشت قربانی بی تفاوت باشد و هدفش فقط اجرای فرامین بالا دستی باشد. برخی از انواع شکنجه برای تحمیل درد فیزیکی و یا روانی طرحی شده اند و در هر حال آنچه که مسلم است این است که هدف کلی شکنجه ویرانی و فرو پاشی روانی قربانی است. ترور های دولتی، بازجویی های دردناک، لذت سادیستی همه و همه در طول تاریخ وجود داشته است. حاکمانی مانند ایوان مخوف، پطر کبیرو.. بی وقفه ازدیدن شکنجه افراد مشعوف شده و مجذوب صحنه های خشن مجازات بودند و از ویران شدن روانی قربانیان و ناقص شدن جسم و فریادهای دردآلود آنها لذت می برند. یونانیان باستان و رومیان از شکنجه برای بازجویی استفاده می کردند و در قرن ۲ میلادی شکنجه فقط برای بردگان رواج داشت. رومی ها ، یهودیان، مصریان و بسیاری از فرهنگ های دیگر نیز شکنجه را به عنوان بخشی از سیستم قضایی خود بکار برده و آنها را برای اجرای عدالت و جلو گیری از گسترش فساد و حفاظت از اخلاق لازم می شمردند. در دادگاه های قرون وسطی اعمال انواع شکنجه بسته به نوع جرم متهم و موقعیت اجتماعی رواج داشت. شکنجه ابزاری مشروع برای گرفتن اعتراف و یا به دست آوردن نام همدستان و یا اطلاعات دیگر بکار گرفته می شد.
شکنجه در تفتیش عقاید نیز توسط کشیشان باب شده و در سیاهچاله های زیر زمینی انجام می شد و در این دوران از شکنجه به عنوان ابزاری برای اصلاحات دینی و اخلاقی مردم استفاده و به نوعی برای القای ترس به مردم و نشان دادن مجازات خیانت به مقدسات اعمال می شد. تا قرن هفدهم شکنجه برای جرایم شدید تصویب شده و به عنوان اجرای عدالت لازم شمرده می شد. در جریان روشنگری اعمال شکنجه مورد حمله روشنفکران قرار گرفته و از آن به عنوان « مجازات بی رحمانه و غیر معمول» نام برده شد و از آن زمان فعالان سیاسی و اجتماعی به مبارزه بر علیه شکنجه اقدام کردند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ ممنوعیت شکنجه به طور کلی برای همه کشورهای عضو سازمان ملل را تصویب کرده و کشورهای عضو ملزم به رعایت آن شدند. اما در همه این سالها شکنجه فقط به صورت اسمی ممنوع بوده است و در بسیاری از کشورهای جهان هنوز هم مجازات شکنجه به صورتهای مختلف جسمی و روانی و مخفیانه اعمال می شود . اگرچه همه کشورهای عضو سازمان ملل قانون منع شکنجه را امضاء کرده اند اما در طول قرن ۲۰ و ۲۱ هنوز موارد زیادی از اعمال انواع شکنجه در زندانهای مختلف سراسر جهان گزارش شده است. جنایات جنگی در دهه ۸۰ و ۹۰ در بوسنی و هرزگوین و هم چنین در رواندا گرفته تا افشاگری در باره شکنجه در زندان های تحت کنترل امریکاییها همه و همه بیانگر این حقیقت است که قانون منع شکنجه فقط بر روی کاغذ وجود داشته و توسط کشورها عملن اجرا نمی شود. پیگیری رسانه ای از قربانیان شکنجه در سالهای اخیر موجب روشن شدن افکار عمومی شده است. گزارشهای سازمان ملل نشان می دهد که در ۳۲ کشور به صورت های مختلف شکنجه اعمال شده است. این گزارشها نشان می دهد که پناهندگان سیاسی بیش از هر گروه دیگری در معرض خطر شکنجه بوده اند . آنچه که مسلم است با وجود پیمان های بین المللی هنوز در دموکراسی های لیبرال موارد زیادی شکنجه رخ می دهد. ماجرای شکنجه زندانیان ابوغریب توسط پرسنل نظامی ارتش ایالات متحده در سال ۲۰۰۴ یکی از این موارد دردناک است. و در آخرین مورد جولیان آسانژ با افشای شکنجه در زندان های انگلیسی گفت که در زندان های انگلیس با برق شکنجه شده است.