سه شنبه ی مورخه ی ۲۷ خردادماه ۱۳۹۳؛ چهل و هشتمین عصرانه ی فرهنگی هامون با موضوع «تحلیلی بر فرهنگ عامه ی مردم برازجان» و با حضور و ارایه ی فرج الله کمالی شاعر پیشکسوت دشتستانی و خالق کتاب شعر «دشتسونی» در دفتر هفته نامه اتحادجنوب برگزار شد و مورد استقبال علاقمندان قرار گفت.
در ابتدای نشست؛ اسماعیل حسام مقدم- عضو هیات موسس انجمن هامون ایران- حضور فرج الله کمالی و همه ی علاقمندان به مباحث عصرانه ی فرهنگی هامون را خیرمقدم گفت و از انتشار کتاب «دشتسونی» با ویرایسته ی تازه که به تازه گی با اهتمام احمد قائمی فرد و انتشارات نوید شیراز منتشر شده است؛ خبر داد. وی گفت: دوستان می توانند آن را در اکثر کتابفروشی های برازجان و مرکز استان- بوشهر- ابتیاع کنند.
سپس فرج الله کمالی به جایگاه سخنرانان رفت و از انجمن هامون ایران و اعضای هیات موسس آن بابت فعالیت های اثرگذار آنان در سطح شهر برازجان و استان بوشهر و برگزاری منظم و مستمر عصرانه ی فرهنگی هامون تشکر کرد و گفت فعالیت های «هامون» و مطالب عصرانه های هامون را از نشریه اتحادجنوب مورد مطالعه قرار می دهم و در جریان کارهای آنان قرار می گیرم.
وی گفت چند روز پیش در پی تدارک ارایه ی صحبت های خود د نشست عصرانه ی فرهنگی هامون بودم؛ با آقای رضا شبانکاره که صحبت کردم؛ گفتم از فرهنگ عامیانه مردم برازجان چیز خاصی نمانده و آن فربهی فولکلوریک سابق را ندارد. وی گفت: شما در باب نبود فرهنگ عامیانه برازجان و ضرورت پرداختن و حفظ فرهنگ فولکلوریک صحبت نمایید. من هم تلاش خواهم کرد ابتدا به ایراد صحبت های خود در فهم فرهنگ عامه بپردازم و سپس در نبود فرهنگ عامیانه مردم برازجان صحبت نمایم.
کمالی؛ خالق کتاب شعر «دشتسونی» در ادامه گفت: «آق مم خان اخته. کمتر بزن شلخته/ فال می گیری با تخته/ قدت میاد رو تخته/ این هفته نه، اون هفته. بنا بر قول شادروان باستانی پاریزی در کتاب «کجاوه ناهم لنگ؛ این تصنیف را مردم کرمان بر بالای دیوار قلعه و برج و باروهای شهر هلهله کنان و فریادزنان خطاب به آغامحمدخان قاجار که در پشت دروازه شهر با شاهیان منظم ایستاده بود می خواندند که نمونه ی خوبی از یک ترانه فولکلوریک است و شعر زیر از شاعر جوان بختیاری؛ فریده چراغی به دلیل استفاده از یک باور فولکلوریک در این شعر؛ در حوزه ی فرهنگ عامه قرار می گیرد و آن باور این است که هر کس بدود و خود را زیر رنگین کمان برساند، تغییر جنسیت می دهد: گُدِن اَبَر بدَونی/ روی به زیر سوزم و سیره/ اَبُوی کُری/ گلنارّ ایدو به تو که خدای ِ مال/ دوبندم دویست سال ِ آزگار/ وقتی رسیُم او بالا/ اَتَنه کشیُم/ نه سوزم و سیره به جا مُنده/ نه گلنا رو که خُدا.»»
کمالی خاطرنشان کرد: «همین باور اندک تفاوتی در دشتستان وجود داشته یعنی: اگر کسی بدود و خود را به داخل باد پیچک (گرد و باد) برساند، تغییر جنسیت می دهد.»
وی در ادامه افزود: «به طور حلاصه می توان گفت فرهنگ عامه شامل تمام اعمال و رفتار و گفتار و جنبه های مختلف زنده گی بشری است که از نسلی به نشل دیگر منتقل می شود. اما چون عنوان این نشست- فرهنگ عامه در در برازجان، تعیین شده در آغاز بهتر است تعریفی نیز از فرهنگ عامه و برازجان داشته باشیم. »
این شاعر پیشکسوت و شناخته ی شده ی جنوبی در حوزه ی شعر محلی گفت: « برازجان مرکب از دو بخش براز+گان است که طبق فرهنگ فارسی به پهلوی نوشته ی دکتر «بهرام فره وشی» به معنای گُرد و دلیر است و گان که پیوند است و در کلماتی مانند پادگان دیده می شود و بر روی هم برازگون یا برازگان یا ورازگان به معنی «مهد دلیران» است.» شاعر کتاب دشتسونی افزود: «فرهنگ عامه، برگردان فارسی واژه ی Folkore است که نخستین بار بیش از یک قرن پیش توسط یک نفر عتیقه شناس ساخته شده که مرکب است از Folk به معنای توده مردم و عوام در مقابل خواص (نخبگان و فرهیخته گان) قرار می گیرد و lore که به معنای دانش و مجموعه یی از معارف و دانستنی های غیر تخصصی است و در یک جمله: دانش آشنایی با پرورش غیررسمی اکثریت، در مقابل پرورش نهادهای رسمی آموزش و تربیت.» فرج الله کمالی گفت: «با این تعریف؛ فرهنگ عامه در جوامعی وجود دارد که در آن دو نوع پرورش خواص و عوام وجود داشته باشد یعنی نه صد در صد تحصیل کرده و نه در جامعه ی بَدَوی و رشد نیافته که ما با تشکیل این جلسه پذیرفته ایم که برازجان ما هم دارای فولکلور بوده و هست.»
کمالی؛ شاعر کتاب «دشتسونی» در بخش دوم صحبت های خود؛ در باب روند شکل گیری فرهنگ عامه صحبت کرد و گفت: «طبق تحقیقات باستان شناسان و جامعه شناسان، انسان های ابتدایی همه ی کارهایشان واقع گرایانه و حقیقی بوده و تمایزی بین امور نظری و عملی وجود نداشته است. آن ها دقت و حوصله ی پرداختن به امور صرف نظری را نداشته اند.» وی افزود: «مثلن برای شکار دسته جمعی صداها یا کلماتی هماهنگ به کار می برده اند که اولین شعرها به حساب می آیند و حرکات جمعی برای شکار یا ماهی گیری انجام می داده اند که حتا هنوز هم در جوامع ابتدایی در آفریقا و استرالیا وجود دارد و نوعی رقص به حساب می آید.» این فعال حوزه ی ادبیات فولکلوریک گفت: «حتا در قرآن کریم هم اشاره شده که انسان ها در ابتدا همه امت واحد بوده اند و دارای یک زبان و یک فرهنگ و …». در شاهنامه ی فردوسی نیز استفاده از پوشاک و خانه سازی و از این قبیل که انسان ها را از یک سانی دور می کند به دوران جمشید و کتابت و نوشتن و آموزش نوشتن توسط دیوان به دوران طهمورث دیو بند. وی گفت: « پس از رسیدن جامعه انسان های اولیه به دوران زراعت و کشاورزی کم کم طبقه ی خواص به وجود آمد و منشاء ایجاد و تشکیل دولت و حکومت را نیز همان زمان می دانند. تقسیم جامعه به دو طبقه در دوره ی نوسنگی «neolithie» روی داد. پیش از آن نیز در دوره ی پارینه سنگی «poleolithie» که از ده هزار تا ۰۰۰/۵۰۰ سال پیش را فرا می گیرد. انسان ها با گوشت جانوران شکار شده یا میوه یا ریشه گیاهان زنده گی می کرده اما در دوره ی نوسنگی یعنی از پنج هزار تا ۰۰۰/۱۰سال پیش یعنی دوره ی کشاورزی انسان ها رفته رفته با دام پروری و کشت کاری آشنا شده اند و همین جا هست که بر اثر افزایش تولید و ذخیره کردن مواد، مجال و امکانی برای فعالیت های تفننی و غیرحیاتی پیش می آید و بخشی از جامعه بدون کار مشتقیم تولیدی، می تواند زنده گی کند و کم کم فرهنگ متفاوتی با فرهنگ عامه نیز پدیدار می شود.» کمالی افزود: «در مراحل بعدی صنعت و داد و ستد هم ترقی می کنند و طبقه ی جدیدی به نام سوداگران به وجود می آید که با داد و ستد کالا و نه با کشاورزی معیشت می کنند. باید توجه داشت که تفکیک امور نظری و عملی هیچ گاه مطلق نیست؛ ولی به هر حال بدین ترتیب در درون فرهنگ کلی جامعه، دو فرهنگ متفاوت عوام و خواص شکل می گیرد با دو جهان بینی نا ساز گار و دون نوع هنر و دو نوع فلسفه.»
وی در ادامه برخی از تعاریف کلی فرهنگ عامه را برشمرد و گفت: «۱- اعمال و رفتار جمعی است که در بین عامه مردم رایج است و نه در یک بخشی از جامعه. ۲- در بیشتر موارد ابداع کننده ضرب المثل، فرهنگ ها، اصطلاحات و… و زمان شروع آن معلوم نیست. ۳- عادات فولکلوریک در مجموعه ی زنده گی اجتماعی نقشی به عهده دارند. ۴- به مناسبت و مقتضای زمان رفتارهای فولکلوریک تغییر می کنند و به نسل های بعد منتقل می شوند. ۵- رفتار فولکلوریک از حاکمیت اندیشه یی خاص که بر خلاف میل توده باشد پیروی نمی کند هر چند آن تفکر در جامعه حاکمیت داشته باشد.»
فرج کمالی در ادامه صحبت های خود افزود: امروزه ملت هایی می توانند در عرصه فرهنگی استوار بمانند و حرفی برای گفتن داشته باشند که بتوانند فرهگ اصیل خود را حفظ کنند و آن را از خطر هجوم فرهنگ های مهاجم دور نگه دارند. در این صورت هر منطقه باید فرهنگ عامه خود را حفظ نماید تا فرهنگ ملی نضج یابد. به نظر من حفظ و تداوم فرهنگ عامه هیچ گونه مغایرتی با توسعه جامعه و جامعه مدنی ندارد. صد البته اگر از پوسته ها عبور کنیم و به محتوا نظر داشته باشیم.
کمالی گفت: متاسفانه آنچه در گذشته فرهنگ عامه برازجان را تشکیل می داده امروز یا به طور کلی از بین رفته و به حاشیه رانده شده و یا حداقل بسیار کمرنگ شده است. دلایل زیادی از جمله عدم خودباوری و کوچک انکاری خودمان بوده است.آیین های سنتی مانند سینه زنی، عروسی و عزاداری ما در گذشته به گونه ای دیگر بوده و امروزه تغییر کرده است مانند مراسم عروسی، عزاداری و سینه زنی. من مدعی می شوم که تنها عنصری که از فرهنگ عامه در برازجان مانده “گویش” می باشد.
البته این گویش بسیار هم تحت فشار و در حال رنگ باختن می باشد و چون بعضی اعتقاد دارند این گویش بومی بلند گوی فرهنگ جامعه و پرده سینما و تلویزیون جامعه است، وجود آن بسیار اهمیت دارد.
از جنبه دیگر تاریخ زندگی انسان سراسر پوششی است مداول برای حصول به نظم و هماهنگی در محیط. بدیهی در دنیای اجتماع و دنیای ذهن، علوم زیستی، جامعه شناسی و فلسفه و همه هنرهای زیبا به انسان تصور از نظم و تناسب می دهد که در هنرهای مکانی مانند پیکرتراشی و نقاشی و… قرینه و درهنرهای زمانی مانند موسیقی شناسی به نام وزن استفاده می شود. دستیابی به نظم بیشتر، آرامش و رفاه بیشتری را در بر داشته. البته دلیل تمامی این است که در خود طبیعت و در خود آفرینش نظمی متین و محکم قرار داده شده که همه انسان ها آن را کشف کنند و به این موضوع نیز در چند جای قران نیز اشاره شده است. مانند ولاتجدو و سنت اله تبدیلا، سنتا من قد ارسلنا قبلک من رسلنا و لا تجدو لسنتا تحویلا این سنت که می گوید تحول پیدا نمی کند و متحول نمی شود به این معنی است که سنت محکم و متینی در آفرینش هست و به هیچ عنوان تغییر پذیر نیست و به همین دلیل هم علوم پیشرفت کردند. دلیل استفاده از آیات قرانی این است که فرهنگ عامه سرشار از آیات قرآنی است و هم اینکه در بیانیه ای که انجمن هامون داده است تاکید بر سه بخش ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت کرده بود. در خود قرآن هم به فرهنگ و زبان مردم اشارات زیادی شده است. مانند اینکه ما ارسلنا رسولی الا به لسان قومه ماهیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به لسان همان قوم. منظور از زبان فرهنگ، درک از مردم و گویش هست نه اینکه از طبقه دیگری غیر از طبقه عامه مردم باشد. با توجه به موارد شرح داده شده در وادی امر به نظر می رسد حفظ فرهنگ عامه در شرایط فعلی امری بسیار سخت و دشوار باشد و از آن سو ملت ها و اقوام بدون حفظ و در امان نگه داشتن فرهنگ اصیل خود در دنیای امروز نمی توانند در عرصه فرهنگی استوار باشند و می دانیم که فرهنگ هم بر هویت ما و هم بر تمامی چیزهای دیگر ما دخالت دارد.»
اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی نیز گفت: «فرهنگ؛ یک امر پیچیده است و به آن باید نگاهی چندساحتی داشت و نباید به فذهنگ فولکلور نگاهی تقلیل گرایانه داشت.» وی در ادامه دسته بندی هفت موردی جان استوری را برای تعریف فرهنگ عامیانه پیشنهاد کرد که بدین ترتیب است: «۱- فرهنگ به مثابه ی فرهنگ عامیانه ۲- فرهنگ عامیانه به مثابه ی فرهنگ توده ۳- فرهنگ عامیانه به مثابه ی دیگری فرهنگ والا ۴- فرهنگ عامیانه به مثابه ی عرصه ی هژمونی ۵- فرهنگ عامیانه به مثابه ی فرهنگ پسامدرن ۶- فرهنگ عامیانه به مثابه ی فرهنگ جهانی ۷- فرهنگ عامیانه به مثابه ی فرهنگ مردم پسند.»
سپس فرج الله کمالی، کارکردهای فولکلور در هر اجتماع را بر شمرد: ۱- ایجاد همبستگی قومی و نژادی و نزدیک کردن قومیت ها و ملیت ها به یکدیگر شبیه کاری که «شعر محلی» از لحاظ آشنایی مناطق مختلف با گویش یک دیگر در استان خودمان انجام می دهد. ۲- فرهنگ عامه خاستگاه الهامات بشر در ادبیات و هنر است. برای نمونه می توان به استفاده ی نیما، منوچهر آتشی، منیرو روانی پور، صادق هدایت، صادق چوبک، رسول پرویزی و محمود دولت آبادی از فرهنگ عامه در شعر و رمان های آن ها اشاره نمود. ۳- فرهنگ عامه نوعی رابطه ی فرهنگی بین نسل ها است. ۴- فرهنگ عامه هر ملتی در حقیقت حافظه ی تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن ملت است. ۵- بسیاری از عناصر و فرهنگ توده حتا در سطح جهانی مشترک هستند.
سپس این شاعر محلی، جایگاه فولکلور در ادبیات فارسی را مورد تاکید قرار داد و گفت: « ادبیات رسمی فارسی و فرهنگ عامه به طور متقابل بر یکدیگر تاثیر می گذارند. فرهنگ عامه وقتی به صورت مکتوب در آید «ادبیات عامه» را می سازد مثل کتاب کوچه احمد شاملو با همکاری آیدا سرکیسیان؛ امثال و حکم دهخدا؛ امیرارسلان نامدار و ….» وی سپس گفت: «امروزه ملت هایی می توانند در عرصه ی فرهنگی استوار بمانند و حرفی برای گفتن داشته باشندکه بتوانند فرهنگ اصیل خود را حفظ کنند و آن را از خطر هجوم فرهنگ های مهاجم در امان نگه دارند و برای این کار تمام مناطق کشور باید همت کنند؛ چون فرهنگ ملی؛ از مجموعه ی همین خرده فرهنگ ها پا می گیرد. آنچه مشخص است فرهنگ عامه گستره ی وسیعی دارد و از تولد تا مرگ را در برمی گیرد.»
وی خاطرنشان کرد: «جوامع امروزی باید با تدابیر قوی و اندیشمندی پس از تجزیه و تحلیل شرایط از افراط و تفریط در هر یک از سه ضلع هرم بپرهیزند چون در غیر این صورت درجار انحراف و سردرگمی و اضمحلال خواهند شد. افراط در تمایل به حفظ فرهنگ خودی یا ملی ممکن است باعث انحراف شود و ممکن است به صورت ابزار گونه مورد استفاده قرار گیرد.»
کمالی در جمع بندی این قسمت صحبت های خود گفت: «اینک با توجه به تعاریف کلی، متاسفانه آن چه در گذشته فرهنگ عامه برازجان را تشکیل می داده در اثر عوامل مختلف، امروزه یا به طور کلی از بین رفته و یا حداقل بسیار کم رنگ شده و به حاشیه رانده شده است و به نظر من دلیل عمده ی آن عدم خودباوری و کوچک انگاری خود بوده است و به نظر من دلیل می کند و نفس می کشد گویش بومی است و همین نکته اهمیت حفظ و بقاء آن را به خوبی آشکار می کند.» وی در ادامه افزود: «این در حالی است که هنگامی که بوشهر تقریبن شهری پُررونق بوده؛ تهران آبادی کوچکی بیش نبوده و تا پیش از ۲۶۱ هجری نامی از آن در کتب تاریخ و جغرافی نویسان نبوده است و از سده ی سوم تا دهم در حال پیشرفت بوده و تنها پس از پایتخت شدن تهران در دوران قاجار به سرعت رشد آن زیاد شده و میزان مهاجرت به آن جا سرعت یافته که همین مهاجرت ها باعث تجمع فرهنگ های عامه مناطق مختلف کشور در تهران و در نتیجه فربه شدن و مسلط شدن آن بر سایر نواحی کشور شده است.» کمالی خاطر نشان کرد: «از سویی دیگر، در دوران اخیر جهان به سمت و سوی تکثرگرایی، فردگرایی، آزادی های فردی و چندگانه گی فرهنگی می رود و کشورها و اقوان و طوایف در حال کوچک شدن و اضمحلال هستند به طوری که حتا اساس خانواده ها نیز در معرض فروپاشی است. جهانی شدن، یقینی نبودن هیچ امر نسبی گرا به جای مطلق گرا و تبلیغ آزادی های فردی و نیز عوامل فراوان دیگر باعث تضعیف شدن و لاغر شدن خرده فرهنگ ها که دارای روح جمعی است می شود و به جای آن ها در کشورهای توسعه یافته احزاب مختلف تشکیل می شود. در کشورهای پیشرفته به جای اقوام، احزاب فعال شده که در ایران شاهد آن هم نیستیم.»
آقای شبانکاره در زمینه ی گویش محلی، گفت و گویی با من داشت؛ سوالی پرسید و من پاسخ دادم: « در دوره ی نوجوانی و جوانی ما اگر شخصی از اینجا – اکثریت را می گویم نه همه را – به شیراز یا تهران می رفت، من خود شاهد بوده ام که حتا از گفتن محل تولد خود شرم داشت چه برسد به اینکه به گویش محلی صحبت کند. این ناشی از نوعی خودکم بینی یا خود کم انگاری و خودکم پنداری است که متاسفانه وجود داشت. از ۴۰ سال پیش که شعر محلی سروده شد کم کم این حس برطرف شد ولی هنوز کافی نیست. باید پذیرفت که قومی که از گویش خود شرم داشته باشد امکان ندارد به تاریخ و جغرافیای خود ببالد. باید باور کنیم که بدون خودباوری و اعتماد به نفس پرورش یافته، هیچ فرد یا گروه یا قومی از تمام پتانسیل خود بهره مند نخواهد شد و به موفقیت کامل و به توسعه ی روزافزون دست نخواهد یافت.»
کمالی افزود: «از زاویه ی دیگر، می ینیم که تاریخ زندگی انسان سراسر کوششی است برای وصول نظم و هماهنگی بیشتر، نظم و هماهنگی در محیط طبیعی، دنیای اجتماع و عالم ذهن. همه ی هنرهای زیبا تصوری از نظم و تناسب به انسان می دهند. آن چه درون مایه تکامل می شود خواند و از پیشرفت های علمی، اجتماعی و حتا سیاسی حاصل گردیده است، حکایت از هر چه قانون مندتر شدن و منظم تر شدن جوامع می کند یعنی دست یابی به نظم بیشتر، آرامش و رفاه بیشتر را در پی دارد. دوران معاصر یعنی دوران سایبری را عصر هماهنگی و ارتباط نام گذاشت اند و البته همه ی این ها به این دلیل است که در طبیعت و آفرینش نظمی محکم و غیرقابل تحول و تبدیل قرار داده شده که انسان ها باید آن را کشف و در مسیر پیشرفت جوامع خود مورد استفاده قرار دهند. در قران هم اشاره به این نظم و استواری قوانین حاکم بر طبیعت اشاره شده «و لن تجد لسنته اله تبدیلن- احزاب ۶۳» وی خاطر نشان کرد: «بر اثر وجود همین نظم و قانون در طبیعت و در بدن انسان علومی مانند پزشکی و زیست شناسی و زمین شناسی به کمک بشر می آیند و می دانیم که دقیق ترین و منظم ترین علوم، علم ریاضی است و به همین دلیل می بینیم که تمامی علوم تلاش می کنند به بیان ریاضی و دیجیتالی شدن نزدیک شوند.»
کمالی در ادامه گفت: «همان طور که قبلن گفته شد توجه و اهمیت دادن به فرهنگ توده و فرهنگ ملی همواره می تواند هر ملتی را در مقابل فرهنگ های دیگر تقویت کند و استوار نگه دارد و به تصریح قرآن حتا هیچ پیامبری فرستاده نشده به جز زبان قوم خودش تا بتواند با اطلاع از عناصر فرهنگ عامه ی همان قوم و ملت، رسالت خود را در میان آن ها به خوبی تبلیغ نماید. و جالب است که می بینیم قله های ادب پارسی مثل فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ و نظامی نیز بیشترین استفاده از فرهنگ عامه در سروده های خود کرده اند.»
فرج الله کمالی در پایان گفت: «با توجه به مطالبی که گفته شد, از یک طرف حفظ فرهنگ عامه در شرایط فعلی امری بسیار دشوار به نظر می رسد و از سوی دیگر می دانیم که ملت ها و اقوام بدون حفظ و در امان نگه داشتن فرهنگ اصیل خود در دنیای امروز نمی توانند در عرصه ی فرهنگی استوار باشند. پس چه باید کرد؟!» کمالی در پاسخ به پرسش خود گفت: «به نظر بنده پاسخ این است که جوامع امروز برای پرهیز از انحراف و فرو افتادن در مغاک و ورطه ی افراط و تفریط در هر یک از سه بُعد گفته شده نیازمند تدابیر قوی و تجزیه و تحلیل شرایط خویش و جایگاه خود در عرصه ی جهانی است. یعنی ملت و قومی می تواند سرافراز و پیروز باشد که اولن توجه داشته باشد دوران معاصر دوران سایبری و نظم و هماهنگی است، ثانین این دوران، دوران تکثرگرایی، نسبیت گرایی و چندگانه گی فرهنگی است و ثالثن هیچ ملتی بدون داشتن پشتوانه های عظیم فرهنگ ملی نمی تواند استوار بماند، یعنی فرهنگ ملی خود را حاصل و درون مایه ی هرمی بداند که سطح آن را آگاهی ها و دانش های معاصر تشکیل می دهند و قاعده ی آن را فرهنگ عامه. زیرا: راز عظمت هنر ملی این است که سنت ها را موافق نیازهای موجود جامعه دگرگون کند و به زنده گی مردم پیوند زند.»
مینا باهنر؛ از اعضای انجمن دوستداران دشتستان نیز گفت: «نخستین دلیلی که ما از این لهجه ی خود فاصله می گیریم به عدم اعتماد به نفس ما برازجانی ها بر می گردد. وی گفت: «ما نباید ابایی از این داشته باشیم که با لهجه صحبت کنیم و این فرهنگ و تاریخ مردم ما است. چرا همه جای ایران با اعتماد به نفس، با لهجه و گویش خود صحبت می کنند. با لهجه و گویش محلی خود صحبت کردن؛ به گونه یی احترام گذاشتن به تاریخ و هویت قومی خود است.»
مجید عوض فرد؛ از اعضای شرکت کننده در نشست های عصرانه ی فرهنگی «هامون» نیز گفت: «یکی از عواملی که می تواند فرهنگ عامیانه را معرفی کند، گویش است که در برازجان در حال رنگ باختن است و صحبت کردن با آن کارکردی ندارد.» وی افزود: «به نظر من باید ابزار مدرن باشد تا این فرهنگ عامیانه هم زنده نگه داشته شود. نقدی که بر ادبیات مدرن می شود این است که جدا از فرهنگ عامه است. ابزارهای مدرن کمک می کنند که فرهنگ عامیانه هم بهتر معرفی شود. مانند نیما که به جهان معرفی شد. به گمان من نباید عامه و مدرنیته را مقابل یک دیگر قرار داد.»
محسن عباس پور؛ دانش جوی رشته ی مطالعات اجتماعی نظری مخالف کمالی را داشت. وی گفت: «فرهنگ و گویشی که کارکردی ندارد، چرا باید حفظ شود. چه لزومی برای حفظ فرهنگ عامه هست که باید حفظ شود؟ به نظر من در سطح جامعه باید به جایگاهی برسیم که به یان زبان رسمیت و اعتبار علمی داد. اگر بخواهیم این زبان و گویش حفظ شود باید کارکردهای آن گویش در اجتماع تبیین شود.» اسماعیل حسام کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی نیز گفت: « ما اکنون با دو نگاه کارکردگرایانه و ساختارگرایانه رو به رو هستیم. ساختارگرایان بر این باورند که هویت و زبان چه ارتباط ارگانیکی با هم داند. به زعم آن ها هویت و زبان باید در کنار هم قرار بگیرند. به زعم کارکردگرایان زبان و گویش وقتی اهمیت دارد که در اجتماع کارکرد داشته باشد. اما در وضعیت کنونی هر دو نگاه به اجماع رسیده اند و وجهی کارگردگرایانه / ساختارگرایانه زبان پیدا کرده است یعنی اینکه باید زبان و هویت های خُرد و محلی را زنده نگه داشت و هم در اجتماع وجهی کارکردی برای آن پیدا کرد.»
در ادامه سبحان حیدری گفت: «خوبی هایی که در غرب وجود دارد؛ وجود کتاب های فرهنگ عامیانه می باشد؛ آن ها ترانه های محلی را وارد موسیقی ملی خود کرده اند وی در ادامه قطعات موسیقی مانند رودخانه ولگا در روسیه؛ قایقرانان ونیزی در ایتالیا؛ و … قطعات محلی بوده اند که الان به قطعات جهانی تبدیل شده اند. آنها فرهنگ محلی و بومی خود را ثبت کرده اند و به شکلی جهانی ارایه داده اند.» این فعال حوزه ی موسیقی گفت: «در حال حاضر باید این دغدغه را داشته باشیم که چه گونه می توان فرهنگ فولکلور فعلی را زنده نگه داشت» و در پرسشی از فرج الله کمالی پرسید: چه جور باید چیزی که از فرهنگ فولکلور برازجانی و گویش آن مانده؛ حفظ نمود. کمالی هم در پاسخ گفت: «فرهنگ عامیانه خود به خود و نسل به نسل دارای تغییراتی می شود و این گریزناپذیر است.» وی در ادامه گفت: «آقای شبانکاره در گفت و گویی که با من داشت، سوالی درباره ی نقش رسانه های مجازی و دیجیتال در سالیان اخیر بر مقوله ی فرهنگ فولکلور پرسید؟ من نیز در پاسخ گفتم: « هم رسانه های مکتوب و هم رسانه های دیجیتالی در سال های اخیر کمک های شایانی به ترویج شعر و فرهنگ بومی کرده اند و می توان گفت نوعی شوخی روزگار است! زیرا انتظار می رفت پیشرفت ها و امکانات مدرنیته و تجدد عامل محو شدن و اضمحلال خُرده فرهنگ ها باشند ولی این جا ظاهرن برعکس عمل کرده است.» وی در ادامه خاطر نشان کرد: « سرعت تحولات در دنیای دیجتیالی امروز از هر زمان دیگری بیشتر است و همه می دانند که پروژه ی جهانی شدن و یا جهانی کردن بسیاری از خرده فرهنگ ها را مضمحل و نابود کرده و می کند. چرا شعر و فرهنگ و گویش بومی را بر نمی تابیم؟ چرا هم صدا با فرهنگ های مرکزی و مسلط جهانی و منطقه ای و حتا داخلی در کوششی خسته گی ناپذیر برای حاشیه ستیزی و مرکزگرایی و محو خرده فرهنگ ها شریک شده ایم؟! تا این روزنه های کوچک نگرش عاطفی و احساسی، هم دلی، ساده گی، بی ریایی، عشق و انسان دوستی را نیز مسدود نماییم؟! چیزهایی که در گویش و فرهنگ های بومی و در شعر محلی موج می زند.»
چهل و نهمین نشست عصرانه ی فرهنگی هامون؛ سه شنبه مورخه ی ۳ تیرماه اختصاص به آسیب شناسی ورزش استان بوشهر و شهرستان دشتستان با ارایه ی نادر آزاده دارد که راس ساعت ۳۰/۱۸ در محل هفته نامه اتحاد جنوب برگزار می شود.