اشاره: حمید موذنی؛ نویسنده و منتقد فرهنگی جنوب که سالهای متمادی در حوزه مدنی و رسانه یی فعال بوده و هست. ایشان در سال ۱۳۸۵ تشکل غیردولتی انجمن زیست محیطی سوز را بنیاد نهاد. گفت وگوی هامون را با ایشان می خوانیم.
ضرورت وجود ان جی اوها در وضعیت کنونی جامعه مدنی ایرانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
ضرورت جامعه مدنی برای جامعه ی ایرانی ضرورتی معطوف به زمان حال نیست. جوامع توسعه یافته جوامع مبتنی بر حضور جامعه مدنی هستند و جوامع در حال گذار نیز بیش از سایر جوامع به جامعه ی مدنی قوی و قدرتمند نیاز دارند. شاید بتوان یکی از معضلات و موانع اساسی در شکل گیری واقعی دموکراسی در ایران را نبود جامعه مدنی واقعی دانست. بدون شک جامعه ی توده ای جامعه ای احساساتی و رمانتیک است و در آن بوا سطه ی عدم نظارت مدنی، موج سواری سیاسیون و با روی کار آمدن آنها و یا برکناریشان با ایجاد گفتمان های کاذب و هیجانی شکل می گیرد. این وضعیت خرد گریز و رمانتیک اجتماعی در خلا جامعه مدنی رخ می دهد و در نتیجه تصمیمات اجتماعی و یا جنبش های اجتماعی مقطعی و هیجانی هستند و آماده ی بازگشت به وضعیت پیش را در خود پرورش می دهند. سیکل معیوب مطلقه/ مشروطه در ایران بیش از هر چیزی بابت غلظت هیجان های سیاسی و در ادامه رخوت آن است. رفت و برگشت های اجتماعی جامعه ی ایرانی در خصوص یک وضعیت خاص سیاسی بیش از هر چیز مبتنی بر حب و بغض ها هست که مدام ابژه های خود را عوض می کنند اما در نهایت شرایط پیشین خود را مجددا بازتولید می نمایند. ناکامی حرکت عظیم اجتماعی ایرانیان و رویداد انقلاب مشروطه در اصل به واسطه ی ضعف و نبود جامعه ی مدنی است. انقلاب ها و اصلاحات پسا مشروطه تا در وضعیت توده ای و پوپولیستی رخ می دهد، پتانسیل بازگشت و احیا مجدد را به صورت بالقوه در خود حفظ می کند و به همین دلیل ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و یا تکرار می کنیم شب را و روز را هنوز را. جنبش ملی شدن نفت به رهبری مصدق ادامه ی مشروطه است، انقلاب ۵۷ ادامه ی جنبش مصدق است، دوم خرداد و ریاست جمهوری خاتمی، ادامه ی انقلاب 57 است و روی کار آمدن دولت تدبیر و امید حسن روحانی، استمرار جنبش دوم خرداد است. وقتی با فاصله این مقاطع تاریخی را نگاه می کنیم نسل هایی آرمان گرا و آزادی خواه را می بینم که همگی، همان آمال مشروطه خواهان را دنبال می کنند و در نهایت روز هایی دیگر تاریخی می شوند تا پسینیان یاد پیشینیان را زنده نگه دارند و در شعارهای خود جا سازی نمایند برای حرکتی دوباره و سپس تجربه ی ناکامی تازه و حرمان دیگری به این پرونده اضافه شود و مسلسل. روی کار آمدن دولت تدبیر و امید حسن روحانی نیز اگر به لحاظ شرایط حال بخواهیم بررسی نماییم مثل سایر مقاطع در وضعیت حساس تاریخی هستیم اما اگر نخواهیم از تجربیات قبل درس بگیریم چیزی جز تکرار قبل را در نسلی دیگر تجربه نمی کنیم و هیجانی و سپس سرخوردگی دوباره… به نظرم راه حل گذار ما تقویت گفتمان تکثر است و این انجام نمی شود به جز حضور و وجود و تقویت جامعه ی مدنی تا از مزرعه به باغ گذار و از تماشاگر به بازیگر گذار نماییم. جامعه ی مدنی بساط مارو پله و منچ تقدیر را می بندد و صفحه ی شطرنج خرد و تدبیر را می گشاید.
چه چالش هایی در جامعه ایرانی برای ان جی اوها وجود دارد؟
چالش اصلی، کژ فهمی جامعه ی مدنی در حوزه ی عمومی است و بد فهمی جامعه مدنی در عرصه ی رسمی. مردم ایران هنوز توده ای زیست می کنند و به لحاظ منش اجتماعی علاقه ای به کار و تلاش مدنی غیر انتفاعی و غیر دولتی ندارند و قدرت نیز در ایران همیشه جامعه ی مدنی را خصم خود می پندارد. دال و مدلول این مفهوم نیز هنوز به درستی در ذهن و زبان ایرانیان جای نگرفته است. در واقع، حرف و حدیث جامعه ی مدنی در ایران قدمتی کمتر از سی سال دارد و می توان گفت این عنوان در جامعه ی ایرانی از دوم خرداد ۱۳۷۶ شکل گرفت و هنوز طول عمری برای گفتمان شدن ندارد.
تجربه مدنی ایرانیان برای حضور در ان جی اوها را چگونه تحلیل می کنید؟
جامعه ی ایران هنوز جامعه ای با پارادایم چپ است و مناسبات و رفتارهای خود در برابر گفتمان سیاسی را انقلابی پیش می برد و نظام سیاسی نیز جامعه مدنی را براندازانه تصور می سازد. در نتیجه جامعه مدنی هزینه های سیاسی و گاه امنیتی را در پی دارد. ایرانیان برای این مفهوم تجربه هایی مضطربانه دارند و در نتیجه همانند دموکراسی این مفهوم نیز برای آنان آغشته با ترس و هراس است و به همین دلیل آزادی گریزی در جامعه مدنی گریزی نیز نمایان شده و رخ می دهد. برای شهروندان ایرانی سیکل معیوب مطلقه/ مشروطه در سیکل معیوب جامعه توده ای/ جامعه مدنی نیز مشاهده می شود و در نتیجه نیل به آن رغبت انگیز و دلربا نیست. اما با تمام این آسیب شناسی جامعه ایرانی گذار خود به جامعه مدنی را نشان داده است و خوشبختانه می توان با رجوع به نشریات مکتوب و رسانه ها ی مجازی، جوانه های جامعه ی مدنی را مشاهده کرد و به تناور شدن و ثمره ی این درخت امید بست.
از تجربه زیسته خودتان در ان جی اوها بگویید.
تجربه ی زیسته ی من، تجربه ای مشهود و مملو از لذت و اضطراب بوده. شوق نظارت مدنی بر قدرت و تلاش درجهت بسط ارمانها همیشه دلچسب بوده . به مثابه ی عشق های کلاسیک که مملو از لذت و نشاط در مسیر وصال معشوق و اضطراب و هراس در هجران او بوده، تجربیات من در فعالیت رسانه ای و یا انجمن زیست محیطی سوز نیز همان را بخشیده و گویا این همان عشق تصعید یافته در تجربه ی کار مدنی بوده است. خوشبختانه گوییا: روز هجران و شب فرقت یار آخر شد/ زدم فال و گذشت اختر و کار آخر شده است/ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد/که به تدبیر توتشویش خمار آخر شد.