به بهانه ی چاپ دوم کتاب، با ویرایش جدید
اشاره: فرج الله کمالی، از چهره های درخشان ادبیات بومی جنوب کشور و استان بوشهر محسوب می شود. کمالی در سال ۱۳۲۸ در شهر برازجان متولد شده و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ی زیست شناسی دانشگاه اصفهان گذارنده است. به تازه گی کتاب شعر محلی «دشتسونی» با گویش«دشتستانی»، با اهتمام «احمد قائمی فرد»، کوشنده ی فرهنگی و روزنامه نگار هم استانی از سوی انتشارات نوید شیراز به چاپ دوم رسید و روانه ی بازار کتاب شده است. سراینده و کوشش گر کتاب در چاپ دوم «دشتسونی» تلاش کرده اند در نسخه ی ویراسته، اشعار محلی منتشر نشده کمالی به شعرهای پیشتر منتشر شده، افزوده شود. هم چنین پس از درج هر شعر، توضیحات و واژه نامه های نسبتن مفصل اشعار و آوانگاری آنان به ترتیب جهت تسهیل در خوانش اشعار کتاب آمده است.
«هامون» چاپ تازه کتاب «دشتسونی» و روانه شدن آن به بازار کتاب با ویرایش جدید را بهانه ی خوبی دانست تا پیرامون شعر محلی و کتاب «دشتسونی» با فرج الله کمالی، چهره ی شاخص شعر محلی استان بوشهر به گفت و گویی کوتاه بنشیند. در این گفت و گو تلاش شده تا بر ضرورت و اهمیت هنرهای محلی به ویژه شعر محلی تمرکز کرده و به توانایی های شعر محلی اشاره شود. کمالی در این گفت و گو معتقد است: تلاش های همنسلان او در عرصه ی شعر محلی باعث شده تا امروزه نحله یا گونه جدیدی به نام «شعر محلی در ادبیات» استان و استان های هم جوار پا به میدان گذاشته و دیگر هیچ کس نتواند آن را نادیده بگیرد. به نظرم برای بررسی نتیجه کار شاعری نحله ی ما، همین که کسی نمی تواند نقش شعر محلی را نادیده بگیرد کافی خواهد بود.»
علاقمندان می توانند کتاب «دشتسونی» را در شهر بوشهر از کتابفروشی کتاب شهر واقع در خیابان مطهری (باغ زهرا)، جنب مجتمع زیتون و در شهر برازجان کتابفروشی آیدا واقع در خیابان چهارراه امامت (فراهانچی)، پاساژ پارس و کتابفروشی دشتستان (محمود رجایی) واقع در پاساژ آهنگ تهیه نمایند.
هامون: جناب آقای کمالی ضمن تبریک انتشار چاپ دوم کتاب «دشتسونی» با ویرایش تازه، این روزها چه گونه اوقاتتان را می گذارنید و به چه فعالیت هایی مشغول هستید؟
کمالی: باتشکر از شما، آنتراکت؛ توضیح این که به علت بی وفایی و نیمه راه بودن رفقایی مثل قلب، چشم، پروستات، فشارخون و … ناگزیر باید یکی از دو راه را انتخاب کنم. یعنی یا من خود را با آن ها همراه و هماهنگ کنم که در آن صورت به معنی پذیرش پیری و گوشه گیری و ناتوانی است و یا این که با صرف مقدای وقت و پول دست به سرویس و تعمیر آن عزیزان بزنم تا کمی بیشتر مرا همراهی کنند. البته من مایلم به این شق دوم عمل کنم، پس نیاز به کمی آنتراکت و تجدید قوا دارم. البته هر شرایطی مرا از مطالعه و آموختن گریزی نیست.
هامون: با توجه به اینکه شما چندین دهه شاعرانگی کرده اید و یکی از پیشروان شعر محلی هستید، این فعالیت ها چه تاثیری در روند شعر محلی یا بومی شهرستان و استان و علاقمندی نسل جوان داشته است؟
کمالی: گمان می کنم این پرسش را بهتر است دیگران پاسخ دهند، اما می دانید که نهاد جهان ناآرام است، سرشت جهان بر تغییر و تبدیل و تحوّل نهاده شده و این تغییر و تحولات انجام نمی گیرد به جز به سبب تاثیر و تاثر متقابل اشیاء و عناصر و پدیده های طبیعت و جهان بر یکدیگر؛ یعنی هر پدیده ای در هر لحظه بر پیرامون خود تاثیر می گذارد. فعالیت های هنری هم بسته به میزان انرژی که مصروفشان شده یا انرژی که آزاد می کنند، خواه و ناخواه بر محیط پیرامونی تاثیر گذارند. حال اگر این گونه فعالیت ها مدام و به قول شما چنددهه متوالی صورت گیرد، بی گمان تاثیرگذارتر خواهد بود، حتا گاهی اتفاق افتاده که شاعری فقط یک شعر سروده و همان یک شعر بیش از صدها شعر دیگر تاثیرگذار بوده است؛ مثلن زنده یاد استاد حاج علی مرادی، ایشان بقیه شعرهایش به جز منظومه ی «کلاخا» آن چنان مطرح نشدند ولی همان یک شعر (منظومه) روی همه شعر محلی استان بوشهر تاثیر گذاشت. به باور من از تخیلات ایشان در آن منظومه حتا در شعر آزاد هم استفاده شد.
برای کسی مثل من موجب دل گرمی است که علی رغم رکودی که در همه ی انواع شعر وجود دارد، در سال های اخیر شعر محلی کماکان از لحاظ مخاطب پُررونق است و شاهد هستید که حتا در مجالسی که با محوریت شعرمحلی هم برگزار نمی شود تقاضا برای شعر بومی فراوان است. خلاصه این که در نتیجه ی چهل سال فعالیت تعداد اندکی از جمله بنده که در این عرصه وارد شدند، امروزه نحله یا گونه جدیدی به نام «شعر محلی در ادبیات» استان و استان های هم جوار پا به میدان گذاشته شود و دیگر هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد. به نظرم برای بررسی نتیجه کار شاعری نحله ی ما، همین که کسی نمی تواند نقش شعر محلی را نادیده بگیرد کافی خواهد بود.
هامون: کارکرد شعر محلی در زندگی روزمره مردمان دشتستان را چه گونه ارزیابی می کنید و در مقایسه با نحله ها و ساختارهای شعری دیگر چه نقشی در پیوند با مخاطب دارد؟
کمالی: شعر محلی ذاتن مقوله ای است مربوط به زبان، بنابر این اگر قرار باشد تاثیر آن را مورد ارزیابی قرار دهیم باید در فولکلور- فرهنگ عامه- در تکیه کلام ها، در گویش، در ضرب المثل های رایج، در موسیقی محلی و لالایی ها به دنبال آن باشیم؛ در این راستا توجه شما را به برنامه های رادیو و تلویزیون بوشهر جلب می کنم و می پرسم آیا تاثیر شعر بومی استان بر چنین برنامه هایی قابل انکار است؟! به نظر من پاسخ منفی است.
فرج اله کمالی
هامون: جناب آقای ایرج شمسی زاده زمانی می گفت شاعران شعر محلی، شاعران شفاهی هستند. شما در سال های اول انقلاب، شعرهایتان بر روی کاست ضبط شد و دوستداران شعر محلی با آن آثار به شکل صوتی و شنیداری ارتباط برقرار کردند. اما در سال های اخیر تمایل شما به چاپ انتشار اشعارتان به شکل مکتوب و درهیات یک کتاب انجام گرفته است. شما ضرورت انتشار مکتوب آثار محلی خود را در چه می دانید و انتشار مکتوب آن را چه گونه ارزیابی می کنید؟
کمالی: در گذشته فقط گوش ها با واژگان و شعر محلی آشنا بودند و در آن زمان چاره ی دیگری برای ارتباط با مخاطب به جز استفاده از نوارهای کاست وجود نداشت، اما به سبب افزایش سرایش شعرهای گویشی و انتشار آن در مطبوعات استانی به تدریج چشم ها هم برای این ارتباط آماده شدند و هر چند هنوز تا زمانی که همگان به راحتی بتوانند از طریق نوشتاری با شعر محلی ارتباط برقرار کنند راه زیادی باقی است و از سوی دیگر چون خود من ضمن سرودن شعر بومی، پژوهش هایی نیز در زمینه ی واژگان و کلن گویش دشتستان انجام داده ام و می دهم، بر این اساس به نظرم رسید که بهترین راه ارایه ی این تحقیقات به هم شهریان و هم استانی ها و تا حدی به علاقمندان حوزه زبان شناسی ارایه ی آن ها در قالب توضیحات واژگان بومی شعرها باشد و همین موضوع باعث اشتیاق بیشتر من برای مکتوب نمودن شعرهای بومی ام بوده است.
هامون: در دهه های گذشته بسیاری از مردم استان بوشهر از جمله دشتسونی ها وقتی به مقام اجتماعی و اداری یی می رسیدند یا میهمان شهرهای بزرگ تر و محافل علمی و فرهنگی می شدند، در برخورد با «دیگری» از این که خود را دشتسونی و استان بوشهری معرفی کنند اکراه داشتند و حتا سعی می کردند با زبان معیارتری صحبت کنند. به نظر شما شعر محلی در تغییر این نگرش چه تاثیری داشته است؟
کمالی: این مطلبی که گفتید کاملن درست است. در دوره ی نوجوانی و جوانی ما اگر شخصی از اینجا – اکثریت را می گویم نه همه را – به شیراز یا تهران می رفت، من خود شاهد بوده ام که حتا از گفتن محل تولد خود شرم داشت چه برسد به اینکه به گویش محلی صحبت کند. این ناشی از نوعی خودکم بینی یا خود کم انگاری و خودکم پنداری است که متاسفانه وجود داشت. از ۴۰ سال پیش که شعر محلی سروده شد کم کم این حس برطرف شد ولی هنوز کافی نیست. باید پذیرفت که قومی که از گویش خود شرم داشته باشد امکان ندارد به تاریخ و جغرافیای خود ببالد. باید باور کنیم که بدون خودباوری و اعتماد به نفس پرورش یافته، هیچ فرد یا گروه یا قومی از تمام پتانسیل خود بهره مند نخواهد شد و به موفقیت کامل و به توسعه ی روزافزون دست نخواهد یافت.
هامون: اما اکنون حتا در شهری مثل برازجان هم مردم بسیار کمتر با گویش محلی در زندگی روزمره ی شهری / روستایی با هم ولایتی های خود صحبت می کنند؟ چرا؟
کمالی: من با این گفته موافق نیستم؛ درست است که گویش مردم برازجان کاملن دشتسونی و قدیمی نیست- که امری طبیعی هم هست- ولی مراودت مردم در کوچه و بازار و منازل بیشتر با استفاده از افعال و اصطلاحات محلی صورت می گیرد. البته روابط و مکتوبات رسمی و اداری مقوله جداگانه ای است.
هامون: تعریف شما از شعر محلی چیست؟ و خود شما بیشتر با چه ویژگی هایی شعر محلی را می پسندید و ارتباط برقرار می کنید؟
کمالی: از آمیزش و خیال و اندیشه، جنینی آهنگین و بیانی به نام شعر متولد می شود. این تعریف من برگرفته از تعریف دکتر شفیعی کدکنی از شعر است. به عقیده ی من تفاوت شعر با گویش محلی با سایر انواع و قالب های شعری فقط در استفاده ی حداکثری و البته به جا از واژگان محلی است و در دیگر موارد از نظر من مختصات شعر در معنی کلی آن را دارد یا لااقل باید دارا باشد. تنها تفاوت شعر محلی با سایر گونه های شعری، گویش آن است.
هامون: چندین دهه است که توجه شما به فرهنگ فولکلور به طور عام و فرهنگ فولکلور دشتستان به طور خاص است. در دنیای دیجیتال و جهانی شدن، توجه به فرهنگ عامیانه مردم، خرده فرهنگ ها و هنرهای محلی و کارکرد و اهمیت هنرهای محلی – به طور خاص شعر محلی- را ریشه در چه می دانید؟
کمالی: پیش تر، در دوران چیره گی اعراب بر ایران، برای از میان برداشتن و نابود کردن زبان فارسی که زبان رسمی ایران بود تلاش شد و آن تلاش ها تا حدود زیادی هم موفقیت آمیز بود؛ حتا در گناه آلوده جلوه دادن زبان فارسی احادیثی نیز جعل شد. اما حتا در آن دوران نیز زبان و فرهنگ مهاجم هیچ گونه توفیقی برای ضربه زدن به گویش های بومی کسب ننمود به طوری که به باور برخی صاحب نظران، همین لهجه ها و گویش های بومی مناطق کشور بودند که بعدها در بازسازی زبان فارسی رسمی نقش عمده بازی کردند.
همان گونه که در پاسخ یکی از پرسش ها گفته شد، جهان در تغییر و تحول و به عبارتی در تکامل دایمی است، مولانا هم می گوید:
هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نوشدن اندر بقا
سرعت تحولات در دنیای دیجتیالی امروز از هر زمان دیگری بیشتر است و همه می دانند که پروژه ی جهانی شدن و یا جهانی کردن بسیاری از خرده فرهنگ ها را مضمحل و نابود کرده و می کند؛ اما این که این تحولات تا چه اندازه از منظر «انسانیت» صفت تکاملی را بر می تابند جای تامل دارد! از آن گذشته آیا هیچ امر دیگری به اندازه ی «مرگ» برای انسان محتوم و قطعی می باشد؟ بی شک چیزی که هیچ موجود زنده ای را از آن گریزی نیست همانا مرگ است. اما آیا به این دلیل هیچ انسان عاقلی به دست خویش، مرگ خویش را جلو می اندازد؟ و یا برعکس کوشش می کند هر چه بیشتر آن را به تعویق اندازد؟ آیا تمام علوم در جهت یافتن راهی برای طولانی تر کردن و راحت زیستن عمر انسان نیستند؟ چرا شعر و فرهنگ و گویش بومی را بر نمی تابیم؟ چرا هم صدا با فرهنگ های مرکزی و مسلط جهانی و منطقه ای و حتا داخلی در کوششی خسته گی ناپذیر برای حاشیه ستیزی و مرکزگرایی و محو خرده فرهنگ ها شریک شده ایم؟! تا این روزنه های کوچک نگرش عاطفی و احساسی، هم دلی، ساده گی، بی ریایی، عشق و انسان دوستی را نیز مسدود نماییم؟! چیزهایی که در گویش و فرهنگ های بومی و در شعر محلی موج می زند.
هامون: به نظر شما رسانه های مجازی و دیجیتال و رسانه های مکتوب کاغذی در سالیان اخیر تا چه حد به مقوله ی فرهنگ فولکلور پرداخته اند و ارزیابی شما از عملکرد نشریات استان بوشهر چیست؟
کمالی: هم رسانه های مکتوب و هم رسانه های دیجیتالی در سال های اخیر کمک های شایانی به ترویج شعر و فرهنگ بومی کرده اند و می توان گفت نوعی شوخی روزگار است! زیرا با توجه به پرسش های قبلی شما قرار بود پیشرفت ها و امکانات مدرنیته و تجدد عامل محو شدن و اضمحلال خُرده فرهنگ ها باشند ولی این جا ظاهرن برعکس عمل کرده است.
هامون: در زمینه ی توسعه ی فرهنگ فولکلور و هنرهای محلی چه پیشنهاداتی دارید؟
کمالی: در مورد شعر محلی تدوین روش نگارش واژه ها در مراکز دانشگاهی و ارایه ی یک املای واحد می تواند خوانش شعر و نثر بومی را برای مردم بسیار آسان تر از حال حاضر نماید. اگر همه بر اساس قاعده مدون و مشخصی به نوشتار شعر بومی بپردازند، خود به خود ضرورت شکل شفاهی از بین می رود و این نوع شعر هم به صورت مکتوب در می آید.
هامون: کتاب شعر «دشتسونی» در چاپ اول آن با اینکه از تیراژ بالاتری نسبت به کتاب های شعر در استان بوشهر برخوردار بود، اما در زمانی کمی چاپ نخست آن به اتمام رسید و همه ی کتاب ها توسط مردم خریداری شد نه توسط نهادهای دولتی و این نیز ناشی از علاقه ی مردم بود. اما چرا کتاب با تاخیری نزدیک هشت سال به چاپ دوم رسید؟
کمالی: راستش را بخواهید یکی دو سال نخست به سرعت گذشت و تا آن موقع دو سه شعر دیگر سروده بودم و از طرفی با توجه به وضعیت جسمانی و بیماری های مختلف حدس می زدم که فرصت سرودن آن تعداد اشعار محلی که بتواند به صورت دفتر مستقلی منتشر شود را نخواهم داشت؛ پس بهتر است چاپ دوم را در آستانه ی بازنشسته کردن خود از سرایش شعر محلی منتشر نماییم و از جانب دیگر با توجه به نقد و تحلیل های ارزشمندی که صاحب نظران بر چاپ نخست نوشتند به این باور رسیدم که پژوهش در کار واژگان و اصطلاحات فرهنگ بومی اگر پُراهمیت تر از شعرها نباشد، دست کمی هم از آن ندارد که در این چاپ همان طور که می بینید انرژی و زمان بیشتری صرف آن شده است.
هامون: کتاب دشتسونی با تغییرات بیشتری برای آماده سازی چاپ دوم کتاب برخوردار شده است. از آوا نویسی همه ی اشعار بگیرید تا معادل سازی فارسی و توضیحات واژه ها و … می خواستم بیشتر در این زمینه ی توضیح بدهید؟
کمالی: می توانم بگویم در تمام مدت هشت سال فاصله چاپ اول و دوم، مشغول تحقیق در واژه ها بودم، البته زمان زیادی است اما توجه داشته باشید که رشته ی تحصیلی دبیرستانی و دانشگاهی من با ادبیات مرتبط نبوده و تنها به علت علاقه شخصی و با استفاده از منابع اندکی که با جست و جو پیدا می کردم- آن هم نه به صورت آکادمیک- بل که ضمن گرفتاری های روزمره- به آن می پرداختم . همان طور که قبلن هم گفتم بیشتر تغییرات هم در پرتو راهنمایی های ناقدین بزرگوار انجام شده که امیدوارم مورد پسند علاقمندان به فرهنگ های بومی قرار گیرد.
با این که در این چاپ از نویسندگان تمامی آن نقد و تحلیل ها در بخشی تحت عنوان «پیش از مقدمه» سپاسگزاری شده، در این جا نیز مجددن امتنان خود را ابراز می دارم و در پاسخ شما باید بگویم این نقدها راهنمای بسیار گرانبهایی برای تصحیح اشتباهات و رفع نقص های چاپ اول شد و همان طور که ملاحظه می کنید؛ کلیه آن ها به صورت مقدمه ای گران ارج در ابتدای این چاپ آورده شده که علاوه بر نقد فنی برخی شعرها و پیشنهاداتی برای بهتر شدن کتاب، دیدگاه ها و نظرات خود را راجع به گویش های محلی نیز بازتاب داده اند.
در این جا لازم می دانم قدردانی و سپاس گزاری خود را از استاد ارجمند، نویسنده ی عزیز دشتستانی جناب آقای احمد قائمی فرد که چاپ دوم «دشتسونی» با زحمت و همت ایشان منتشر شد، ابراز نمایم.
هامون: برای ارتباط بهتر با کتاب شعر «دشتسونی » به مخاطب اتان چه پیشنهادی دارید؟
کمالی: به نظرم مطالعه ی تمام مقدمات کتاب، دقت در واژه نامه های هر شعر و توجه به آوانگاری اشعار کمک زیادی برای خوانش آسان تر و صحیح تر و در نتیجه برقراری ارتباط بهتر با شعر می باشد.
هامون: وجه صوتی و مولتی مدیایی چه نقشی در پیشرفت و مخاطب محوری آثار شعر محلی می تواند داشته باشد؟ نظرتان درباره ی پیوند شعر محلی با موسیقی محلی در سال های اخیر چیست؟
کمالی: اخیرن کتابی به نام «بدویت معصوم» تالیف آقای دکتر رضا معتمد منتشر شده که ضمن توضیحات مفصل راجع به گویش و شعر بومی، اشعار دوازده تن از شاعران بومی سرای استان نیز مورد تحلیل و ترجمه قرار گرفته است. در همین ارتباط قرار است به زودی هر یک از شاعران این مجموعه اشعار خود را قرائت کرده و در یک سی دی صوتی و تصویری به علاقمندان عرضه شود. به گمان من انجام این گونه کارها در اشاعه و حفظ فرهنگ بومی نقش ارزنده ای ایفا می نماید.
در مورد موسیقی محلی نیز که در سال های اخیر حداقل از جهت کمّی شاهد موفقیت های فراوان آن بوده ایم، ضمن آرزوی موفقیت های بیشتر برای هنرمندانی که در این رشته فعال هستند، آن را راهکار دیگری برای حفظ ارزش های فرهنگی این اقلیم می دانم.
هامون: اقبال جوانان به شعر محلی را چه گونه ارزیابی می کنید؟
کمالی: به نظر می رسد شعر محلی هم مانند سایر گونه های ادبی، علاقمندان خودش را دارد و فعلن قادر به ادامه ی حیات خواهد بود. وضعیت شعر محلی استان نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.